رشد اقتصادی ایران در ایران چقدر است؟ ظاهراً کسی نمیداند. تا امروز تنها منبع رسمی علم این رشد، بانک مرکزی بود و گزارش سالانهاش. اما دو سال است که این عدد از گزارش بانک مرکزی حذف شده است.
سال ۱۳۸۶ رشد اقتصادی ایران را ۶.۷ درصد اعلام کردند. گفته شد دلیلش رشد افسانهای قیمت نفت بوده است. سال ۱۳۸۷، اما این رقم ۲.۴ درصد اعلام شد. یعنی یک سوم سال قبل.
این معنیاش سقوط اقتصادی در ایران بود. اما انتقادهای مخالفان و حتی درون مجلس و محافل خود اصولگرایان که بیش و کم بلند شد، و سال بعد دیگر این رقم را از گزارش خود حذف کردند. حتی اقتصاددانان و استادان دانشگاه در ایران ، گاهی همین آمار اعلام شده را هم دستکاری شده میدانند.
اما از اینها که بگذریم اصلاً این «رقم رشد اقتصادی» به زبان ساده و همه فهم یعنی چه؟
دکتر احمد علوی، اقتصاددان: «رشد اقتصادی به معنی افزایش ارزش کل کالاها و خدماتی است که در یک جامعه تولید میشود و در گردش است. حال ممکن است این افزایش به علت کمیت این کالاها باشد یا ارزش آنها بالا رفته باشد. یا اینکه ترکیبی از این دو باشد.
رشد اقتصادی با افزایش سرمایهگذاری، مصرف و فعالیتهای اقتصادی افزایش پیدا میکند و با کاهش آنها در واقع کاهش مییابد. به یک معنا، رشد اقتصادی به معنای آن است که نوعی حیات، نوعی فعالیت و زندگی در آن اقتصاد دمیده میشود.
در مقابل، وقتی ما آن رشد را از دست میدهیم به معنای آن است که فعالیتها کمتر میشود. کار و اشتغال کمتر میشود. فروش کالا به خارج و ورودش به داخل کمتر میشود و بالاخره سرمایهگذاریها هم کم میشود، مجموعه این فرآیند باعث میشود که سطح اقتصادی مردم پایین برود.
در این صورت امکانات زندگی محدودتر شده، کار کمتر میشود و در مجموع باعث میشود توسعه اقتصادی در کشور مختل شود.»
اما فرضاً پایین بودن این رشد اقتصادی چه تأثیری بر زندگی روزمره مردم و اقتصاد دارد؟
مهمترین پیامدی که خواهد داشت کاهش اشتغال است. اگر ما میزان بیکاری جوانان را مبنا قرار بدهیم که چیزی حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد است این بیکاری یکی از پیامدهای کاهش رشد اقتصادی است.
اما در این مسئله خلاصه نمیشود. بلکه کاهش رشد اقتصادی با توجه به افزایش جمعیت و بقیه زمینههایی که از اقتصاد ایران وجود دارد به معنای فقیرتر شد مردم و کاهش سطح زندگی و دشوارتر شدن زندگی برای آنان، بخصوص برای جوانان و طبقات پایین دست است.
اگر چه پس از آن رقم بسیار ضعیف ۲.۴ درصدی که سال پیش اعلام شد، تنها منابع غیررسمی در درون حاکمیت بودند که گاهی به این رقم رشد اقتصادی پنهان نگاه داشته شده از نظرها، اشاره کردهاند.
یکی از آنها جعفرقادری، نماینده شیراز بود که در برنامه تلویزیونی زنده شبکه یک، نرخ اقتصادی را تا یک درصد پایین آورد:
اما اگر چه رقم یک درصدی که این نماینده مجلس از آن سخن میگوید به قدر کافی برای اقتصاددانان نشانه سقوط و فاجعه رخ داده در اقتصاد ایران است. اما احمد علوی، اقتصاددانی که روند اقتصاد ایران را به دقت دنبال میکند، معتقد است با توجه به شواهد، رقمی نزدیک به صفر برای رشد اقتصادی ایران محتملتر است.
احمد علوی: ما میدانیم طبق اطلاعات بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در میان ۲۰ کشور خاورمیانه یکی از پایینترین رشدها را داشتهایم. در میان ۲۰ کشور، ایران بعد از قزاقستان که جزو پایینترین کشورها بوده از لحاظ اقتصادی، قرار دارد. اما حتی آماری را دولت ایران به صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی داده، دارای مشکل بوده و آنچه به نظر میرسد این است که رشد اقتصادی در ایران بسیار محدود و چیزی نزدیک به صفر است.
با این حال اگر چنین است، تکلیف مردم و جامعه چیست؟ به عبارتی با چنین سقوط آزادی در اقتصاد ایران، مردم تا چه حد باید منتظر افزایش جرم و جنایتهای اجتماعی باشند؟
آزاده کیان، جامعهشناس: این بالطبع به ناهنجاریهای زیادی منجر خواهد شد. کسی که قبلاً شاغل بوده است و در طول سالها درآمدی داشته و به گروه اجتماعی خاصی تعلق داشته که نوعی خاص از زندگی را میطلبد، برای مثال طبقه متوسط، این فرد بالطبع خودش را با افراد دیگری که به این گروه اجتماعی تعلق دارند، هم هویت احساس میکند و تلاش میکند از طریق درآمدش یک نوع و شیوه زندگی را دنبال کند. وقتی که با نابسامانیهای زیادی مواجه میشود خودش در واقع به ناهنجاریهای زیادی منجر میشود که میتواند بحرانهای خانوادگی را هم به دنبال داشته باشد.
بر اساس آخرین آمار ثبت و احوال کشور، نرخ رشد طلاق دو برابر نرخ رشد ازدواج بوده است. رشد ازدواج در مناطق شهری حتی با رشد منفی هم روبهرو بوده است . در یک نگاه کلی آن شرایط ناهنجار اقتصادی کشور بر این امر هم اثرگذار بوده است.
آزاده کیان: دلایل مختلفی دارد. ولی اقتصاد بسیار مهم است. برای اینکه یکی از دلایل رشد طلاق در ایران را میشود همین عدم رشد اقتصادی دانست. جوانان وقتی ازدواج میکنند و با نابسامانیهای اقتصادی، بیکاری و کمبود درآمد مواجه میشوند بالطبع این امر میتواند منجر به منازعات مخلتفی در درون خانواده شود. عوامل اقتصادی در جوامع مدرن جزو عواملی هستند که میتوانند باعث افزایش طلاق یا افزایش بزهکاری شوند.
آمارها در سایر زمینهها هم به همین منوالند. رشد آمار اعتیاد، رشد آمار خشونت، رشد آمار سرقت، رشد صعودی قتل عمد، رشد آمار زندانیان جرائم مختلف حقوقی و جنائی، به حدی که به گفته رئیس کل دادگستری استان تهران سه برابر ظرفیت زندانهای کشور، زندانی وجود دارد.
به گفته معاون توسعه و مدیریت زندانها، تعداد زندانیان امسال سه درصد نسبت به سال گذشته رشد داشته است و این در یک جمله به معنای رشد افسارگسیخته خشونت در سطوح مختلف اجتماعی در ایران است.
همه اینها در شرایطی است که در سخنان مسئولان از آیتالله خامنهای گرفته تا محمود احمدینژاد و فرماندهان سپاه و همین طور سخنرانیهای نمازهای جمعه و غیره و غیره... همه چیز آرمانی است، از اقتصاد گرفته تا امنیت و بقیه امور. اما این بر مردمی که هر لحظه شاهد چنین تفاوت عظیمی میان شعارها و واقعیتهای اجتماعی هستند، چه تأثیری میگذارد؟ باز هم ببینیم یک جامعهشناس چه میگوید:
آزاده کیان: بیش از پیش به بیاعتمادی به دولت میانجامد که این بیاعتمادی یکی از مشخصههای جامعه ایران است. یکی از دلایلش هم همین تبلیغات دوست است که کاملاً با واقعیتهای ملموس افراد در تناقض است. اینجا بیاعتمادی به دولت باعث میشود که جامعه به لحاظ روانی به این نتیجه برسد که این جامعه را کسی کنترل نمیکند. در نتیجه این بیاعتمادی خودش باعث یک نوع ناامنی و نگاه سوظننانه به دیگران هم میشود.
من فکر میکنم که الان یکی از مشکلات جامعه ایران هم دقیقاً همین است. این ناامنی و بیاعتمادی و اینکه فرد خودش را در جامعه تنها میبیند. از دولتی که قرار بوده یک جامعه بانظم و پر اشتغال بسازد، ناامید است. اما امروز دقیقاً عکس آنها را مشاهده میکند. برای همین هم تمام این موارد باعث میشود احساس ناامنی و تنها ماندگی و تعارضات و تنشهای، بخصوص جامعه شهری، افزایش یابد.
در یک جمعبندی از دکتر احمد علوی، استاد دانشگاه و اقتصاددان خواستم بگوید که تأثیرات اینهمه شکست پیاپی و نابسامانی اقتصادی بر سرنوشت ایران چه خواهد بود.
احمد علوی: آن چیزی که اتفاق میافتد این است که سطح زندگی کاهش مییابد. فقر زیادتر میشود و امکانات زندگی کم و کمتر میشود. جامعه از مسیر تکامل جامعه جهانی باز میماند.
ایران ۲۵ درصد از انرِژی دنیا و حدود ۱.۲ خاک جهان را در اختیار دارد. اگر این را با کشورهای دیگری مانند سوئد و حتی برخی کشورهای خاورمیانه مقایسه کنیم میبینیم که ایران سال به سال عقب ماندهتر میشود.
اگر چه در اقتصاد میگوییم که هیچوقت درآمد به صفر نمیرسد برای اینکه بالاخره همیشه امکاناتی در این جامعه وجود دارد که مصرف میشود. اما این امکانات کم و کمتر میشود و با توجه به افزایش جمعیت و مجموعه عواملی که جامعه و سرمایه را مستهلک میکند و جایگزین نمیشود، این جامعه عقبتر و عقبتر میرود.
به طوری که در سالهای آتی جامعهای خواهیم داشت که اصلاً قادر نیست نه به لحاظ اقتصادی نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ فرهنگی با جامعه جهانی تعامل کند.
و البته در سالهای آینده باید انتظار داشت که سطح زندگی هم کاهش یابد. فقر و شکاف طبقاتی بیشتر شود. چون این فرآیند به شکل کندی صورت میگیرد، حاصلش را در سالهای آینده بسیار بارزتر از امروز خواهیم دید.
****
با این حال نه تنها پافشاری بلکه همان سیاستهای سابق اقتصادی و سیاسی در بدنه و رأس نظام جمهوری اسلامی ادامه دارد. بلکه رئیس قوه مجریه، آقای احمدینژاد همچنان در حال تلاش برای ارتقای مدیریتش به مدیریت جهانی است.
سال ۱۳۸۶ رشد اقتصادی ایران را ۶.۷ درصد اعلام کردند. گفته شد دلیلش رشد افسانهای قیمت نفت بوده است. سال ۱۳۸۷، اما این رقم ۲.۴ درصد اعلام شد. یعنی یک سوم سال قبل.
این معنیاش سقوط اقتصادی در ایران بود. اما انتقادهای مخالفان و حتی درون مجلس و محافل خود اصولگرایان که بیش و کم بلند شد، و سال بعد دیگر این رقم را از گزارش خود حذف کردند. حتی اقتصاددانان و استادان دانشگاه در ایران ، گاهی همین آمار اعلام شده را هم دستکاری شده میدانند.
اما از اینها که بگذریم اصلاً این «رقم رشد اقتصادی» به زبان ساده و همه فهم یعنی چه؟
دکتر احمد علوی، اقتصاددان: «رشد اقتصادی به معنی افزایش ارزش کل کالاها و خدماتی است که در یک جامعه تولید میشود و در گردش است. حال ممکن است این افزایش به علت کمیت این کالاها باشد یا ارزش آنها بالا رفته باشد. یا اینکه ترکیبی از این دو باشد.
رشد اقتصادی با افزایش سرمایهگذاری، مصرف و فعالیتهای اقتصادی افزایش پیدا میکند و با کاهش آنها در واقع کاهش مییابد. به یک معنا، رشد اقتصادی به معنای آن است که نوعی حیات، نوعی فعالیت و زندگی در آن اقتصاد دمیده میشود.
در مقابل، وقتی ما آن رشد را از دست میدهیم به معنای آن است که فعالیتها کمتر میشود. کار و اشتغال کمتر میشود. فروش کالا به خارج و ورودش به داخل کمتر میشود و بالاخره سرمایهگذاریها هم کم میشود، مجموعه این فرآیند باعث میشود که سطح اقتصادی مردم پایین برود.
در این صورت امکانات زندگی محدودتر شده، کار کمتر میشود و در مجموع باعث میشود توسعه اقتصادی در کشور مختل شود.»
اما فرضاً پایین بودن این رشد اقتصادی چه تأثیری بر زندگی روزمره مردم و اقتصاد دارد؟
مهمترین پیامدی که خواهد داشت کاهش اشتغال است. اگر ما میزان بیکاری جوانان را مبنا قرار بدهیم که چیزی حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد است این بیکاری یکی از پیامدهای کاهش رشد اقتصادی است.
اما در این مسئله خلاصه نمیشود. بلکه کاهش رشد اقتصادی با توجه به افزایش جمعیت و بقیه زمینههایی که از اقتصاد ایران وجود دارد به معنای فقیرتر شد مردم و کاهش سطح زندگی و دشوارتر شدن زندگی برای آنان، بخصوص برای جوانان و طبقات پایین دست است.
اگر چه پس از آن رقم بسیار ضعیف ۲.۴ درصدی که سال پیش اعلام شد، تنها منابع غیررسمی در درون حاکمیت بودند که گاهی به این رقم رشد اقتصادی پنهان نگاه داشته شده از نظرها، اشاره کردهاند.
یکی از آنها جعفرقادری، نماینده شیراز بود که در برنامه تلویزیونی زنده شبکه یک، نرخ اقتصادی را تا یک درصد پایین آورد:
«برای اینکه بتوانیم بعد از ۲۰ سال از کشوری مثل ترکیه، به عنوان یک کشور پیشرو، جلو بافتیم با این نرخ رشدی که ترکیه برای خود ترسیم کرده است، باید سالی حدود چیزی حدود هشت و اندی درصد رشد اقتصادی داشته باشیم. در در برنامه چهارم، نرخ رشد اقتصادی کشور ما حدود ۶.۵ درصد بود و در طول چند سال گذشته به علت خشکسالیها و رکودهایی که داشتهایم، نرخ رشد ما پایینتر از حول و حوش یک یا دو درصد رسید، امسال هم پیشبینی میشود که نرخ رشد ما به سه درصد برسد. به نظر میرسد باید سریع این فاصلهها را آسیبشناسی و عقبماندگیها را جبران کرد.»
اما اگر چه رقم یک درصدی که این نماینده مجلس از آن سخن میگوید به قدر کافی برای اقتصاددانان نشانه سقوط و فاجعه رخ داده در اقتصاد ایران است. اما احمد علوی، اقتصاددانی که روند اقتصاد ایران را به دقت دنبال میکند، معتقد است با توجه به شواهد، رقمی نزدیک به صفر برای رشد اقتصادی ایران محتملتر است.
احمد علوی: ما میدانیم طبق اطلاعات بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در میان ۲۰ کشور خاورمیانه یکی از پایینترین رشدها را داشتهایم. در میان ۲۰ کشور، ایران بعد از قزاقستان که جزو پایینترین کشورها بوده از لحاظ اقتصادی، قرار دارد. اما حتی آماری را دولت ایران به صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی داده، دارای مشکل بوده و آنچه به نظر میرسد این است که رشد اقتصادی در ایران بسیار محدود و چیزی نزدیک به صفر است.
با این حال اگر چنین است، تکلیف مردم و جامعه چیست؟ به عبارتی با چنین سقوط آزادی در اقتصاد ایران، مردم تا چه حد باید منتظر افزایش جرم و جنایتهای اجتماعی باشند؟
آزاده کیان، جامعهشناس: این بالطبع به ناهنجاریهای زیادی منجر خواهد شد. کسی که قبلاً شاغل بوده است و در طول سالها درآمدی داشته و به گروه اجتماعی خاصی تعلق داشته که نوعی خاص از زندگی را میطلبد، برای مثال طبقه متوسط، این فرد بالطبع خودش را با افراد دیگری که به این گروه اجتماعی تعلق دارند، هم هویت احساس میکند و تلاش میکند از طریق درآمدش یک نوع و شیوه زندگی را دنبال کند. وقتی که با نابسامانیهای زیادی مواجه میشود خودش در واقع به ناهنجاریهای زیادی منجر میشود که میتواند بحرانهای خانوادگی را هم به دنبال داشته باشد.
بر اساس آخرین آمار ثبت و احوال کشور، نرخ رشد طلاق دو برابر نرخ رشد ازدواج بوده است. رشد ازدواج در مناطق شهری حتی با رشد منفی هم روبهرو بوده است . در یک نگاه کلی آن شرایط ناهنجار اقتصادی کشور بر این امر هم اثرگذار بوده است.
آزاده کیان: دلایل مختلفی دارد. ولی اقتصاد بسیار مهم است. برای اینکه یکی از دلایل رشد طلاق در ایران را میشود همین عدم رشد اقتصادی دانست. جوانان وقتی ازدواج میکنند و با نابسامانیهای اقتصادی، بیکاری و کمبود درآمد مواجه میشوند بالطبع این امر میتواند منجر به منازعات مخلتفی در درون خانواده شود. عوامل اقتصادی در جوامع مدرن جزو عواملی هستند که میتوانند باعث افزایش طلاق یا افزایش بزهکاری شوند.
آمارها در سایر زمینهها هم به همین منوالند. رشد آمار اعتیاد، رشد آمار خشونت، رشد آمار سرقت، رشد صعودی قتل عمد، رشد آمار زندانیان جرائم مختلف حقوقی و جنائی، به حدی که به گفته رئیس کل دادگستری استان تهران سه برابر ظرفیت زندانهای کشور، زندانی وجود دارد.
به گفته معاون توسعه و مدیریت زندانها، تعداد زندانیان امسال سه درصد نسبت به سال گذشته رشد داشته است و این در یک جمله به معنای رشد افسارگسیخته خشونت در سطوح مختلف اجتماعی در ایران است.
همه اینها در شرایطی است که در سخنان مسئولان از آیتالله خامنهای گرفته تا محمود احمدینژاد و فرماندهان سپاه و همین طور سخنرانیهای نمازهای جمعه و غیره و غیره... همه چیز آرمانی است، از اقتصاد گرفته تا امنیت و بقیه امور. اما این بر مردمی که هر لحظه شاهد چنین تفاوت عظیمی میان شعارها و واقعیتهای اجتماعی هستند، چه تأثیری میگذارد؟ باز هم ببینیم یک جامعهشناس چه میگوید:
آزاده کیان: بیش از پیش به بیاعتمادی به دولت میانجامد که این بیاعتمادی یکی از مشخصههای جامعه ایران است. یکی از دلایلش هم همین تبلیغات دوست است که کاملاً با واقعیتهای ملموس افراد در تناقض است. اینجا بیاعتمادی به دولت باعث میشود که جامعه به لحاظ روانی به این نتیجه برسد که این جامعه را کسی کنترل نمیکند. در نتیجه این بیاعتمادی خودش باعث یک نوع ناامنی و نگاه سوظننانه به دیگران هم میشود.
من فکر میکنم که الان یکی از مشکلات جامعه ایران هم دقیقاً همین است. این ناامنی و بیاعتمادی و اینکه فرد خودش را در جامعه تنها میبیند. از دولتی که قرار بوده یک جامعه بانظم و پر اشتغال بسازد، ناامید است. اما امروز دقیقاً عکس آنها را مشاهده میکند. برای همین هم تمام این موارد باعث میشود احساس ناامنی و تنها ماندگی و تعارضات و تنشهای، بخصوص جامعه شهری، افزایش یابد.
در یک جمعبندی از دکتر احمد علوی، استاد دانشگاه و اقتصاددان خواستم بگوید که تأثیرات اینهمه شکست پیاپی و نابسامانی اقتصادی بر سرنوشت ایران چه خواهد بود.
احمد علوی: آن چیزی که اتفاق میافتد این است که سطح زندگی کاهش مییابد. فقر زیادتر میشود و امکانات زندگی کم و کمتر میشود. جامعه از مسیر تکامل جامعه جهانی باز میماند.
ایران ۲۵ درصد از انرِژی دنیا و حدود ۱.۲ خاک جهان را در اختیار دارد. اگر این را با کشورهای دیگری مانند سوئد و حتی برخی کشورهای خاورمیانه مقایسه کنیم میبینیم که ایران سال به سال عقب ماندهتر میشود.
اگر چه در اقتصاد میگوییم که هیچوقت درآمد به صفر نمیرسد برای اینکه بالاخره همیشه امکاناتی در این جامعه وجود دارد که مصرف میشود. اما این امکانات کم و کمتر میشود و با توجه به افزایش جمعیت و مجموعه عواملی که جامعه و سرمایه را مستهلک میکند و جایگزین نمیشود، این جامعه عقبتر و عقبتر میرود.
به طوری که در سالهای آتی جامعهای خواهیم داشت که اصلاً قادر نیست نه به لحاظ اقتصادی نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ فرهنگی با جامعه جهانی تعامل کند.
و البته در سالهای آینده باید انتظار داشت که سطح زندگی هم کاهش یابد. فقر و شکاف طبقاتی بیشتر شود. چون این فرآیند به شکل کندی صورت میگیرد، حاصلش را در سالهای آینده بسیار بارزتر از امروز خواهیم دید.
****
با این حال نه تنها پافشاری بلکه همان سیاستهای سابق اقتصادی و سیاسی در بدنه و رأس نظام جمهوری اسلامی ادامه دارد. بلکه رئیس قوه مجریه، آقای احمدینژاد همچنان در حال تلاش برای ارتقای مدیریتش به مدیریت جهانی است.