باری دیگر به نظر می رسد که در رویارویی بر سر بحران هسته ای با جامعه بین المللی، حکومت ایران در موضع نیرومندی است. در ماه های آینده مذاکرات قدرت های بزرگ در مورد دور دیگری از تحریم علیه ایران با دشواری های همیشگی پیش خواهد رفت این حوادث در شرایطی اتفاق می افتد که اوضاع سیاسی در ایران و پیامدهای آن نامعلوم است. به احتمال زیاد سیستم فعلی تا چند سال دیگر در قدرت خواهد بود اما در موفقعیت بی ثباتی است و همزمان احتمال های دیگری نیز وجود دارد.
ریچارد دالتون تحلیلگر خاورمیانه در موسسه پژوهش چتم هاوس در لندن و سفير سابق بریتانیا در ايران، در بررسی شرایط داخلی ایران می نویسد که مبارزات سیاسی گسترده در ایران رو به خاموشی گذاشته است اما دیر یا زود این اعتراضات از سر گرفته خواهد شد. حکومت ایران در راس آن آیت الله خامنه ای بحران اقتدار را کنترل کرده ولی بحران مشروعیت نظام بر جای خود باقی است. نبرد سیاسی بر سر جلب حمایت مردمی و یا حداقل یافتن یک راه میانه ادامه دارد.
تحلیلگر چتم هاوس اشاره می کند که طرفداران حکومت در اقلیت هستند و جنبش سبز نیز با وجود برتری بر طرفداران حکومت هنوز از اکثریت برخوردار نیست. بنابراین جمعیتی که در این میان هستند و ممکن است به هر سویی متمایل شوند در دوره آینده نقش مهمی پیدا خواهند کرد.
از سال ۲۰۰۱ که آیت الله خامنه ای و حامیان وی در حکومت تصمیم گرفتند روند اصلاحات را در کشور متوقف کنند اعمال قدرت این جناح به قیمت از دست دادن محبوبیت آن تمام شده است. در عین حال اقداماتی نظیر حمله به کوی داشنگه در سال ۷۸، تقلب های گسترده در انتخابات دور هفتم مجلس و حمایت از انتخابات مجادله برانگیز احمدی نژاد در سال گذشته باعث شده است که جناح محافظه کار دچار اختلاف و بنابراین آسیب پذیر شود.
ورای سرکوب
تحلیلگر چتم هاوس می افزاید که نظام حاکم بر ایران دریافته که برای ادامه حکومت و ثبات خود به چیزی بیشتر از ادامه سرکوب شدید نیاز دارد. در شرایطی که خیابان های تهران آرام به نظر می رسند حکومت در فکر انجام اقدامات دیگری است. در شرایطی که دادگاه ، محاکمه و مجازات«شورشیان» ادامه دارد شخصیت های اصلاح طلب سرشناس مثل میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی اکنون به شدت در محدودیت قرار گرفته و از هر گونه فعالیت سیاسی و انتخاباتی در آینده محروم شده اند.
یکی از اهداف اصلی انتخابات مهندسی شده سال گذشته تضعیف و بیرون راندن محافظه کاران میانه رو مثل هاشمی رفسنجانی از دایره قدرت بود. اکنون اما به نظر می رسد که برخی از محافظه کاران و روحانیون ارشد در مورد پیامدهای اخراج رفسنجانی از حلقه اصلی قدرت هشدار می دهند و آیت الله خامنه ای نیز در می یابد که برای ایجاد تعادل در برابر محافظه کاران تندرو مثل احمدی نژاد به جمعیت محافظه کاران میانه رو نیاز دارد. شاید بتوان گفت که رهبر ایران اکنون می خواهد خود را در بخش میانی مجادله قرار دهد جایی که در کنترل محافظه کاران میانه رو است.
دالتون، سفير سابق بریتانیا در ايران، نتیجه می گیرد که در این فرایند عملا اصلاح طلبان حکومتی جایگاه خود را از دست داده اند اما قدرت گیری محافظه کاران میانه رو در هرم اصلی قدرت ممکن است تا حدی از فشار بر آنها بکاهد در عین حال نباید فراموش کرد که آیت الله خامنه ای با وجود تمایل به بخش میانی مجادله بین محافظه کاران به هیچ وجه حاضر نخواهد شد به آن گرایشی که طرفدار تفسیر متفاوتی از مقام رهبری و ولایت فقیه است اجازه رشد و فعالیت دهد.
هاشمی رفسنجانی اکثر هشدار داده بود: «اسلام برای نقش مردم در حکومت ارزش ویژه ای قائل است. امروزه در سایه گسترش اطلاعات و نفوذ رسانه ها هیچ حکومتی بدون حمایت مردمی دوام طولانی نخواهد داشت.» اما آیت الله خامنه ای با مخالفت صریح با طرح رفسنجانی برای محدود کردن اختیارات شورای نگهبان عملا آب سرد را روی این پروژه ریخت.
در محاصره
دالتون می نویسد که تمام این شرایط به ضرر جنبش سبز است. محبوبیت و نفوذ آنها گسترش یافته اما هیچ راه دیگری برای سازماندهی این حمایت ها باز نیست. این جنبش درمحاصره کامل است. ممکن است گسترش نارضایتی و اقدامات طبقه کارگر ایران به این جنبش تحرک جدیدی ببخشد اما در حال حاضر فضای سیاسی چنان بسته و محدود است که نمی توان چندان امیدوار بود.
به نظر می رسد که تصور رایج در غرب در مورد احاطه کامل سپاه پاسداران بر هر سنتی و پیچیده قدرت سیاسی ایران اغراق آمیز باشد. سپاه پاسداران حافظ نظام جمهوری اسلامی است. پس از حوادث انتخابات این نیرو برقراری نظام و مبارزه با مخالفان را در دست گرفت. اما آنها تمام امور و سیاست گذاری های کشور را در دست ندارند و تنها بخشی از اقتصاد ایران در کنترل سپاه پاسداران است.
آزمایش دشوار
به نوشته سفیر سابق بریتانیا در ایران حکومت ایران سه سال فرصت دارد تا خود را برای پیروزی در انتخابات سال ۲۰۱۳ آماده کرده و از اشتباهات و بحران سال گذشته پرهیز کند. این آزمایش بسیار دشواری برای جناح های حاکم فعلی است. حکومت با بیرون آمدن از تلاطم سال گذشته در فکر تثبیت خویش است اما شکاف، اختلاف و درگیری را می توان در تمام عرصه های دینی ، سیاسی و اقتصادی دید.
به اعتقاد ریچارد دالتون نباید توقع داشت که تحریم های مورد بحث باعث سقوط این حکومت شود. در عین حال با وجود بحران مشروعیت حکومت ایران هنوز هم به آن شدت که برخی در سال گذشته تصور می کردند ضعیف و لرزان نیست. مسلما از حجم سرمایه گذاری در ایران کاسته خواهد شد و تورم و گرانی از حد فعلی نیز بیشتر خواهد شد. ولی با توجه به درآمد نفت هنوز هم این حکومت می تواند حقوق کارمندان و امتیازات و رشوه های اقتصادی به هواداران خود و هزینه های نظامی و امنیتی خود را تامین کند.
در بخش پایانی این تحلیل ریچارد دالتون به وقوع سناریوهای احتمالی گوناگون در آینده اشاره می کند؛ حالت اول ادامه وضعیت فعلی است. حالت دوم می تواند معلق ساختن بخش هایی از قانون اساسی و کنترل و دخالت بیشتر نظامیان در اداره امو رکشور باشد که از ادامه جدال داخلی در حکومت و ضعف اراده واحد در نظام خسته شوند. و حالت سوم که کمتر محتمل است سقوط نظام فعلی و روی کار آمدن یک حکومت دمکراتیک از طریق قدرت گیری جنبش سبز است. روی کار آمدن نیروهای سیاسی موسوم به جنبش سبز مستلزم عدم دخالت نظامیان است و یک چنین تغییری فقط در شرایطی روی خواهد داد که لایه های بی تفاوت و منفعل از رهبران بالقوه از تغییرات سیاسی حمایت کنند. رهبران انقلابی از انگیزه زیادی برخوردار هستند. شرایطی که با آن روبهرو هستند به نظر نمی رسد که برای شورش و انقلاب از پایین فراهم باشد.
ریچارد دالتون تحلیلگر خاورمیانه در موسسه پژوهش چتم هاوس در لندن و سفير سابق بریتانیا در ايران، در بررسی شرایط داخلی ایران می نویسد که مبارزات سیاسی گسترده در ایران رو به خاموشی گذاشته است اما دیر یا زود این اعتراضات از سر گرفته خواهد شد. حکومت ایران در راس آن آیت الله خامنه ای بحران اقتدار را کنترل کرده ولی بحران مشروعیت نظام بر جای خود باقی است. نبرد سیاسی بر سر جلب حمایت مردمی و یا حداقل یافتن یک راه میانه ادامه دارد.
تحلیلگر چتم هاوس اشاره می کند که طرفداران حکومت در اقلیت هستند و جنبش سبز نیز با وجود برتری بر طرفداران حکومت هنوز از اکثریت برخوردار نیست. بنابراین جمعیتی که در این میان هستند و ممکن است به هر سویی متمایل شوند در دوره آینده نقش مهمی پیدا خواهند کرد.
از سال ۲۰۰۱ که آیت الله خامنه ای و حامیان وی در حکومت تصمیم گرفتند روند اصلاحات را در کشور متوقف کنند اعمال قدرت این جناح به قیمت از دست دادن محبوبیت آن تمام شده است. در عین حال اقداماتی نظیر حمله به کوی داشنگه در سال ۷۸، تقلب های گسترده در انتخابات دور هفتم مجلس و حمایت از انتخابات مجادله برانگیز احمدی نژاد در سال گذشته باعث شده است که جناح محافظه کار دچار اختلاف و بنابراین آسیب پذیر شود.
ورای سرکوب
تحلیلگر چتم هاوس می افزاید که نظام حاکم بر ایران دریافته که برای ادامه حکومت و ثبات خود به چیزی بیشتر از ادامه سرکوب شدید نیاز دارد. در شرایطی که خیابان های تهران آرام به نظر می رسند حکومت در فکر انجام اقدامات دیگری است. در شرایطی که دادگاه ، محاکمه و مجازات«شورشیان» ادامه دارد شخصیت های اصلاح طلب سرشناس مثل میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی اکنون به شدت در محدودیت قرار گرفته و از هر گونه فعالیت سیاسی و انتخاباتی در آینده محروم شده اند.
یکی از اهداف اصلی انتخابات مهندسی شده سال گذشته تضعیف و بیرون راندن محافظه کاران میانه رو مثل هاشمی رفسنجانی از دایره قدرت بود. اکنون اما به نظر می رسد که برخی از محافظه کاران و روحانیون ارشد در مورد پیامدهای اخراج رفسنجانی از حلقه اصلی قدرت هشدار می دهند و آیت الله خامنه ای نیز در می یابد که برای ایجاد تعادل در برابر محافظه کاران تندرو مثل احمدی نژاد به جمعیت محافظه کاران میانه رو نیاز دارد. شاید بتوان گفت که رهبر ایران اکنون می خواهد خود را در بخش میانی مجادله قرار دهد جایی که در کنترل محافظه کاران میانه رو است.
دالتون، سفير سابق بریتانیا در ايران، نتیجه می گیرد که در این فرایند عملا اصلاح طلبان حکومتی جایگاه خود را از دست داده اند اما قدرت گیری محافظه کاران میانه رو در هرم اصلی قدرت ممکن است تا حدی از فشار بر آنها بکاهد در عین حال نباید فراموش کرد که آیت الله خامنه ای با وجود تمایل به بخش میانی مجادله بین محافظه کاران به هیچ وجه حاضر نخواهد شد به آن گرایشی که طرفدار تفسیر متفاوتی از مقام رهبری و ولایت فقیه است اجازه رشد و فعالیت دهد.
حکومت ایران سه سال فرصت دارد تا خود را برای پیروزی در انتخابات سال ۲۰۱۳ آماده کرده و از اشتباهات و بحران سال گذشته پرهیز کند. این آزمایش بسیار دشواری برای جناح های حاکم فعلی است. حکومت با بیرون آمدن از تلاطم سال گذشته در فکر تثبیت خویش است اما شکاف، اختلاف و درگیری را می توان در تمام عرصه های دینی ، سیاسی و اقتصادی دید.
در محاصره
دالتون می نویسد که تمام این شرایط به ضرر جنبش سبز است. محبوبیت و نفوذ آنها گسترش یافته اما هیچ راه دیگری برای سازماندهی این حمایت ها باز نیست. این جنبش درمحاصره کامل است. ممکن است گسترش نارضایتی و اقدامات طبقه کارگر ایران به این جنبش تحرک جدیدی ببخشد اما در حال حاضر فضای سیاسی چنان بسته و محدود است که نمی توان چندان امیدوار بود.
به نظر می رسد که تصور رایج در غرب در مورد احاطه کامل سپاه پاسداران بر هر سنتی و پیچیده قدرت سیاسی ایران اغراق آمیز باشد. سپاه پاسداران حافظ نظام جمهوری اسلامی است. پس از حوادث انتخابات این نیرو برقراری نظام و مبارزه با مخالفان را در دست گرفت. اما آنها تمام امور و سیاست گذاری های کشور را در دست ندارند و تنها بخشی از اقتصاد ایران در کنترل سپاه پاسداران است.
آزمایش دشوار
به نوشته سفیر سابق بریتانیا در ایران حکومت ایران سه سال فرصت دارد تا خود را برای پیروزی در انتخابات سال ۲۰۱۳ آماده کرده و از اشتباهات و بحران سال گذشته پرهیز کند. این آزمایش بسیار دشواری برای جناح های حاکم فعلی است. حکومت با بیرون آمدن از تلاطم سال گذشته در فکر تثبیت خویش است اما شکاف، اختلاف و درگیری را می توان در تمام عرصه های دینی ، سیاسی و اقتصادی دید.
به اعتقاد ریچارد دالتون نباید توقع داشت که تحریم های مورد بحث باعث سقوط این حکومت شود. در عین حال با وجود بحران مشروعیت حکومت ایران هنوز هم به آن شدت که برخی در سال گذشته تصور می کردند ضعیف و لرزان نیست. مسلما از حجم سرمایه گذاری در ایران کاسته خواهد شد و تورم و گرانی از حد فعلی نیز بیشتر خواهد شد. ولی با توجه به درآمد نفت هنوز هم این حکومت می تواند حقوق کارمندان و امتیازات و رشوه های اقتصادی به هواداران خود و هزینه های نظامی و امنیتی خود را تامین کند.
در بخش پایانی این تحلیل ریچارد دالتون به وقوع سناریوهای احتمالی گوناگون در آینده اشاره می کند؛ حالت اول ادامه وضعیت فعلی است. حالت دوم می تواند معلق ساختن بخش هایی از قانون اساسی و کنترل و دخالت بیشتر نظامیان در اداره امو رکشور باشد که از ادامه جدال داخلی در حکومت و ضعف اراده واحد در نظام خسته شوند. و حالت سوم که کمتر محتمل است سقوط نظام فعلی و روی کار آمدن یک حکومت دمکراتیک از طریق قدرت گیری جنبش سبز است. روی کار آمدن نیروهای سیاسی موسوم به جنبش سبز مستلزم عدم دخالت نظامیان است و یک چنین تغییری فقط در شرایطی روی خواهد داد که لایه های بی تفاوت و منفعل از رهبران بالقوه از تغییرات سیاسی حمایت کنند. رهبران انقلابی از انگیزه زیادی برخوردار هستند. شرایطی که با آن روبهرو هستند به نظر نمی رسد که برای شورش و انقلاب از پایین فراهم باشد.