آن چه برخی رهبران جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در چهارمین جلسه دادگاه ۱۰۰ نفره در روز سه شنبه مطرح کردند، با توجه به سه جلسه قبلی این دادگاه، چندان دور از انتظار نبود.
اما برخی گفته ها و متن ها، به ویژه متنی که به نقل از آقای سعید حجاریان و به خط او در دادگاه قرائت شد، نه فقط در جمله های کلیشه ای متن که پیام های آشکار اعتراف گیرندگان و گردانندگان دادگاه را منتقل می کنند، که در ادبیت و ادبیات متن، در سفیدی ها و نانوشته های بین سطری، در ساختار و چیدمان موضوع ها و مبحث ها و در بازتاب خواسته یا ناخواسته تضادهای درونی آقای حجاریان به عنوان زندانی مجبور و نه مولف مختار، یکی از هدف های اصلی طراحان متن و گردانندگان دادگاه: ـــ بی اعتبار کردن نظریات، مواضع و شخصیت های اصلاح طلبان مذهبی از زبان یکی از رهبران نظری این گرایش ـــ را بی اعتبار کرد و به متن «اعتراف» اجازه داد تا به سود شخصیت واقعی مولف و علیه سفارش دهندگان و اعتراف گیرندگان طغیان کند.
متن اعترافات، مصاحبه ها و اقرارهای زندانیان سیاسی و عقیدتی، حتی نادر نمونه هایی که بدون شکنجه و فشارهای جسمی و روحی تدوین می شوند، ترکیبی است از جمله های کلیشه ای ِ القایی ِ تحمیلی و پیام های آشکار بازجویان، برخی واقعیت ها یا خرده واقعیت ها، پیام هایی که زندانی، خودآگاه یا ناخودآگاه، به عمد یا ناخواسته، در نانوشته ها و سپیدی های متن می گنجاند، پیام هایی که از خودتعینی و استقلال نسبی، ساختار و زبان متن و از ورای خواست و آگاهی مولف و سفارش دهنده به متن راه می یابند و پیام هایی که از بستر تضادهای درونی مولف، در موقعیت نگارش متن اجباری، برخاسته اند.
رسانه های دولتی متن قرائت شده در دادگاه آقای سعید حجاریان را «اعترفات نظریه پرداز اصلاحات» به نادرستی مبانی «نظری» او و این گرایش توصیف می کنند.
در تبلیغات این رسانه ها متن زندانی بیماری که خود قادر به قرائت متن خود نیست، قرار است «مدرک ورشکستگی نظری» گرایشی باشد که حدود صد سال در تاریخ ایران حضور فعال نظری و سیاسی داشته است.
متنی که در دادگاه و در حضور آقای حجاریان و به خط او قرائت شد از سویی با شخصیت مختار مولف خود بیگانه بود و از دیگر سو شخصیت مجبور او را با واسطه ادبیت متن و ساختار و نانوشته های بین سطری به سود شخصیت مختار او نفی کرد.
متنی که در دادگاه قرائت شد نثر و بافت، سرزندگی و طنز نوشته های سابق آقای حجاریان را نداشت اما در ساختار به نسبت خودمتعین خود، ادعای رسانه های دولتی، پیام های کلیشه ای و موقعیت نویسنده زندانی خود را نفی و از هدف های گردانندگان دادگاه و سفارش دهندگان «اعتراف» و از موقعیت نویسنده زندانی و بیمار خود عبور کرد و مستقل از این همه، و حتی مستقل از خواست آقای حجاریان، حقانیت نظری و سیاسی متهم را در برابر بخش های نظری و سیاسی کیفرخواست دادستانی نشان داد.
هزار نکته باریک تر ز مو
در تحلیل اعترافات و اقرارهای زندانیان سیاسی و نظری، اغلب، ساختار، جمله بندی و چیدمان موضع ها و مباحث متن را نادیده می گیرند چرا که متن را بر مبنای تجربه های مکرر و تلخ، نه متنی اصیل که نشانه ای از و دلیلی انکار ناپذیر بر شکنجه و فشارهای روحی و جسمی تلقی می کنند.
دستور دهندگان، بازجویان، شکنجه گران، طراحان و عاملان اعتراف گیری ها نیز فقط به انتقال پیام ها و اهداف خود نظر دارند و برای متن «به عنوان متن»، اصالتی قائل نیستند چرا که خود، بیش از هر کس دیگر، از نحوه تولید آن باخبراند.
هر متنی ، حتی متنی که حاصل شکنجه و فشارهای جسمی و روحی و سفارش بازجویان است، ادبیت و ادبیات و خودتعینی و استقلال نسبی خود را تا حدی و فراتر از موقعیت و دلایل نگارش خود حفظ و به نسبت متفاوت، تضادهای درونی نویسنده خود را در موقعیت زندانی مجبور، نه نویسنده و مولف مختار، آشکار می کند.
در هر متنی و به ویژه در اعترافات زندانی مجبور «هزار نکته باریک تر ز مو» راه می یابد هر چند خودتعینی و استقلال نسبی، ادبیت و ادبیات و ساختار و فرم متن اعتراف ها و اقرارهای تحمیلی، در مقایسه با متنی که نویسنده ای بیرون از زندان و به دلخواه خلق می کند، با ترفندهای پیچیده تری متن را در اختیار گرفته و نقد ساختاری آن را دشوارتر می کنند.
زندان، به ویژه در ماه های اول و دوران دشوار بازجویی، محیط مناسبی برای تفکر و نقد نظری نیست. تغییر عقیده و نظر نیز در ۲ تا ۳ ماه، حتی اگر بدون شکنجه و در آزادی رخ دهد، چندان معتبر نیست چرا که تفکر و نقد نظری روندی تدریجی است.
بخش مهمی از اعتراف زندانیان سیاسی و عقیدتی برای انتقال خبر بی اعتبار بودن مواضع و نظریات قبلی و تغییر نظر و موضع زندانی تدوین می شود اما دلایلی که در متن اعترافات آقای سعید حجاریان برای بی اعتباری نظریات قبلی او و نقد و تغییر نظر او گنجانده شده اند، شیوه فرموله کردن نظریات قبلی او که به گزارشی مخدوش شباهت می برند و چیدمان مباحث و موضوع ها در متن، از هدف گردانندگان: اعلام بی اعتباری نظریات پیشین زندانی از زبان او، فاصله می گیرند.
در تحلیل اعترافات زندانیانی که در اثر شکنجه و فشارهای روحی و جسمی به نوشتن و قرائت متنی مجبور می شوند، علاوه بر سنجه ها و نکته های بالا، این نکته را نیز باید در نظر داشت که قربانی شکنجه و زندان، گرچه از پای درآمده است، اما یک سره تسلیم نشده و هسته هایی از مقاومت انسانی، حتی در شدیدترین شکنجه ها نیز زنده می مانند و این جا و آن جا، خودآگاه یا ناخوداگاه، سر بر می کشند و با گنجاندن خود در متن، نقش مولف دوم را، مولفی که مولف اول را افشا می کند، ایفا می کنند.
به دست دادن نشانه هایی از سنجه های بالا در متنی که در دادگاه به نقل از آقای حجاریان قرائت شد، می تواند به آزار بیش تر او در زندان منجر شود پس من در این جا نمونه ای از خود به دست می دهم اما خواننده متن آقای حجاریان می تواند با این سنجه ها متن را تحلیل و پیام های اصلی آن را از ورای پیام های کلیشه ای کشف کند.
پیام درست غلط های دستوری
وزارت اطلاعات مرا از فرودگاه تهران ربود و رئیس جمهور و وزیر خارجه وقت رسما مدعی شدند که من در آلمان هستم. کسی که چند سال بعد فهمیدم نام واقعی او سعید امامی است، به همراه دستیاران خود، از جمله مرا مجبور کردند تا نامه ای به دوست دختر خود بنویسم و بگویم که این نامه را از آلمان نوشته ام. پیام اصلی نامه را شفاهی گفتند چرا که می خواستند نامه با نثر من نوشته شود. دستور دادند که نامه دستکم یک صفحه باشد و «حاوی هر مطلب غیر سیاسی و نامتناقض که دلت می خواهد» تا نامه باورپذیر شود.
نوشتن پیش نویس نامه، که هر بار به کارشناسان خود نشان می دادند، چندین بار تکرار شد تا به تصویب رسید. دوست دختر من روزنامه نویسی را با کارآموزی در مجله آدینه، که سردبیر آن بودم، آغاز کرده بود و پس از چند سال همکاری، نثر و سبک و سیاق نگارش و ویراستاری مرا می شناخت.
به عمد چند غلط دستوری بسیار رایج را در نامه گنجاندم. ( به مثل می نماید به جای می کند، بوسیله در جمله مجهول، در رابطه و...) پس از آزادی دانستم که مخاطب نامه پیام درست غلط های دستوری را دریافته و برادر من در مصاحبه با یکی از رادیوهای خارج از کشور و در نامه به مقامات قضایی، با استناد به همان غلط های دستوری، و چند نشانه محتوایی جدی، که بدون آگاهی و قصد من به نامه راه یافته بودند، اصالت نامه را رد کرد و چند مقام بلندمرتبه دولتی و قضایی ، که خواننده آدینه نیز بودند،حق را به او داده اند.
من در این یادداشت سنجه هایی برای تحلیل متن «اعتراف» آقای حجاریان به دست داده و به عمد از اشاره به نمونه ها در این متن پرهیز کردم اما این نکته نیز گفتنی است که در دادگاه ۱۰۰ نفر اخیر ، گردانندگان و اعتراف گیرندگان، بر اثر نادانی یا در نتیجه ناگزیری یا هر دو، بخش مهمی از کار مولف دوم را، مولفی که نادرستی و مخدوش بودن متن مولف اول را افشا می کند، خود بر عهده گرفته و پیام هایی چندان کلیشه ای، مخدوش و متناقض در متن گنجانده اند که متن همگنی خود را از دست داده، به متنی چندپاره و باورناپذیر و لاجرم بی تاثیر بدل شده و فضای اصلی خود را به نانوشته های بین سطری و ادبیت متن و مولف دوم واگذار کرده است.
اما برخی گفته ها و متن ها، به ویژه متنی که به نقل از آقای سعید حجاریان و به خط او در دادگاه قرائت شد، نه فقط در جمله های کلیشه ای متن که پیام های آشکار اعتراف گیرندگان و گردانندگان دادگاه را منتقل می کنند، که در ادبیت و ادبیات متن، در سفیدی ها و نانوشته های بین سطری، در ساختار و چیدمان موضوع ها و مبحث ها و در بازتاب خواسته یا ناخواسته تضادهای درونی آقای حجاریان به عنوان زندانی مجبور و نه مولف مختار، یکی از هدف های اصلی طراحان متن و گردانندگان دادگاه: ـــ بی اعتبار کردن نظریات، مواضع و شخصیت های اصلاح طلبان مذهبی از زبان یکی از رهبران نظری این گرایش ـــ را بی اعتبار کرد و به متن «اعتراف» اجازه داد تا به سود شخصیت واقعی مولف و علیه سفارش دهندگان و اعتراف گیرندگان طغیان کند.
متن اعترافات، مصاحبه ها و اقرارهای زندانیان سیاسی و عقیدتی، حتی نادر نمونه هایی که بدون شکنجه و فشارهای جسمی و روحی تدوین می شوند، ترکیبی است از جمله های کلیشه ای ِ القایی ِ تحمیلی و پیام های آشکار بازجویان، برخی واقعیت ها یا خرده واقعیت ها، پیام هایی که زندانی، خودآگاه یا ناخودآگاه، به عمد یا ناخواسته، در نانوشته ها و سپیدی های متن می گنجاند، پیام هایی که از خودتعینی و استقلال نسبی، ساختار و زبان متن و از ورای خواست و آگاهی مولف و سفارش دهنده به متن راه می یابند و پیام هایی که از بستر تضادهای درونی مولف، در موقعیت نگارش متن اجباری، برخاسته اند.
رسانه های دولتی متن قرائت شده در دادگاه آقای سعید حجاریان را «اعترفات نظریه پرداز اصلاحات» به نادرستی مبانی «نظری» او و این گرایش توصیف می کنند.
در تبلیغات این رسانه ها متن زندانی بیماری که خود قادر به قرائت متن خود نیست، قرار است «مدرک ورشکستگی نظری» گرایشی باشد که حدود صد سال در تاریخ ایران حضور فعال نظری و سیاسی داشته است.
متنی که در دادگاه و در حضور آقای حجاریان و به خط او قرائت شد از سویی با شخصیت مختار مولف خود بیگانه بود و از دیگر سو شخصیت مجبور او را با واسطه ادبیت متن و ساختار و نانوشته های بین سطری به سود شخصیت مختار او نفی کرد.
متنی که در دادگاه قرائت شد نثر و بافت، سرزندگی و طنز نوشته های سابق آقای حجاریان را نداشت اما در ساختار به نسبت خودمتعین خود، ادعای رسانه های دولتی، پیام های کلیشه ای و موقعیت نویسنده زندانی خود را نفی و از هدف های گردانندگان دادگاه و سفارش دهندگان «اعتراف» و از موقعیت نویسنده زندانی و بیمار خود عبور کرد و مستقل از این همه، و حتی مستقل از خواست آقای حجاریان، حقانیت نظری و سیاسی متهم را در برابر بخش های نظری و سیاسی کیفرخواست دادستانی نشان داد.
هزار نکته باریک تر ز مو
در تحلیل اعترافات و اقرارهای زندانیان سیاسی و نظری، اغلب، ساختار، جمله بندی و چیدمان موضع ها و مباحث متن را نادیده می گیرند چرا که متن را بر مبنای تجربه های مکرر و تلخ، نه متنی اصیل که نشانه ای از و دلیلی انکار ناپذیر بر شکنجه و فشارهای روحی و جسمی تلقی می کنند.
دستور دهندگان، بازجویان، شکنجه گران، طراحان و عاملان اعتراف گیری ها نیز فقط به انتقال پیام ها و اهداف خود نظر دارند و برای متن «به عنوان متن»، اصالتی قائل نیستند چرا که خود، بیش از هر کس دیگر، از نحوه تولید آن باخبراند.
هر متنی ، حتی متنی که حاصل شکنجه و فشارهای جسمی و روحی و سفارش بازجویان است، ادبیت و ادبیات و خودتعینی و استقلال نسبی خود را تا حدی و فراتر از موقعیت و دلایل نگارش خود حفظ و به نسبت متفاوت، تضادهای درونی نویسنده خود را در موقعیت زندانی مجبور، نه نویسنده و مولف مختار، آشکار می کند.
در هر متنی و به ویژه در اعترافات زندانی مجبور «هزار نکته باریک تر ز مو» راه می یابد هر چند خودتعینی و استقلال نسبی، ادبیت و ادبیات و ساختار و فرم متن اعتراف ها و اقرارهای تحمیلی، در مقایسه با متنی که نویسنده ای بیرون از زندان و به دلخواه خلق می کند، با ترفندهای پیچیده تری متن را در اختیار گرفته و نقد ساختاری آن را دشوارتر می کنند.
زندان، به ویژه در ماه های اول و دوران دشوار بازجویی، محیط مناسبی برای تفکر و نقد نظری نیست. تغییر عقیده و نظر نیز در ۲ تا ۳ ماه، حتی اگر بدون شکنجه و در آزادی رخ دهد، چندان معتبر نیست چرا که تفکر و نقد نظری روندی تدریجی است.
بخش مهمی از اعتراف زندانیان سیاسی و عقیدتی برای انتقال خبر بی اعتبار بودن مواضع و نظریات قبلی و تغییر نظر و موضع زندانی تدوین می شود اما دلایلی که در متن اعترافات آقای سعید حجاریان برای بی اعتباری نظریات قبلی او و نقد و تغییر نظر او گنجانده شده اند، شیوه فرموله کردن نظریات قبلی او که به گزارشی مخدوش شباهت می برند و چیدمان مباحث و موضوع ها در متن، از هدف گردانندگان: اعلام بی اعتباری نظریات پیشین زندانی از زبان او، فاصله می گیرند.
در تحلیل اعترافات زندانیانی که در اثر شکنجه و فشارهای روحی و جسمی به نوشتن و قرائت متنی مجبور می شوند، علاوه بر سنجه ها و نکته های بالا، این نکته را نیز باید در نظر داشت که قربانی شکنجه و زندان، گرچه از پای درآمده است، اما یک سره تسلیم نشده و هسته هایی از مقاومت انسانی، حتی در شدیدترین شکنجه ها نیز زنده می مانند و این جا و آن جا، خودآگاه یا ناخوداگاه، سر بر می کشند و با گنجاندن خود در متن، نقش مولف دوم را، مولفی که مولف اول را افشا می کند، ایفا می کنند.
به دست دادن نشانه هایی از سنجه های بالا در متنی که در دادگاه به نقل از آقای حجاریان قرائت شد، می تواند به آزار بیش تر او در زندان منجر شود پس من در این جا نمونه ای از خود به دست می دهم اما خواننده متن آقای حجاریان می تواند با این سنجه ها متن را تحلیل و پیام های اصلی آن را از ورای پیام های کلیشه ای کشف کند.
پیام درست غلط های دستوری
وزارت اطلاعات مرا از فرودگاه تهران ربود و رئیس جمهور و وزیر خارجه وقت رسما مدعی شدند که من در آلمان هستم. کسی که چند سال بعد فهمیدم نام واقعی او سعید امامی است، به همراه دستیاران خود، از جمله مرا مجبور کردند تا نامه ای به دوست دختر خود بنویسم و بگویم که این نامه را از آلمان نوشته ام. پیام اصلی نامه را شفاهی گفتند چرا که می خواستند نامه با نثر من نوشته شود. دستور دادند که نامه دستکم یک صفحه باشد و «حاوی هر مطلب غیر سیاسی و نامتناقض که دلت می خواهد» تا نامه باورپذیر شود.
نوشتن پیش نویس نامه، که هر بار به کارشناسان خود نشان می دادند، چندین بار تکرار شد تا به تصویب رسید. دوست دختر من روزنامه نویسی را با کارآموزی در مجله آدینه، که سردبیر آن بودم، آغاز کرده بود و پس از چند سال همکاری، نثر و سبک و سیاق نگارش و ویراستاری مرا می شناخت.
به عمد چند غلط دستوری بسیار رایج را در نامه گنجاندم. ( به مثل می نماید به جای می کند، بوسیله در جمله مجهول، در رابطه و...) پس از آزادی دانستم که مخاطب نامه پیام درست غلط های دستوری را دریافته و برادر من در مصاحبه با یکی از رادیوهای خارج از کشور و در نامه به مقامات قضایی، با استناد به همان غلط های دستوری، و چند نشانه محتوایی جدی، که بدون آگاهی و قصد من به نامه راه یافته بودند، اصالت نامه را رد کرد و چند مقام بلندمرتبه دولتی و قضایی ، که خواننده آدینه نیز بودند،حق را به او داده اند.
من در این یادداشت سنجه هایی برای تحلیل متن «اعتراف» آقای حجاریان به دست داده و به عمد از اشاره به نمونه ها در این متن پرهیز کردم اما این نکته نیز گفتنی است که در دادگاه ۱۰۰ نفر اخیر ، گردانندگان و اعتراف گیرندگان، بر اثر نادانی یا در نتیجه ناگزیری یا هر دو، بخش مهمی از کار مولف دوم را، مولفی که نادرستی و مخدوش بودن متن مولف اول را افشا می کند، خود بر عهده گرفته و پیام هایی چندان کلیشه ای، مخدوش و متناقض در متن گنجانده اند که متن همگنی خود را از دست داده، به متنی چندپاره و باورناپذیر و لاجرم بی تاثیر بدل شده و فضای اصلی خود را به نانوشته های بین سطری و ادبیت متن و مولف دوم واگذار کرده است.