هفته نامه اکونومیست در شماره اخیر خود نگاهی دارد به کتاب تازه ای که در مورد تاریخ معاصر ایران نوشته شده است. نام کتاب « ایران و سی آی ای ، بازبینی سقوط مصدق» و نویسنده آن داریوش بایندر است که در ۲۷۲ صفحه توسط انتشارات پالگریو مک میلان به زبان انگلیسی منتشر شده است.
به نوشته هفته نامه اکونومیست کتاب داریوش بایندر در تشریح دلایل سقوط حکومت دکتر محمد مصدق نخست وزیر محبوب ایران در سال های دهه ۱۳۳۰ جنجال فراوانی را در میان ایرانیان ساکن خارج برانگیخته است. ترجمه فارسی این کتاب که قرار است در آینده نزدیک به چاپ برسد مسلما بر این مباحث داغ خواهد افزود.
جامعه ایرانی همواره این دوره از تاریخ معاصر، مبارزه محمد مصدق با آمریکا و بریتانیا و در نهایت شکست وی را با نوعی احساس اندوه به یاد می آورد. بسیاری از ایرانیان حوادث سیاسی دردآور پس از آن -از جمله وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷- را با این شکست مرتبط می دانند.
هفته نامه اکونومیست یادآوری می کند که محمد مصدق با ملی کردن نفت ایران ضربه سختی بر اعتبار دولت بریتانیا زد و این هراس را بخصوص برای آمریکا ایجاد کرد که دولت لرزان وی ممکن است راه را برای به قدرت رسیدن کمونیسم در ایران هموار کند. توطئه ای که برای سرنگون کردن دولت محمد مصدق در مرداد سال ۱۳۳۲ به اجرا درآمد به نام محمد رضا شاه پهلوی صورت گرفت، اما بعدها مشخص شد که طراح اصلی این کودتا سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سی آی ای، بوده است.
در سال ۲۰۰۰ مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا با نوعی عذرخواهی علنی از اقدام کشور خود در «سرنگون ساختن دولت نخست وزیر محبوب» ایران انتقاد کرد.
اکونومیست در ادامه معرفی کتاب « ایران و سی آی ای ، بازبینی سقوط مصدق» می نویسد بنابر قضاوت داریوش بایندر خانم آلبریت نباید چنین کاری می کرد. داریوش بانیدر از دیپلمات های حکومت پهلوی است که پس از سرنگونی رژیم شاه برای سازمان ملل متحد کار می کرد و چند سال پیش در سوییس بازنشسته شد. آقای بایندر البته با نسخه رایج از این وقایع در زمان حکومت پهلوی که حوادث مرداد ۱۳۳۲ را يک قیام ملی و بدون هيچ گونه دخالت خارجی جلوه می داد، کاملا موافق نيست.
اما نویسنده کتاب در مورد گزارش وقایع این ایام توسط کرمیت رزولت، نوه تئودور رزولت مسئول طراحی این توطئه از سوی سازمان سی آی ای، ابراز تردید می کند. آقای بایندر معتقد است که خیلی متفاوت از آنچه که کرمیت رزولت ادعا کرده است این اقدام نه کسب یک پیروزی تقریبا غیر محال توسط سی آی ای، بلکه «اقدام خودجوش نیروهای محلی» برای به زیر کشیدن حکومت مصدق بود.
به اعتقاد داریوش بایندر کلید اصلی رویدادهای آن سال چهار روز پس از کودتای نافرجام ۲۴ مرداد است که نویسنده معترف است طراح آن کرمیت روزولت بود. پس از این کودتای نافرجام محمد رضا شاه به رم گریخت، طرح کودتای آمریکا دچار آشفتگی کامل بود و از آن سو محمد مصدق به شدت تحت فشار قرار داشت تا نظام ایران را جمهوری اعلام کند.
هفته نامه اکونومیست می افزاید که برداشت و تفسیر منطقی از حوادث روزهای بعد حاکی از آن است که کرمیت روزولت و همکاران وی در این توطئه یک گروه از افسران ارشد ارتش را سازماندهی کرده تا کودتای دوم را به اجرا بگذارند. با استفاده از دلارهای آمریکایی جمعیتی از مردم با رشوه به خیابان آورده شدند تا پوشش مناسب برای اقدام نظامیان فراهم شود.
داریوش بایندر در کتاب خود « ایران و سی آی ای ، بازبینی سقوط مصدق» با این تفاسیر و فرضیه ها مخالفت می کند. او تاکید دارد که نیروهای مسلح ایران بدون تحریک آمریکا دست به اقدام زدند و « رشوه های » آمریکا نقش چندانی در بسیج مردم نداشت. انتقادهای آقای بایندر از بزرگنمایی نقش کرمیت رزولت حامیان دیگری نیز دارد. به عنوان مثال استفن کیندر خبرنگار سابق نیویورک تایمز نیز در یادداشت های خود در مورد سقوط محمد مصدق که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد به این موضوع اشاره کرده است.
اما ادعاهای آقای بانیدر در مورد بی اهمیت بودن رشوه های آمریکا با تحقیقات مارک گاژوروفسکی، از مورخان ارشد آمریکا، در این حوادث متناقض است که در مطالعات خود با افرادی که این رشوه ها را دریافت کرده بودند مصاحبه کرده است.
هفته نامه اکونومیست سپس نتیجه می گیرد که کتاب داریوش بایندر ممکن است بیش از حد به اطلاعات اردشیر زاهدی، از آخرین بازمانده های مشارکتکنندگان در کودتا و پسر سپهبد زاهدی فرمانده نظامی کودتا، تکیه کرده باشد. اردشیر زاهدی همواره با چهره ای که از پدرش به عنوان بازیچه آمریکا ارائه داده می شود مخالف بوده است.
نباید فراموش کرد که حوادث تاریخی همیشه محتاج بازبینی هستند. داریوش بایندر حتی می توانست دامنه نقد و بازبینی خود را از این گسترده تر کند. برخی دیگر از مورخان دولت محمد مصدق و شخص وی را یک دموکرات ناب جلوه داده اند در صورتیکه منش سیاسی وی، تمرکز قدرت در انحصار خود او و سرپوش گذاشتن بر نقاط ضعف دولت اش بود. در بسیاری از تاریخنگاری های مربوط به این دوره ناتوانی مصدق از ادامه مذاکره و یافتن راه حلی برای بحران ملی کردن نفت در شرایطی که هنوز فرصت آن وجود داشت به فراموشی سپرده شده است.
هفته نامه اکونومیست در پایان نقد کتاب « ایران و سی آی ای ، بازبینی سقوط مصدق» می نویسد که داریوش بایندر در تحلیل خود یک اشتباه بزرگ دارد؛ او از اساس این اصل را رد می کند که کودتای سال ۱۳۳۲ زمینه ساز دیکتاتوری محمد رضا شاه و بنابراین وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ شد. شاه با نابود کردن محمد مصدق ( که در تبعیدی ابدی و در سال ۱۳۴۵ درگذشت) ایرانیان آزادی خواه و دمکرات را از پدر معنوی خود محروم ساخت. از آن زمان تاکنون ایرانیان در جستوجوی چهره ای برای جایگزینی وی بوده اند.
به نوشته هفته نامه اکونومیست کتاب داریوش بایندر در تشریح دلایل سقوط حکومت دکتر محمد مصدق نخست وزیر محبوب ایران در سال های دهه ۱۳۳۰ جنجال فراوانی را در میان ایرانیان ساکن خارج برانگیخته است. ترجمه فارسی این کتاب که قرار است در آینده نزدیک به چاپ برسد مسلما بر این مباحث داغ خواهد افزود.
جامعه ایرانی همواره این دوره از تاریخ معاصر، مبارزه محمد مصدق با آمریکا و بریتانیا و در نهایت شکست وی را با نوعی احساس اندوه به یاد می آورد. بسیاری از ایرانیان حوادث سیاسی دردآور پس از آن -از جمله وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷- را با این شکست مرتبط می دانند.
هفته نامه اکونومیست یادآوری می کند که محمد مصدق با ملی کردن نفت ایران ضربه سختی بر اعتبار دولت بریتانیا زد و این هراس را بخصوص برای آمریکا ایجاد کرد که دولت لرزان وی ممکن است راه را برای به قدرت رسیدن کمونیسم در ایران هموار کند. توطئه ای که برای سرنگون کردن دولت محمد مصدق در مرداد سال ۱۳۳۲ به اجرا درآمد به نام محمد رضا شاه پهلوی صورت گرفت، اما بعدها مشخص شد که طراح اصلی این کودتا سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سی آی ای، بوده است.
در سال ۲۰۰۰ مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا با نوعی عذرخواهی علنی از اقدام کشور خود در «سرنگون ساختن دولت نخست وزیر محبوب» ایران انتقاد کرد.
اکونومیست در ادامه معرفی کتاب « ایران و سی آی ای ، بازبینی سقوط مصدق» می نویسد بنابر قضاوت داریوش بایندر خانم آلبریت نباید چنین کاری می کرد. داریوش بانیدر از دیپلمات های حکومت پهلوی است که پس از سرنگونی رژیم شاه برای سازمان ملل متحد کار می کرد و چند سال پیش در سوییس بازنشسته شد. آقای بایندر البته با نسخه رایج از این وقایع در زمان حکومت پهلوی که حوادث مرداد ۱۳۳۲ را يک قیام ملی و بدون هيچ گونه دخالت خارجی جلوه می داد، کاملا موافق نيست.
«کتاب داریوش بایندر ممکن است بیش از حد به اطلاعات اردشیر زاهدی، از آخرین بازمانده های مشارکتکنندگان در کودتا و پسر سپهبد زاهدی فرمانده نظامی کودتا، تکیه کرده باشد. اردشیر زاهدی همواره با چهره ای که از پدرش به عنوان بازیچه آمریکا ارائه داده می شود مخالف بوده است.»
به اعتقاد داریوش بایندر کلید اصلی رویدادهای آن سال چهار روز پس از کودتای نافرجام ۲۴ مرداد است که نویسنده معترف است طراح آن کرمیت روزولت بود. پس از این کودتای نافرجام محمد رضا شاه به رم گریخت، طرح کودتای آمریکا دچار آشفتگی کامل بود و از آن سو محمد مصدق به شدت تحت فشار قرار داشت تا نظام ایران را جمهوری اعلام کند.
هفته نامه اکونومیست می افزاید که برداشت و تفسیر منطقی از حوادث روزهای بعد حاکی از آن است که کرمیت روزولت و همکاران وی در این توطئه یک گروه از افسران ارشد ارتش را سازماندهی کرده تا کودتای دوم را به اجرا بگذارند. با استفاده از دلارهای آمریکایی جمعیتی از مردم با رشوه به خیابان آورده شدند تا پوشش مناسب برای اقدام نظامیان فراهم شود.
داریوش بایندر در کتاب خود « ایران و سی آی ای ، بازبینی سقوط مصدق» با این تفاسیر و فرضیه ها مخالفت می کند. او تاکید دارد که نیروهای مسلح ایران بدون تحریک آمریکا دست به اقدام زدند و « رشوه های » آمریکا نقش چندانی در بسیج مردم نداشت. انتقادهای آقای بایندر از بزرگنمایی نقش کرمیت رزولت حامیان دیگری نیز دارد. به عنوان مثال استفن کیندر خبرنگار سابق نیویورک تایمز نیز در یادداشت های خود در مورد سقوط محمد مصدق که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد به این موضوع اشاره کرده است.
اما ادعاهای آقای بانیدر در مورد بی اهمیت بودن رشوه های آمریکا با تحقیقات مارک گاژوروفسکی، از مورخان ارشد آمریکا، در این حوادث متناقض است که در مطالعات خود با افرادی که این رشوه ها را دریافت کرده بودند مصاحبه کرده است.
هفته نامه اکونومیست سپس نتیجه می گیرد که کتاب داریوش بایندر ممکن است بیش از حد به اطلاعات اردشیر زاهدی، از آخرین بازمانده های مشارکتکنندگان در کودتا و پسر سپهبد زاهدی فرمانده نظامی کودتا، تکیه کرده باشد. اردشیر زاهدی همواره با چهره ای که از پدرش به عنوان بازیچه آمریکا ارائه داده می شود مخالف بوده است.
نباید فراموش کرد که حوادث تاریخی همیشه محتاج بازبینی هستند. داریوش بایندر حتی می توانست دامنه نقد و بازبینی خود را از این گسترده تر کند. برخی دیگر از مورخان دولت محمد مصدق و شخص وی را یک دموکرات ناب جلوه داده اند در صورتیکه منش سیاسی وی، تمرکز قدرت در انحصار خود او و سرپوش گذاشتن بر نقاط ضعف دولت اش بود. در بسیاری از تاریخنگاری های مربوط به این دوره ناتوانی مصدق از ادامه مذاکره و یافتن راه حلی برای بحران ملی کردن نفت در شرایطی که هنوز فرصت آن وجود داشت به فراموشی سپرده شده است.
هفته نامه اکونومیست در پایان نقد کتاب « ایران و سی آی ای ، بازبینی سقوط مصدق» می نویسد که داریوش بایندر در تحلیل خود یک اشتباه بزرگ دارد؛ او از اساس این اصل را رد می کند که کودتای سال ۱۳۳۲ زمینه ساز دیکتاتوری محمد رضا شاه و بنابراین وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ شد. شاه با نابود کردن محمد مصدق ( که در تبعیدی ابدی و در سال ۱۳۴۵ درگذشت) ایرانیان آزادی خواه و دمکرات را از پدر معنوی خود محروم ساخت. از آن زمان تاکنون ایرانیان در جستوجوی چهره ای برای جایگزینی وی بوده اند.