روزنامه «واشینگتن پست» با حکايت شرايط زندگی يک خانواده بهایی ايرانی که فرزند آنها در آمريکا مشغول تحصيل بوده و پدر خانواده اخيرا در تهران بازداشت شده است، به دلايل بازداشت پيروان اين آيين پرداخته است و از نگاه بهائيان زوايای گوناگون اعمال فشار و تبعيض دينی در ايران و از جمله فشار حکومت برای برچيدن شبکه آموزش بهائيان را بررسی می کند.
مقاله «واشینگتن پست» با روز فارغ التحصيل شدن مهتاب مرتضايی فريد در روز ۲۱ ماه مه از دانشگاه «جورج ميسون» در آمريکا شروع می شود. پس از پايان جشن فارغ التحصيلی در دانشگاه وی به خانه می رود و منتظر تلفن پدرش از ايران می نشيند. اما اين تماس تلفنی هيچگاه برقرار نشد.
مهتاب تصور می کرد که پدرش روز فارغ التحصيلی وی را فراموش کرده ولی فردای آن روز از طريق دوستان بهایی خود در آمريکا با خبر شد که پدرش همراه با تعداد ديگری از بهائيان در تهران بازداشت شده اند. کامران مرتضايی فريد همراه با ۱۵ بهایی ديگر روانه زندان شدند. اين افراد کسانی بودند که در زمينه فراهم کردن آموزش عالی برای جوانان بهایی در ايران فعاليت می کردند.
دولت ايران سالهاست پيروان آيين بهائيت را که طبق قوانين آن کشور به رسميت شناخته نمی شود، مورد آزار و سرکوب قرار داده، بسياری از حقوق شهروندی را از آنان سلب کرده و رهبران و فعالين اين جامعه را زندانی می کند.
«واشینگتن پست» يادآوری می کند که پيروان اين مذهب در سراسر جهان ۵ تا ۶ ميليون نفر هستند. حدود ۳۰۰ هزار نفر از آن در ايران ساکن اند، حدود ۱۷۰ هزار نفر در آمريکا و حدود سه هزار نفر در شهر واشینگتن و حومه آن زندگی می کنند.
مهتاب مرتضايی فريد می گويد که پدرش عاشق کتاب و آموزش بود و در تمام مناسبت ها تنها هديه ای که به وی می داد کتاب بود.
دشواری های موجود برای آموزش بهائيان در ايران از زمان روی کار آمدن رژيم جمهوری اسلامی آغاز شد. استادان و دانشجويان بهایی از دانشگاهها اخراج شدند و در تمام اين سالها اگر کسی پيرو مذهب بهائيت بوده حق ورود به دانشگاه را پيدا نمی کرد.
در چنين شرايطی بهائيان که برای آموزش و تحصيل ارزش فراوانی قائل هستند، شروع کردند به سازماندهی يک شبکه زيرزمينی برای آموزش فرزندان خود. اين شيوه آموزش ترکيبی از تحصيل مکاتبه ای و گاه شرکت در کلاس هايی است که به طور پنهانی و خصوصی در منازل افراد برگزار می شوند.
در دهه هشتاد ميلادی اين جنبش به شبکه آموزش عالی بهائيان معروف شد و با استفاده از شبکه اينترنت و تماس آنلاين کار آن ادامه يافت. در اين سالها هزاران نفر از جوانان بهایی در يک چنين سيستمی آموزش ديده و بعدها توانستند در دانشگاه های خارج از ايران به تحصيلات خود ادامه دهند.
«واشینگتن پست» سپس می افزايد که پدر مهتاب، کامران مرتضايی فريد ۵۶ ساله و مهندس رشته الکترونيک، از افراد فعال در ايجاد شبکه آموزش عالی بهائيان در ايران و در حال حاضر مدير اين موسسه است.
مهتاب خاطرات خود از اعمال تبعيض در مورد پيروان بهائيت حتی در سنين کودکی را بازگو کرده و می گويد بسياری از مدارس ابتدایی و متوسطه خوب و سرشناس در ايران دانش آموزان بهایی را نمی پذيرفتند. در برخی از مدارس دانش آموزان بهایی را مجبور می کردند که از ساير دانش آموزان جدا بنشينند.
پس از پايان تحصيلات مشکل بعدی دشواری های مربوط به يافتن کار بود.
مدارک تحصيلی موسسه آموزش عالی بهائيان در ايران به رسميت شناخته نمی شد. به همين خاطر طی چند دهه اخير بسياری از خانواده های بهایی به خارج از ايران مهاجرت کرده و يا فرزندان خود را برای ادامه تحصيل به خارج فرستاده اند.
مهتاب نيز در سن ۱۸ سالگی به آمريکا آمد و چند هفته پيش تحصيلات خود را در رشته روانشناسی و علوم اعصاب به پايان رساند.
«واشینگتن پست» در بخش پايانی اين مقاله يادآوری می کند که موسسه آموزش عالی بهائيان در ايران با وجود تمام فشارها و بازداشت هفته های اخير به کار خود ادامه می دهد.
مهتاب در مورد ادامه فعاليت های پدرش در اين زمينه احساس دوگانه ای دارد. از يک طرف به وی افتخار می کند ولی از طرف ديگر به خوبی می داند که چنين کاری بسيار خطرناک و مستلزم فداکاری های بسيار زيادی است.
در نهايت چند روز پيش مهتاب توانست صدای پدر خود را بشنود. پدرش از زندان مخوف اوين در تهران توانست با تلفن وی تماس گرفته و با گذاشتن يک پيغام کوتاه روی پيام گير تلفن مهتاب به وی بگويد که او را دوست دارد و برای وی آرزوی موفقيت می کند.
مهتاب می گويد اين جملات کوتاه گرمای ويژه ای به قلب او بخشيده. صدای پدرش بسيار آرام و محکم بود. در نهايت او به وعده خود عمل کرد و اگر چه کمی ديرتر و از درون زندان، ولی فارغ التحصيلی دخترش را به وی تبريک گفت.
مقاله «واشینگتن پست» با روز فارغ التحصيل شدن مهتاب مرتضايی فريد در روز ۲۱ ماه مه از دانشگاه «جورج ميسون» در آمريکا شروع می شود. پس از پايان جشن فارغ التحصيلی در دانشگاه وی به خانه می رود و منتظر تلفن پدرش از ايران می نشيند. اما اين تماس تلفنی هيچگاه برقرار نشد.
مهتاب تصور می کرد که پدرش روز فارغ التحصيلی وی را فراموش کرده ولی فردای آن روز از طريق دوستان بهایی خود در آمريکا با خبر شد که پدرش همراه با تعداد ديگری از بهائيان در تهران بازداشت شده اند. کامران مرتضايی فريد همراه با ۱۵ بهایی ديگر روانه زندان شدند. اين افراد کسانی بودند که در زمينه فراهم کردن آموزش عالی برای جوانان بهایی در ايران فعاليت می کردند.
دولت ايران سالهاست پيروان آيين بهائيت را که طبق قوانين آن کشور به رسميت شناخته نمی شود، مورد آزار و سرکوب قرار داده، بسياری از حقوق شهروندی را از آنان سلب کرده و رهبران و فعالين اين جامعه را زندانی می کند.
«واشینگتن پست» يادآوری می کند که پيروان اين مذهب در سراسر جهان ۵ تا ۶ ميليون نفر هستند. حدود ۳۰۰ هزار نفر از آن در ايران ساکن اند، حدود ۱۷۰ هزار نفر در آمريکا و حدود سه هزار نفر در شهر واشینگتن و حومه آن زندگی می کنند.
مهتاب مرتضايی فريد می گويد که پدرش عاشق کتاب و آموزش بود و در تمام مناسبت ها تنها هديه ای که به وی می داد کتاب بود.
دشواری های موجود برای آموزش بهائيان در ايران از زمان روی کار آمدن رژيم جمهوری اسلامی آغاز شد. استادان و دانشجويان بهایی از دانشگاهها اخراج شدند و در تمام اين سالها اگر کسی پيرو مذهب بهائيت بوده حق ورود به دانشگاه را پيدا نمی کرد.
در چنين شرايطی بهائيان که برای آموزش و تحصيل ارزش فراوانی قائل هستند، شروع کردند به سازماندهی يک شبکه زيرزمينی برای آموزش فرزندان خود. اين شيوه آموزش ترکيبی از تحصيل مکاتبه ای و گاه شرکت در کلاس هايی است که به طور پنهانی و خصوصی در منازل افراد برگزار می شوند.
در دهه هشتاد ميلادی اين جنبش به شبکه آموزش عالی بهائيان معروف شد و با استفاده از شبکه اينترنت و تماس آنلاين کار آن ادامه يافت. در اين سالها هزاران نفر از جوانان بهایی در يک چنين سيستمی آموزش ديده و بعدها توانستند در دانشگاه های خارج از ايران به تحصيلات خود ادامه دهند.
«واشینگتن پست» سپس می افزايد که پدر مهتاب، کامران مرتضايی فريد ۵۶ ساله و مهندس رشته الکترونيک، از افراد فعال در ايجاد شبکه آموزش عالی بهائيان در ايران و در حال حاضر مدير اين موسسه است.
مهتاب خاطرات خود از اعمال تبعيض در مورد پيروان بهائيت حتی در سنين کودکی را بازگو کرده و می گويد بسياری از مدارس ابتدایی و متوسطه خوب و سرشناس در ايران دانش آموزان بهایی را نمی پذيرفتند. در برخی از مدارس دانش آموزان بهایی را مجبور می کردند که از ساير دانش آموزان جدا بنشينند.
پس از پايان تحصيلات مشکل بعدی دشواری های مربوط به يافتن کار بود.
مدارک تحصيلی موسسه آموزش عالی بهائيان در ايران به رسميت شناخته نمی شد. به همين خاطر طی چند دهه اخير بسياری از خانواده های بهایی به خارج از ايران مهاجرت کرده و يا فرزندان خود را برای ادامه تحصيل به خارج فرستاده اند.
مهتاب نيز در سن ۱۸ سالگی به آمريکا آمد و چند هفته پيش تحصيلات خود را در رشته روانشناسی و علوم اعصاب به پايان رساند.
«واشینگتن پست» در بخش پايانی اين مقاله يادآوری می کند که موسسه آموزش عالی بهائيان در ايران با وجود تمام فشارها و بازداشت هفته های اخير به کار خود ادامه می دهد.
مهتاب در مورد ادامه فعاليت های پدرش در اين زمينه احساس دوگانه ای دارد. از يک طرف به وی افتخار می کند ولی از طرف ديگر به خوبی می داند که چنين کاری بسيار خطرناک و مستلزم فداکاری های بسيار زيادی است.
در نهايت چند روز پيش مهتاب توانست صدای پدر خود را بشنود. پدرش از زندان مخوف اوين در تهران توانست با تلفن وی تماس گرفته و با گذاشتن يک پيغام کوتاه روی پيام گير تلفن مهتاب به وی بگويد که او را دوست دارد و برای وی آرزوی موفقيت می کند.
مهتاب می گويد اين جملات کوتاه گرمای ويژه ای به قلب او بخشيده. صدای پدرش بسيار آرام و محکم بود. در نهايت او به وعده خود عمل کرد و اگر چه کمی ديرتر و از درون زندان، ولی فارغ التحصيلی دخترش را به وی تبريک گفت.