کامران دانشجو؛ وزیر علوم تحقیقات و فن آوری، خواستار نظارت بر اساتید دانشگاهها شد.
به گزارش خبرگزاری دولتی « ایرنا»، کامران دانشجو روز پنجشنبه در یک سخنرانی گفت: « اساتید باید بر اساس جهانبینی اسلامی و منافع نظام سخن بگویند.»
وزیر علوم تحقیقات و فن آوری با طرح این موضوع که « عدهای میخواهند دانشگاهها را با دیدگاه غربیها جلو ببرند»، گفت چنین افرادیی میخواهند «دانشگاهها بر مبنای آزادی، لاابالیگری و هرج و مرج پیش رود.»
آزاده کیان، استاد جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه پاریس، درباره سخنان وزیر علوم، تحقیقات و فناوری به رادیو فردا میگوید:
صحبتهای وزیر علوم پس از سخنان آقای خامنهای در مورد علوم اجتماعی و انسانی در دانشگاهها مطرح میشود. به نظر من از دو بُعد میتوانیم این قضیه را بررسی کنیم؛ نخست از بعد فکری، یعنی اهمیت تفکر انتقادی که الان این آقایان با این تفکر انتقادی بسیار خودشان را در خطر میبیننند، بعد دیگر هم بعد سیاسی است، بعدی که بیشتر مربوط به دانشگاهها و اساتید دانشگاههاست که در سخنرانیهای اخیر مورد بازخواست و تهدید قرار میگیرند.
نباید فراموش کنیم که تفکر انتقادی که بسیاری از اساتید دانشگاهها و محققین به آن عمل میکردند، در مورد به چالش کشیدن گفتمان قدرت و روابط سلطه است.
فکر میکنم حاکمیت ایران اهمیت این موضوع را کماکان خوب درک کرده است و به همین دلیل هم میداند که اگر جلوی این تفکر انتقادی که سرچشمه آن در علوم اجتماعی و انسانی است گرفته نشود، ممکن است به لحاظ فلسفی و فکری عملا قدرتشان زیر علامت سوال برود.
مسئلهای که مجددا اتفاق میافتد بیکاری عده بیشتری از اساتید دانشگاههاست . کما اینکه این روند چندین سال است که شروع شده، برخی را مجبور به بازنشستگی کردهاند و برخی را هم از کار بیکار کردهاند. این چیز جدیدی نیست .
به این ترتیب با این روش چند سالی سعی میکنند جلوی رشد تفکر انتقادی گرفته شود. ولی در غایت هم با شکست مواجه میشوند.
ما امروز در عصر رایانه و وسایل ارتباط جمعی جهانی قرار داریم . نمیشود دور دانشگاهها را سیم خاردار کشید تا از ورود تفکر به درون دانشگاه جلوگیری شود. حتی اگر اساتید هم نباشند دانشجویان خودشان از طرق دیگر به این اطلاعات و تفکرات دست پیدا میکنند. به همین دلیل هم این تلاشها به اعتقاد من تلاشهای بیخودی است. ولی آنچه نباید فراموش کنیم این است که این بار اول نیست که در طول ۳۰ ساله عمر جمهوری اسلامی ، موضوع اسلامی کردن دانشگاهها و مخالفت با اساتیدی که گفته میشود غربگرا هستند، مطرح میشود.
اولین انقلاب فرهنگی با فاصله کمی از وقوع انقلاب انجام گرفت . بعد از آن دو مرتبه در دهه ۱۹۹۰ تلاش شد که حوزه و دانشگاه با هم ادغام و یکی شوند که باز هم در همان جا هدف، مبارزه با چیزی بود که به آن تفکر غربی میگفتند. دیدیم که نه تنها دانشگاهها اسلامی نشد، بلکه حتی خود حوزه هم به خاطر نزدیکی به فضای دانشگاه و به تفکری که بر دانشگاه ها حاکم بود، عملا به تفکر و فلسفه مدرن رو آورد، از اینجا بود که ما شاهد ایجاد پدیده «روشنفکری دینی» بودیم.
شما می بینید که در آن دهه هم فلاسفه غربی در میان افراد حوزوی و مذهبی مهم شدند.
در انتخابات ریاست جمهوری، شما هم دیدید که بسیاری از اساتید و محققین علوم انسانی و اجتماعی علیه آقای احمدی نژاد و سیاستهایش موضعگیری کردند. دهها تن از این مخالفان یا مشاور کاندیداهای دیگر بودند یا در ستادهای این دو کاندیدا فعال بودند. این یک زنگ خطر سیاسی برای آقای احمدی نژاد ، خود رهبر و حتی وزاری کابینه بود. به همین دلیل هم اینها شروع کردند به پاکسازی دانشگاهها از وجود اساتیدی که با این تفکر جزمگرایانه و تمامیتخواه روی خوش نشان ندادهاند.
این را ما بارها دیدهایم . با این که ۳۰ سال از وقوع انقلاب اسلامی میگذرد، هنوز این آقایان میگویند دانشگاهها اسلامی نشده است و باید آنها را اسلامی کرد. آقای خامنهای هم در دهه ۱۹۹۰ گفت اما اینها موفق نشدند، این بار هم موفق نخواهند شد.
به گزارش خبرگزاری دولتی « ایرنا»، کامران دانشجو روز پنجشنبه در یک سخنرانی گفت: « اساتید باید بر اساس جهانبینی اسلامی و منافع نظام سخن بگویند.»
وزیر علوم تحقیقات و فن آوری با طرح این موضوع که « عدهای میخواهند دانشگاهها را با دیدگاه غربیها جلو ببرند»، گفت چنین افرادیی میخواهند «دانشگاهها بر مبنای آزادی، لاابالیگری و هرج و مرج پیش رود.»
آزاده کیان، استاد جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه پاریس، درباره سخنان وزیر علوم، تحقیقات و فناوری به رادیو فردا میگوید:
صحبتهای وزیر علوم پس از سخنان آقای خامنهای در مورد علوم اجتماعی و انسانی در دانشگاهها مطرح میشود. به نظر من از دو بُعد میتوانیم این قضیه را بررسی کنیم؛ نخست از بعد فکری، یعنی اهمیت تفکر انتقادی که الان این آقایان با این تفکر انتقادی بسیار خودشان را در خطر میبیننند، بعد دیگر هم بعد سیاسی است، بعدی که بیشتر مربوط به دانشگاهها و اساتید دانشگاههاست که در سخنرانیهای اخیر مورد بازخواست و تهدید قرار میگیرند.
نباید فراموش کنیم که تفکر انتقادی که بسیاری از اساتید دانشگاهها و محققین به آن عمل میکردند، در مورد به چالش کشیدن گفتمان قدرت و روابط سلطه است.
فکر میکنم حاکمیت ایران اهمیت این موضوع را کماکان خوب درک کرده است و به همین دلیل هم میداند که اگر جلوی این تفکر انتقادی که سرچشمه آن در علوم اجتماعی و انسانی است گرفته نشود، ممکن است به لحاظ فلسفی و فکری عملا قدرتشان زیر علامت سوال برود.
- شما فکر می کنید که این روش و سیاست از سوی جمهوری اسلامی ایران چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟
مسئلهای که مجددا اتفاق میافتد بیکاری عده بیشتری از اساتید دانشگاههاست . کما اینکه این روند چندین سال است که شروع شده، برخی را مجبور به بازنشستگی کردهاند و برخی را هم از کار بیکار کردهاند. این چیز جدیدی نیست .
به این ترتیب با این روش چند سالی سعی میکنند جلوی رشد تفکر انتقادی گرفته شود. ولی در غایت هم با شکست مواجه میشوند.
ما امروز در عصر رایانه و وسایل ارتباط جمعی جهانی قرار داریم . نمیشود دور دانشگاهها را سیم خاردار کشید تا از ورود تفکر به درون دانشگاه جلوگیری شود. حتی اگر اساتید هم نباشند دانشجویان خودشان از طرق دیگر به این اطلاعات و تفکرات دست پیدا میکنند. به همین دلیل هم این تلاشها به اعتقاد من تلاشهای بیخودی است. ولی آنچه نباید فراموش کنیم این است که این بار اول نیست که در طول ۳۰ ساله عمر جمهوری اسلامی ، موضوع اسلامی کردن دانشگاهها و مخالفت با اساتیدی که گفته میشود غربگرا هستند، مطرح میشود.
اولین انقلاب فرهنگی با فاصله کمی از وقوع انقلاب انجام گرفت . بعد از آن دو مرتبه در دهه ۱۹۹۰ تلاش شد که حوزه و دانشگاه با هم ادغام و یکی شوند که باز هم در همان جا هدف، مبارزه با چیزی بود که به آن تفکر غربی میگفتند. دیدیم که نه تنها دانشگاهها اسلامی نشد، بلکه حتی خود حوزه هم به خاطر نزدیکی به فضای دانشگاه و به تفکری که بر دانشگاه ها حاکم بود، عملا به تفکر و فلسفه مدرن رو آورد، از اینجا بود که ما شاهد ایجاد پدیده «روشنفکری دینی» بودیم.
شما می بینید که در آن دهه هم فلاسفه غربی در میان افراد حوزوی و مذهبی مهم شدند.
- به نظر شما چه تفاوتی بین بحث نظارت بر کار اساتید با تحولات اخیر در ایران مثل انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد؟
در انتخابات ریاست جمهوری، شما هم دیدید که بسیاری از اساتید و محققین علوم انسانی و اجتماعی علیه آقای احمدی نژاد و سیاستهایش موضعگیری کردند. دهها تن از این مخالفان یا مشاور کاندیداهای دیگر بودند یا در ستادهای این دو کاندیدا فعال بودند. این یک زنگ خطر سیاسی برای آقای احمدی نژاد ، خود رهبر و حتی وزاری کابینه بود. به همین دلیل هم اینها شروع کردند به پاکسازی دانشگاهها از وجود اساتیدی که با این تفکر جزمگرایانه و تمامیتخواه روی خوش نشان ندادهاند.
این را ما بارها دیدهایم . با این که ۳۰ سال از وقوع انقلاب اسلامی میگذرد، هنوز این آقایان میگویند دانشگاهها اسلامی نشده است و باید آنها را اسلامی کرد. آقای خامنهای هم در دهه ۱۹۹۰ گفت اما اینها موفق نشدند، این بار هم موفق نخواهند شد.