علی خامنهای پس از هفتهها حملات غیر مستقیم و مستقیم نهادهای تحت نظر وی مثل سپاه (با تبلیغات خیابانی تحت عنوان «صداقت امریکایی»)، ائمهٔ جمعه (بر اساس هدایت از ستاد مرکزی این نهاد) و شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی (با دعوت جلیلی به عنوان سخنران مراسم ۱۳ آبان) به مذاکره کنندگان و اقدامات آنها، در یک جمله از آنها پشتیبانی کرده است: «اینها فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی هستند که با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت خود میباشند و هیچ کس نباید آنها را تضعیف کند، مورد توهین قرار دهد یا سازشکار بداند.» (۱۲ آبان ۱۳۹۲) اما آیا این جملات به معنی تلاش بیشائبه و بیوقفهٔ وی برای به نتیجه رساندن مذاکرات است؟ گفتارهای دیگر و رفتارهای وی همه حکایت از تلاش همهٔ جانبهٔ وی و نزدیکانش برای شکست این مذاکرات دارند.
اتمام حجت
خامنهای مذاکرات سال ۹۲ را با مذاکرات سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ که خود وی آنها را پس از اتمام دولت خاتمی کان لم یکن (گویی رخ نداده) تلقی کرد مقایسه میکند. این مقایسه صرفا در جهت ارزیابی موفقیت و شکست است. او میخواهد از امروز حساب خود را از تیم مذاکره کننده جدا کند به این معنی که تنها به عنوان یک تجربه به مذاکرات نگاه میکند تا در نهایت به خود تیم روحانی ثابت شود مذاکره بیفایده بوده است: «از این مذاکرات ضرری هم نمی کنیم بلکه تجربهای در اختیار ملت قرار میگیرد که مثل تجربه تعلیق موقت غنیسازی در سالهای ۸۲ و ۸۳، ظرفیت فکری و تحلیلی مردم را بالا خواهد برد.» (همانجا)
کسی که چنین نگاهی منفی به مذاکرات دارد و آنها را بینتیجه میداند خود بیش از همه واقف است که برای توافق و مصالحه نیامده بلکه آمده تا به طرفداران مصالحه که تا سطح مشاوران خود وی بسط یافته (مثل علی اکبر ولایتی) نشان دهد کارشان بیهوده بوده است و بر آنها حجت بیفایده بودن مذاکرات را تمام کند. او در ماههای قبل از انتخابات ۹۲ بارها بر مقاومت در برابر سازش تاکید کرده بود اما رای دهندگان به آن نامزد رد شده از فیلتر شورای نگهبان رای دادند که از مصالحه سخن میگفت.
انتظارات خامنهای از مذاکرات
خامنهای در بینتیجه بودن مذاکرات تردید ندارد: «یک دهه قبل در مذاکرات با اروپاییها، با نوعی عقبنشینی، تعلیقی را که در واقع تحمیل شده بود پذیرفتیم اما بعد از دو سال تعلیق و تعطیلی بسیاری از کارها، همه فهمیدیم که حتی با این گونه کارها، مطلقاً امیدی به همکاری طرفهای غربی وجود نخواهد داشت.» (همانجا) از مضمون سخن وی بر میآید که چون موضع دول غربی تغییر نکرده سیر ماجرا به نقطهٔ کور قبلی خواهد رسید. او در مقام یک ناظر چنین سخنی نمیگوید بلکه در مقام مذاکره کننده از آغاز چنین دیدگاهی داشته و دارد و فحوای سخنانش شرط بندی بر سر بینتیجه بودن مذاکرات است.
طرفهای ایران در مذاکرات به خوبی از این نکته آگاهی دارند که بدون موافقت خامنهای مذاکرات به مصالحه و توافق نمیانجامند. از این جهت سیگنالهای منفیای که از سوی وی صادر میشود و علائم دوگانهای که از سوی مقامات جمهوری اسلامی ارسال میگردد بر احساس جدی نبودن جمهوری اسلامی از سوی کشورهای پنج گانه به شدت تاکید میگذارد. خامنهای خود بر روی درخت نشسته و شاخههای آن را میبرد و از دیگران انتظار دارد برای پیشبرد مذاکرات با خوش بینی و روی باز تلاش کنند.
رفع بهانه یا توافق؟
خامنهای تصمیمش را در بارهٔ طرفهای مقابل نیز گرفته است. او معتقد است که تنها جمهوری اسلامی برای یک تجربهٔ ناموفق به عرصهٔ مذاکرات پا نگذاشته بلکه طرفهای مقابل نیز آمدهاند تا مذاکره و مصالحه را به شکست برسانند: «مسئله هستهای بهانه است و آمریکاییها زمانی از خصومت دست برمیدارند که ملت ایران، به ملتی منزوی، بیاعتبار، و بیاحترام تبدیل شود.» اگر مذاکرات بهانه است این یعنی طرفهای غربی نیامدهاند به مصالحه برسند. البته با بررسی رفتار جمهوری اسلامی در ۳۵ سال گذشته میتوان پرسید که کدام طرف تلاش بیشتری برای بیاعتباری، انزوا و بیاحترامی مردم ایران در دنیا انجام داده است: رژیم جمهوری اسلامی یا دول خارجی؟
از نگاه وی «آمریکا با موجودیت جمهوری اسلامی و با نفوذ و اعتبار و اقتدار نظام منتخب ملت ایران، مخالف است. همانگونه که اخیراً یکی از سیاستمداران و عناصر فکری آمریکا به صراحت اعلام کرد ایران چه اتمی باشد چه نباشد خطرناک است.» (همانجا) خامنهای سخن رئیس جمهوری آمریکا را که به صراحت در سازمان ملل در سال ۲۰۱۳ گفت این کشور در پی براندازی رژیم جمهوری اسلامی نیست رها کرده و به سخن یک سیاستمدار که نقشی در دولت نیز ندارد تمسک میجوید. در عین اینکه در منتخب بودن رژیم سیاسی در ایران تردیدهای جدی وجود دارد، شاهد وی نیز تنها یک سیاستمدار از میان صدها هزار سیاستمدار آمریکایی است.
سخنی که گویندهای ندارد
از تکنیکهای تبلیغاتی خامنهای تبدیل گویندهٔ فرضی خود به گویندهٔ واقعی است. او بدین طریق سخنی را که خود میسازد به منتقدانش که عامل بیگانه هم فرض میشوند نسبت میدهد: «بعضی با خط گیری از رسانههای بیگانه در تلاشند با گمراه کردن افکار عمومی، اینگونه القا کنند که اگر در مسئله هستهای تسلیم شویم، همه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی حل میشود.» هیچ یک از مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی چنین سخنی را نگفته است بلکه سخن مخالفان در طرف مقابل این گفته قرار دارد. مخالفان و منتقدان همیشه خود حکومت را مسئول نابسامانی شرایط معرفی میکنند و نه دول غربی و تصمیمات و سیاستهای آنها را. اگر دولتهای غربی مسئول نابسامانیها بودند دیگر جای انتقاد و مخالفتی باقی نمیماند.
سخنگویی ملتها
خامنهای در سخنان ضد آمریکاییاش نه تنها از جانب ملت ایران بلکه از جانب همهٔ ملتها سخن میگوید: «امروز، در میان ملتها، منفورترین قدرتها، آمریکا است.» این گزاره یکی از مقدمات طرح مدیریت جهانی احمدینژاد بود که اکنون بایگانی شده است. کسی که چنین دیدگاهی دارد طبعا میخواهد بر موج این تنفر سوار شده و قدرت بیشتری در دنیا کسب کند. این موج سواری مانع هرگونه جدیت در مذاکرات اتمی است که نتیجهٔ آن را در دورهٔ دبیری سعید جلیلی در شورای امنیت ملی هم دیدیم. خامنهای نمیگوید در کدام نظر سنجی و توسط کدام موسسه چنین نتیجهای حاصل شده است.
ایالات متحده ولی فقیه ندارد
تصور خامنهای از دولت ایالات متحده دولتی مثل جمهوری اسلامی است. خامنهای انتظار دارد که دولت اوباما نیز به «خرد کردن» دهان منتقدان سیاستهای خود بپردازد. او با اشاره به سخنان یکی از سیاستمداران آمریکایی که خواستار بمباران اتمی ایران شده بود میگوید: «اگر آمریکاییها راست میگویند که در مذاکرات جدی هستند، باید به دهان این افراد یاوه گو بزنند و دهان آنها را خرد کنند.» (و چون این کار را نمیکنند در مذاکرات جدی نیستند)
او قبلا نیز در عین نسبت دادن فیلم ساخته شده توسط یک فرد در مورد پیامبر اسلام به دولت آمریکا از مقامات آن کشور خواستار مجازات سازندهٔ فیلم (یعنی خودشان) شده بود: «متهم اول در این جنایت، صهیونیسم و دولت آمریکا است. سیاستمداران آمریکا اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عاملان این جنایت شنیع و پشتیبانان مالی آن را که دل ملتهای مسلمان را به درد آوردهاند، به مجازات متناسب با این جرم بزرگ برسانند.» (۲۳ شهریور ۱۳۹۱)
با این سخنان چگونه میتوان در باب صبر و مدارای مذاکره کنندگان با مقامات جمهوری اسلامی داوری کرد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.
اتمام حجت
خامنهای مذاکرات سال ۹۲ را با مذاکرات سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ که خود وی آنها را پس از اتمام دولت خاتمی کان لم یکن (گویی رخ نداده) تلقی کرد مقایسه میکند. این مقایسه صرفا در جهت ارزیابی موفقیت و شکست است. او میخواهد از امروز حساب خود را از تیم مذاکره کننده جدا کند به این معنی که تنها به عنوان یک تجربه به مذاکرات نگاه میکند تا در نهایت به خود تیم روحانی ثابت شود مذاکره بیفایده بوده است: «از این مذاکرات ضرری هم نمی کنیم بلکه تجربهای در اختیار ملت قرار میگیرد که مثل تجربه تعلیق موقت غنیسازی در سالهای ۸۲ و ۸۳، ظرفیت فکری و تحلیلی مردم را بالا خواهد برد.» (همانجا)
کسی که چنین نگاهی منفی به مذاکرات دارد و آنها را بینتیجه میداند خود بیش از همه واقف است که برای توافق و مصالحه نیامده بلکه آمده تا به طرفداران مصالحه که تا سطح مشاوران خود وی بسط یافته (مثل علی اکبر ولایتی) نشان دهد کارشان بیهوده بوده است و بر آنها حجت بیفایده بودن مذاکرات را تمام کند. او در ماههای قبل از انتخابات ۹۲ بارها بر مقاومت در برابر سازش تاکید کرده بود اما رای دهندگان به آن نامزد رد شده از فیلتر شورای نگهبان رای دادند که از مصالحه سخن میگفت.
انتظارات خامنهای از مذاکرات
خامنهای در بینتیجه بودن مذاکرات تردید ندارد: «یک دهه قبل در مذاکرات با اروپاییها، با نوعی عقبنشینی، تعلیقی را که در واقع تحمیل شده بود پذیرفتیم اما بعد از دو سال تعلیق و تعطیلی بسیاری از کارها، همه فهمیدیم که حتی با این گونه کارها، مطلقاً امیدی به همکاری طرفهای غربی وجود نخواهد داشت.» (همانجا) از مضمون سخن وی بر میآید که چون موضع دول غربی تغییر نکرده سیر ماجرا به نقطهٔ کور قبلی خواهد رسید. او در مقام یک ناظر چنین سخنی نمیگوید بلکه در مقام مذاکره کننده از آغاز چنین دیدگاهی داشته و دارد و فحوای سخنانش شرط بندی بر سر بینتیجه بودن مذاکرات است.
طرفهای ایران در مذاکرات به خوبی از این نکته آگاهی دارند که بدون موافقت خامنهای مذاکرات به مصالحه و توافق نمیانجامند. از این جهت سیگنالهای منفیای که از سوی وی صادر میشود و علائم دوگانهای که از سوی مقامات جمهوری اسلامی ارسال میگردد بر احساس جدی نبودن جمهوری اسلامی از سوی کشورهای پنج گانه به شدت تاکید میگذارد. خامنهای خود بر روی درخت نشسته و شاخههای آن را میبرد و از دیگران انتظار دارد برای پیشبرد مذاکرات با خوش بینی و روی باز تلاش کنند.
رفع بهانه یا توافق؟
خامنهای تصمیمش را در بارهٔ طرفهای مقابل نیز گرفته است. او معتقد است که تنها جمهوری اسلامی برای یک تجربهٔ ناموفق به عرصهٔ مذاکرات پا نگذاشته بلکه طرفهای مقابل نیز آمدهاند تا مذاکره و مصالحه را به شکست برسانند: «مسئله هستهای بهانه است و آمریکاییها زمانی از خصومت دست برمیدارند که ملت ایران، به ملتی منزوی، بیاعتبار، و بیاحترام تبدیل شود.» اگر مذاکرات بهانه است این یعنی طرفهای غربی نیامدهاند به مصالحه برسند. البته با بررسی رفتار جمهوری اسلامی در ۳۵ سال گذشته میتوان پرسید که کدام طرف تلاش بیشتری برای بیاعتباری، انزوا و بیاحترامی مردم ایران در دنیا انجام داده است: رژیم جمهوری اسلامی یا دول خارجی؟
از نگاه وی «آمریکا با موجودیت جمهوری اسلامی و با نفوذ و اعتبار و اقتدار نظام منتخب ملت ایران، مخالف است. همانگونه که اخیراً یکی از سیاستمداران و عناصر فکری آمریکا به صراحت اعلام کرد ایران چه اتمی باشد چه نباشد خطرناک است.» (همانجا) خامنهای سخن رئیس جمهوری آمریکا را که به صراحت در سازمان ملل در سال ۲۰۱۳ گفت این کشور در پی براندازی رژیم جمهوری اسلامی نیست رها کرده و به سخن یک سیاستمدار که نقشی در دولت نیز ندارد تمسک میجوید. در عین اینکه در منتخب بودن رژیم سیاسی در ایران تردیدهای جدی وجود دارد، شاهد وی نیز تنها یک سیاستمدار از میان صدها هزار سیاستمدار آمریکایی است.
سخنی که گویندهای ندارد
از تکنیکهای تبلیغاتی خامنهای تبدیل گویندهٔ فرضی خود به گویندهٔ واقعی است. او بدین طریق سخنی را که خود میسازد به منتقدانش که عامل بیگانه هم فرض میشوند نسبت میدهد: «بعضی با خط گیری از رسانههای بیگانه در تلاشند با گمراه کردن افکار عمومی، اینگونه القا کنند که اگر در مسئله هستهای تسلیم شویم، همه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی حل میشود.» هیچ یک از مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی چنین سخنی را نگفته است بلکه سخن مخالفان در طرف مقابل این گفته قرار دارد. مخالفان و منتقدان همیشه خود حکومت را مسئول نابسامانی شرایط معرفی میکنند و نه دول غربی و تصمیمات و سیاستهای آنها را. اگر دولتهای غربی مسئول نابسامانیها بودند دیگر جای انتقاد و مخالفتی باقی نمیماند.
سخنگویی ملتها
خامنهای در سخنان ضد آمریکاییاش نه تنها از جانب ملت ایران بلکه از جانب همهٔ ملتها سخن میگوید: «امروز، در میان ملتها، منفورترین قدرتها، آمریکا است.» این گزاره یکی از مقدمات طرح مدیریت جهانی احمدینژاد بود که اکنون بایگانی شده است. کسی که چنین دیدگاهی دارد طبعا میخواهد بر موج این تنفر سوار شده و قدرت بیشتری در دنیا کسب کند. این موج سواری مانع هرگونه جدیت در مذاکرات اتمی است که نتیجهٔ آن را در دورهٔ دبیری سعید جلیلی در شورای امنیت ملی هم دیدیم. خامنهای نمیگوید در کدام نظر سنجی و توسط کدام موسسه چنین نتیجهای حاصل شده است.
ایالات متحده ولی فقیه ندارد
تصور خامنهای از دولت ایالات متحده دولتی مثل جمهوری اسلامی است. خامنهای انتظار دارد که دولت اوباما نیز به «خرد کردن» دهان منتقدان سیاستهای خود بپردازد. او با اشاره به سخنان یکی از سیاستمداران آمریکایی که خواستار بمباران اتمی ایران شده بود میگوید: «اگر آمریکاییها راست میگویند که در مذاکرات جدی هستند، باید به دهان این افراد یاوه گو بزنند و دهان آنها را خرد کنند.» (و چون این کار را نمیکنند در مذاکرات جدی نیستند)
او قبلا نیز در عین نسبت دادن فیلم ساخته شده توسط یک فرد در مورد پیامبر اسلام به دولت آمریکا از مقامات آن کشور خواستار مجازات سازندهٔ فیلم (یعنی خودشان) شده بود: «متهم اول در این جنایت، صهیونیسم و دولت آمریکا است. سیاستمداران آمریکا اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عاملان این جنایت شنیع و پشتیبانان مالی آن را که دل ملتهای مسلمان را به درد آوردهاند، به مجازات متناسب با این جرم بزرگ برسانند.» (۲۳ شهریور ۱۳۹۱)
با این سخنان چگونه میتوان در باب صبر و مدارای مذاکره کنندگان با مقامات جمهوری اسلامی داوری کرد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.