احمد قابل، پژوهشگر مسائل اسلامی در ایران، پس از سخنان آیتالله خامنهای، رهبر ایران، در مورد انتخابات و نتایج آن و نیز اعتراضهای اخیر در خیابانهای تهران و برخی دیگر از شهرهای بزرگ ایران در گفتوگویی با رادیو فردا به تحلیل این سخنان میپردازد:
[بیشتر بخوانید: رهبر ایران: نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است]
بعضی حدسهای ما در خطبههای نماز جمعه اتفاق افتاد و بعضی هم نرمتر از آن چه تصور میکرديم اتفاق افتاد.
من به ذکر چند نکته در صحبتهای آقای خامنه ای میپردازم و نظر خودم را بيان میکنم؛ آقای خامنه ای در سخنان خود گفت که رقابت در درون نظام است نه در بيرون. اگر اين طور است بايد پرسيد چرا در تمام مدت ۲۰ سال به اين جبهه درون انقلاب هرگز يک کانال تلويزيونی به اندازه دو ساعت فرصت ندادند که حرف خود را بزنند؟ چرا اين رسانه هميشه يک سويه در اختيار يک گروه بوده است؟ چرا تمام اعضای شورای نگهبان از يک جناح هستند؟ چرا بيش از سه چهارم مجمع تشخيص مصلحت از يک جناح انتخاب میشوند؟ چرا منصوبات آقای خامنه ای از يک جناح گزينش میشوند؟ اينها نشان میدهد يک خودی و ناخودی در نظام وجود دارد.
آقای خامنه ای در کردستان گفت کسانی را شورای نگهبان تاييد میکند، ولی شما به کسانی رأی ندهيد که مورد قبول دشمن هستند و حرف دشمن را تکرار میکنند. اين حرف يعنی برش زدن به گروهی که حتی شورای نگهبان تاييد کرده و آنها را در جبهه دشمن قرار دادند.
آقای خامنه ای میگويد نظام جمهوری اسلامیاندرونی و بيرونی ندارد. اما چرا بعد از مجلس ششم يک باره بيش از ۱۰۰ نفر از نمايندگان مجلس ششم را رد صلاحيت کردند؟ و حتی نفر اول تهران را با دو ميليون و ۷۰۰ هزار رأی که نایب رييس مجلس بود، رد صلاحيت کردند. اين به معنی اندرونی و بيرونی نيست؟
مگر آقای خامنه ای بارها در سخنرانیهای خود و به ويژه در سخنرانی اخير در کردستان نگفت در همه جای دنيا برای اين که مراکز قدرت را در اختيار افراد قرار دهند، فيلترهايی دارند و ما هم نمیتوانيم اجازه بدهيم؟ تلويزيون بارها اين سخنان را در طول انتخابات پخش کرد.
بر اساس اين سخنان تمام کسانی که به بعضی از نامزدها رأی داده اند نامحرم حساب شدهاند تا جايی که در اتاق تجميع آرا اجازه ندادهاند نمايندگان بعضی از نامزدها حضور داشته باشند. پس اين اندرونی بيرونی وجود دارد و برای کسی که در جايگاه رهبری کشور نشسته اين گونه سخن گفتن درست نيست.
مورد ديگری که آقای خامنه ای در سخنان خود مطرح کرد اين بود که از مناظرهها و لزوم انتقادها حتی پس از انتخابات دفاع کرد و گفت انتقاد چيز خوبی است و باعث میشود مسئولين پاسخگو باشند. اما ايشان حاضر است امکان نقد رهبری را هم در صدا و سيما فراهم کند؟ يعنی کسانی بيايند به طور منطقی نقد بکنند و کسانی هم از جانب ايشان پاسخ دهند و يا خود ايشان اگر خواست در جای ديگری پاسخ دهد. آيا اين امکان در کشور ما وجود دارد؟ مگر منع قانونی داريم؟ در قانون اساسی چنين منعی وجود ندارد.
ايشان همچنان گفت که از آزادی بيان در زمان انتخابات لذت بردم. اما اين آزادی بيان فقط در زمان انتخابات لذت ندارد بلکه در همه زمانها لذت دارد.
ايشان يادشان است که در خطبههای نماز عيد وقتی عليه مطبوعات موضع گرفت و آنها را پايگاه دشمن اعلام کرد، فردای آن روز حدود ۱۵۰ نشريه را تعطيل کردند؟ آيا آن زمان هم ايشان از آزادی بيان لذت میبرد؟ آيا اين به معنی لذت بردن از آزادی بيان است که بيش از ۲۰۰ نشريه اعم از مجلات و روزنامهها بسته شدند؟ اميدوارم ايشان با اين سخن خود نشان دهد که بنا دارد برای بسط اين لذت در بين مردم زمينه سازی کند و مدافع اين جريان باشد.
مورد ديگر اين که ايشان گفت تعيين تکليف وضعيت کشور در کف خيابانها نمیشود، بلکه در صندوقهای رأی میشود. سؤال اين است که تلويزيون جمهوری اسلامی بارها تظاهرات مردم فرانسه، آلمان، ايتاليا و جاهای ديگر را صدر اخبار خود قرار داده که اينها تحصن و اعتصاب کرده اند و دولت را وادار کردند نظر خود را عوض کند. وقتی اين را با شعف و شور نشان میدهند و دفاع میکنند از آن مردم، آيا اين حق را برای مردم ايران هم قايل هستند؟ چرا نبايد جايی که برخلاف خواست مردم کاری صورت میگيرد، در کف خيابانها تصميم گيری شود؟ چطور در کشورهای خارجی خوب است اما در ايران بد است؟
ضمن اين که ما هم قبول داريم تعيين تکليف مسايل بايد از روشهای قانونی و از صندوقها باشد. البته کف خيابان هم طبق قانون در اختيار مردم قرار گرفته است و طبق قانون اساسی فعلی، تشکيل اجتماعات و راهپيمايیها به صورت مسالمت آميز مجاز است و حتی احتياج به اخذ مجوز ندارد. اما اينها در قوانين بعدی برای مردم محدوديت ايجاد کردند و نگذاشتند مردم از حق قانونی خود استفاده کنند.
ايشان تهديد میکند و میگويد تبعات اين کارها به گردن کسانی است که مردم را دعوت میکنند و يا کسانی از نخبگان سياسی و روسای احزاب که میتوانند جلوی مردم را بگيرند و نمیگيرند. اما چرا بايد در پايان راهپيمايی مسالمت آميز مردم در روز ۲۵ خرداد از پايگاه بسيج به مردم تيراندازی شود؟ چرا کسانی که اين جنايت را انجام داده اند نبايد مسئول باشند؟ مدارک همه اين صحنهها وجود دارد.
رهبری که خود فرمانده کل قوا است و بسيج زير نظر سپاه پاسداران است و همه در نهايت زير نظر رهبری هستند، چرا ايشان حاضر نيستند اين مسئوليت را در سلسله مراتب خود بپذيرند؟
عکسهای رسمی و واضح فرماندهان سپاه با لباس شخصی در اينترنت موجود است و همه آنها تحت الامر فرمانده کل قوا هستند و رهبر بايد بر کار آنها اشراف داشته باشد، پس چرا مسئوليت آنها را نمیپذيرد؟ وقتی رهبر مسئوليت نمیپذيرد چرا بايد مسئوليت راهپيمايی به عهده کسانی باشد که میخواهند از حق خود دفاع کنند؟
اگر صحبت تهديد است، پس چرا در پايان سخن متوسل میشوند به حضرت ولی عصر و اشک میريزند؟ اگر صحبت تهديد نيست صحبت تلطيف و تن دادن به قانون است، خود اين قانون مجوز داده که اگر انسانها از طرق ديگر به خواستههايشان نرسيدند، حق اجتماع و راهپيمايی مسالمت آميز دارند.
ما هم از هيچ رفتار غير قانونی حمايت نمیکنيم و ما هم میگوييم حق را فقط از روشهای قانونی بايد دنبال کرد. با اين که آقايان بارها اين قانون را نقض کردند، اما ملت همچنان به اين قانون ملتزم است و اين لطف و از خودگذشتگی ملت است که به رغم نقض قانون توسط حکومت، ملت به اين قانون ملتزم است.
[بیشتر بخوانید: رهبر ایران: نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است]
بعضی حدسهای ما در خطبههای نماز جمعه اتفاق افتاد و بعضی هم نرمتر از آن چه تصور میکرديم اتفاق افتاد.
من به ذکر چند نکته در صحبتهای آقای خامنه ای میپردازم و نظر خودم را بيان میکنم؛ آقای خامنه ای در سخنان خود گفت که رقابت در درون نظام است نه در بيرون. اگر اين طور است بايد پرسيد چرا در تمام مدت ۲۰ سال به اين جبهه درون انقلاب هرگز يک کانال تلويزيونی به اندازه دو ساعت فرصت ندادند که حرف خود را بزنند؟ چرا اين رسانه هميشه يک سويه در اختيار يک گروه بوده است؟ چرا تمام اعضای شورای نگهبان از يک جناح هستند؟ چرا بيش از سه چهارم مجمع تشخيص مصلحت از يک جناح انتخاب میشوند؟ چرا منصوبات آقای خامنه ای از يک جناح گزينش میشوند؟ اينها نشان میدهد يک خودی و ناخودی در نظام وجود دارد.
«اگر صحبت تهديد است، پس چرا در پايان سخن متوسل میشوند به حضرت ولی عصر و اشک میريزند؟ اگر صحبت تهديد نيست صحبت تلطيف و تن دادن به قانون است، خود اين قانون مجوز داده که اگر انسانها از طرق ديگر به خواستههايشان نرسيدند، حق اجتماع و راهپيمايی مسالمت آميز دارند.»
آقای خامنه ای میگويد نظام جمهوری اسلامیاندرونی و بيرونی ندارد. اما چرا بعد از مجلس ششم يک باره بيش از ۱۰۰ نفر از نمايندگان مجلس ششم را رد صلاحيت کردند؟ و حتی نفر اول تهران را با دو ميليون و ۷۰۰ هزار رأی که نایب رييس مجلس بود، رد صلاحيت کردند. اين به معنی اندرونی و بيرونی نيست؟
مگر آقای خامنه ای بارها در سخنرانیهای خود و به ويژه در سخنرانی اخير در کردستان نگفت در همه جای دنيا برای اين که مراکز قدرت را در اختيار افراد قرار دهند، فيلترهايی دارند و ما هم نمیتوانيم اجازه بدهيم؟ تلويزيون بارها اين سخنان را در طول انتخابات پخش کرد.
بر اساس اين سخنان تمام کسانی که به بعضی از نامزدها رأی داده اند نامحرم حساب شدهاند تا جايی که در اتاق تجميع آرا اجازه ندادهاند نمايندگان بعضی از نامزدها حضور داشته باشند. پس اين اندرونی بيرونی وجود دارد و برای کسی که در جايگاه رهبری کشور نشسته اين گونه سخن گفتن درست نيست.
مورد ديگری که آقای خامنه ای در سخنان خود مطرح کرد اين بود که از مناظرهها و لزوم انتقادها حتی پس از انتخابات دفاع کرد و گفت انتقاد چيز خوبی است و باعث میشود مسئولين پاسخگو باشند. اما ايشان حاضر است امکان نقد رهبری را هم در صدا و سيما فراهم کند؟ يعنی کسانی بيايند به طور منطقی نقد بکنند و کسانی هم از جانب ايشان پاسخ دهند و يا خود ايشان اگر خواست در جای ديگری پاسخ دهد. آيا اين امکان در کشور ما وجود دارد؟ مگر منع قانونی داريم؟ در قانون اساسی چنين منعی وجود ندارد.
ايشان همچنان گفت که از آزادی بيان در زمان انتخابات لذت بردم. اما اين آزادی بيان فقط در زمان انتخابات لذت ندارد بلکه در همه زمانها لذت دارد.
ايشان يادشان است که در خطبههای نماز عيد وقتی عليه مطبوعات موضع گرفت و آنها را پايگاه دشمن اعلام کرد، فردای آن روز حدود ۱۵۰ نشريه را تعطيل کردند؟ آيا آن زمان هم ايشان از آزادی بيان لذت میبرد؟ آيا اين به معنی لذت بردن از آزادی بيان است که بيش از ۲۰۰ نشريه اعم از مجلات و روزنامهها بسته شدند؟ اميدوارم ايشان با اين سخن خود نشان دهد که بنا دارد برای بسط اين لذت در بين مردم زمينه سازی کند و مدافع اين جريان باشد.
مورد ديگر اين که ايشان گفت تعيين تکليف وضعيت کشور در کف خيابانها نمیشود، بلکه در صندوقهای رأی میشود. سؤال اين است که تلويزيون جمهوری اسلامی بارها تظاهرات مردم فرانسه، آلمان، ايتاليا و جاهای ديگر را صدر اخبار خود قرار داده که اينها تحصن و اعتصاب کرده اند و دولت را وادار کردند نظر خود را عوض کند. وقتی اين را با شعف و شور نشان میدهند و دفاع میکنند از آن مردم، آيا اين حق را برای مردم ايران هم قايل هستند؟ چرا نبايد جايی که برخلاف خواست مردم کاری صورت میگيرد، در کف خيابانها تصميم گيری شود؟ چطور در کشورهای خارجی خوب است اما در ايران بد است؟
ضمن اين که ما هم قبول داريم تعيين تکليف مسايل بايد از روشهای قانونی و از صندوقها باشد. البته کف خيابان هم طبق قانون در اختيار مردم قرار گرفته است و طبق قانون اساسی فعلی، تشکيل اجتماعات و راهپيمايیها به صورت مسالمت آميز مجاز است و حتی احتياج به اخذ مجوز ندارد. اما اينها در قوانين بعدی برای مردم محدوديت ايجاد کردند و نگذاشتند مردم از حق قانونی خود استفاده کنند.
ايشان تهديد میکند و میگويد تبعات اين کارها به گردن کسانی است که مردم را دعوت میکنند و يا کسانی از نخبگان سياسی و روسای احزاب که میتوانند جلوی مردم را بگيرند و نمیگيرند. اما چرا بايد در پايان راهپيمايی مسالمت آميز مردم در روز ۲۵ خرداد از پايگاه بسيج به مردم تيراندازی شود؟ چرا کسانی که اين جنايت را انجام داده اند نبايد مسئول باشند؟ مدارک همه اين صحنهها وجود دارد.
رهبری که خود فرمانده کل قوا است و بسيج زير نظر سپاه پاسداران است و همه در نهايت زير نظر رهبری هستند، چرا ايشان حاضر نيستند اين مسئوليت را در سلسله مراتب خود بپذيرند؟
عکسهای رسمی و واضح فرماندهان سپاه با لباس شخصی در اينترنت موجود است و همه آنها تحت الامر فرمانده کل قوا هستند و رهبر بايد بر کار آنها اشراف داشته باشد، پس چرا مسئوليت آنها را نمیپذيرد؟ وقتی رهبر مسئوليت نمیپذيرد چرا بايد مسئوليت راهپيمايی به عهده کسانی باشد که میخواهند از حق خود دفاع کنند؟
اگر صحبت تهديد است، پس چرا در پايان سخن متوسل میشوند به حضرت ولی عصر و اشک میريزند؟ اگر صحبت تهديد نيست صحبت تلطيف و تن دادن به قانون است، خود اين قانون مجوز داده که اگر انسانها از طرق ديگر به خواستههايشان نرسيدند، حق اجتماع و راهپيمايی مسالمت آميز دارند.
ما هم از هيچ رفتار غير قانونی حمايت نمیکنيم و ما هم میگوييم حق را فقط از روشهای قانونی بايد دنبال کرد. با اين که آقايان بارها اين قانون را نقض کردند، اما ملت همچنان به اين قانون ملتزم است و اين لطف و از خودگذشتگی ملت است که به رغم نقض قانون توسط حکومت، ملت به اين قانون ملتزم است.