صدها هزار نفر در پايتخت آلمان فروپاشی ديوار برلين را در روز نهم نوامبر جشن گرفتند. هشت هزار بادکنک سفيد درتاريکی شب اينروز به آسمان پرواز کردند. به صورت نمادين ديوار برلين و ديکتاتوری شکست خورده سوسياليستی با اين بادکنکها در آسمان برلين ترکيدند.
در روز نهم نوامبر ۱۹۸۹ انقلاب صلح آميز آلمان به وقوع پيوست، تاريخ سوسياليسم واقعی در آلمان به پايان رسيد و دموکراسی پارلمانی بر ديکتاتوری سوسياليستی پيروز شد.
بين سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۱ بيش از ۲.۷ ميليون شهروند از «جمهوری دموکراتيک آلمان» و برلين شرقی فرار کردند. سن بيش از نيمی از آنها کمتر از ۲۵ سال بود. اين واقعيت يکی از دلايلی بود که رهبری ديکتاتوری سوسياليستی حاکم در جمهوری دمکراتيک آلمان را با مسائل جدی روبرو کرده بود.
در آن مقطع زمانی روزانه نيم ميليون انسان بين برلين شرقی و غربی رفت و آمد میکردند و به سادگی میتوانستند فرق زندگی در يک جامعه آزاد و در ديکتاتوری را لمس کنند. فقط در سال ۱۹۶۰ در حدود ۲۰۰ هزار نفر آلمان شرقی را که تحت کنترل نيروهای نظامی شوروی بود ترک کردند و برای هميشه در آلمان غربی و در برلین غربی ساکن شدند. اين حقيقت اقتصاد سوسياليستی آلمان شرقی را هر روز ضعيفتر میکرد.
«والتر اولبريشت»، يکی از سياستمدارهای آلمان شرقی، در سخنرانی خود در روز ۱۵ ژوئن ۱۹۶۱ اعلام کرد که «هيچکس قصد ساختن يک ديوار را ندارد. دو ماه بعد، در روز ۱۲ اوت، شورای وزرای آلمان شرقی اعلام کرد که «برای جلوگيری از فعاليتهای خصمانه نيروهای انتقامگير و نظامی در آلمان غربی و برلین غربی» در مرزها کنترلهايی انجام خواهد گرفت که برای هر کشور مستقل امری عادی است.»
اين شورای حکومتی البته نگفت که هدف واقعی حاکمان ديکتاتوری پرولتاريی در همان زمان چه بوده است، که قدم به قدم مردم آلمان و مردم دنيا را برای ساخت فاجعه ديوار به اصطلاح «ضد فاشيستی» آماده میکرد.
در صبح روز ۱۳ اوت ۱۹۶۱ نرده هايی در مرز منطقه تحت نفوذ شوروی نصب می شوند. نيروهای امنيتی، نظامی و پليسی آلمان شرقی در اين روز از هر نوع رفت و آمد و تردد بين مناطق شرقی و مناطق غربی که تحت کنترل ايالات متحده آمريکا، بریتانیا و فرانسه بودند، جلوگيری کردند.
در روزها و هفته های متقاعب اول سيم های خاردار و کم کم کارهای ساخت ديوار بتونی شروع شد. مثلا در خيابان برناور در برلين وسط پياده رو و وسط خيابان ديوار کشيده می شود. به دستور مقامات دولت سوسياليستی خانههايی که در نزديکی ديوار قرار گرفته بودند رديف به رديف تخليه شده و درهای ورودی خانهها را با آجر ديوارکشی میکنند.
درهمان روز ۱۳ اوت سال ۱۹۶۱ «ويلی برانت» يکی از معروفترین سياستمدارهای آلمان غربی که آن زمان شهردار برلين بود، اعلام کرد: «سنای شهر برلين در مقابل همه دنيا عليه اقدام های ضدبشری و غير قانونی کسانی که مشغول نصف کردن آلمان هستند شکايت میکند. از همانهايی که مردم برلين شرقی را آزار میدهند و برلین غربی را تهديد میکنند.»
در روز ۲۵ اکتبر ۱۹۶۱ تانک های آمريکايی و شوروی در مقابل همديگر در مرز «چکپوينت چارلی» در برلين قرار میگيرند. دو قدرت اتمی جهانی وسط شهر برلين ۱۶ ساعت با فاصله فقط چند متر در مقابل همديگر قرار گرفته بودند. خطر جنگ بيش از حد زياد شده بود.
رئيس جمهور وقت ايالات متحده آمريکا، جان اف کندی، ابتکار به خرج داده و فوری با خروشچف، رهبر شوروی که رئيس حزب کمونيست آن کشور نيز بود، تماس بر قرار می کند و وضعيت آلمان اشغال شده را بين چهار قدرت پيروز، شوروی از يک سو و ايالات متحده آمريکا، بریتانیا و فرانسه از سوی ديگر را حل میکند، که جنگ نشود.
طولی نمی کشد که يک ديوار برلین را به دوشهر تقسيم میکند. طول ديوار اين شهر ۴۳.۱ کيلومتر بود. ديواری که دور مرز کشور آلمان شرقی کشيده میشود ۱۱۱.۹ کيلومتر بود.
بين سال ۱۹۶۱ و ۱۹۸۹ بيش از ۶۰۰ انسان قربانی گلوله های مسلسل های سربازان سوسياليستی آلمان شرقی می شوند تا اينکه بالاخره ديوار آلمان از هم پاشيد.
نه فقط يک ديوار ضد انسانی فروپاشيد بلکه طولی نکشيد تا در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱ ديکتاتوری سوسياليستی شوروی نيز از هم پاشيد.
تاريخ به کندی حق داد که در سخنرانی خود در ۲۳ ژوئن ۱۹۶۳ در برلين گفت: «اين ديوار آشکارترين و پررنگترين نماد شکست و وورشکستگی نظام کمونيست به شمار ميرود و نمادی لخت و عريان در برابر چشم جهانيان است، با اين حال ما هيچ دل خوشی از آن نداريم، چرا که اين ديوار توهينی است به تاريخ، توهينی است به بشريت، چرا که اين ديوار خانواده ها را از يکديگر جدا کرده است، همسران و برادران و خواهران را از يکديگر جدا کرده است، و ملتی را که آرزوی يکپارچه شدن دارد، از هم جدا کرده است.»