۲۵ اردیبهشت، پنجاهمین سالروز انتشار بیانیه تاسیسی نهضت آزادی، از نیکوترین لحظات برای مرور نیم قرن حیات نهضت آزادی است.
دانش آموز بودم و تازه به مبارزه سیاسی پیوسته بودم که روزی در اوایل سال ۴۰ جزوه ای به قطع کوچک به دستم رسید. بیانیه تاسیسی نهضت آزادی ایران بود. بیانیه را روی میز ترجمه دایی ام، صادق انصاری، و دوست وی، باقر مومنی یافتم. خواندم و حرف های زیاد شورانگیز و دلچسبی در آن نیافتم.
اولین بار بود که یک متن سیاسی مذهبی می دیدم. از آن روز تا امروز همواره، از دور یا از نزدیک، نظاره گر و کنکاش گر کارهای نهضت آزادی بوده ام. هر دهه که پیش آمده ایم بیشتر دریافته ام که کارنامه رهبران به نام نهضت، به ویژه مهندس بازرگان،برای همه آزادیخواهان نکات آموختنی و تجربه های مفید بسیار در بر دارد.
میراث پنجاه ساله نهضت آزادی، به سان سایر تشکل ها و تلاش های مستمر سیاسی ایرانی، در تاریخ معاصر کشور ما نه تنها شایسته تامل و بازآموزی است، بلکه در قالب هر داوری منصفانه احترام انگیز و شایسته قدر شناسی نیز هست. به برخی از آن ها در ذیل اشاره می کنم.
۱. در نخستین برآمد سیاسی حساس، در نخستین سال های دهه چهل شمسی، از زمان روی کار آمدن دولت امینی روی تا رویدادهای منتهی به ۱۵ خرداد، مقایسه استراتژی سیاسی جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران نشانه های استواری از برتری عناصر واقع گرا و منطبق بر نیازهای عاجل کشور، به خصوص در زمینه تعویق و تعدیل امکان فراگیری استبداد، در سیاست نهضت آزادی ایران به چشم می خورد.
نهضت آزادی تحلیل درستی از شکاف در درون حکومت، میان دولت امینی و بقیه هیات حاکمه داشت و می کوشید روندهای سیاسی به سمتی نرود که به سقوط دولت امینی بیانجامد. حال آنکه نگاه غالب بر جبهه این بود که مقابله با امینی و برکناری وی ممکن است راه انتقال قدرت به جبهه ملی را هموار سازد.
۲. نهضت آزادی از بدو تاسیس رنگ و رخی دینی داشت و این را تا کنون حفظ کرده است. نهضت آزادی در تمام طول این نیم قرن آمیزه ای از هویت و تعلق ایرانی-اسلامی را در خود حفظ کرده و آن را با اصول کشور داری مدرن، ملی گرایانه و مردم سالارانه در آمیخته و همساز کرده است.
نیاز به این درآمیختگی و اهمیت آن در جلب مشارکت اقشار اجتماعی در روندهای سیاسی از سوی برخی محافل سیاسی دیگر نیز درک شده است. اما نه مجاهدین خلق و نه برخی نحله های متاخرتری که تحت نام «روشنفکری دینی» برآمد می کنند به تعادل پایدار و دوام داری که نهضت آزادی میان این دو مولفه برقرار کرد دست نیافتند.
بیاد می آورم زمانی را که جوانان هوادار نهضت آزادی، که بعدا از رهبران مجاهدین شدند، با سرخوردگی از دیکتاتوری شاه، در میانه دهه چهل به رهبران نهضت فشار می آوردند که خط مشی آن را رادیکالیزه کند.
اما نهضت تا پایان نه در سمت رودر رویی با این جوانان هوادار و ستیز با آنان حرکت کرد و نه از اصول و موازین عقیدتی سیاسی خود عدول کرد و در سمت رادیکالیسم رایج در آن سال ها گام برداشت.
در تمام این پنجاه سال نهضت آزادی ایران بی هیچ لنگش و هیچ وقفه ای مدافع اشکال علنی و قانون فعالیت سیاسی باقی ماده و در تلاظمات سیاسی اصول ناظر بر مشی سیاسی و ارکان ارزش های بنیادین خود را زیر و رو نکرده است.
۳. نهضت آزادی ایران در طول این نیم قرن همواره تشکلی اصلاح طلب باقی مانده است. اصلاح طلبی نهضت آزادی یک منش سیاسی است که بر پایه های فکری و اصول ارزشی آن متکی است و بر تحلیل ماهیت نظام سیاسی حاکم متکی نیست. گذر ایران از نظام پادشاهی به نظام اسلامی مشی و منش اصلاح طلبانه نهضت آزادی را باژگون نساخت.
مهندس بازرگان مبارزه قانونی و اصلاح طلبانه در قبال سیاست های شاه را در دوران جمهوری اسلامی هم ادامه داد. جز زنده یاد داریوش فروهر و حزب ملت ایران، که با هر دو نظام تا حد معین رفتاری اصلاح طلبانه داشت، هیچ نیروی سیاسی مهم دیگری در ایران وجود نداشته است که هم در رژیم از یک خط مشی اصلاح طلبانه پیروی کند. تجربه نهضت آزادی در قالب تداوم بی وقفه فعالیت قانونی در هر دو رژیم یک آموزش و یک درس سیاسی سترگ به همراه دارد: نهضت آزادی ایران نشان داد که ایستادگی بر مشی رفرمیستی و روش مبارزه قانونی بیش از آن که به ماهیت نظام حاکم بستگی داشته باشد بر عزم و اراده و بنیان های ارزشی مستقر در ذهن همان مبارزان بستگی دارد.
۴. نهضت آزادی ایران از معدود تشکل های سیاسی ایران است که در طول حیات پنجاه ساله خود هیچ گاه متهم نشده است که منافع کشور و مردم ایران، و یا استقلال سیاسی خود را در راه پیشبرد خط مشی سیاسی خود نادیده گرفته و یا در درجه دوم قرار داده است.
نهضت آزادی ایران در ایام نزدیک به انقلاب و پس از آن در موارد بسیار از سوی سازمان های چپ و نیز از سوی اسلام گرایان تند رو به نرمش و سازش با امریکا و انگلیس متهم شده است.
اما تاریخ ثابت کرد این اتهامات پایه واقعی نداشته است. در اسناد بدست آمده از سفارت امریکا البته گزارش های مفصل در باره نهضت مندرج است. اما این نه تنها هیچ یک از ادهاها علیه نهضت را تائید نمی کند، بلکه نشان می دهند که سران نهضت منافع کشور را همواره مقدم داشته و هرگز به قدرت های جهانی برای پیشبرد امر خود اتکاء نکرده اند.
۵. درخشان ترین نقطه در تاریخ ۵۰ ساله نهضت آزادی ایران اما همانا اعتراض به اعدام های خودسرانه، شتابزده و حرص آلود در روزهای داغ پس از پیروزی انقلاب است.
در فضایی که هم نامدارترین و محبوب ترین جریان های سیاسی و هم موج مردمی و قدرت مند پشتیبان حکومت تازه خواهان تداوم و تشدید و تسریع اعدام ها بود این فقط صدای مهندس بازرگان و تنی چند از یاران وی بود که ضمن همکاری صادقانه با رهبری انقلاب خواهان رعایت حقوق بازداشت شدگان و تشکیل دادگاه های عادلانه شد. تاریخ ایران تا آن زمان سراغ نداشته است که یک تشکل سیاسی از حقوق بشری نیروهای مخالف خود دفاعی داشته باشد.
بازنگری تاریخ ۵۰ ساله نهضت آزادی ایران در عین حال عریان گر کاستی هائیست که رفع آنها احتمالا لازمه جایگزینی نسل هاست. به برخی از این جهات اشاره می کنم:
پوشیده نیست که نهضت آزادی ایران در تمام سال های حیات خود تشکل مطلقا مردانه باقی مانده و هیچ گاه هیچ یک از فعالان سیاسی زن در آن راه نیافته است.
جبهه ملی ایران نیز البته همواره این طور بوده. اما این نقص فقط به شرایط زمانه مربوط نمی شده و به ساخت و بافت فکری بنیان گذاران آن هم مربوط می شده (چرا که در همان دوران، و حتی از دو دهه قبل تر، نهضت چپ ایران عامدانه مبشر و مروج مشارکت و حضور زنان در فعالیت سیاسی بود).
به علاوه نهضت آزادی ایران همچون هم نسلان ملی گرای خود هماره یا بر وجود مطالبات قومی چشم پوشیده و یا در باره ماهیت آن شک و تردید داشته است. و بالاخره فعالان نهضت آزادی ایران بسیار کم موفق شدند از نقش و تاثیر فرهنگی و سیاسی جنبش چپ در ایران یک ارزیابی واقع بینانه ارایه دهند، با آنان همان تعامل و مدارایی را پیگیرند که با ملی گرایانِ راست گرا و یا اسلام گرایانِ انقلابی داشته اند.
اکنون در آستانه آغاز ششمین دهه از حیات نهضت آزادی ایران، با ورود نسل تازه ای از فعالان سیاسی، فعالانی حاصل سال های پس از انقلابند، نیازمند دگر دیسی اساسی است.
از یک سو موج بسیار گسترده ای از فعالان تازه نفس برای پیگیری مساله زن، مسایل قومی و ایده آل های چپ مدرن عرصه عمومی را دارد در هم می نوردد. و از سوی دیگر تحولات فکری و سیاسی عمیق در میان جناح بزرگی از اسلام گرایان دیروز در حال انکشاف است و فاصله فکری و ارزشی آنان با فعالین ملی مذهبی به طور عموم دارد به صفر میرسد.
اکنون در پرتو این تحولات امید زیادی وجود دارد که نه تنها کاستی های تاریخی حرکت نهضت آزادی بیش از این دوام دار نشود، بلکه امکان انتقال تجربه گرانقدر نسل بنیان گذار نهضت به نسل بعدی نیز به واقعیت بدل شود. پیگیری آرمان های آزادی خواهانه بر بستر یک هویت ملی-اسلامی منحصر به نهضت آزادی ایران نیست. حفظ تشکل های متعدد این پیگیری را کم ثمر می کند.
ضمن صمیمانه ترین تبریک ها به خاطر پنجاه سالگی نهضت آزادی ایران آرزو می کنم دهه آتی دهه ای شود که از دل آن تشکلی فراگیر برآمد کند که همه فعالین خواهان حفظ هویت و تعلق ایرانی-اسلامی، اصول کشور داری مدرن، ملی گرایانه و فرهنگ مردم سالارانه را در صفوف خود جای دهد. چپ ایران نیز، بعد از دهه ها، به سوی همگرایی و نوسازی روی نهاده است. هرگاه این دو روند همگرایی در سمتی استوار بسط یابد بی گمان دو پایه از سه پایه اصلی دموکراسی در ایران نهاده و نهادینه شده است.
در خاتمه می خواهم در این زادروز از دو تن یاد کنم.
از مهندس عزت الله سحابی، که گرچه سال هاست عضو نهضت نیست اما هماره و صمیمانه در راه آرمان های مشترک با فعالین نهضت مجاهدت کرده است. من با او نزدیک به دو سال در زندان عادل آباد شیراز هم سلول بوده ام و در آنجا شناختم که تمام ذرات وجودش با آرمان های ملی و مردمی اش در هم سرشته است.
رشته ی دوستی من و او از همان روزهای سخت زندان عادل آباد برای همیشه استوار شد. مهندس این روزها در بستر بیهوشی است. برایش آرزوی سلامت دارم.
و از تقی رحمانی که زاد روز پنجاه سالگی نهضت آزادی،بار دیگر بازداشت شده است. او در تمام سال های پس از انقلاب را در مسیر زندان و خانه در رفت و آمد بوده است. شمار بارهای بازداشت او با کمتر کسی قابل مقایسه است. او را ندیده ام و شخصا نمی شناسم. اما خوش فکری و پایداری او مرا بارها به شوق آورده است. برایش آزادی و پایداری آرزو دارم.
_____________
دیدگاه های مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه های رادیو فردا نیست.
فرخ نگهدار، تحلیلگر سیاسی و از اعضای سازمان فداييان خلق ايران (اکثريت)
دانش آموز بودم و تازه به مبارزه سیاسی پیوسته بودم که روزی در اوایل سال ۴۰ جزوه ای به قطع کوچک به دستم رسید. بیانیه تاسیسی نهضت آزادی ایران بود. بیانیه را روی میز ترجمه دایی ام، صادق انصاری، و دوست وی، باقر مومنی یافتم. خواندم و حرف های زیاد شورانگیز و دلچسبی در آن نیافتم.
اولین بار بود که یک متن سیاسی مذهبی می دیدم. از آن روز تا امروز همواره، از دور یا از نزدیک، نظاره گر و کنکاش گر کارهای نهضت آزادی بوده ام. هر دهه که پیش آمده ایم بیشتر دریافته ام که کارنامه رهبران به نام نهضت، به ویژه مهندس بازرگان،برای همه آزادیخواهان نکات آموختنی و تجربه های مفید بسیار در بر دارد.
میراث پنجاه ساله نهضت آزادی، به سان سایر تشکل ها و تلاش های مستمر سیاسی ایرانی، در تاریخ معاصر کشور ما نه تنها شایسته تامل و بازآموزی است، بلکه در قالب هر داوری منصفانه احترام انگیز و شایسته قدر شناسی نیز هست. به برخی از آن ها در ذیل اشاره می کنم.
۱. در نخستین برآمد سیاسی حساس، در نخستین سال های دهه چهل شمسی، از زمان روی کار آمدن دولت امینی روی تا رویدادهای منتهی به ۱۵ خرداد، مقایسه استراتژی سیاسی جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران نشانه های استواری از برتری عناصر واقع گرا و منطبق بر نیازهای عاجل کشور، به خصوص در زمینه تعویق و تعدیل امکان فراگیری استبداد، در سیاست نهضت آزادی ایران به چشم می خورد.
نهضت آزادی تحلیل درستی از شکاف در درون حکومت، میان دولت امینی و بقیه هیات حاکمه داشت و می کوشید روندهای سیاسی به سمتی نرود که به سقوط دولت امینی بیانجامد. حال آنکه نگاه غالب بر جبهه این بود که مقابله با امینی و برکناری وی ممکن است راه انتقال قدرت به جبهه ملی را هموار سازد.
۲. نهضت آزادی از بدو تاسیس رنگ و رخی دینی داشت و این را تا کنون حفظ کرده است. نهضت آزادی در تمام طول این نیم قرن آمیزه ای از هویت و تعلق ایرانی-اسلامی را در خود حفظ کرده و آن را با اصول کشور داری مدرن، ملی گرایانه و مردم سالارانه در آمیخته و همساز کرده است.
نیاز به این درآمیختگی و اهمیت آن در جلب مشارکت اقشار اجتماعی در روندهای سیاسی از سوی برخی محافل سیاسی دیگر نیز درک شده است. اما نه مجاهدین خلق و نه برخی نحله های متاخرتری که تحت نام «روشنفکری دینی» برآمد می کنند به تعادل پایدار و دوام داری که نهضت آزادی میان این دو مولفه برقرار کرد دست نیافتند.
بیاد می آورم زمانی را که جوانان هوادار نهضت آزادی، که بعدا از رهبران مجاهدین شدند، با سرخوردگی از دیکتاتوری شاه، در میانه دهه چهل به رهبران نهضت فشار می آوردند که خط مشی آن را رادیکالیزه کند.
اما نهضت تا پایان نه در سمت رودر رویی با این جوانان هوادار و ستیز با آنان حرکت کرد و نه از اصول و موازین عقیدتی سیاسی خود عدول کرد و در سمت رادیکالیسم رایج در آن سال ها گام برداشت.
در تمام این پنجاه سال نهضت آزادی ایران بی هیچ لنگش و هیچ وقفه ای مدافع اشکال علنی و قانون فعالیت سیاسی باقی ماده و در تلاظمات سیاسی اصول ناظر بر مشی سیاسی و ارکان ارزش های بنیادین خود را زیر و رو نکرده است.
۳. نهضت آزادی ایران در طول این نیم قرن همواره تشکلی اصلاح طلب باقی مانده است. اصلاح طلبی نهضت آزادی یک منش سیاسی است که بر پایه های فکری و اصول ارزشی آن متکی است و بر تحلیل ماهیت نظام سیاسی حاکم متکی نیست. گذر ایران از نظام پادشاهی به نظام اسلامی مشی و منش اصلاح طلبانه نهضت آزادی را باژگون نساخت.
مهندس بازرگان مبارزه قانونی و اصلاح طلبانه در قبال سیاست های شاه را در دوران جمهوری اسلامی هم ادامه داد. جز زنده یاد داریوش فروهر و حزب ملت ایران، که با هر دو نظام تا حد معین رفتاری اصلاح طلبانه داشت، هیچ نیروی سیاسی مهم دیگری در ایران وجود نداشته است که هم در رژیم از یک خط مشی اصلاح طلبانه پیروی کند. تجربه نهضت آزادی در قالب تداوم بی وقفه فعالیت قانونی در هر دو رژیم یک آموزش و یک درس سیاسی سترگ به همراه دارد: نهضت آزادی ایران نشان داد که ایستادگی بر مشی رفرمیستی و روش مبارزه قانونی بیش از آن که به ماهیت نظام حاکم بستگی داشته باشد بر عزم و اراده و بنیان های ارزشی مستقر در ذهن همان مبارزان بستگی دارد.
۴. نهضت آزادی ایران از معدود تشکل های سیاسی ایران است که در طول حیات پنجاه ساله خود هیچ گاه متهم نشده است که منافع کشور و مردم ایران، و یا استقلال سیاسی خود را در راه پیشبرد خط مشی سیاسی خود نادیده گرفته و یا در درجه دوم قرار داده است.
نهضت آزادی ایران در ایام نزدیک به انقلاب و پس از آن در موارد بسیار از سوی سازمان های چپ و نیز از سوی اسلام گرایان تند رو به نرمش و سازش با امریکا و انگلیس متهم شده است.
اما تاریخ ثابت کرد این اتهامات پایه واقعی نداشته است. در اسناد بدست آمده از سفارت امریکا البته گزارش های مفصل در باره نهضت مندرج است. اما این نه تنها هیچ یک از ادهاها علیه نهضت را تائید نمی کند، بلکه نشان می دهند که سران نهضت منافع کشور را همواره مقدم داشته و هرگز به قدرت های جهانی برای پیشبرد امر خود اتکاء نکرده اند.
۵. درخشان ترین نقطه در تاریخ ۵۰ ساله نهضت آزادی ایران اما همانا اعتراض به اعدام های خودسرانه، شتابزده و حرص آلود در روزهای داغ پس از پیروزی انقلاب است.
در فضایی که هم نامدارترین و محبوب ترین جریان های سیاسی و هم موج مردمی و قدرت مند پشتیبان حکومت تازه خواهان تداوم و تشدید و تسریع اعدام ها بود این فقط صدای مهندس بازرگان و تنی چند از یاران وی بود که ضمن همکاری صادقانه با رهبری انقلاب خواهان رعایت حقوق بازداشت شدگان و تشکیل دادگاه های عادلانه شد. تاریخ ایران تا آن زمان سراغ نداشته است که یک تشکل سیاسی از حقوق بشری نیروهای مخالف خود دفاعی داشته باشد.
بازنگری تاریخ ۵۰ ساله نهضت آزادی ایران در عین حال عریان گر کاستی هائیست که رفع آنها احتمالا لازمه جایگزینی نسل هاست. به برخی از این جهات اشاره می کنم:
پوشیده نیست که نهضت آزادی ایران در تمام سال های حیات خود تشکل مطلقا مردانه باقی مانده و هیچ گاه هیچ یک از فعالان سیاسی زن در آن راه نیافته است.
جبهه ملی ایران نیز البته همواره این طور بوده. اما این نقص فقط به شرایط زمانه مربوط نمی شده و به ساخت و بافت فکری بنیان گذاران آن هم مربوط می شده (چرا که در همان دوران، و حتی از دو دهه قبل تر، نهضت چپ ایران عامدانه مبشر و مروج مشارکت و حضور زنان در فعالیت سیاسی بود).
به علاوه نهضت آزادی ایران همچون هم نسلان ملی گرای خود هماره یا بر وجود مطالبات قومی چشم پوشیده و یا در باره ماهیت آن شک و تردید داشته است. و بالاخره فعالان نهضت آزادی ایران بسیار کم موفق شدند از نقش و تاثیر فرهنگی و سیاسی جنبش چپ در ایران یک ارزیابی واقع بینانه ارایه دهند، با آنان همان تعامل و مدارایی را پیگیرند که با ملی گرایانِ راست گرا و یا اسلام گرایانِ انقلابی داشته اند.
اکنون در آستانه آغاز ششمین دهه از حیات نهضت آزادی ایران، با ورود نسل تازه ای از فعالان سیاسی، فعالانی حاصل سال های پس از انقلابند، نیازمند دگر دیسی اساسی است.
از یک سو موج بسیار گسترده ای از فعالان تازه نفس برای پیگیری مساله زن، مسایل قومی و ایده آل های چپ مدرن عرصه عمومی را دارد در هم می نوردد. و از سوی دیگر تحولات فکری و سیاسی عمیق در میان جناح بزرگی از اسلام گرایان دیروز در حال انکشاف است و فاصله فکری و ارزشی آنان با فعالین ملی مذهبی به طور عموم دارد به صفر میرسد.
اکنون در پرتو این تحولات امید زیادی وجود دارد که نه تنها کاستی های تاریخی حرکت نهضت آزادی بیش از این دوام دار نشود، بلکه امکان انتقال تجربه گرانقدر نسل بنیان گذار نهضت به نسل بعدی نیز به واقعیت بدل شود. پیگیری آرمان های آزادی خواهانه بر بستر یک هویت ملی-اسلامی منحصر به نهضت آزادی ایران نیست. حفظ تشکل های متعدد این پیگیری را کم ثمر می کند.
ضمن صمیمانه ترین تبریک ها به خاطر پنجاه سالگی نهضت آزادی ایران آرزو می کنم دهه آتی دهه ای شود که از دل آن تشکلی فراگیر برآمد کند که همه فعالین خواهان حفظ هویت و تعلق ایرانی-اسلامی، اصول کشور داری مدرن، ملی گرایانه و فرهنگ مردم سالارانه را در صفوف خود جای دهد. چپ ایران نیز، بعد از دهه ها، به سوی همگرایی و نوسازی روی نهاده است. هرگاه این دو روند همگرایی در سمتی استوار بسط یابد بی گمان دو پایه از سه پایه اصلی دموکراسی در ایران نهاده و نهادینه شده است.
در خاتمه می خواهم در این زادروز از دو تن یاد کنم.
از مهندس عزت الله سحابی، که گرچه سال هاست عضو نهضت نیست اما هماره و صمیمانه در راه آرمان های مشترک با فعالین نهضت مجاهدت کرده است. من با او نزدیک به دو سال در زندان عادل آباد شیراز هم سلول بوده ام و در آنجا شناختم که تمام ذرات وجودش با آرمان های ملی و مردمی اش در هم سرشته است.
رشته ی دوستی من و او از همان روزهای سخت زندان عادل آباد برای همیشه استوار شد. مهندس این روزها در بستر بیهوشی است. برایش آرزوی سلامت دارم.
و از تقی رحمانی که زاد روز پنجاه سالگی نهضت آزادی،بار دیگر بازداشت شده است. او در تمام سال های پس از انقلاب را در مسیر زندان و خانه در رفت و آمد بوده است. شمار بارهای بازداشت او با کمتر کسی قابل مقایسه است. او را ندیده ام و شخصا نمی شناسم. اما خوش فکری و پایداری او مرا بارها به شوق آورده است. برایش آزادی و پایداری آرزو دارم.
_____________
دیدگاه های مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه های رادیو فردا نیست.
فرخ نگهدار، تحلیلگر سیاسی و از اعضای سازمان فداييان خلق ايران (اکثريت)