مديران سازمان جنگلها و مراتع میگويند ايران در رتبه اول فرسايش خاک در جهان قرار دارد و اين يعنی ايران در حال از دست دادن خاک است؛ اتفاقی که بسياری از فعالان محيط زيست از آن به عنوان فاجعهی خاموش زيستمحيطی ياد میکنند.
در گفت و گو با محمد صوفی، کارشناس محيط زيست در ايران از او پرسيدیم که ميزان و کيفيت فرسايش خاک در ايران چگونه است ؟
محمد صوفی: دستگاهی که متولی اين موضوع است، مرکز حفاظت خاک و آبخيزداری کشور است که اين دستگاه رسما اعلام کرده است که نرخ فرسايش خاک در ايران يک ميليارد تن است. گر چه اين رقم را بسياری از متخصصان کشور تاييد نمی کنند. از جمله اينکه سازمان جنگل ها و مراتع کشور در گزارش خود از رقم دو ميليارد تن ياد می کند يا آقای دکتر حسن احمدی، استاد دانشگاه تهران، به رقم سه ميليارد تن اشاره می کند.
حتی ریيس سابق سازمان محيط زيست رقم چهار و نيم ميليارد تن را قيد کرده است. ولی به هر حال آن چيزی که مشخص و واضح است اين است که هيچ تحقيق مستند و جامعی در مورد ميزان فرسايش خاک در ايران انجام نشده است.
حالا اگر ما فرض کنيم که دو ميليارد تن ميزان فرسايش خاک در کشور باشد، چيزی در حدود هفت و نيم درصد کل مقدار فرسايش خاک در جهان است و با توجه به اينکه وسعت خاک ايران چيزی حدود يک و دو دهم درصد از کل خاک کره زمين است، بدين معناست که ايران به نسبت مساحتی که از خشکی های کره زمين را در اختيار دارد، حدود شش برابر فرسايش اش بيشتر است.
آقای صوفی، حتی اگر رتبه اول را به ايران ندهيم و تنها به اين نکته که نرخ فرسايش در ايران خيلی فراتر از استانداردهای جهانی است بسنده کنيم، بايد اينجا پاسخگوی اين سوال باشيم که به چه دليلی اين اتفاق در ايران می افتد؟
يکی از مهمترين دلايل اين اتفاق تغيير کاربری اراضی است. به عنوان مثال اراضی جنگلی به اراضی کشاورزی تغيير کاربری می دهند. يا اراضی کشاورزی به طور غير اصولی و غير فنی به اراضی مسکونی يا اراضی صنعتی تغيير کاربری داده می شوند.
به همين ترتيب اين تغيير کاربری فشار بيش از حدی را به سرزمين وارد می کند و ضريب هرز آب را تشديد می کند، و وقتی ضريب هرز آب افزايش پيدا می کند، توان فعل خیزی سرزمين نيز افزايش پيدا می کند.
يکی ديگر از مسائلی که نرخ فرسايش خاک را در کشور تشديد می کند، روند جنگل زدايی به بهانه های مختلف است، از جمله به بهانه ی اجرای طرح های جنگل داری اين مسئله ممکن است تشديد شود. فشار بيش از حد دام در اراضی جنگلی و مرتعی سبب تخريب بيش از حد پوشش های گياهی و جنگلی در اراضی مرتعی کشور می شود و در نتيجه با برهنگی سرزمين، آسيب پذيری سرزمين نيز افزايش پيدا می کند.
يکی ديگر از عواملی که منجر به افزايش فرسايش چه آبی و چه خاکی کشور می شود، خشک شدن تالاب های کشور است.
به نظرتان چرا موضوع فرسايش خاک که موضوعی است تا اين حد مهم و به حيات و خاک سرزمين بستگی مستقيم دارد، چندان هم مورد توجه سازمان ها و نهادهای مسئول و حتی دوستداران و فعالان محيط زيست قرار نمی گيرد؟
اين صحبت درست است. دليل آن هم شايد اين باشد که در حقيقت چيزی که به عنوان فرسايش در کشور دارد اتفاق می افتد، محسوس نيست و عواقب آن در کوتاه مدت نمود بيرونی ندارد. در صورتی که خشک شدن يک درياچه يا از بين رفتن يک تالاب نمود بيرونی کاملا محسوس و عينی دارد.
يا اينکه وقتی يک فروچاله ای اتفاق می افتد و زمين نشست می کند، جاده ای تخريب می شود يا بزرگراهی فرو می ريزد، همه اينهاست که ناخودآگاه عکس العمل هايی را برمی انگيزد و کاملا محسوس است.
در گفت و گو با محمد صوفی، کارشناس محيط زيست در ايران از او پرسيدیم که ميزان و کيفيت فرسايش خاک در ايران چگونه است ؟
محمد صوفی: دستگاهی که متولی اين موضوع است، مرکز حفاظت خاک و آبخيزداری کشور است که اين دستگاه رسما اعلام کرده است که نرخ فرسايش خاک در ايران يک ميليارد تن است. گر چه اين رقم را بسياری از متخصصان کشور تاييد نمی کنند. از جمله اينکه سازمان جنگل ها و مراتع کشور در گزارش خود از رقم دو ميليارد تن ياد می کند يا آقای دکتر حسن احمدی، استاد دانشگاه تهران، به رقم سه ميليارد تن اشاره می کند.
حتی ریيس سابق سازمان محيط زيست رقم چهار و نيم ميليارد تن را قيد کرده است. ولی به هر حال آن چيزی که مشخص و واضح است اين است که هيچ تحقيق مستند و جامعی در مورد ميزان فرسايش خاک در ايران انجام نشده است.
حالا اگر ما فرض کنيم که دو ميليارد تن ميزان فرسايش خاک در کشور باشد، چيزی در حدود هفت و نيم درصد کل مقدار فرسايش خاک در جهان است و با توجه به اينکه وسعت خاک ايران چيزی حدود يک و دو دهم درصد از کل خاک کره زمين است، بدين معناست که ايران به نسبت مساحتی که از خشکی های کره زمين را در اختيار دارد، حدود شش برابر فرسايش اش بيشتر است.
آقای صوفی، حتی اگر رتبه اول را به ايران ندهيم و تنها به اين نکته که نرخ فرسايش در ايران خيلی فراتر از استانداردهای جهانی است بسنده کنيم، بايد اينجا پاسخگوی اين سوال باشيم که به چه دليلی اين اتفاق در ايران می افتد؟
يکی از مهمترين دلايل اين اتفاق تغيير کاربری اراضی است. به عنوان مثال اراضی جنگلی به اراضی کشاورزی تغيير کاربری می دهند. يا اراضی کشاورزی به طور غير اصولی و غير فنی به اراضی مسکونی يا اراضی صنعتی تغيير کاربری داده می شوند.
به همين ترتيب اين تغيير کاربری فشار بيش از حدی را به سرزمين وارد می کند و ضريب هرز آب را تشديد می کند، و وقتی ضريب هرز آب افزايش پيدا می کند، توان فعل خیزی سرزمين نيز افزايش پيدا می کند.
يکی ديگر از مسائلی که نرخ فرسايش خاک را در کشور تشديد می کند، روند جنگل زدايی به بهانه های مختلف است، از جمله به بهانه ی اجرای طرح های جنگل داری اين مسئله ممکن است تشديد شود. فشار بيش از حد دام در اراضی جنگلی و مرتعی سبب تخريب بيش از حد پوشش های گياهی و جنگلی در اراضی مرتعی کشور می شود و در نتيجه با برهنگی سرزمين، آسيب پذيری سرزمين نيز افزايش پيدا می کند.
يکی ديگر از عواملی که منجر به افزايش فرسايش چه آبی و چه خاکی کشور می شود، خشک شدن تالاب های کشور است.
به نظرتان چرا موضوع فرسايش خاک که موضوعی است تا اين حد مهم و به حيات و خاک سرزمين بستگی مستقيم دارد، چندان هم مورد توجه سازمان ها و نهادهای مسئول و حتی دوستداران و فعالان محيط زيست قرار نمی گيرد؟
اين صحبت درست است. دليل آن هم شايد اين باشد که در حقيقت چيزی که به عنوان فرسايش در کشور دارد اتفاق می افتد، محسوس نيست و عواقب آن در کوتاه مدت نمود بيرونی ندارد. در صورتی که خشک شدن يک درياچه يا از بين رفتن يک تالاب نمود بيرونی کاملا محسوس و عينی دارد.
يا اينکه وقتی يک فروچاله ای اتفاق می افتد و زمين نشست می کند، جاده ای تخريب می شود يا بزرگراهی فرو می ريزد، همه اينهاست که ناخودآگاه عکس العمل هايی را برمی انگيزد و کاملا محسوس است.