لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۲۳

بانوى شعر ايران ۸۳ ساله شد؛ «كار من با انسانيت و شعر است»


سيمين بهبهانى ۴۱ سال پيش، به عضويت «شوراى شعر و موسيقى» و ۳۲ سال پيش به عضويت كانون نويسندگان ايران در آمد.
سيمين بهبهانى ۴۱ سال پيش، به عضويت «شوراى شعر و موسيقى» و ۳۲ سال پيش به عضويت كانون نويسندگان ايران در آمد.
سيمين بهبهانى، بانوى شعر ايران، امروز ۸۳ ساله شد. سيمين بهبهانى در ۲۸ تيرماه ۱۳۰۶ خورشيدى در خانواده اى شعر پرور چشم به جهان گشود. ادبيات و حقوق خوانده و دست كم ۳۰ سال دبير دبيرستان ها بوده است.

شعر معروف وقديمى او «فعل مجهول» از زبان معلمى است كه از دست شاگرد گيج و مبهوت خود خشمگين مى شود تا آنكه مى فهمد كه شب پيش از آن، مادر دخترك از خانه بيرون انداخته شده و خواهر و برادرش كتك خورده و گرسنه به بستر رفته بودند.

شعر، توصيفى بى بدليل از چرخش خشم معلم، به عطوفتى باور نكردنى است.



سيمين بهبهانى ۴۱ سال پيش، به عضويت «شوراى شعر و موسيقى» و ۳۲ سال پيش به عضويت كانون نويسندگان ايران در آمد.

خانم بهبهانى، روز دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ هنگامى كه براى سخنرانى به مناسبت روز جهانى زن، راهى پاريس بود، از خروج وی از ایران جلوگیری شد. ماموران گذرنامه اش را گرفتند و گفتند كه ممنوع الخروج است.

سيمين بهبهانى در گفت و گو با رادیو فردا از روز تولد، سن و سال و آرزوهايش مى گويد.

سيمين بهبهانى: امروز رفتم توى ۸۴ سال. سن از دست آدم در مى رود!

خانم بهبهانى اجازه بدهيد از طرف خودم و تمامى همكارانم در راديو فردا تولد ۸۳ سالگى تان را به شما تبريك بگويم.

خيلى ممنون متشكرم. خيلى لطف مى كنيد. فكر مى كنم آمدن من به دنيا كه چيزى نبود. چيزى نه از دنيا كم كرده و نه چيزى به آن اضافه كرده. ولى من متاسفانه بايد اشاره كنم واقعه روز تولد حضرت امام حسين در زاهدان و آن تروريسم اى كه تا حال در ايران اتفاق نيافتاده بود و آغاز شد.

متاسفم كه بگويم ما به دست خودمان بلاها را داريم براى خودمان مى آوريم. من خودم را هم مقصر مى دانم تا چه برسد به كسانى كه دست اندركار سياست هستند. من كه با سياست كارى ندارم. كار من با انسانيت و شعر است. با دل است. ولى فكر مى كنم كه بايستى مردم را متوجه احساس، دل، عشق و محبت كنيم. اين اتفاقى كه در مسجد شيعيان در آن روز مبارك افتاد، واقعاً مايه اندوه همه ما هست و اميدوارم كه آخرين باشد.

خانم بهبهانى شما از قديم الايام از موهبتى كه داريد براى خدمت به برجسته كردن حقوق زنان استفاده كرديد. در چنين روزى، روز تولدتان مى شود از شما بپرسيم كه شما جنبش زنان را امروز در ايران چگونه مى بينيد و چگونه ارزيابى مى كنيد؟

من بايد به شما بگويم كه من هيچ گونه زحمتى نكشيدم، هيچ گونه كمكى نكردم كه شايسته يادآورى باشد. من زن هاى كشورم را مثل بچه ها و فرزندانى كه در دبيرستان شاگرد من بودند و دوستشان دارم، هميشه دوست دارم.

خوشحالم كه به شما بگويم كه زنان ايرانى در اين ۳۱ سال بهترين رشادت، بهترين فعاليت ها را از خودشان نشان دادند، ايستادگى كردند. چه در زمان جنگ، چه در زمان صلح، زير آفتاب و باران در كنار سفره هاى خالى.

من به شما بگويم كه زن هاى ما فداكارى كردند، فرزندانشان را پروردند، به كشورشان كمك كردند. با كار و فعاليت خودشان همه چيز را اداره كردند. من به اين زنان افتخار مى كنم. اما براى امروز من يك شعر سانتى مانتال برايتان بخوانم. انسانيت را من دوست دارم. اين شعر دوست داشتن است. مى خوانم. اميدوارم كه مقبول خاطر همه دوستان، عزيزان و كسانى كه دست اندركار هنر هستند، باشد.

من با الهام از اين بيت حافظ كه مى گويد، «آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند/ آيا بود كه گوشه چشمى به ما كنند»؛ اين شعر را با يادآورى آن غزل حافظ ساخته ام:

تمام دلم دوست داردت/ تمام تنم خواستار تو است
بيا و به چشمم قدم گذار/ كه اين همه در انتظار تواست

چه خوب و چه خوبى چه نازنين/ تو خوبترينى، تو بهترين
كه بخت بلندى يار اوست/ كسى كه شبى در كنار تواست

به گوشه چشمى نگاه كن/ ببين كه به پايت فكنده ام
مگر به نظر كمييا شود/ دلى كه چنين خواستار تواست

خموشى شبهاى سرد من/ چرا نشود پر زشور عشق
كه گرمى آن دستهاى گرم/ به سينه من يادگار تواست

زميوه ممنوع حيف و حيف/ كه ماند و به غفلت تباه شد
وگرنه تو را مى فريفتم/ كه سابقه اى در تبار تواست

چنين كه ملنگم، چنين كه مست/ كه برده حواس مرا ز دست
بدين همه جلدى و پابكى/ غلط نكنم كار كار تواست

به دار و ندارم نگاه كن/ كه هيچ به جز عاشقى نماند
تمام وجودم همين دل است/ تمام دلم بى قرار تواست
XS
SM
MD
LG