«سعید امامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است»: این تیتری بود که باعث شد روزنامه سلام پس از حدود هشت سال فعالیت در روز ۱۵ خرداد ۱۳۷۸ یعنی یازده سال پیش، تعطیل شود.
نمایندگان محافظه کار مجلس پنجم، در آخرین روزهای کار خود برای محدود کردن فعالیت روزنامههای اصلاح طلب و منتقد، که با روی کار آمدن محمد خاتمی شکوفا شده بودند، در صدد بودند قانون مطبوعات را تغییر دهند و راه را برای برخورد شدیدتر قوه قضائیه با روزنامه ها و روزنامه نگاران هموار کنند.
در این میان روزنامه سلام، به سردبیری عباس عبدی، برای مقابله با تصمیم مجلس، نامه ای را از سعید امامی، یکی از مدیران سابق وزارت اطلاعات که در آنزمان بعنوان طراح اصلی قتلهای سیاسی زنجیره ای پاییز ۱۳۷۷ معرفی شده بود، منتشر کرد. در این نامه ظاهراً آقای امامی پیشنهاد تغییر در قانون مطبوعات را داده بود (یعنی کاری که مجلس پنجم قصد انجام آن را داشت).
انتشار این نامه از سوی روزنامه سلام سبب شد تا قوه قضائیه این روزنامه را توقیف کند. این رویداد باعث ایجاد نقطه عطفی در تاریخ جنبش دانشجویی ایران شد. دانشجویان مقیم خوابگاه اصلی دانشگاه تهران، موسوم به کوی دانشگاه، واقع در خیابان امیرآباد شمالی در اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام تظاهراتی را به راه انداختند. این تظاهرات ابتدا محدود به محوطه کوی بود ولی با فرارسیدن شب کم کم دانشجویان به خیابانهای اطراف رفتند.
ماموران نیروهای انتظامی و افراد موسوم به لباس شخصی برای متفرق کردن دانشجویان به اطراف خوابگاه آمده بودند. کمی که از نیمه شب گذشت، درحالیکه شماری از دانشجویان در خواب بودند، نیروهای لباس شخصی به کوی حمله کردند، در اتاق ها و شیشه ها را شکستند و به ضرب و شتم دانشجویان و تخریب اموال آنها پرداختند. به گفته مقام های جمهوری اسلامی در این حادثه جوانی بنام عزت الله ابراهیم نژاد، فردی که بعنوان مهمان در آن شب در کوی بسر می برد، کشته شد و یک دانشجو هم یک چشمش را از دست داد.
گرچه روزنامه سلام سالیان سال در فضای بسته سیاسی پیش از دوم خرداد ۱۳۷۶ تنها روزنامه نسبتاً منتقد حکومت بشمار می آمد، با سر کار آمدن محمد خاتمی، رئیس جمهوری اصلاح طلب، عملاً این روزنامه به واسطه روزنامه های جدید تحت الشعاع قرار گرفته بود. روزنامه هایی که نه تنها از نظر فرم، ظاهر و سبک کاری پیشرو بودند، بلکه از نظر محتوا نیز بی پرده تر و عمیق تر سران جمهوری اسلامی را نقد می کردند.
احمد باطبی، یکی از دانشجویانی که در آن زمان در ماجرای کوی دانشگاه حضور داشت، در این باره به رادیو فردا می گوید: «بهرحال ما آن موقع قتلهای زنجیره ای را داشتیم که اتفاق افتاده بود و روزنامه های دوم خردادی آن دوره، این را منتشر کرده بودند بعضی از مناسباتی که در نهاد قدرت وجود داشت، روابط اقتصادی که بین سران نظام بود، اینها هم افشا شده بود و جامعه این پتانسیل را داشت که اعتراض کند به آن مسائل. روزنامه سلام و بسته شدنش یک جرقه بود.»
«هر که گفته صد در صد اشتباه میکند»
یکی از افرادی که در آن زمان به عنوان یکی از عاملان اصلی حمله به کوی دانشگاه نامش مطرح شد، حسین اللهکرم، از فرماندهان سپاه و رهبران گروه انصار حزبالله بود. او که هم اکنون با عنوان وابسته نظامی سفارت جمهوری اسلامی در کشور کرواسی مشغول به کار است، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ صریح نمیدهد.
حسین اللهکرم: من نگفتم نیست. نگفتم هست. گفتم سؤال شما چیست، شما گفتید که من دچار توهم شدهام...
رادیو فردا: گروه انصار حزبالله وجود دارد یا نه؟
گروه؟
انصار حزبالله.
از نظر من گروه انصار حزبالله (مکث)... برای چی باید وجود داشته باشد؟
سؤال دوم من هم همین بود
خوب است. پس از سؤال دوم شروع کنیم؟
دلیل وجود این گروه چیست؟
دلیل وجود گروه چی؟
فلسفه وجودیاش چیست؟
مگر گروه بودن قدغن است؟ این همه گروه هست. این هم یکی از آن گروهها. هر گروهی به دلیلی که هست گروههای دیگر هم میتوانند به همان دلیل باشند. عیبی ندارد. میدانید که گروه از چند تیم شروع میشود. تیم هم از افراد است. افرادی که دور هم دور تفکری جمع شوند، به هرحال اینها تشکیل یک تیم و بعد هم کمی گسترش پیدا کند، گروه و ...
شما به عنوان استاد علوم سیاسی این گروه را چگونه میبینید...
دارم همین را میگویم. دقیقاً همین را گفتم. تشکیل گروه بر همین اساس است.
به نظر شما بعنوان استاد علوم سیاسی و کارشناس مسائل سیاسی تفکری که این گروه به قول شما دورش جمع شده چیست؟
مثل گروههای دیگر، تفکرشان همگرایی با هم، میتواند جالب باشد، میتواند دلیلی بر جمع شدن دور هم باشد. همگرایی، همفکری...
بر سر چه چیز؟ هویت اینها...
یک چیز مشترک. عرض کردم در پیرامون مسائل مشترک.
آن مسائل مشترک چیست؟
باید ازشان بپرسید.
شما به عنوان یکی از رهبرانشان نمیدانید؟
من رهبر آنها هستم؟ اشتباه میکنید شما.
نه، بودید.
من فکر نمیکنم که آنها رهبری داشته باشند.
چه کسی به این گروه دستور داد که حمله کنند به کوی دانشگاه؟
کی گفته به کوی حمله کردند؟ هرکه گفته صد در صد اشتباه میکند.
*****
اما امیرفرشاد ابراهیمی، دبیر سیاسی پیشین گروه انصار حزب الله، یعنی همکار سابق آقای الله کرم، که در این بین به جرگه منتقدان حکومت جمهوری اسلامی پیوسته، برای پرسش های من پاسخ روشنی دارد. او می گوید: «آقای حسین الله کرم که شناخته شده هستند، بعنوان رهبر گروههای حزب الله. باید تاکید کنم گروههای حزب الله نه فقط انصار حزب الله. چون حزب الله شاخه های فراوانی دارد. اما بطور مشخص اگر بخواهیم به حادثه کوی دانشگاه اشاره کنیم، ایشان اگر نگوییم «آمریت» (که من همچنان آمریت ماجرای حمله به کوی دانشگاه را متوجه شخص رهبری می دانم) حداقل آمریت هدایت نیروهای حزب الله را چه به داخل کوی چه مسائلی که بعد از آن اتفاق افتاد، نقش بسیار مهمی می دانم. این حرف من هم نیست، حرف شورای امنیت ملی کشور است که در آن بیانیه معروفش صراحتاً اسم آقای الله کرم را آوردند و اشاره کردند که بخاطر مدیریت نابخردانه ای که داشتند در هدایت نیروهایی که در آن بیانیه بعنوان لباس شخصی معروف شده اند، بعد از آن در یک مسجدی به اسم مسجد سجاد، ستادی راه انداختند و می شود گفت تا روز چهارشنبه هفته بعد که آن راهپیمایی معروف بعد از سخنرانی آقای خامنه ای بوجود آمد، ایشان هدایت داشتند به روی نیروهای قرارگاه ثارالله تهران که در آنزمان ایشان یکی از فرماندهان قرارگاه بودند و نیروهای حزب الله.»
یکی از پرسش های کلیدی اینست که اصولاً با توجه به معدود بودن تعداد دانشجویان معترض و محدود بودن گستره اعتراضهای آنها، دست کم در مقایسه با اعتراضهای هفته های اخیر به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، دلیل برخورد شدید حکومت با این گروه چه بود؟
احمد باطبی در پاسخ به این پرسش می گوید: «دو جنبه داشت. یکی جنبه تجربه جمهوری اسلامی در برخورد با اعتراض های اجتماعی بود. بهرحال آنها تجربه دهه شصت و فعالیت گروههای مخالف مانند سازمان مجاهدین و گروه های چپ را داشتند و می دانستند اگر اجازه بروز انتقاد را بدهند، قطعاً دامنگیری دارد بصورت حالت توده ای در می آید و به جامعه سرایت می کند. سیاستشان در این سالها همین بود که در نطفه سرکوب کنند. یک جنبه دیگر این بود که جنبش دانشجویی و اساساً قشر دانشجو بعنوان قشری متفاوت با اقشار دیگر جامعه محسوب می شد. قشری است که عموماً وابستگی به جایی ندارد و دیگر اینکه مطالبات روز اجتماع را بیان می کند و می تواند به نوعی هدایت کننده مطالبات اجتماعی باشد. هدایت کننده جریانهای اعتراضی باشد.»
حمله نیروهای لباش شخصی به کوی دانشگاه از سوی دولت محمد خاتمی و شورای امنیت ملی محکوم شد و از قوه قضائیه خواسته شد که عاملان این حادثه را مجازات کند. حتی رهبر جمهوری اسلامی نیز در این باره موضعگیری کرد و گفت: «این حادثه تلخ قلب مرا جریحه دار کرد. حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و ماوا و مسکن یک جمعی، بخصوص در شب و یا هنگام نماز جماعت، به هیچوجه در نظام اسلامی قابل قبول نیست.»
دانشجویان در تظاهرات خود شعارهایی هم عیله رهبر جمهوری اسلامی ایران سر داده بودند.
آقای خامنه ای در این باره گفت: «حتی اگر یک چیزی که شما را، خون شما را به جوش می آورد، مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند، بازهم باید صبر کنید. سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند، پاره کردند، باید سکوت کنید. و الا حالا فرض کنیم یک جوانی، یا یک دانشجوی فریب خورده، یک حرفی زده، یک کاری کرده، چه اشکالی دارد، من از او صرفنظر می کنم.»
اما در عمل چنین اتفاقی نیافتاد و چند تن از دانشجویان از جمله احمد باطبی، منوچهر و اکبر محمدی به خاطر براه انداختن تظاهرات از سوی دادگاه به اعدام محکوم شدند. که البته این احکام بعداً به حبس های طولانی مدت بدل شد. حتی یکی از دانشجویان، اکبر محمدی بعداً در زندان در گذشت. از سوی دیگر به گفته آگاهان، هیچگاه هیچیک از اعضا و فرماندهان انصار حزب الله که حتی در بیانیه شورای امنیت ملی به نقش شان در حادثه کوی دانشگاه اشاره شده بود، محاکمه نشدند و دادگاه در نهایت بخاطر ماجرای کوی دانشگاه، تنها یک سرباز نیروی انتظامی را بخاطر دزدیدن یک ریش تراش از خوابگاه دانشجیان محکوم کرد.
اما دانشجویان بر این باورند که گرچه آنها بهای سنگینی را برای اعتراضات خود پرداختند اما اعتراضات هفته های اخیر به نتیجه اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری اخیر، در اصل ثمره حرکتی است که آنها در ۱۸روز تیر ۱۳۷۸ پایه گذاری کردند.
نمایندگان محافظه کار مجلس پنجم، در آخرین روزهای کار خود برای محدود کردن فعالیت روزنامههای اصلاح طلب و منتقد، که با روی کار آمدن محمد خاتمی شکوفا شده بودند، در صدد بودند قانون مطبوعات را تغییر دهند و راه را برای برخورد شدیدتر قوه قضائیه با روزنامه ها و روزنامه نگاران هموار کنند.
در این میان روزنامه سلام، به سردبیری عباس عبدی، برای مقابله با تصمیم مجلس، نامه ای را از سعید امامی، یکی از مدیران سابق وزارت اطلاعات که در آنزمان بعنوان طراح اصلی قتلهای سیاسی زنجیره ای پاییز ۱۳۷۷ معرفی شده بود، منتشر کرد. در این نامه ظاهراً آقای امامی پیشنهاد تغییر در قانون مطبوعات را داده بود (یعنی کاری که مجلس پنجم قصد انجام آن را داشت).
انتشار این نامه از سوی روزنامه سلام سبب شد تا قوه قضائیه این روزنامه را توقیف کند. این رویداد باعث ایجاد نقطه عطفی در تاریخ جنبش دانشجویی ایران شد. دانشجویان مقیم خوابگاه اصلی دانشگاه تهران، موسوم به کوی دانشگاه، واقع در خیابان امیرآباد شمالی در اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام تظاهراتی را به راه انداختند. این تظاهرات ابتدا محدود به محوطه کوی بود ولی با فرارسیدن شب کم کم دانشجویان به خیابانهای اطراف رفتند.
ماموران نیروهای انتظامی و افراد موسوم به لباس شخصی برای متفرق کردن دانشجویان به اطراف خوابگاه آمده بودند. کمی که از نیمه شب گذشت، درحالیکه شماری از دانشجویان در خواب بودند، نیروهای لباس شخصی به کوی حمله کردند، در اتاق ها و شیشه ها را شکستند و به ضرب و شتم دانشجویان و تخریب اموال آنها پرداختند. به گفته مقام های جمهوری اسلامی در این حادثه جوانی بنام عزت الله ابراهیم نژاد، فردی که بعنوان مهمان در آن شب در کوی بسر می برد، کشته شد و یک دانشجو هم یک چشمش را از دست داد.
گرچه روزنامه سلام سالیان سال در فضای بسته سیاسی پیش از دوم خرداد ۱۳۷۶ تنها روزنامه نسبتاً منتقد حکومت بشمار می آمد، با سر کار آمدن محمد خاتمی، رئیس جمهوری اصلاح طلب، عملاً این روزنامه به واسطه روزنامه های جدید تحت الشعاع قرار گرفته بود. روزنامه هایی که نه تنها از نظر فرم، ظاهر و سبک کاری پیشرو بودند، بلکه از نظر محتوا نیز بی پرده تر و عمیق تر سران جمهوری اسلامی را نقد می کردند.
احمد باطبی، یکی از دانشجویانی که در آن زمان در ماجرای کوی دانشگاه حضور داشت، در این باره به رادیو فردا می گوید: «بهرحال ما آن موقع قتلهای زنجیره ای را داشتیم که اتفاق افتاده بود و روزنامه های دوم خردادی آن دوره، این را منتشر کرده بودند بعضی از مناسباتی که در نهاد قدرت وجود داشت، روابط اقتصادی که بین سران نظام بود، اینها هم افشا شده بود و جامعه این پتانسیل را داشت که اعتراض کند به آن مسائل. روزنامه سلام و بسته شدنش یک جرقه بود.»
«هر که گفته صد در صد اشتباه میکند»
یکی از افرادی که در آن زمان به عنوان یکی از عاملان اصلی حمله به کوی دانشگاه نامش مطرح شد، حسین اللهکرم، از فرماندهان سپاه و رهبران گروه انصار حزبالله بود. او که هم اکنون با عنوان وابسته نظامی سفارت جمهوری اسلامی در کشور کرواسی مشغول به کار است، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ صریح نمیدهد.
حسین اللهکرم: من نگفتم نیست. نگفتم هست. گفتم سؤال شما چیست، شما گفتید که من دچار توهم شدهام...
رادیو فردا: گروه انصار حزبالله وجود دارد یا نه؟
گروه؟
انصار حزبالله.
از نظر من گروه انصار حزبالله (مکث)... برای چی باید وجود داشته باشد؟
سؤال دوم من هم همین بود
خوب است. پس از سؤال دوم شروع کنیم؟
دلیل وجود این گروه چیست؟
دلیل وجود گروه چی؟
فلسفه وجودیاش چیست؟
مگر گروه بودن قدغن است؟ این همه گروه هست. این هم یکی از آن گروهها. هر گروهی به دلیلی که هست گروههای دیگر هم میتوانند به همان دلیل باشند. عیبی ندارد. میدانید که گروه از چند تیم شروع میشود. تیم هم از افراد است. افرادی که دور هم دور تفکری جمع شوند، به هرحال اینها تشکیل یک تیم و بعد هم کمی گسترش پیدا کند، گروه و ...
شما به عنوان استاد علوم سیاسی این گروه را چگونه میبینید...
دارم همین را میگویم. دقیقاً همین را گفتم. تشکیل گروه بر همین اساس است.
به نظر شما بعنوان استاد علوم سیاسی و کارشناس مسائل سیاسی تفکری که این گروه به قول شما دورش جمع شده چیست؟
مثل گروههای دیگر، تفکرشان همگرایی با هم، میتواند جالب باشد، میتواند دلیلی بر جمع شدن دور هم باشد. همگرایی، همفکری...
بر سر چه چیز؟ هویت اینها...
یک چیز مشترک. عرض کردم در پیرامون مسائل مشترک.
آن مسائل مشترک چیست؟
باید ازشان بپرسید.
شما به عنوان یکی از رهبرانشان نمیدانید؟
من رهبر آنها هستم؟ اشتباه میکنید شما.
نه، بودید.
من فکر نمیکنم که آنها رهبری داشته باشند.
چه کسی به این گروه دستور داد که حمله کنند به کوی دانشگاه؟
کی گفته به کوی حمله کردند؟ هرکه گفته صد در صد اشتباه میکند.
*****
اما امیرفرشاد ابراهیمی، دبیر سیاسی پیشین گروه انصار حزب الله، یعنی همکار سابق آقای الله کرم، که در این بین به جرگه منتقدان حکومت جمهوری اسلامی پیوسته، برای پرسش های من پاسخ روشنی دارد. او می گوید: «آقای حسین الله کرم که شناخته شده هستند، بعنوان رهبر گروههای حزب الله. باید تاکید کنم گروههای حزب الله نه فقط انصار حزب الله. چون حزب الله شاخه های فراوانی دارد. اما بطور مشخص اگر بخواهیم به حادثه کوی دانشگاه اشاره کنیم، ایشان اگر نگوییم «آمریت» (که من همچنان آمریت ماجرای حمله به کوی دانشگاه را متوجه شخص رهبری می دانم) حداقل آمریت هدایت نیروهای حزب الله را چه به داخل کوی چه مسائلی که بعد از آن اتفاق افتاد، نقش بسیار مهمی می دانم. این حرف من هم نیست، حرف شورای امنیت ملی کشور است که در آن بیانیه معروفش صراحتاً اسم آقای الله کرم را آوردند و اشاره کردند که بخاطر مدیریت نابخردانه ای که داشتند در هدایت نیروهایی که در آن بیانیه بعنوان لباس شخصی معروف شده اند، بعد از آن در یک مسجدی به اسم مسجد سجاد، ستادی راه انداختند و می شود گفت تا روز چهارشنبه هفته بعد که آن راهپیمایی معروف بعد از سخنرانی آقای خامنه ای بوجود آمد، ایشان هدایت داشتند به روی نیروهای قرارگاه ثارالله تهران که در آنزمان ایشان یکی از فرماندهان قرارگاه بودند و نیروهای حزب الله.»
یکی از پرسش های کلیدی اینست که اصولاً با توجه به معدود بودن تعداد دانشجویان معترض و محدود بودن گستره اعتراضهای آنها، دست کم در مقایسه با اعتراضهای هفته های اخیر به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، دلیل برخورد شدید حکومت با این گروه چه بود؟
احمد باطبی در پاسخ به این پرسش می گوید: «دو جنبه داشت. یکی جنبه تجربه جمهوری اسلامی در برخورد با اعتراض های اجتماعی بود. بهرحال آنها تجربه دهه شصت و فعالیت گروههای مخالف مانند سازمان مجاهدین و گروه های چپ را داشتند و می دانستند اگر اجازه بروز انتقاد را بدهند، قطعاً دامنگیری دارد بصورت حالت توده ای در می آید و به جامعه سرایت می کند. سیاستشان در این سالها همین بود که در نطفه سرکوب کنند. یک جنبه دیگر این بود که جنبش دانشجویی و اساساً قشر دانشجو بعنوان قشری متفاوت با اقشار دیگر جامعه محسوب می شد. قشری است که عموماً وابستگی به جایی ندارد و دیگر اینکه مطالبات روز اجتماع را بیان می کند و می تواند به نوعی هدایت کننده مطالبات اجتماعی باشد. هدایت کننده جریانهای اعتراضی باشد.»
حمله نیروهای لباش شخصی به کوی دانشگاه از سوی دولت محمد خاتمی و شورای امنیت ملی محکوم شد و از قوه قضائیه خواسته شد که عاملان این حادثه را مجازات کند. حتی رهبر جمهوری اسلامی نیز در این باره موضعگیری کرد و گفت: «این حادثه تلخ قلب مرا جریحه دار کرد. حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و ماوا و مسکن یک جمعی، بخصوص در شب و یا هنگام نماز جماعت، به هیچوجه در نظام اسلامی قابل قبول نیست.»
دانشجویان در تظاهرات خود شعارهایی هم عیله رهبر جمهوری اسلامی ایران سر داده بودند.
آقای خامنه ای در این باره گفت: «حتی اگر یک چیزی که شما را، خون شما را به جوش می آورد، مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند، بازهم باید صبر کنید. سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند، پاره کردند، باید سکوت کنید. و الا حالا فرض کنیم یک جوانی، یا یک دانشجوی فریب خورده، یک حرفی زده، یک کاری کرده، چه اشکالی دارد، من از او صرفنظر می کنم.»
اما در عمل چنین اتفاقی نیافتاد و چند تن از دانشجویان از جمله احمد باطبی، منوچهر و اکبر محمدی به خاطر براه انداختن تظاهرات از سوی دادگاه به اعدام محکوم شدند. که البته این احکام بعداً به حبس های طولانی مدت بدل شد. حتی یکی از دانشجویان، اکبر محمدی بعداً در زندان در گذشت. از سوی دیگر به گفته آگاهان، هیچگاه هیچیک از اعضا و فرماندهان انصار حزب الله که حتی در بیانیه شورای امنیت ملی به نقش شان در حادثه کوی دانشگاه اشاره شده بود، محاکمه نشدند و دادگاه در نهایت بخاطر ماجرای کوی دانشگاه، تنها یک سرباز نیروی انتظامی را بخاطر دزدیدن یک ریش تراش از خوابگاه دانشجیان محکوم کرد.
اما دانشجویان بر این باورند که گرچه آنها بهای سنگینی را برای اعتراضات خود پرداختند اما اعتراضات هفته های اخیر به نتیجه اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری اخیر، در اصل ثمره حرکتی است که آنها در ۱۸روز تیر ۱۳۷۸ پایه گذاری کردند.