مکان: يک جاده خاکی مشرف به شهر تهران. زمان: اواخر بعد از ظهر. صدا: صفير گلوله. هدف: يک خودرو پليس که با سرعت حرکت می کند. تيرانداز: رفیع پيتز.
اين ها نمایی از فيلم « شکارچی» هستند. يک داستان ماجرايی و سياسی که رفیع پيتز، فيلمساز ايرانی مشهور در سينمای جهان، نقش شخصيت اصلی داستان را بازی می کند و در عين حال نويسنده فيلمنامه و کارگردان آن است.
«کريستين ديزی» گزارشگر راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی در حاشيه جشنواره بين المللی فيلم پراگ که از ۲۴ مارس تا اول آوريل برگزار شد، با رفیع پيتز در مورد اين فيلم و برداشت وی از اوضاع سياسی و اجتماعی ايران گفت و گو کرده است.
آقای پيتز می گويد ژانر فيلم های ماجراجویانه بهترين الگو برای نمايش تنش موجود در جامعه ايران است.
او معتقد است که بهترين راه مقابله با مشکلات در يک جامعه پرسيدن سئوالات اساسی است.
«من دوست دارم يک روزی ميليون ها نفر از مردم ايران فقط با حمل علامت سئوال و بدون هيچ شعاری به خيابان ها بيايند.»
ملتی در شرف انفجار
تازه ترين فيلم رفیع پيتز خود به نوعی سئوالاتی را مطرح می کند. ماجرای آن، کشتن دو مامور پليس توسط يک مجرم سابقه دار است که همسر و دخترش در جريان زد و خورد بين ماموران انتظامی و تظاهر کنندگان به قتل رسيده اند.
در اين ماجرا کارگردان به مناسبات و عملکرد پيچيده حکومت، شرايط اقتصادی و مسئله عدالت در جامعه مدرن ايران می پردازد. اين فيلم درست مدتی قبل از وقوع تظاهرات تابستان سال ۲۰۰۹ در تهران فيلمبرداری شده است.
رفیع پيتز می گويد که زندگی مردم عادی در تهران الهام بخش اين داستان بوده است، مردمی که الزاما سياسی نيستند ولی تحت فشارهای شديد همه در مرز انفجارند.
او می گويد: «ايران با يک مشکل اساسی روبرو است. ما جامعه ای هستيم در مرز انفجار. هيچ کس ديگر حال و حوصله ديدن و صحبت کردن با ديگران را ندارد. مردم از نحوه حکومت احمدی نژاد و برخورد تحقير آميز وی با اکثريت جامعه به شدت خشمگين اند.»
سئوال از احمدی نژاد
رفیع پيتز که عضو هيچ گروه يا جريان سياسی نيست در دسامبر سال گذشته با نوشتن يک نامه سرگشاده به محمود احمدی نژاد، سئولات متعددی را در مورد اوضاع فعلی ايران مطرح کرد و پرسيد: «ما چرا در سال ۵۷ انقلاب کرديم؟»
رفیع پيتز می گويد نامه خود را خطاب به احمدی نژاد نوشته است چون در حال حاضر وی اداره کشور را به دست دارد، او کسی است که يک شبه «جنبش سبز» را غير قانونی اعلام کرده وسرکوب کرد. اگر او برای قانون اساسی و انقلاب سال ۵۷ کمترين ارزشی قائل است بايد از قدرت کناره گيره کند.
«احمدی نژاد و حکومت او دقيقا نماد آن چيزی هستند که مردم ايران در انقلاب سال ۵۷ عليه آن قيام کردند. زمان آن فرا رسيده که حاکمان ايران به اکثريت جمعيتی که در زمان انقلاب هنوز متولد نشده بود بگويند که اهداف واقعی آن انقلاب چه بود.»
چرا ما انقلاب کرديم؟
هفتاد درصد از جمعيت ايران را جوانانی تشکيل می دهند که انقلاب را به ياد ندارند. همين جوانان در اعتراضات تابستان و پاييز سال ۲۰۰۹ نقش فعالی داشتند. خواست اصلی آنها آزادی سياسی، جقوق بشر و حکومتی کارآمد برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی ايران است. ولی پاسخ حکومت به اين اعتراضات افزايش سرکوب بود.
رفیع پتيز می گويد: «آيا مردم ايران انقلاب کردند که حتی حق سئوال کردن نيز از آنها گرفته شود؟ اگر چنين است چرا در سال ۲۰۰۹ ما چهار نامزد برای انتخابات رياست جمهوری داشتيم؟ سئوال مهم و اساسی اين است که اهداف اصلی آن انقلاب چه بود؟ حکومت حتی افرادی مثل ميرحسين موسوی و مهدی کروبی را که خود در چهارچوب نظام هستند تحمل نمی کند.»
زندگی در فيلم و سينما
رفیع پيتز مادری ايرانی و پدری بريتانيايی دارد. او متولد سال ۱۳۴۸ در تهران است و بخش اعظم دوران کودکی خود را در آپارتمانی در طبقه پايين يک استوديوی فيلم سازی و در صحنه های فيلمبرداری سپری کرده است.
او در سال وقوع انقلاب با وجودی که ۱۲ ساله بود در اکثر مواقع همراه با فيلمبرداران به خيابان های تهران می رفت و صحنه های تاريخی روزهای انقلاب را به خوبی به ياد دارد.
رفیع پیتز در سال ۱۹۸۱ همراه خانواده اش به بريتانيا مهاجرت کرد و در آنجا تحصيلات خود در رشته فيلم و سينما را به پايان رساند.
او اولين فيلم داستانی خود را در سال ۱۹۹۶ در ايران تهيه کرد که « فصل پنجم» نام دارد. فيلم های وی دو بار نامزد دريافت جايزه خرس طلايی جشنواره فيلم برلين شده و يک فيلم او به نام «صنم» محصول سال ۲۰۰۰ جايزه «گران پری» جشنواره فيلم پاريس را از آن خود کرد.
اين ها نمایی از فيلم « شکارچی» هستند. يک داستان ماجرايی و سياسی که رفیع پيتز، فيلمساز ايرانی مشهور در سينمای جهان، نقش شخصيت اصلی داستان را بازی می کند و در عين حال نويسنده فيلمنامه و کارگردان آن است.
«کريستين ديزی» گزارشگر راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی در حاشيه جشنواره بين المللی فيلم پراگ که از ۲۴ مارس تا اول آوريل برگزار شد، با رفیع پيتز در مورد اين فيلم و برداشت وی از اوضاع سياسی و اجتماعی ايران گفت و گو کرده است.
آقای پيتز می گويد ژانر فيلم های ماجراجویانه بهترين الگو برای نمايش تنش موجود در جامعه ايران است.
او معتقد است که بهترين راه مقابله با مشکلات در يک جامعه پرسيدن سئوالات اساسی است.
«من دوست دارم يک روزی ميليون ها نفر از مردم ايران فقط با حمل علامت سئوال و بدون هيچ شعاری به خيابان ها بيايند.»
ملتی در شرف انفجار
تازه ترين فيلم رفیع پيتز خود به نوعی سئوالاتی را مطرح می کند. ماجرای آن، کشتن دو مامور پليس توسط يک مجرم سابقه دار است که همسر و دخترش در جريان زد و خورد بين ماموران انتظامی و تظاهر کنندگان به قتل رسيده اند.
در اين ماجرا کارگردان به مناسبات و عملکرد پيچيده حکومت، شرايط اقتصادی و مسئله عدالت در جامعه مدرن ايران می پردازد. اين فيلم درست مدتی قبل از وقوع تظاهرات تابستان سال ۲۰۰۹ در تهران فيلمبرداری شده است.
رفیع پيتز می گويد که زندگی مردم عادی در تهران الهام بخش اين داستان بوده است، مردمی که الزاما سياسی نيستند ولی تحت فشارهای شديد همه در مرز انفجارند.
او می گويد: «ايران با يک مشکل اساسی روبرو است. ما جامعه ای هستيم در مرز انفجار. هيچ کس ديگر حال و حوصله ديدن و صحبت کردن با ديگران را ندارد. مردم از نحوه حکومت احمدی نژاد و برخورد تحقير آميز وی با اکثريت جامعه به شدت خشمگين اند.»
سئوال از احمدی نژاد
رفیع پيتز که عضو هيچ گروه يا جريان سياسی نيست در دسامبر سال گذشته با نوشتن يک نامه سرگشاده به محمود احمدی نژاد، سئولات متعددی را در مورد اوضاع فعلی ايران مطرح کرد و پرسيد: «ما چرا در سال ۵۷ انقلاب کرديم؟»
رفیع پيتز می گويد نامه خود را خطاب به احمدی نژاد نوشته است چون در حال حاضر وی اداره کشور را به دست دارد، او کسی است که يک شبه «جنبش سبز» را غير قانونی اعلام کرده وسرکوب کرد. اگر او برای قانون اساسی و انقلاب سال ۵۷ کمترين ارزشی قائل است بايد از قدرت کناره گيره کند.
«احمدی نژاد و حکومت او دقيقا نماد آن چيزی هستند که مردم ايران در انقلاب سال ۵۷ عليه آن قيام کردند. زمان آن فرا رسيده که حاکمان ايران به اکثريت جمعيتی که در زمان انقلاب هنوز متولد نشده بود بگويند که اهداف واقعی آن انقلاب چه بود.»
چرا ما انقلاب کرديم؟
هفتاد درصد از جمعيت ايران را جوانانی تشکيل می دهند که انقلاب را به ياد ندارند. همين جوانان در اعتراضات تابستان و پاييز سال ۲۰۰۹ نقش فعالی داشتند. خواست اصلی آنها آزادی سياسی، جقوق بشر و حکومتی کارآمد برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی ايران است. ولی پاسخ حکومت به اين اعتراضات افزايش سرکوب بود.
رفیع پتيز می گويد: «آيا مردم ايران انقلاب کردند که حتی حق سئوال کردن نيز از آنها گرفته شود؟ اگر چنين است چرا در سال ۲۰۰۹ ما چهار نامزد برای انتخابات رياست جمهوری داشتيم؟ سئوال مهم و اساسی اين است که اهداف اصلی آن انقلاب چه بود؟ حکومت حتی افرادی مثل ميرحسين موسوی و مهدی کروبی را که خود در چهارچوب نظام هستند تحمل نمی کند.»
زندگی در فيلم و سينما
رفیع پيتز مادری ايرانی و پدری بريتانيايی دارد. او متولد سال ۱۳۴۸ در تهران است و بخش اعظم دوران کودکی خود را در آپارتمانی در طبقه پايين يک استوديوی فيلم سازی و در صحنه های فيلمبرداری سپری کرده است.
او در سال وقوع انقلاب با وجودی که ۱۲ ساله بود در اکثر مواقع همراه با فيلمبرداران به خيابان های تهران می رفت و صحنه های تاريخی روزهای انقلاب را به خوبی به ياد دارد.
رفیع پیتز در سال ۱۹۸۱ همراه خانواده اش به بريتانيا مهاجرت کرد و در آنجا تحصيلات خود در رشته فيلم و سينما را به پايان رساند.
او اولين فيلم داستانی خود را در سال ۱۹۹۶ در ايران تهيه کرد که « فصل پنجم» نام دارد. فيلم های وی دو بار نامزد دريافت جايزه خرس طلايی جشنواره فيلم برلين شده و يک فيلم او به نام «صنم» محصول سال ۲۰۰۰ جايزه «گران پری» جشنواره فيلم پاريس را از آن خود کرد.