تعدادی از زندانيان سياسی پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ ، در روزهای گذشته به مرخصی آمدهاند. اما هنوز تعدادی از اين زندانيان سياسی در زندان هستند.
شماری از آنان همانند احمد زيدآبادی، کيوان صميمی ، مسعود باستانی، عيسی سحرخيز و مهدی محموديان، حتی يک روز هم به مرخصی نيامده اند.
تعدادی ديگر همانند بهمن احمدی امويی و عبدالله مومنی نيز بيش از يک سال است که خانواده های خود را نديده اند و البته بسياری از آنها ماه هاست که از داشتن ملاقات حضوری محروم هستند.
مهديه محمدی همسر احمد زيدآبادی: ايشان حتی يک ساعت هم مرخصی نيامده اند. هيچ وقت هم ما علتش را درک نکرده ايم. چرا به مرخصی نمی آيد؟ چرا تلفن ها قطع می شود؟ چرا ملاقات ها ديگر حضوری نيست؟ جواب نمی دهند. اصلا لزومی نمی بينند که جواب بدهند. از سه ماه قبل از عيد تا به حال ما هيچ ملاقات حضوری نداشته ايم. هميشه ملاقات ها کابينی است. هيچ کس هم جوابگو نيست. اصلا دليلی نمی بينند که جواب بدهند. چرا به او مرخصی نمی دهند؟ اگر نمی خواهند مرخصی بدهند پس چرا ما را سه بار به هوای مرخصی به آنجا کشاندند؟ وثيقه از ما گرفتند؟ اين همه آزار و اذيت، چرا؟»
مادر مهدی محموديان می گويد نه تنها پسرش به مرخصی نيامده، بلکه ماه هاست که به او اجازه تماس تلفنی هم نمی دهند.
«اصلا تماس تلفنی ندارند. الان پنج شش ماه است که تماس تلفنی شان قطع است. در اثر آن شکنجه ها که تحمل کرد و ناراحتی هايی که کشيده بود، گفتند که ريه اش پر از آب شده و دکتر گفته بود که نصف ريه اش کاملا از بين رفته است و هيچ کاری هم نمی شود برايش بکنی. بعد هم که در آن دوران بازجويی و در زمان بازداشت انفرادی دو آمپول پنی سيلين را به طور همزمان در يک سرنگ کردند و به او تزريق کردند که همان جا تشنج کرد و هنوز هم به دنبال آن دارد تشنج می کند.داخل زندان خودشان گفتند که ناراحتی صرع پيدا کرده و مرتب بيهوش می شود. الان نمی دانم ديگر، مدتی بود که دارو برايش نوشته بودند.»
مادر مجيد توکلی، دانشجوی زندانی هم فقط در انتظار يک تماس تلفنی کوتاه مجيد است:
«آزادی اش را می خواهم که آزادی نمی دهند. مرخصی اش را می خواهم که آن را هم نمی دهند. زير درگاه خدا فقط بگذارند مجيد زنگ بزند به مادر بيمارش. مادر بيماری که برای عيد هم نتوانست زنگ بزند. آن قدر چشم انتظار تلفن مجيد است که هر زنگی تلفن می خورد می گويد حتما مجيد است. ای کاش مجيد باشد. بگذارند زنگ بزند به پدرش که بيمار است تا صدای مجيد را بشنويم.»
البته خانواده عيسی سحرخيز هم دردی مشترک با برخی ديگر از خانواده زندانيان سياسی دارد.
مهدی سحرخيز پسر عيسی سحرخيز: ايشان می توانست حداقل به يک روز مرخصی بيايد. اما حتی اين اجاره را هم به او ندادند. يک سال است که حتی تماس تلفنی ايشان هم قطع شده است.»
پدر شبنم و فرزاد مددزاده که دو سال و نيم است که در زندان هستند، می گويد ماههاست که نتوانسته با آنان ملاقات حضوری داشته باشد:
«هر وقت درخواست ملاقات کرده ايم جواب رد داده اند. هيچ کدامشان هم نمی گويند که چرا به درخواست ما جواب رد می دهند يا به اينها مرخصی نمی دهند. الان هشت يا نه ماه است که ملاقات حضوری نمی دهند. خبر هم از آنها نداريم.»
پدر حسين رونقی هم که کلیه های پسرش در زندان عفونت کرده است، می گويد برای ديدن پسرش تنها ملاقات کابينی دارد و حتی يک ساعت هم به او مرخصی نداده اند.
پدر اين زندانی جوان سياسی از دليل سخت گيری مقامات قضايی در مورد پسرش می گويد: به دليل اين است که حسين را تحت فشار گذاشته بودند که بايد مصاحبه کند. ايشان هم گفته بودند که«من بايد چه مصاحبه ای بکنم»؟ الان بازجوها هستند که تصميم می گيرند. ما دردمان را به چه کسی بگوييم؟»
اما در اين بين مهناز پراکند، وکيل دادگستری، از برداشت تبعيض آميز مقامات زندان برای ملاقات حضوری زندانيان می گويد:
مهناز پراکند: ماده ۱۸۳ آيين نامه اجرايی سازمان زندان ها مطرح کرده است محکومينی که حسن رفتار و کردار داشته باشند، با صلاحديد رئيس موسسه يا قاضی ناظر، می توانند با همسر و فرزندانشان ملاقات حضوری داشته باشند. با توجه به اين ماده، اين امر نشان می دهدکه داشتن يا نداشتن ملاقات حضوری زندانيان منوط به نظر رئيس زندان و يا قاضی ناظر بر زندان است.
پس حسن رفتار و کردار هم در اينجا موثر نيست. آنچه که موثر است صلاحديد رئيس زندان يا قاضی ناظر بر زندان است که چون نظر شخصی است، باعث شده است که اين گونه رفتارهای تبعيض آميز صورت بگيرد. به برخی زندانيان ملاقات حضوری داده می شود و برخی از زندانيان که ممکن است حتی يکی تا دو سال هم در زندان باشند، ملاقات حضوری نداشته باشند. در واقع اين ماده بيانگر اين نکته است که دادن ملاقات حضوری به زندانی تابع ضابطه و مقررات خاصی نيست. بلکه تابع نظر شخصی رئيس زندان يا قاضی ناظر بر زندان است.»
در کنار اخبار تلخی که از زندانيان سياسی و مشکلات خانواده آنان برای ديدار با زندانيان شان می رسد، در روزهای گذشته خبر آزادی چند تن از فعالان سياسی، خانواده بسياری از زندانيان را به روزهای آينده اميدوارتر کرده است.
بهاره هدايت با وثيقه ۷۰۰ ميليون تومانی و مهديه گلرو، با وثيقه ۱۵۰ ميليون تومانی دو تن از فعالان حوزه دانشجويی ايران هستند که برای چهار روز به مرخصی آمدهاند.
خانم هدايت به ۹ سال و نيم زندان و خانم گلرو به دو سال حبس تعزيری محکوم شده اند. همچنين در روزهای گذشته ، چند تن از اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی به طور موقت آزاد شده اند، از جمله بهزاد نبوی، محسن ميردامادی، فيض الله عرب سرخی، عبدالله رمضانزاده، جواد امام ، مسعود لواسانی، اکبر امينی و مريم مجد.
اما هنوز در بين زندانيان سياسی افرادی همانند حشمت الله طبرزدی، عدنان حسنپور، محمد صديق کبودوند، ضيا نبوی، عماد بهاور، احسان مهرابی، حامد روحانی نژاد، بهروز جاويد تهرانی و نسرين ستوده، کماکان در شرايط سخت زندان روزگار می گذرانند.
شماری از آنان همانند احمد زيدآبادی، کيوان صميمی ، مسعود باستانی، عيسی سحرخيز و مهدی محموديان، حتی يک روز هم به مرخصی نيامده اند.
تعدادی ديگر همانند بهمن احمدی امويی و عبدالله مومنی نيز بيش از يک سال است که خانواده های خود را نديده اند و البته بسياری از آنها ماه هاست که از داشتن ملاقات حضوری محروم هستند.
گزارش رادیویی وحید پوراستاد درباره زندانیان سیاسی که به مرخصی نمی آیند
مهديه محمدی همسر احمد زيدآبادی: ايشان حتی يک ساعت هم مرخصی نيامده اند. هيچ وقت هم ما علتش را درک نکرده ايم. چرا به مرخصی نمی آيد؟ چرا تلفن ها قطع می شود؟ چرا ملاقات ها ديگر حضوری نيست؟ جواب نمی دهند. اصلا لزومی نمی بينند که جواب بدهند. از سه ماه قبل از عيد تا به حال ما هيچ ملاقات حضوری نداشته ايم. هميشه ملاقات ها کابينی است. هيچ کس هم جوابگو نيست. اصلا دليلی نمی بينند که جواب بدهند. چرا به او مرخصی نمی دهند؟ اگر نمی خواهند مرخصی بدهند پس چرا ما را سه بار به هوای مرخصی به آنجا کشاندند؟ وثيقه از ما گرفتند؟ اين همه آزار و اذيت، چرا؟»
مادر مهدی محموديان می گويد نه تنها پسرش به مرخصی نيامده، بلکه ماه هاست که به او اجازه تماس تلفنی هم نمی دهند.
«اصلا تماس تلفنی ندارند. الان پنج شش ماه است که تماس تلفنی شان قطع است. در اثر آن شکنجه ها که تحمل کرد و ناراحتی هايی که کشيده بود، گفتند که ريه اش پر از آب شده و دکتر گفته بود که نصف ريه اش کاملا از بين رفته است و هيچ کاری هم نمی شود برايش بکنی. بعد هم که در آن دوران بازجويی و در زمان بازداشت انفرادی دو آمپول پنی سيلين را به طور همزمان در يک سرنگ کردند و به او تزريق کردند که همان جا تشنج کرد و هنوز هم به دنبال آن دارد تشنج می کند.داخل زندان خودشان گفتند که ناراحتی صرع پيدا کرده و مرتب بيهوش می شود. الان نمی دانم ديگر، مدتی بود که دارو برايش نوشته بودند.»
مادر مجيد توکلی، دانشجوی زندانی هم فقط در انتظار يک تماس تلفنی کوتاه مجيد است:
«آزادی اش را می خواهم که آزادی نمی دهند. مرخصی اش را می خواهم که آن را هم نمی دهند. زير درگاه خدا فقط بگذارند مجيد زنگ بزند به مادر بيمارش. مادر بيماری که برای عيد هم نتوانست زنگ بزند. آن قدر چشم انتظار تلفن مجيد است که هر زنگی تلفن می خورد می گويد حتما مجيد است. ای کاش مجيد باشد. بگذارند زنگ بزند به پدرش که بيمار است تا صدای مجيد را بشنويم.»
البته خانواده عيسی سحرخيز هم دردی مشترک با برخی ديگر از خانواده زندانيان سياسی دارد.
مهدی سحرخيز پسر عيسی سحرخيز: ايشان می توانست حداقل به يک روز مرخصی بيايد. اما حتی اين اجاره را هم به او ندادند. يک سال است که حتی تماس تلفنی ايشان هم قطع شده است.»
پدر شبنم و فرزاد مددزاده که دو سال و نيم است که در زندان هستند، می گويد ماههاست که نتوانسته با آنان ملاقات حضوری داشته باشد:
«هر وقت درخواست ملاقات کرده ايم جواب رد داده اند. هيچ کدامشان هم نمی گويند که چرا به درخواست ما جواب رد می دهند يا به اينها مرخصی نمی دهند. الان هشت يا نه ماه است که ملاقات حضوری نمی دهند. خبر هم از آنها نداريم.»
پدر حسين رونقی هم که کلیه های پسرش در زندان عفونت کرده است، می گويد برای ديدن پسرش تنها ملاقات کابينی دارد و حتی يک ساعت هم به او مرخصی نداده اند.
پدر اين زندانی جوان سياسی از دليل سخت گيری مقامات قضايی در مورد پسرش می گويد: به دليل اين است که حسين را تحت فشار گذاشته بودند که بايد مصاحبه کند. ايشان هم گفته بودند که«من بايد چه مصاحبه ای بکنم»؟ الان بازجوها هستند که تصميم می گيرند. ما دردمان را به چه کسی بگوييم؟»
اما در اين بين مهناز پراکند، وکيل دادگستری، از برداشت تبعيض آميز مقامات زندان برای ملاقات حضوری زندانيان می گويد:
مهناز پراکند: ماده ۱۸۳ آيين نامه اجرايی سازمان زندان ها مطرح کرده است محکومينی که حسن رفتار و کردار داشته باشند، با صلاحديد رئيس موسسه يا قاضی ناظر، می توانند با همسر و فرزندانشان ملاقات حضوری داشته باشند. با توجه به اين ماده، اين امر نشان می دهدکه داشتن يا نداشتن ملاقات حضوری زندانيان منوط به نظر رئيس زندان و يا قاضی ناظر بر زندان است.
پس حسن رفتار و کردار هم در اينجا موثر نيست. آنچه که موثر است صلاحديد رئيس زندان يا قاضی ناظر بر زندان است که چون نظر شخصی است، باعث شده است که اين گونه رفتارهای تبعيض آميز صورت بگيرد. به برخی زندانيان ملاقات حضوری داده می شود و برخی از زندانيان که ممکن است حتی يکی تا دو سال هم در زندان باشند، ملاقات حضوری نداشته باشند. در واقع اين ماده بيانگر اين نکته است که دادن ملاقات حضوری به زندانی تابع ضابطه و مقررات خاصی نيست. بلکه تابع نظر شخصی رئيس زندان يا قاضی ناظر بر زندان است.»
در کنار اخبار تلخی که از زندانيان سياسی و مشکلات خانواده آنان برای ديدار با زندانيان شان می رسد، در روزهای گذشته خبر آزادی چند تن از فعالان سياسی، خانواده بسياری از زندانيان را به روزهای آينده اميدوارتر کرده است.
بهاره هدايت با وثيقه ۷۰۰ ميليون تومانی و مهديه گلرو، با وثيقه ۱۵۰ ميليون تومانی دو تن از فعالان حوزه دانشجويی ايران هستند که برای چهار روز به مرخصی آمدهاند.
خانم هدايت به ۹ سال و نيم زندان و خانم گلرو به دو سال حبس تعزيری محکوم شده اند. همچنين در روزهای گذشته ، چند تن از اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی به طور موقت آزاد شده اند، از جمله بهزاد نبوی، محسن ميردامادی، فيض الله عرب سرخی، عبدالله رمضانزاده، جواد امام ، مسعود لواسانی، اکبر امينی و مريم مجد.
اما هنوز در بين زندانيان سياسی افرادی همانند حشمت الله طبرزدی، عدنان حسنپور، محمد صديق کبودوند، ضيا نبوی، عماد بهاور، احسان مهرابی، حامد روحانی نژاد، بهروز جاويد تهرانی و نسرين ستوده، کماکان در شرايط سخت زندان روزگار می گذرانند.