به مناسبت بيست و پنجمين سال درگذشت غلامحسين ساعدی، راديو فردا گفتگويی دارد با فرج سرکوهی، روزنامه نگار و منتقد ادبی.
آقای سرکوهی امسال بيست و پنجمين سال درگذشت غلامحسين ساعدی نويسنده و نمايشنامه نويس بزرگ ايرانی بود که ۲۵ سال پيش در پاريس درگذشت.
به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد درگذشت غلامحسين ساعدی، مراسمی در گورستان پرلاشز پاريس قرار است برگزار شود، گويا شما امروز به ياد اين نويسنده خلاق افتاده ايد و می خواهيد راجع به ساعدی و آثارش صحبت کنيد؟ در درجه نخست می خواستم از شما بپرسم جای ساعدی را چقدر در عرصه نمايشنامه نويسی ايران خالی می بينيد؟
در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشيدی تقريبا سه نفر تئاتر ايران را متحول کردند. در واقع می توانم بگويم تئاتر ايران را به وجود آوردند، بهرام بيضايی، غلامحسين ساعدی که يکی از استخوانبدنيهای مهم و بزرگ تئاتر ايران بود و اسماعيل خلج که زبان حاشيه نشينان شهری را وارد تئاتر کرد.
ساعدی با چوب بدست های ورزيل، بهترين بابای دنيا، تک نگاری اهل هوا، پنج نمايشنامه از انقلاب مشروطيت ، پرورابندان، ديکته و زاويه و آی با کلاه ! آی بی کلاه، و چندين نمايشنامه ديگری که نوشت، وارد دنيای تئاتر ايران شد و نمايشنامه های او هنوز هم از بهترين نمايشنامه هايی هستند که از لحاظ ساختار و گفت و گو در زبان فارسی نگاشته شده اند.
فیلم «گاو» مهرجویی بر اساس داستانی از ساعدی.
علاوه بر نمايشنامه نويسی، ساعدی رمان نويس بزرگی هم بود و داستان های بزرگی هم خلق کرد. اما من بنا به دو دليل می خواستم امروز درباره نمايشنامه اتللو در سرزمين عجايب اين نويسنده خلاق بيشتر صحبت کنم.
بايد بگويم بيشتر آثار ساعدی را ايرانيان بر صحنه بردند و بسياری از آنها هم در ايران به چاپ رسيد. اگر چه آثار ساعدی امروزه سانسور می شود اما کماکان چاپ های قديمی آن وجود دارد.
اما نمايشنامه «اتللو در سرزمين عجايب» را ساعدی در غربت و در پاريس نوشت. زمانی که مجبور شد بعد از انقلاب ۵۷ ايران را ترک کند وبه خارج از کشور مهاجرت نمايد.
نمايشنامه «اتللو در سرزمين عجايب»
اين نمايشنامه در واقع يکی از بهترين آثار طنز ادبيات فارسی است که به کارگردانی آقای ناصر رحمانی نژاد در سال ۱۹۸۵ به روی صحنه رفت. شما آقای ميرعلی حسينی ، نقش اتللو، يعنی رل اول اين نمايشنامه را بازی کرديد.
اگر اجازه بدهيد به اين دو دليلی که ذکر کردم، کمی هم درباره اين نمايشنامه صحبت کنيم.
هدف اين نمايشنامه، افشاگری سانسور در زمينه تئاتر ايران بود و در آن نشان داده می شد که چطور مقامات وزارت ارشاد، در جهت بازبينی يک نمايشنامه برمی آمدند تا بتوانند به هر نمايشنامه ايی برپايه معيارهای خودشان مجوز بدهند.
بله. زمانی که اين نمايشنامه در خارج ازکشور اجرا شد نوار ويديويی آن هم به سرعت درايران پخش شد و ما هم در ايران آن را ديديم. در آن زمان طرفداران زيادی داشت و حتی در خانه مردم معمولی هم که کتابخوان نبودند، ديده شد.
اين نمايشنامه زبان طنز بسيار زيبايی دارد و نشان می دهد که چطور اثر کلاسيکی مثل اتللو با حضور نماينده ارشاد و دو نفر از مشاورين به تدريج تغيير می کند و تبديل به يک اثر اسلامی شده که از محتوای اصلی اش تهی شده است.
اين بلايی است که اصولا بر سر فرهنگ ايران آوردند. سعی کردند فرهنگ ايران را در قرائت های اسلامی بگنجانند. و از محتوا تهی کنند و اتفاقا در ايران ديديم که همين بلا عينا بر سر تمام آثار غربی که بر صحنه رفت، آمد. يعنی تغيرش دادند
ساعدی با يک طنز بسيار متعالی ، پروسه تبديل يک اثر مستقل به يک اثر ايدئولوژيک مکتبی را توصيف کرده است.
همين امسال اتفاقا نمايشنامه اتللو در ايران سانسور شد. اگر به يادتان مانده باشد يکی دو ماه پيش راجع به همين موضوع با هم صحبت کرديم؟
بله. درست همان چيزی که ساعدی پيش بينی کرده بود دقيقا بر سر نمايشنامه اتللو آمد و تخيل ساعدی متاسفانه به حقيقت پيوست.
آقای سرکوهی، گويا شما در زمينه موسيقی هم برای ما خبرهايی داريد؟ گروه آذری دالغا قرار است روز پنجشنبه تا جمعه در تهران به اجرای موسيقی آذری بپردازد. دراين مورد چه اطلاعاتی داريد؟
بله. گروه دالغا يک گروه موسيقی آذری است که موسيقی فولکوريک آذربايجان را اجرا می کند. البته با تم های نوين. کنسرت در سالن برج ميلاد برگزار می شود و قطعات موسيقی عاشيقی و موسيقی فولکور آذربايجان در آنجا نواخته می شود.
مهمتر از همه اينکه قطعه «کوراغلو» هم در اين کنسرت اجرا می شود. قطعه کوراغلو همان طور که اطلاع داريد، يکی از بزرگترين آثار جهانی به زبان آذربايجانی در ايران است که بسيار هم طرفدار دارد.\
بدون شک اگر زنده ياد ساعدی هم همراه ما بود حتما از اين کنسرت استقبال می کرد.
بله. ساعدی در تبريز متولد شده بود و اين حماسه را بسيار دوست داشت، او بسياری از اشعار کوراغلو را از حفظ بود و می خواند.
آقای سرکوهی امسال بيست و پنجمين سال درگذشت غلامحسين ساعدی نويسنده و نمايشنامه نويس بزرگ ايرانی بود که ۲۵ سال پيش در پاريس درگذشت.
به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد درگذشت غلامحسين ساعدی، مراسمی در گورستان پرلاشز پاريس قرار است برگزار شود، گويا شما امروز به ياد اين نويسنده خلاق افتاده ايد و می خواهيد راجع به ساعدی و آثارش صحبت کنيد؟ در درجه نخست می خواستم از شما بپرسم جای ساعدی را چقدر در عرصه نمايشنامه نويسی ايران خالی می بينيد؟
در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشيدی تقريبا سه نفر تئاتر ايران را متحول کردند. در واقع می توانم بگويم تئاتر ايران را به وجود آوردند، بهرام بيضايی، غلامحسين ساعدی که يکی از استخوانبدنيهای مهم و بزرگ تئاتر ايران بود و اسماعيل خلج که زبان حاشيه نشينان شهری را وارد تئاتر کرد.
ساعدی با چوب بدست های ورزيل، بهترين بابای دنيا، تک نگاری اهل هوا، پنج نمايشنامه از انقلاب مشروطيت ، پرورابندان، ديکته و زاويه و آی با کلاه ! آی بی کلاه، و چندين نمايشنامه ديگری که نوشت، وارد دنيای تئاتر ايران شد و نمايشنامه های او هنوز هم از بهترين نمايشنامه هايی هستند که از لحاظ ساختار و گفت و گو در زبان فارسی نگاشته شده اند.
فیلم «گاو» مهرجویی بر اساس داستانی از ساعدی.
علاوه بر نمايشنامه نويسی، ساعدی رمان نويس بزرگی هم بود و داستان های بزرگی هم خلق کرد. اما من بنا به دو دليل می خواستم امروز درباره نمايشنامه اتللو در سرزمين عجايب اين نويسنده خلاق بيشتر صحبت کنم.
بايد بگويم بيشتر آثار ساعدی را ايرانيان بر صحنه بردند و بسياری از آنها هم در ايران به چاپ رسيد. اگر چه آثار ساعدی امروزه سانسور می شود اما کماکان چاپ های قديمی آن وجود دارد.
اما نمايشنامه «اتللو در سرزمين عجايب» را ساعدی در غربت و در پاريس نوشت. زمانی که مجبور شد بعد از انقلاب ۵۷ ايران را ترک کند وبه خارج از کشور مهاجرت نمايد.
نمايشنامه «اتللو در سرزمين عجايب»
اين نمايشنامه در واقع يکی از بهترين آثار طنز ادبيات فارسی است که به کارگردانی آقای ناصر رحمانی نژاد در سال ۱۹۸۵ به روی صحنه رفت. شما آقای ميرعلی حسينی ، نقش اتللو، يعنی رل اول اين نمايشنامه را بازی کرديد.
اگر اجازه بدهيد به اين دو دليلی که ذکر کردم، کمی هم درباره اين نمايشنامه صحبت کنيم.
هدف اين نمايشنامه، افشاگری سانسور در زمينه تئاتر ايران بود و در آن نشان داده می شد که چطور مقامات وزارت ارشاد، در جهت بازبينی يک نمايشنامه برمی آمدند تا بتوانند به هر نمايشنامه ايی برپايه معيارهای خودشان مجوز بدهند.
بله. زمانی که اين نمايشنامه در خارج ازکشور اجرا شد نوار ويديويی آن هم به سرعت درايران پخش شد و ما هم در ايران آن را ديديم. در آن زمان طرفداران زيادی داشت و حتی در خانه مردم معمولی هم که کتابخوان نبودند، ديده شد.
اين نمايشنامه زبان طنز بسيار زيبايی دارد و نشان می دهد که چطور اثر کلاسيکی مثل اتللو با حضور نماينده ارشاد و دو نفر از مشاورين به تدريج تغيير می کند و تبديل به يک اثر اسلامی شده که از محتوای اصلی اش تهی شده است.
اين بلايی است که اصولا بر سر فرهنگ ايران آوردند. سعی کردند فرهنگ ايران را در قرائت های اسلامی بگنجانند. و از محتوا تهی کنند و اتفاقا در ايران ديديم که همين بلا عينا بر سر تمام آثار غربی که بر صحنه رفت، آمد. يعنی تغيرش دادند
ساعدی با يک طنز بسيار متعالی ، پروسه تبديل يک اثر مستقل به يک اثر ايدئولوژيک مکتبی را توصيف کرده است.
همين امسال اتفاقا نمايشنامه اتللو در ايران سانسور شد. اگر به يادتان مانده باشد يکی دو ماه پيش راجع به همين موضوع با هم صحبت کرديم؟
بله. درست همان چيزی که ساعدی پيش بينی کرده بود دقيقا بر سر نمايشنامه اتللو آمد و تخيل ساعدی متاسفانه به حقيقت پيوست.
آقای سرکوهی، گويا شما در زمينه موسيقی هم برای ما خبرهايی داريد؟ گروه آذری دالغا قرار است روز پنجشنبه تا جمعه در تهران به اجرای موسيقی آذری بپردازد. دراين مورد چه اطلاعاتی داريد؟
بله. گروه دالغا يک گروه موسيقی آذری است که موسيقی فولکوريک آذربايجان را اجرا می کند. البته با تم های نوين. کنسرت در سالن برج ميلاد برگزار می شود و قطعات موسيقی عاشيقی و موسيقی فولکور آذربايجان در آنجا نواخته می شود.
مهمتر از همه اينکه قطعه «کوراغلو» هم در اين کنسرت اجرا می شود. قطعه کوراغلو همان طور که اطلاع داريد، يکی از بزرگترين آثار جهانی به زبان آذربايجانی در ايران است که بسيار هم طرفدار دارد.\
بدون شک اگر زنده ياد ساعدی هم همراه ما بود حتما از اين کنسرت استقبال می کرد.
بله. ساعدی در تبريز متولد شده بود و اين حماسه را بسيار دوست داشت، او بسياری از اشعار کوراغلو را از حفظ بود و می خواند.