همجنسگرایان در ایران و مشکلات و دردسرهایی که روزانه با آنها دست و پنجه نرم میکنند، موضوعی است که کمتر در باره آن گفتوگو میشود.
شاید این سکوت به سبب تابوی همیشگی حرف زدن در باره «برخی مسائل» بود. مسائلی که نه تنها به آموزهها و هنجارهای اجتماعی که به نگاه مذهب و دین به همجنسگرایی نیز باز میگردد.
در برنامه «نگاه تازه» این هفته ، به همجنسگرایی و همجنسگرایان در ایران پرداختهایم.
البته به دلیل وسعت و حتی پیچیدگی این موضوع، برنامه ی این هفته را تنها به همجنسگرایان مرد منحصر کردهایم. از همجنسگرایان مردی صحبت کردیم که مثل همه ی ما در جامعه زندگی میکنند، کار میکنند و عاشق میشوند، اما به دلیل برخی تابوهای اجتماعی موانع بسیاری در برابر سیر عادی زندگیشان وجود دارد.
در این برنامه با مانی زانیار یک بلاگر همجنسگرا در هلند درباره مهمترین مشکلات همجنسگرایان در جامعه ایران سخن گفتیم.
همچنین به سراغ چند همجنسگرای ایرانی که همینک در کانادا ساکن هستند، رفتیم. گپ کوتاهی هم با حجت الاسلام محمد علی خادمی، مبلغ دینی مسجد امام علی در نروژ، زدهایم تا نگاه دین را به موضوع همجنسگرایی بشنویم.
مانی زانیار، در باره مهمترین مشکلات همجنسگرایان در ایران چنین میگوید:
اين مسئله را می توانيم به چند بخش تقسيم کنيم. اولين مسئله باورهای دينی جامعه ايران است و از طرف ديگر قوانين مدنی.
من هميشه مشغول نقش بازی کردن بودم تا کسی متوجه نشود من همجنسگرا هستم. در کوتاه مدت میتوان سايرين را فريب داد ولی در محيط کار که همکارانم بيشتر با من ارتباط داشتند، مرا مسخره میکردند و هميشه با طعنه حرفهايی میزدند.
- یک همجنسگرای ایرانی
باورهای دينی را میتوانيم به داخل خانوادهها و حتی به يک سری باورهای خرافی گسترش دهيم.
من فکر میکنم اين دو عامل مهمترين موانع زندگی سالم و عادی همجنسگرايان در ايران را تشکیل میدهد.
من نمیگويم که ما همجنسگرايان اصلا زندگی عادی نداريم. ما زندگی خوبی داريم و بعضیها اصلا مشکلی هم ندارند. اما در مقایسه با افرادی که مانند ما هستند و در کشورهای ديگر زندگی میکنند و از آزادی بيشتری برخوردارند، ما آن آزادی ها را نداريم و حتی بعضی اوقات خطرهای بزرگی ما را تهديد میکند.
میتوانيد در مورد اين خطرها بيشتر توضيح دهيد؟
خطر هميشه به معنای زندان و اعدام نيست. يکی از بزرگترين خطرها اين است که از خانواده طرد شويم.
جوانی که ۲۰ سال با خانواده خود زندگی کرده است اگر بخواهد از آنها جدا شود و به تنهايی در جامعه ايران زندگی کند، [این موضوع] برای او يک خطر محسوب میشود.
خطرهای ديگر قوانين مدنی هستند که بر اساس فقه اسلامی تعریف شدهاند.
اگر بخواهيم از لحاظ اجتماعی به مسئله نگاه کنيم و از بعد حقوقی آن خارج شويم، جدا از قوانين مدنی چه خطرهای ديگری همجنس گرايان مرد را تهديد میکند؟
به عنوان مثال مشکلاتی که در محيط کاری برای ما پيش میآيد. اگر از اين مسئله باخبر شوند ممکن است مارا نپذيرند يا اذيت شويم.
بزرگترين تفاوت جامعه ايران با جوامع غربی، کنار آمدن با علم است. غرب هم همان دغدغههايی را دارد که در ايران وجود دارد؛ تنها تفاوت در اين است که ترس از بيان مسئله بسيار کمتر است.
- یک همجنسگرای ایرانی
آقای زانيار! گزارشهايی وجود دارد مبنی بر سوء استفادههای جنسی از همجنسگرايان مرد، شما هم در این مورد چیزی شنیدهاید یا میتوانید توضيح بیشتری بدهيد؟
بله اين مسئله هم وجود دارد. البته بستگی دارد در چه محيطی باشد. ما شنيدهايم که ممکن است بيشتر در پادگانهای نظامی، هم خدمتیها و يا فرماندهان از سربازان همجنسگرا سوء استفاده جنسی کرده باشند.
برای ارتباط و آشنایی بيشتر بين همجنسگرايان، ما بايد با هم گفتوگو کنيم و دوستان خود را به يکديگر معرفی کنيم و يا از طريق اينترنت قرار بگذاريم و همديگر را ببينيم.
شما به محيطهای مجازی اشاره کرديد. ما تعدادی از وب سايت هايی که کار دوست يابی را برای همجنس گرايان انجام میدهند بررسی کردهایم. اغلب ديده میشود که افرادی به اين سايتها مراجعه میکنند که به دنبال «طعمه جنسی» هستند تا ايجاد يک رابطه. در ضمن آيا اين راه آشنايی میتواند برای يک همجنسگرای مرد ايرانی راه ايمنی باشد؟
البته اين راه درستی نيست. ولی وقتی میگوييد طعمه جنسی، اين مسئله هميشه و الزاما به مسائل جنسی مربوط نمیشود.
پدر و مادرم مرا پيش دکتر روانشناس میبردند و اين اواخر، چهار ماه قبل از اين که از ايران خارج شوم، شوک درمانی شدم و زير شوک حافظه خود را از دست دادم که بتوانم زندگی جديدی را آغاز کنم. دکتر به من گفت تو را جايی میفرستم که آدمهايی مانند خودت آنجا باشند و به راحتی مرا به تيمارستان فرستاد.
- یک همجنسگرای ایرانی
بعضیها را از همان ابتدای صحبت میتوان شناخت و متوجه شد که به دنبال چه چيزی هستند و قصدشان چيست. آيا واقعا دنبال دوستيابی هستند يا دنبال سوءاستفاده جنسی.
از طرف ديگر میدانيم افرادی که وبلاگ مینويسند و يا در پروفايلها، مشخصاتی از خود میگذارند به هيچ عنوان امنيت ندارند و تضمينی وجود ندارد که کسی از آنها حمايت کند يا اگر اتفاقی برايشان رخ دهد، بتوانند به پليس مراجعه کنند.
اما متاسفانه در حال حاضر تنها راه موجود همين است و ما نبايد از ياد ببريم که آنجا ايران است.
حتی در اروپا و خصوصا در هلند که اولين کشوری است که قانون ازدواج همجنسگرايان را تصويب کرد، هنوز هم شهرها و روستاهايی وجود دارند که اعلام میکنند همجنسگرايان اجازه ندارند به آن مناطق بروند زيرا [ممکن است] مورد ضرب و شتم مردم قرار گيرند.
آقای زانيار! شما به عنوان يک شاهد و نه يک کارشناس، فکر میکنيد که چه چیزی در آینده در انتظار همجنسگرايان ايرانی است؟
اين که به کدام سو میروند؛ هنوز مقصدی برای آن مشخص نيست و ما راه درازی را در پيش داريم. در داخل ايران همه چيز بسته و محدود است.
در حقيقت ما يک راه نامعلومی را طی می کنيم، اين که به کجا می خواهيم برويم نمیدانيم، اين که در حال حاضر کجا هستيم هم معلوم نيست.
افرادی تلاش کردهاند تا به همينجايی که [الان] هستيم رسيدهايم.
ما به جز کسانی که خارج از ايران هستند، حدود ۱۰۰ نفر وبلاگنويس فعال درداخل ايران [هم] داريم.
چندين نشريه هم به زبان فارسی منتشر میشود. چهار سازمان هم در اين زمينه فعاليت میکنند که يک سازمان آن در ايران فعاليت خود را آغاز کرده است.
جامعه همجنسگرای ايران آينده خوبی خواهد داشت، اما فکر نمیکنم به اين زودی بتوان به نتيجه رسيد.
شايد ۵۰ يا ۶۰ سال ديگر؛ يعنی نسل آينده بتوانند در ايران آزاد باشند. آزادی نه به معنای بی بند وباری، بلکه به اين معنا که بتوانند روابط جنسی خصوصی خود را داشته و برای اين مسئله جوابگوی کسی نباشند.
زمان مشخص می کند که به کجا خواهيم رفت.