مايک شوستر در بخش دوم از مقالات خود که با عنوان «جنگ پنهان ايران: برهوت آينه ها» در «ان پی آر» منتشر شده، تاکيد می کند که همزمان با تحريم های اقتصادی و تهديد به عمليات نظامی عليه ايران، تلاش های مخفی فراوانی نيز از سوی آمريکا و ساير کشورها برای تغيير رفتار ايران در جريان است.
بخش نخست:خرابکاری آمریکا در برنامه هسته ای ايران
نويسنده از جنگ سايبری و استفاده از روش های با فناوری بالا به عنوان ابزارهای خرابکاری در برنامه هسته ای ايران نام می برد. اما اين جنگ مخفی تنها محدود به فناوری ها نيست. پناهنده های تطميع شده که اطلاعات کليدی دارند؛ دانشمندان هسته ای که در روز روشن ترور می شوند و بمبگذاری هايی که در مناطق قومی صورت می گیرند، همگی از موارد عيان جنگ مخفی با ايران هستند.
به نوشته «ان پی آر»، اينکه چنين اقداماتی هماهنگ شده صورت می گيرد يا اينکه ارتباطی با هم ندارند مشخص نيست، ولی ترديدی وجود ندارد که اين گونه تلاش ها به منظور بی ثبات سازی حکومت ايران است.
«عدم قطعيت» در باره وفاداری ها
دو سال پيش، شهرام اميری، دانشمند جوان ايرانی در سفر به عربستان سعودی ناپديد شد. برای ماه ها هيچ خبری از او در دست نبود. سپس اين احتمال مطرح شد که وی از سوی سازمان سيا ربوده شده و اطلاعات ذيقيمتی درباره پايگاه های مخفی هسته ای ايران در اختيار آمريکا گذاشته است.
سال گذشته، اميری پيدا شد: او اعلام کرد که زندانی «سيا» بوده و اينکه دلش می خواهد به ايران باز گردد. او همين کار را کرد.
پل پيلار، از مقام های ارشد «سيا» که هم اکنون در دانشگاه جرج تاون، مطالعات امنيتی تدريس می کند، می گويد: «به نظر می رسد که مورد اميری داستانی خارج از تشکيلات برهوت آينه ها باشد- مسئله ای که وجود دارد اين است که دستگاه ها و سرويس های اطلاعاتی و حکومت ها هميشه در اين فکر هستند که آيا اين افراد واقعا پناهنده شده اند و در نهايت به چه کسی وفادار هستند.»
اين باور وجود دارد که اميری از عوامل سيا در ايران بوده که ناگهان تصميم می گيرد از کشور خارج شود. اين طور تصور می شود که وی در آمريکا دچار پشيمانی شده و سپس به ايران باز می گردد. در ايران از او مانند يک قهرمان مورد استقبال قرار گرفت ولی چند ماه بعد زندانی شد و هم اکنون به اتهام خيانت در انتظار محاکمه به سر می برد.
نمونه ديگر شناخته شده از این دست پناهندگی ها، مورد عليرضا عسگری، يک فرمانده ارشد نظامی است که در سال ۲۰۰۷ در ترکيه ناپديد شد. هيچ خبری از وی در دست نيست و اين احتمال مطرح هست که او در آمريکا يا اسرائيل به سر می برد و اطلاعات با ارزشی به اين دو کشور داده است.
به کارگيری بالقوه منابع بريده از رژيم
به نوشته «ان پی آر»، سيا هميشه به دنبال استخدام نيروهای اطلاعاتی در درون ايران بوده است. کريم سجادپور از کارشناسان مسائل ايران در «موسسه کارنگی برای صلح بين المللی» معتقد است که بسياری از موارد ممکن است همچنان در سايه قرار داشته باشند.
وی می گويد: «زمانی که شما با رژيمی به شدت نامحبوب سر و کار داريد، اين زمينه ساز جنگی پنهان از بسیاری راه ها برای تطميع بيشتر می شود، زیرا در این صورت آسان است که مقام های دست کشيده از سیستم ايران را به خدمت بگيريد.»
روئل مارک گرچت، از عوامل اطلاعاتی سيا که هم اکنون در «بنياد دفاع از دمکراسی ها» کار می کند می گويد که پس از انتخابات جنجال برانگيز سال ۲۰۰۹ و سرکوب وحشيانه تظاهرکنندگان مخالف، به کارگيری نيروهای دارای اطلاعات از سوی آمريکا، اسرائيل يا بريتانيا حتی ساده تر شده است.
گرچت معتقد است: «ممکن است برای مردم وفادار به انقلاب اين تغيير بزرگ رخ داده باشد که به سوی سيا يا MI6 يا موساد به عنوان راهی مشروع برای بيان مخالفت خود با رژيم گرايش پيدا کنند.»
مرگ کارشناسان هسته ای ايران
جنگ مخفی عليه ايران عاری از خشونت نبوده است. کشتن و بمبگذاری هايی رخ داده است؛ گرچه اين اقدام ها صورت منظمی نداشته است.
پاييز گذشته، دو تن از دانشمندان مرتبط با برنامه هسته ای ايران در روز روشن از اهداف چند بمبگذاری در تهران بوده اند. يکی از آنها کشته شد و ديگری جان سالم به در برد.
چند ماه پيشتر، مهندس اتمی جوانی به نام مسعود علی محمدی در جريان انفجار بمب جاسازی شده در يک موتورسيکلت جان خود را از دست داد.
ايران کشورهای آمريکا و اسرائيل را در اين حوادث مقصر دانست ولی کريم سجادپور می گويد که ممکن است اين همه داستان نباشد.
به گفته وی، «در قضيه علی محمدی، شما با فردی مرتبط با برنامه هسته ای ايران طرف هستيد که وزارت اطلاعات ايران به خانه وی هجوم برده بود. او کسی بود که تصور می شود به مخالفان نزديک بوده و با آنها ارتباط داشته است.
روز بعد از اين هجوم، وی در ملاء عام به شکلی وحشيانه کشته شد.»
نا آرامی های قومی در ايران
مايک شوستر در ادامه مقاله خود به نا آرامی های قومی در ايران اشاره می کند و می گويد که بمبگذاری ها محدود به تهران نبوده و برای سالها، مقاومت های خشونت بار محدودی از سوی گروه های اقليت قومی بر ضد حکومت ایران وجود داشته است.
نويسنده در اين زمينه به عمليات در مناطق عمدتا سنی نشين سيستان و بلوچستان از سوی گروه جندالله و همچنين استان خوزستان اشاره می کند که در سال های اخير شاهد بمبگذاری های متعددی بوده اند.
مقام های ايرانی همواره بريتانيا، اسرائيل يا آمريکا را در اين حملات مقصر معرفی کرده اند. پيلار می گويد که شاید اين ادعاها حقيقت داشته باشد ولی نمی تواند اينگونه باشد.
وی می گويد: «ما در مورد افراد مخالف رژيم صحبت می کنيم که تعداد آنها نسبتا زياد است. اقدام به بمبگذاری می تواند از سوی يک گروه کوچک يا يک هسته ای با تصميم فردی صورت گرفته باشد، برای اينکه رژيم را دچار دردسر کند.»
کريم سجادپور نيز از بالا گرفتن تنش در مناطق قومی ايران سخن به ميان می آورد که ناشی از نارضايتی آنها از حکومت مرکزی است.
وی با رد دخالت آمريکا و اسرائيل در تحریک اقليت های قومی می گويد، دلايل فراوانی وجود دارد که نشان می دهد آنها خواستار بر عهده گرفتن نقش بزرگتری در زمینه های سياسی و اقتصادی هستند.
بخش نخست:خرابکاری آمریکا در برنامه هسته ای ايران
نويسنده از جنگ سايبری و استفاده از روش های با فناوری بالا به عنوان ابزارهای خرابکاری در برنامه هسته ای ايران نام می برد. اما اين جنگ مخفی تنها محدود به فناوری ها نيست. پناهنده های تطميع شده که اطلاعات کليدی دارند؛ دانشمندان هسته ای که در روز روشن ترور می شوند و بمبگذاری هايی که در مناطق قومی صورت می گیرند، همگی از موارد عيان جنگ مخفی با ايران هستند.
به نوشته «ان پی آر»، اينکه چنين اقداماتی هماهنگ شده صورت می گيرد يا اينکه ارتباطی با هم ندارند مشخص نيست، ولی ترديدی وجود ندارد که اين گونه تلاش ها به منظور بی ثبات سازی حکومت ايران است.
«عدم قطعيت» در باره وفاداری ها
دو سال پيش، شهرام اميری، دانشمند جوان ايرانی در سفر به عربستان سعودی ناپديد شد. برای ماه ها هيچ خبری از او در دست نبود. سپس اين احتمال مطرح شد که وی از سوی سازمان سيا ربوده شده و اطلاعات ذيقيمتی درباره پايگاه های مخفی هسته ای ايران در اختيار آمريکا گذاشته است.
سال گذشته، اميری پيدا شد: او اعلام کرد که زندانی «سيا» بوده و اينکه دلش می خواهد به ايران باز گردد. او همين کار را کرد.
پل پيلار، از مقام های ارشد «سيا» که هم اکنون در دانشگاه جرج تاون، مطالعات امنيتی تدريس می کند، می گويد: «به نظر می رسد که مورد اميری داستانی خارج از تشکيلات برهوت آينه ها باشد- مسئله ای که وجود دارد اين است که دستگاه ها و سرويس های اطلاعاتی و حکومت ها هميشه در اين فکر هستند که آيا اين افراد واقعا پناهنده شده اند و در نهايت به چه کسی وفادار هستند.»
اين باور وجود دارد که اميری از عوامل سيا در ايران بوده که ناگهان تصميم می گيرد از کشور خارج شود. اين طور تصور می شود که وی در آمريکا دچار پشيمانی شده و سپس به ايران باز می گردد. در ايران از او مانند يک قهرمان مورد استقبال قرار گرفت ولی چند ماه بعد زندانی شد و هم اکنون به اتهام خيانت در انتظار محاکمه به سر می برد.
نمونه ديگر شناخته شده از این دست پناهندگی ها، مورد عليرضا عسگری، يک فرمانده ارشد نظامی است که در سال ۲۰۰۷ در ترکيه ناپديد شد. هيچ خبری از وی در دست نيست و اين احتمال مطرح هست که او در آمريکا يا اسرائيل به سر می برد و اطلاعات با ارزشی به اين دو کشور داده است.
به کارگيری بالقوه منابع بريده از رژيم
به نوشته «ان پی آر»، سيا هميشه به دنبال استخدام نيروهای اطلاعاتی در درون ايران بوده است. کريم سجادپور از کارشناسان مسائل ايران در «موسسه کارنگی برای صلح بين المللی» معتقد است که بسياری از موارد ممکن است همچنان در سايه قرار داشته باشند.
وی می گويد: «زمانی که شما با رژيمی به شدت نامحبوب سر و کار داريد، اين زمينه ساز جنگی پنهان از بسیاری راه ها برای تطميع بيشتر می شود، زیرا در این صورت آسان است که مقام های دست کشيده از سیستم ايران را به خدمت بگيريد.»
روئل مارک گرچت، از عوامل اطلاعاتی سيا که هم اکنون در «بنياد دفاع از دمکراسی ها» کار می کند می گويد که پس از انتخابات جنجال برانگيز سال ۲۰۰۹ و سرکوب وحشيانه تظاهرکنندگان مخالف، به کارگيری نيروهای دارای اطلاعات از سوی آمريکا، اسرائيل يا بريتانيا حتی ساده تر شده است.
گرچت معتقد است: «ممکن است برای مردم وفادار به انقلاب اين تغيير بزرگ رخ داده باشد که به سوی سيا يا MI6 يا موساد به عنوان راهی مشروع برای بيان مخالفت خود با رژيم گرايش پيدا کنند.»
مرگ کارشناسان هسته ای ايران
جنگ مخفی عليه ايران عاری از خشونت نبوده است. کشتن و بمبگذاری هايی رخ داده است؛ گرچه اين اقدام ها صورت منظمی نداشته است.
پاييز گذشته، دو تن از دانشمندان مرتبط با برنامه هسته ای ايران در روز روشن از اهداف چند بمبگذاری در تهران بوده اند. يکی از آنها کشته شد و ديگری جان سالم به در برد.
چند ماه پيشتر، مهندس اتمی جوانی به نام مسعود علی محمدی در جريان انفجار بمب جاسازی شده در يک موتورسيکلت جان خود را از دست داد.
ايران کشورهای آمريکا و اسرائيل را در اين حوادث مقصر دانست ولی کريم سجادپور می گويد که ممکن است اين همه داستان نباشد.
به گفته وی، «در قضيه علی محمدی، شما با فردی مرتبط با برنامه هسته ای ايران طرف هستيد که وزارت اطلاعات ايران به خانه وی هجوم برده بود. او کسی بود که تصور می شود به مخالفان نزديک بوده و با آنها ارتباط داشته است.
روز بعد از اين هجوم، وی در ملاء عام به شکلی وحشيانه کشته شد.»
نا آرامی های قومی در ايران
مايک شوستر در ادامه مقاله خود به نا آرامی های قومی در ايران اشاره می کند و می گويد که بمبگذاری ها محدود به تهران نبوده و برای سالها، مقاومت های خشونت بار محدودی از سوی گروه های اقليت قومی بر ضد حکومت ایران وجود داشته است.
نويسنده در اين زمينه به عمليات در مناطق عمدتا سنی نشين سيستان و بلوچستان از سوی گروه جندالله و همچنين استان خوزستان اشاره می کند که در سال های اخير شاهد بمبگذاری های متعددی بوده اند.
مقام های ايرانی همواره بريتانيا، اسرائيل يا آمريکا را در اين حملات مقصر معرفی کرده اند. پيلار می گويد که شاید اين ادعاها حقيقت داشته باشد ولی نمی تواند اينگونه باشد.
وی می گويد: «ما در مورد افراد مخالف رژيم صحبت می کنيم که تعداد آنها نسبتا زياد است. اقدام به بمبگذاری می تواند از سوی يک گروه کوچک يا يک هسته ای با تصميم فردی صورت گرفته باشد، برای اينکه رژيم را دچار دردسر کند.»
کريم سجادپور نيز از بالا گرفتن تنش در مناطق قومی ايران سخن به ميان می آورد که ناشی از نارضايتی آنها از حکومت مرکزی است.
وی با رد دخالت آمريکا و اسرائيل در تحریک اقليت های قومی می گويد، دلايل فراوانی وجود دارد که نشان می دهد آنها خواستار بر عهده گرفتن نقش بزرگتری در زمینه های سياسی و اقتصادی هستند.