مجید محمدی--رهبران اصلاح طلب حتی پس از رخدادهای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری گاه چنان از آیت الله خمینی و دههی اول جمهوری اسلامی سخن می گویند که گویی دههی اول دوران يک نظام رهايی بخش، مترقی و آزادی خواه و عدالت طلب بوده و در دوران آیت الله خامنه ای با پدیدههایی تازه و بی سابقه یعنی دروغ و بی عدالتی و امتیاز و سرکوب و پسرفت مواجه شدهاند. آنها از دورانی نورانی و آرمانی سخن می گویند که صداقت و راستکاری بر آن حاکم بوده است، گویی که مردم ایران به زودی سالهای سیاه دوران جنگ و حکومت یکه تاز و اقتدارگرای آیت الله خمینی را فراموش کردهاند.
آیت الله خمینی با همراهی مردم، انقلابی را هدایت و نظام جمهوری اسلامی را تاسیس کرد و ده سال بر ایران حکم راند. او بر امواج انسانی سوار شده و بدون توجه به اقتضائات ادارهی یک کشور متکثر در دوران جدید به تحکیم قدرت روحانیت شیعه و یک قشر محدود پرداخت. حکومت وی با اعدامهای دسته جمعی آغاز و با کشتار جمعی هزاران زندانی به پایان راه خود رسید. او اسلامگرایی شیعی را در ایران به قدرت رساند و به همگان نشان داد که روحانیت شیعه که قرنها وعدهی عدالت و برابری در حکومت دینی به ایرانیان داده بود چه ظرفیتهایی در چنته دارد.
او اکنون بخشی از خاطرهی سوگناک تاریخی و قومی ما ایرانیان است، چهرهای که رنج و سیاهی و خشونت را در کنار ایثار و از خود گذشتگی و قربانی شدن فرزندان مردم در دوران انقلاب و جنگ به یاد موافقان و مخالفانش می آورد. اکنون پرسش نسلی که در دههی شصت و اوایل دههی هفتاد به دنیا آمده آن است که آیت الله خمینی در کدام جهان می زیست و میراث او برای جامعهی ایران و نظام سیاسی آن چه بوده است؟
وحشت و پاکدامنی
رهبران و نیروهای انقلابی ایرانی با پاکدامنی آغاز کردند اما به سرعت به پاکسازی رسیدند؛ آنها از مبارزه با ظلم گفتنند اما سر از تقدیس خشونت در آوردند؛ از رهایی تودهها و رفع ظلم از آنها گفتنند اما وحشت و ترور برای آنها به ارمغان آوردند؛ می خواستند جامعهی آرمانی بسازند و وقتی چنین نشد با چوبههای دار و تازیانه و شکنجه و باتوم مردم را به سوی بهشت رهنمون شدند؛ وعدهی عدالت و برابری دادند و امتیازات یک قشر و تبعیض را در قانون اساسی نهادینه ساختند.
آیت الله خمینی و یارانش در عرض چند ماه این مسیر را طی کردند. این البته به این معنی نیست که رقبای مارکسیست و سوسیالیست (اسلامی و غیر اسلامی) خمینی و هواداران وی طرفداران صلح و مبارزهی غیر خشونت آمیز و حقوق بشر و دمکراسی لیبرال بودند. آنها همگام با خمینی پاکسازی و خشونت مقدس و وحشت را طلب می کردند.
مشی ولی فقیه دوم، تداوم مشی ولی فقیه اول
در دوران ولی فقیه دوم، تنها برخی از روالهای شکل گرفته در دههی اول عمر جمهوری اسلامی تشدید یافتند اما تفاوت بنیادی و کیفی به چشم نمی خورد. هیچ یک از رفتارهای حکومت در دوران ولایت خامنهای بی زمینه و بی سابقه در دوران خمینی نیست.
فهرستی طولانی از شکل گیری روالهای ضد دمکراتیک و ناقض حقوق بشر- جاری در ایران امروز- وجود دارد که در دوران خمینی شکل گرفتند و خود وی موید آنها بود: حجاب اجباری، استفاده از انصار حزب الله برای ارعاب دگر باشان و دگر اندیشان، ترور مخالفان در داخل و خارج کشور، گزینشهای ایدئولوژیک، صدور حکم ارتداد، سانسور کالاهای فرهنگی، نیاز موسسات فرهنگی به مجوز دولت برای فعالیت و صدور مجوز برای خودیها، ممنوعیت دستگاه زیراکس تا دستگاه و فیلم ویدیو، اعدامهای فلهای بر اساس دادگاههای دسته جمعی و چند دقیقهای، اعتراف گیری تلویزیونی از مخالفان، بستن دهها روزنامه و نشریه در یک شب، استفاده از حکم حکومتی برای متوقف کردن فرایند قانونگذاری و در نتیجه بر ساختن مجلسی رام در دست ولی فقیه، نظارت ناپذیر، فراقانون و غیر پاسخگو قرار دادن ولی فقیه، وجود نهادهای عمومی تحت نظارت ولی فقیه که به مردم و نمایندگان آنها پاسخگو نیستند (روزنامه های کیهان و اطلاعات، بنیادها)، و عدم شفافیت و پاسخگویی نهادهای تحت نظر ولی فقیه.
دست بوسی از دوران آیت الله خمینی آغاز شد و به پابوسی و چفیه بوسی در دوران خامنه ای رسید. کیش پرستش رهبری از دوران خمینی آغاز شد و با مداحی هر روزهی رهبری در دوران خامنه ای ادامه یافت. پورسانت معاملات نفتی و اسلحه برای برخی نزدیکان ولی فقیه و فرماندهان سپاه از دوران خمینی آغاز شد و به بلعیدن اقتصاد کشور توسط سپاه در دوران خامنه ای رسید. تصرف مقامات در اموال عمومی و بالاخص در اموال بنیادها و از خود کردن اموال مصادرهای با مجوز خمینی یک اصل در دوران وی بود که با تقسیم منابع و شرکتهای عمومی میان روحانیون وفادار به ولی فقیه در دوران خامنهای تداوم یافت. سرسخت ترین مدافعان تمامیت طلبی و اقتدارگرایی دینی یعنی کسانی مثل جنتی، حسنی، رازینی، خزعلی و خامنه ای در دوران وی در سطوح بالای مقامات حکومتی قرار گرفتند.
در دوران آیت الله خامنه ای تنها به خاطر تحولات اجتماعی و فنی شکل برخی از این روالها تغییر یافته است: ماهواره و اینترنت به جای زیراکس و ویدیو محدود می شوند، یا انصار حزب الله دستمزد بیشتری می گیرند و از امتیازات بیشتری برخوردارند، یا اعتراف گیریها پیچیده تر شده است.
رقابت سیاسی در میان وفاداران
راست و چپ مذهبیای را که آیت الله خمینی تحمل می کرد گروههایی وفادار به وی بودند و در چارچوب نظام اسلامگرا با هم اختلاف سلیقه داشتند. هم اکنون نیز راست و چپی را که خامنهای تحمل می کند گروههایی مثل موتلفه (راست) و جمعیت ایثارگران (چپ) هستند که به وی و سیاستهای فرهنگی و امنیتیاش وفا دارند و تنها در حوزههای اقتصادی با یکدیگر اختلاف نظرهایی دارند.
نظارت استصوابی در عمل از دوران خمینی آغاز شد و در دوران خامنهای رسمیت قانونی یافت. اگر نیروهای چپ مذهبی و بعد اصلاح طلبان در دوران خمینی از این امر شکایتی نداشتند بدان علت بود که در آن دوره رقبای آنها (نیروهای چپ و ملی مذهبی) رد صلاحیت می شدند و در دوران خامنهای خود آنها.
نوشتن قانون از روی سیرهی ولی فقیه
قانون اساسی بر اساس رویههای جاری در دوران خمینی و به دستور خود وی بازنگری شد و حاکمیت و حقوق مردم را محدود تر ساخت. قانون اساسی مصوب سال 1358 در موارد زیر تغییر یافت: حذف شورای عالی قضایی و انتصابی کردن کل دستگاه قضا، نمایشی کردن شورای نظارت بر رادیو و تلویزیون دولتی، حذف شورای رهبری به عنوان یک گزینه، حذف شرط مقبولیت عمومی برای رهبری، برداشتن تمهید اضافه شدن نمایندگان اقلیت های مذهبی در صورت افزایش جمعیت آنها، نظارت استصوابی شورای نگهبان بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، حذف تنظیم روابط قوای سه گانه از حیطهی اختیارات رئیس جمهور که یک مقام انتخابی است، و مسئول شناختن رئیس جمهور در برابر رهبر. همهی این تغییرات به تمرکز بیشتر قدرت در دست ولی فقیه و استبدادی تر شدن حکومت انجامید.
قوهی قهریه برای جبران مشروعیت نظام
دخالت سپاه در امور سیاسی اختصاصی به دوران خامنهای ندارد. اطلاعات سپاه در جریان موسوم به کودتای نوژه بخشی از مخالفان حکومت در ارتش را تصفیه کرد. در حذف محمد کاظم شریعتمداری از صحنهی سیاسی کشور سپاه نقش عمده را بازی کرد. سرکوب خواستهای اقوام ایرانی با تمسک به زور در دوران خمینی با همان شدت دوران خامنهای رواج داشت. آزادیهای مذهبی سنیها و بهاییان و یهودیان ایرانی در هر دو دوره با تمسک به نیروهای امنیتی و نظامی و دستگاه قضایی نقض می شده است.
مصلحت نظام
آیت الله خمینی ایده ی مصلحت را نه برای اولویت یافتن نیازهای مردم و عرف در برابر شرع و فقه موجود بلکه برای حفظ نظام به هر قیمت به میان آورد. برای خمینی حفظ نظام یعنی حاکمیت ولی فقیه موجود و کاست حکومتیاش فراتر از همهی امور حتی شرع و قانون بود. او بر این باور بود که برای حفظ نظام می توان نماز و روزه را نیز تعطیل کرد. فقیهی که با این هدف نماز و روزه و حتی توحید را تعطیل می کند دستور کشتار هزاران نفر در زندان یا ترور صدها نفر بیرون از آن یا دستور تیر اندازی مستقیم به طرف معترضان در خیابان یا شکنجه و تجاوز برایش بسیار آسان خواهد بود. خامنهای ظرفیت حفظ وضعیت موجود سیاسی و ماندن در قدرت را به هر قیمت به خوبی نشان داده است.
رگههای شخصیتی
البته آیت الله خمینی از نظر شخصیتی تفاوتهایی با آیت الله خامنه ای داشت. او به خاطر روحیهی طلبگی حاضر بود فردی از بیت گلپایگانی را بدون اطاعت تام و تمام از وی در شورای نگهبان منصوب کند. او حجاب را مساوی چادر سیاه نمی دانست و در دورهی وی مجریان و خبرگویان تلویزیون چادری نبودند. فتاوای مربوط به شطرنج و موسیقی بر اساس عرف و نیاز زمانه بر خلاف فتاوای جاری در حوزهها بود. اینها همه بدان دلیل بود که وی به خاطر جلب نظر روحانیون قم به خود نیاز نداشت از پاپ کاتولیک تر شود تا هر نوع رواج موسیقی را مثل سلف خود ممنوع سازد.
آیت الله خمینی به دورانی دیگر و نسلی دیگر تعلق داشت و همراهانش را عمدتا از میان روحانیون معترض برگزیده بود در حالی که آیت الله خامنه ای همراهانش را از میان روحانیون دستگاههای امنیتی و نظامی بر می گزیده است. خمینی دوست داشت علاوه بر بازاریها و بسیجی های حزب اللهی جوانان دانشگاهی به او ارادت داشته باشند (و به همین دلیل روشنفکران دینی را به خاطر حفظ جوانان در پشت سر خود تاب می آورد) اما خامنهای برای بر سر قدرت ماندن تنها به چاقو کشان و لاتهای محلات نیاز داشت تا در روز مبادا (مثل چند ماه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری) به میدان آمده و برایش باتوم بزنند، شکنجه و تجاوز کنند، دار بزنند و تبلیغات دروغین راه بیندازند. احمدی نژاد دقیقا از میان همین گروهها برخاست.
.............................................................................................................................................................................................
دیدگاه نویسنده منعکسکننده نظر رادیو فردا نیست.
آیت الله خمینی با همراهی مردم، انقلابی را هدایت و نظام جمهوری اسلامی را تاسیس کرد و ده سال بر ایران حکم راند. او بر امواج انسانی سوار شده و بدون توجه به اقتضائات ادارهی یک کشور متکثر در دوران جدید به تحکیم قدرت روحانیت شیعه و یک قشر محدود پرداخت. حکومت وی با اعدامهای دسته جمعی آغاز و با کشتار جمعی هزاران زندانی به پایان راه خود رسید. او اسلامگرایی شیعی را در ایران به قدرت رساند و به همگان نشان داد که روحانیت شیعه که قرنها وعدهی عدالت و برابری در حکومت دینی به ایرانیان داده بود چه ظرفیتهایی در چنته دارد.
او اکنون بخشی از خاطرهی سوگناک تاریخی و قومی ما ایرانیان است، چهرهای که رنج و سیاهی و خشونت را در کنار ایثار و از خود گذشتگی و قربانی شدن فرزندان مردم در دوران انقلاب و جنگ به یاد موافقان و مخالفانش می آورد. اکنون پرسش نسلی که در دههی شصت و اوایل دههی هفتاد به دنیا آمده آن است که آیت الله خمینی در کدام جهان می زیست و میراث او برای جامعهی ایران و نظام سیاسی آن چه بوده است؟
وحشت و پاکدامنی
رهبران و نیروهای انقلابی ایرانی با پاکدامنی آغاز کردند اما به سرعت به پاکسازی رسیدند؛ آنها از مبارزه با ظلم گفتنند اما سر از تقدیس خشونت در آوردند؛ از رهایی تودهها و رفع ظلم از آنها گفتنند اما وحشت و ترور برای آنها به ارمغان آوردند؛ می خواستند جامعهی آرمانی بسازند و وقتی چنین نشد با چوبههای دار و تازیانه و شکنجه و باتوم مردم را به سوی بهشت رهنمون شدند؛ وعدهی عدالت و برابری دادند و امتیازات یک قشر و تبعیض را در قانون اساسی نهادینه ساختند.
آیت الله خمینی و یارانش در عرض چند ماه این مسیر را طی کردند. این البته به این معنی نیست که رقبای مارکسیست و سوسیالیست (اسلامی و غیر اسلامی) خمینی و هواداران وی طرفداران صلح و مبارزهی غیر خشونت آمیز و حقوق بشر و دمکراسی لیبرال بودند. آنها همگام با خمینی پاکسازی و خشونت مقدس و وحشت را طلب می کردند.
مشی ولی فقیه دوم، تداوم مشی ولی فقیه اول
در دوران ولی فقیه دوم، تنها برخی از روالهای شکل گرفته در دههی اول عمر جمهوری اسلامی تشدید یافتند اما تفاوت بنیادی و کیفی به چشم نمی خورد. هیچ یک از رفتارهای حکومت در دوران ولایت خامنهای بی زمینه و بی سابقه در دوران خمینی نیست.
فهرستی طولانی از شکل گیری روالهای ضد دمکراتیک و ناقض حقوق بشر- جاری در ایران امروز- وجود دارد که در دوران خمینی شکل گرفتند و خود وی موید آنها بود: حجاب اجباری، استفاده از انصار حزب الله برای ارعاب دگر باشان و دگر اندیشان، ترور مخالفان در داخل و خارج کشور، گزینشهای ایدئولوژیک، صدور حکم ارتداد، سانسور کالاهای فرهنگی، نیاز موسسات فرهنگی به مجوز دولت برای فعالیت و صدور مجوز برای خودیها، ممنوعیت دستگاه زیراکس تا دستگاه و فیلم ویدیو، اعدامهای فلهای بر اساس دادگاههای دسته جمعی و چند دقیقهای، اعتراف گیری تلویزیونی از مخالفان، بستن دهها روزنامه و نشریه در یک شب، استفاده از حکم حکومتی برای متوقف کردن فرایند قانونگذاری و در نتیجه بر ساختن مجلسی رام در دست ولی فقیه، نظارت ناپذیر، فراقانون و غیر پاسخگو قرار دادن ولی فقیه، وجود نهادهای عمومی تحت نظارت ولی فقیه که به مردم و نمایندگان آنها پاسخگو نیستند (روزنامه های کیهان و اطلاعات، بنیادها)، و عدم شفافیت و پاسخگویی نهادهای تحت نظر ولی فقیه.
دست بوسی از دوران آیت الله خمینی آغاز شد و به پابوسی و چفیه بوسی در دوران خامنه ای رسید. کیش پرستش رهبری از دوران خمینی آغاز شد و با مداحی هر روزهی رهبری در دوران خامنه ای ادامه یافت. پورسانت معاملات نفتی و اسلحه برای برخی نزدیکان ولی فقیه و فرماندهان سپاه از دوران خمینی آغاز شد و به بلعیدن اقتصاد کشور توسط سپاه در دوران خامنه ای رسید. تصرف مقامات در اموال عمومی و بالاخص در اموال بنیادها و از خود کردن اموال مصادرهای با مجوز خمینی یک اصل در دوران وی بود که با تقسیم منابع و شرکتهای عمومی میان روحانیون وفادار به ولی فقیه در دوران خامنهای تداوم یافت. سرسخت ترین مدافعان تمامیت طلبی و اقتدارگرایی دینی یعنی کسانی مثل جنتی، حسنی، رازینی، خزعلی و خامنه ای در دوران وی در سطوح بالای مقامات حکومتی قرار گرفتند.
در دوران آیت الله خامنه ای تنها به خاطر تحولات اجتماعی و فنی شکل برخی از این روالها تغییر یافته است: ماهواره و اینترنت به جای زیراکس و ویدیو محدود می شوند، یا انصار حزب الله دستمزد بیشتری می گیرند و از امتیازات بیشتری برخوردارند، یا اعتراف گیریها پیچیده تر شده است.
رقابت سیاسی در میان وفاداران
راست و چپ مذهبیای را که آیت الله خمینی تحمل می کرد گروههایی وفادار به وی بودند و در چارچوب نظام اسلامگرا با هم اختلاف سلیقه داشتند. هم اکنون نیز راست و چپی را که خامنهای تحمل می کند گروههایی مثل موتلفه (راست) و جمعیت ایثارگران (چپ) هستند که به وی و سیاستهای فرهنگی و امنیتیاش وفا دارند و تنها در حوزههای اقتصادی با یکدیگر اختلاف نظرهایی دارند.
نظارت استصوابی در عمل از دوران خمینی آغاز شد و در دوران خامنهای رسمیت قانونی یافت. اگر نیروهای چپ مذهبی و بعد اصلاح طلبان در دوران خمینی از این امر شکایتی نداشتند بدان علت بود که در آن دوره رقبای آنها (نیروهای چپ و ملی مذهبی) رد صلاحیت می شدند و در دوران خامنهای خود آنها.
نوشتن قانون از روی سیرهی ولی فقیه
قانون اساسی بر اساس رویههای جاری در دوران خمینی و به دستور خود وی بازنگری شد و حاکمیت و حقوق مردم را محدود تر ساخت. قانون اساسی مصوب سال 1358 در موارد زیر تغییر یافت: حذف شورای عالی قضایی و انتصابی کردن کل دستگاه قضا، نمایشی کردن شورای نظارت بر رادیو و تلویزیون دولتی، حذف شورای رهبری به عنوان یک گزینه، حذف شرط مقبولیت عمومی برای رهبری، برداشتن تمهید اضافه شدن نمایندگان اقلیت های مذهبی در صورت افزایش جمعیت آنها، نظارت استصوابی شورای نگهبان بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، حذف تنظیم روابط قوای سه گانه از حیطهی اختیارات رئیس جمهور که یک مقام انتخابی است، و مسئول شناختن رئیس جمهور در برابر رهبر. همهی این تغییرات به تمرکز بیشتر قدرت در دست ولی فقیه و استبدادی تر شدن حکومت انجامید.
قوهی قهریه برای جبران مشروعیت نظام
دخالت سپاه در امور سیاسی اختصاصی به دوران خامنهای ندارد. اطلاعات سپاه در جریان موسوم به کودتای نوژه بخشی از مخالفان حکومت در ارتش را تصفیه کرد. در حذف محمد کاظم شریعتمداری از صحنهی سیاسی کشور سپاه نقش عمده را بازی کرد. سرکوب خواستهای اقوام ایرانی با تمسک به زور در دوران خمینی با همان شدت دوران خامنهای رواج داشت. آزادیهای مذهبی سنیها و بهاییان و یهودیان ایرانی در هر دو دوره با تمسک به نیروهای امنیتی و نظامی و دستگاه قضایی نقض می شده است.
مصلحت نظام
آیت الله خمینی ایده ی مصلحت را نه برای اولویت یافتن نیازهای مردم و عرف در برابر شرع و فقه موجود بلکه برای حفظ نظام به هر قیمت به میان آورد. برای خمینی حفظ نظام یعنی حاکمیت ولی فقیه موجود و کاست حکومتیاش فراتر از همهی امور حتی شرع و قانون بود. او بر این باور بود که برای حفظ نظام می توان نماز و روزه را نیز تعطیل کرد. فقیهی که با این هدف نماز و روزه و حتی توحید را تعطیل می کند دستور کشتار هزاران نفر در زندان یا ترور صدها نفر بیرون از آن یا دستور تیر اندازی مستقیم به طرف معترضان در خیابان یا شکنجه و تجاوز برایش بسیار آسان خواهد بود. خامنهای ظرفیت حفظ وضعیت موجود سیاسی و ماندن در قدرت را به هر قیمت به خوبی نشان داده است.
رگههای شخصیتی
البته آیت الله خمینی از نظر شخصیتی تفاوتهایی با آیت الله خامنه ای داشت. او به خاطر روحیهی طلبگی حاضر بود فردی از بیت گلپایگانی را بدون اطاعت تام و تمام از وی در شورای نگهبان منصوب کند. او حجاب را مساوی چادر سیاه نمی دانست و در دورهی وی مجریان و خبرگویان تلویزیون چادری نبودند. فتاوای مربوط به شطرنج و موسیقی بر اساس عرف و نیاز زمانه بر خلاف فتاوای جاری در حوزهها بود. اینها همه بدان دلیل بود که وی به خاطر جلب نظر روحانیون قم به خود نیاز نداشت از پاپ کاتولیک تر شود تا هر نوع رواج موسیقی را مثل سلف خود ممنوع سازد.
آیت الله خمینی به دورانی دیگر و نسلی دیگر تعلق داشت و همراهانش را عمدتا از میان روحانیون معترض برگزیده بود در حالی که آیت الله خامنه ای همراهانش را از میان روحانیون دستگاههای امنیتی و نظامی بر می گزیده است. خمینی دوست داشت علاوه بر بازاریها و بسیجی های حزب اللهی جوانان دانشگاهی به او ارادت داشته باشند (و به همین دلیل روشنفکران دینی را به خاطر حفظ جوانان در پشت سر خود تاب می آورد) اما خامنهای برای بر سر قدرت ماندن تنها به چاقو کشان و لاتهای محلات نیاز داشت تا در روز مبادا (مثل چند ماه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری) به میدان آمده و برایش باتوم بزنند، شکنجه و تجاوز کنند، دار بزنند و تبلیغات دروغین راه بیندازند. احمدی نژاد دقیقا از میان همین گروهها برخاست.
.............................................................................................................................................................................................
دیدگاه نویسنده منعکسکننده نظر رادیو فردا نیست.