«از تهران تا بهشت» ساخته ابوالفضل صفاری، با بازی مهناز افشار، علیرضا خمسه و جعفر والی، این روزها در چهل و سومین دوره جشنواره روتردام با حضور صفاری و افشار به نمایش درآمد.
فیلم داستان جستوجوی زنی به دنبال شوهرش را روایت میکند که اسناد یک «پروژه علمی مهم» را به خاطر حفظ محیط زیست دزدیده و به جایی که خودش «بهشت» مینامد، گریخته است.
با کارگردان فیلم در حاشیه جشنواره روتردام گفتوگو کردهام.
شما داستانی را برای فیلم انتخاب کردید که دارای مضامین اجتماعی و سیاسی است. چطور شد که سراغ این موضوع رفتید؟
ابوالفضل صفاری: فیلم قبلی من هم، «انتهای زمین»، درباره یک شخصیت است با شورت در کنار ساحل که میگوید من رابینسون کروزوئه هستم.
من تمام فضای فیلم را در یک شکل سمبلیکی که آنجا به وجود آمده، شکل دادهام. ذهنیت من به این سمت میرفت که در آن یک رشته نقدهای اجتماعی هست که میتواند جامعهای را نقد کند. کاری که من میکنم خیلی قصه گو نیست. جزئیات یا بخشی از زندگی را بر میدارم و یک روایت تک بعدی به آن میدهم و به نمایش میگذارم.
آمدم این تجربه را باز تکرار کنم؛ یعنی یک نقد اجتماعی که حال و روز آن زمان تهران بود. طرحی را ایجاد کردم با توجه به شرایطی که در شهرهای بزرگ و بخصوص در تهران وجود دارد (شامل رفتار اجتماعی و مشکلات آدمها و معضلات اجتماعی) که در نهایت بخواهم یک راهکار درونی برای خودم پیدا کنم؛ منی که در آن شهر آلوده دوازده میلیون نفری زندگی میکنم که هر روز اتفاقات بسیار ناگوار و سختی در آن میافتد. نمونهاش مورد اخیر است که آتش نشانی حضور دارد اما باز آدمها از پنجره میافتند پایین و میمیرند. این در هیچ کجای دنیا اتفاق نمیافتد. من این جور اتفاقات را به طور اغراق آمیز بیان کردم تا بیننده من ببیند که در چه جور جایی زندگی میکند و در فضای سمبلیک راهکارهایی برایش بوجود آوردم در دل کویر.
فکر میکنم که مردم کم کم دارند هویت ایرانی، حتی هویت اسلامیشان و اعتقادات انسانی و درستشان را از دست میدهند و جامعه دارد دچار یک بیهویتی میشود. این باعث شد که این فیلمنامه را بنویسم. تا چه اندازه موفق بودم نمیدانم. خودم هم البته میدانم که نواقصی در فیلم وجود دارد.
اشاره کردید به اغراق کردن در وقایع اجتماعی دور و بر شخصیتها... ببینید فیلم با سبک رئالیستی آغاز میشود و پیش میرود، اما ناگهان همه اتفاقاتی که بیرون در حال رخ دادن است از دعواها تا فرار کردن عروس، بسیار اغراق آمیز به نظر میرسند. فکر نمیکنید که این به سبک نیمه اول فیلم شما آسیب میزند؟
به نظرم نه، به این دلیل که شاید تماشاگر حتی یک جاهایی اذیت بشود، اما من این اذیت شدن را دوست دارم. من زجر کشیدن بینندهام را دوست دارم، میدانید چرا؟ به این دلیل که در ذهن او خواهد ماند. شاید ناخودآگاه بلافاصله پس از فیلم آن را پس بزند، اما بعدها به آن فکر خواهد کرد. شما یک روز را در تهران بگذارنید، میبینید که تمام این اتفاقات به نوعی دیگر برای شما هم رخ میدهد. ما در تهران همه این اتفاقات را میبینیم، چون برایمان عادی شده به چشممان نمیآید.
اما این حجم اتفاقاتی از این دست در فیلم شما خیلی زیادتر از حد معمول است...
تعمد هست در این زمینه... البته خیلی هم کم کردم، بیشتر از این بود. میتواند کمی اضافه باشد، اما بعد میخواهم که بیننده پس از همه این اتفاقات با سکونی که در کویر هست ارتباط برقرار کند.
فیلم با رئالیسم شروع میشود اما به فضای سوررئال میرسد. چطور به این قضیه رسیدید؟
ذهن من کلاً یک مقدار سوررئال است. من خودم فضای سوررئال را خیلی دوست دارم. در جوامع بسته هر کاری بکنید به شما میچسبانند که دارید کار سیاسی میکنید؛ بخصوص در آن زمان، اما حالا البته فضا بازتر شده. من اصلاً کار سیاسی نمیکنم. برداشتها اشتباه میشود و در نتیجه من ناخودآگاه به سمت سوررئالیسم و سمبل میروم. جاهایی که میتوانم واقعیتها را بدون برداشت سیاسی نشان بدهم که برای فیلم مشکلاتی بوجود نیاید، با رئالیسم نشان میدهم و جاهایی که احساس کنم برداشت درست صورت نمیگیرد، به یک فضای سمبلیک و سوررئال میروم. این طوری از فضای ممیزی هم رد میشوم.
فکر نمیکنید که این دغدغه درگیری با ممیزی و اینکه مجبور بودهاید خودتان را یک جاهایی پنهان بکنید و آن چیزی را که میخواهید به شکل کامل نگویید، فیلم شما را تحت تاثیر قرار داده و به آن لطمه زده؟
به هر حال ما شرایط را میدانیم و بر اساس شرایط مینویسیم، اما من اصولا در فیلمنامهنویسی به بحث ممیزی فکر نمیکنم. بعضی از اتفاقات هست که شما نشان هم بدهید، مخاطب میگوید که اغراق کردهاید یا شعاری کردهاید. به نظر من نه. من بر اساس چیزی که در ذهنم هست میسازم و بعد در تدوین فکر میکنم که بگذارم در فیلم یا نه.
وضعیت اکران فیلم شما چگونه است؟ ظاهراً یک بار در جشنواره فجر نمایش دادید و...
و اشتباه کردم. این فیلم برای بخش اصلی جشنواره فجر انتخاب نشد به دلایلی. حتی یکی از هیات انتخاب گفت که این ضعیفترین فیلم جشنواره است! فیلم را گذاشتند در بخش میهمان. نمیخواستم فیلم را نمایش بدهم اما وارد یک بازی شده بودم که باید نمایش میدادم، آن هم با کم کردن هفت دقیقه از فیلم. آن قدر برخوردها بد بود که برخی از عوامل من خودشان را باختند که نکند فیلم این طوری است. اشتباه کردم که فیلم را به فجر دادم.
جالب است که فیلم در بخش اصلی جشنواره فجر انتخاب نشد، اما بعد در بخش مسابقه مونترال شرکت کردم و بعد در بخش مسابقه جشنواره سیدنی و حالا هم روتردام!
حالا وضعیت اکران چه میشود؟
با توجه به سیستم جدید امیدوارم که بتوانم فیلم را در اردیبهشت اکران کنم و بروم سر فیلم بعدی. فضا خیلی بهتر شده و سینماگران روحیه گرفتهاند. امیدوارم آقای ایوبی و مدیرانش بتوانند این سیستم را ادامه بدهند، نه اینکه سر یک سال به خاطر فشار بیرونی دوباره برگردند به نقطه قبلی و همان آش و همان کاسه.
فیلم داستان جستوجوی زنی به دنبال شوهرش را روایت میکند که اسناد یک «پروژه علمی مهم» را به خاطر حفظ محیط زیست دزدیده و به جایی که خودش «بهشت» مینامد، گریخته است.
با کارگردان فیلم در حاشیه جشنواره روتردام گفتوگو کردهام.
شما داستانی را برای فیلم انتخاب کردید که دارای مضامین اجتماعی و سیاسی است. چطور شد که سراغ این موضوع رفتید؟
ابوالفضل صفاری: فیلم قبلی من هم، «انتهای زمین»، درباره یک شخصیت است با شورت در کنار ساحل که میگوید من رابینسون کروزوئه هستم.
من تمام فضای فیلم را در یک شکل سمبلیکی که آنجا به وجود آمده، شکل دادهام. ذهنیت من به این سمت میرفت که در آن یک رشته نقدهای اجتماعی هست که میتواند جامعهای را نقد کند. کاری که من میکنم خیلی قصه گو نیست. جزئیات یا بخشی از زندگی را بر میدارم و یک روایت تک بعدی به آن میدهم و به نمایش میگذارم.
آمدم این تجربه را باز تکرار کنم؛ یعنی یک نقد اجتماعی که حال و روز آن زمان تهران بود. طرحی را ایجاد کردم با توجه به شرایطی که در شهرهای بزرگ و بخصوص در تهران وجود دارد (شامل رفتار اجتماعی و مشکلات آدمها و معضلات اجتماعی) که در نهایت بخواهم یک راهکار درونی برای خودم پیدا کنم؛ منی که در آن شهر آلوده دوازده میلیون نفری زندگی میکنم که هر روز اتفاقات بسیار ناگوار و سختی در آن میافتد. نمونهاش مورد اخیر است که آتش نشانی حضور دارد اما باز آدمها از پنجره میافتند پایین و میمیرند. این در هیچ کجای دنیا اتفاق نمیافتد. من این جور اتفاقات را به طور اغراق آمیز بیان کردم تا بیننده من ببیند که در چه جور جایی زندگی میکند و در فضای سمبلیک راهکارهایی برایش بوجود آوردم در دل کویر.
فکر میکنم که مردم کم کم دارند هویت ایرانی، حتی هویت اسلامیشان و اعتقادات انسانی و درستشان را از دست میدهند و جامعه دارد دچار یک بیهویتی میشود. این باعث شد که این فیلمنامه را بنویسم. تا چه اندازه موفق بودم نمیدانم. خودم هم البته میدانم که نواقصی در فیلم وجود دارد.
اشاره کردید به اغراق کردن در وقایع اجتماعی دور و بر شخصیتها... ببینید فیلم با سبک رئالیستی آغاز میشود و پیش میرود، اما ناگهان همه اتفاقاتی که بیرون در حال رخ دادن است از دعواها تا فرار کردن عروس، بسیار اغراق آمیز به نظر میرسند. فکر نمیکنید که این به سبک نیمه اول فیلم شما آسیب میزند؟
به نظرم نه، به این دلیل که شاید تماشاگر حتی یک جاهایی اذیت بشود، اما من این اذیت شدن را دوست دارم. من زجر کشیدن بینندهام را دوست دارم، میدانید چرا؟ به این دلیل که در ذهن او خواهد ماند. شاید ناخودآگاه بلافاصله پس از فیلم آن را پس بزند، اما بعدها به آن فکر خواهد کرد. شما یک روز را در تهران بگذارنید، میبینید که تمام این اتفاقات به نوعی دیگر برای شما هم رخ میدهد. ما در تهران همه این اتفاقات را میبینیم، چون برایمان عادی شده به چشممان نمیآید.
اما این حجم اتفاقاتی از این دست در فیلم شما خیلی زیادتر از حد معمول است...
تعمد هست در این زمینه... البته خیلی هم کم کردم، بیشتر از این بود. میتواند کمی اضافه باشد، اما بعد میخواهم که بیننده پس از همه این اتفاقات با سکونی که در کویر هست ارتباط برقرار کند.
فیلم با رئالیسم شروع میشود اما به فضای سوررئال میرسد. چطور به این قضیه رسیدید؟
ذهن من کلاً یک مقدار سوررئال است. من خودم فضای سوررئال را خیلی دوست دارم. در جوامع بسته هر کاری بکنید به شما میچسبانند که دارید کار سیاسی میکنید؛ بخصوص در آن زمان، اما حالا البته فضا بازتر شده. من اصلاً کار سیاسی نمیکنم. برداشتها اشتباه میشود و در نتیجه من ناخودآگاه به سمت سوررئالیسم و سمبل میروم. جاهایی که میتوانم واقعیتها را بدون برداشت سیاسی نشان بدهم که برای فیلم مشکلاتی بوجود نیاید، با رئالیسم نشان میدهم و جاهایی که احساس کنم برداشت درست صورت نمیگیرد، به یک فضای سمبلیک و سوررئال میروم. این طوری از فضای ممیزی هم رد میشوم.
فکر نمیکنید که این دغدغه درگیری با ممیزی و اینکه مجبور بودهاید خودتان را یک جاهایی پنهان بکنید و آن چیزی را که میخواهید به شکل کامل نگویید، فیلم شما را تحت تاثیر قرار داده و به آن لطمه زده؟
به هر حال ما شرایط را میدانیم و بر اساس شرایط مینویسیم، اما من اصولا در فیلمنامهنویسی به بحث ممیزی فکر نمیکنم. بعضی از اتفاقات هست که شما نشان هم بدهید، مخاطب میگوید که اغراق کردهاید یا شعاری کردهاید. به نظر من نه. من بر اساس چیزی که در ذهنم هست میسازم و بعد در تدوین فکر میکنم که بگذارم در فیلم یا نه.
وضعیت اکران فیلم شما چگونه است؟ ظاهراً یک بار در جشنواره فجر نمایش دادید و...
و اشتباه کردم. این فیلم برای بخش اصلی جشنواره فجر انتخاب نشد به دلایلی. حتی یکی از هیات انتخاب گفت که این ضعیفترین فیلم جشنواره است! فیلم را گذاشتند در بخش میهمان. نمیخواستم فیلم را نمایش بدهم اما وارد یک بازی شده بودم که باید نمایش میدادم، آن هم با کم کردن هفت دقیقه از فیلم. آن قدر برخوردها بد بود که برخی از عوامل من خودشان را باختند که نکند فیلم این طوری است. اشتباه کردم که فیلم را به فجر دادم.
جالب است که فیلم در بخش اصلی جشنواره فجر انتخاب نشد، اما بعد در بخش مسابقه مونترال شرکت کردم و بعد در بخش مسابقه جشنواره سیدنی و حالا هم روتردام!
حالا وضعیت اکران چه میشود؟
با توجه به سیستم جدید امیدوارم که بتوانم فیلم را در اردیبهشت اکران کنم و بروم سر فیلم بعدی. فضا خیلی بهتر شده و سینماگران روحیه گرفتهاند. امیدوارم آقای ایوبی و مدیرانش بتوانند این سیستم را ادامه بدهند، نه اینکه سر یک سال به خاطر فشار بیرونی دوباره برگردند به نقطه قبلی و همان آش و همان کاسه.