کتاب کنشهای کوچک ايستادگی، نوشته استيو کراشاو و جان جکسون، روايت رخدادها و داستانها و يا وقايع خيلی به نظر کوچکی است که در جای جای جهان روی داده و به نوعی اعتراض مدنی مردم را تقويت کرده و يا آن را به نتيجه رسانده است.
استیو کراشاو، خبرنگار سابق روزنامه گاردين و مدير فعلی بخش تقويت و گسترش فعالان حقوق بشر در سازمان عفو بينالملل در لندن، در گفتوگو با راديو فردا در مورد اين کتاب، حواشی آن و همچنين تشابه آن با رخدادهای ايران میگويد.
***
يک سوال که اول به ذهن می آيد اين است که وقتی شاهد وقايع پس از انتخابات رياست جمهوری چهارسال پيش در ايران بوديد، چطور آن را در خطوط کتاب خود فرض می کرديد يا اين که چقدر آن ها را مشابه می ديديد؟
زمانی که وقايع انتخابات رياست جمهوری اخير ايران در جريان بود، ما مشغول نوشتن کتاب بوديم. بايد بگويم ديدن به شکلی بيداری مردم بسيار الهام بخش بود. من سال های ۱۹۸۰ در لهستان بودم و نظام حکومتی تک حزبی بود و هيچ اميدی به هيچ گونه تغييری وجود نداشت ولی نزديک به ۱۰ سال بعد، تغيير آمد، آن هم نه يک شبه که به تدريج و با اعتراض های مردمی همين طور پيش تر رفت. در نتيجه پيش از اين شاهد تغيير بوده ام اما تغيير هيچ وقت يک شبه روی نمی دهد.
ما در سال ۲۰۰۹ خيلی حرکت معترضان مردم ايران را الهام بخش می ديديم اما در سوی ديگر، می شد افول آن حرکت را هم ديد. من کارشناس امور ايران نيستم ولی از تجربه لهستان می توانم بگويم آن جا هم يک شبه هيچ کسی انتظار تغيير نداشت ولی همه شجاعت کسانی که می خواستند، به تدريج پيشروی کرد. همان چيزی که واسلاو هاول هم گفته و تاکيد دارد که تغيير در راه است و نمی توان از آن گريخت.
پرسش ديگر درباره کتاب است. رخدادهايی که در آن آمده را در خبرها و رسانه های نمی بينيم، مثل قضيه شستن پرچم در کشور پرو. ولی از سوی ديگر به نظر می آيد فقط نگاهی به يک موضوع باشد و يک اتفاق که در مقطعی، بعضی ها همکاری کرده اند. اما فکر نمی کنيد برای رسيدن به تغيير، خيلی عوامل و فاکتورها هستند که آن را شکل می دهند؟
البته خيلی فاکتورها هست و من و يکی از دوستان با هم کتابی در مورد برمه (يا ميانمار) و تغييرات آن نوشتيم. من به طور آگاهانه علاقه ای به نزديک شدن به تحليل های ژئوپولتيک و تغييرات سياسی تحليلی ندارم. البته خيلی عوامل هست که باعث تغيير و يا جلوگيری از تغيير می شود ولی به عنوان يک انسان و بخشی از جامعه همواره به نفس تغيير توجه دارم. خيلی مواقع به من می گويند که شرايط اين طوری هيچ وقت عوض نمی شود يا هميشه اين طور می ماند. مردمی که در زمان حاضر در شرايط نامناسبی در برخی کشورها هستند، در واقع اميدی در خود نمی بينند و می گويند ممکن نيست وضع ما عوض شود. اما به زودی تغيير می آيد حالا شايد در چند روز يا چند ماه يا ده تا بيست سال آينده.
البته نمی شود دست روی دست گذاشت و گفت بالاخره يک چيزی عوض خواهد شد. وقتی چيزی که از آن به عنوان بهار عربی عنوان شد که البته به نظرم بيشتر ناآرامی و حرکت اعتراضی بود شروع شد، خيلی ها فکرش را نمی کردند که در مصر تغيير روی دهد. کسی فکرش را نمی کرد که حسنی مبارک از کار کنار برود ولی مردم بيشتر و بيشتر به ميدان تحرير آمدند و تغيير را شکل دادند.
يا در اروپای شرقی همين طور بود. البته رژيم های سرکوبگر، تفنگ هايشان را آماده شليک هم می کنند ولی مجبور می شوند عقب نشينی کنند. مواقعی هم هست که همه چيز بد پيش می رود. مانند سرکوب معترضان در ميدان تيانانمن در چين.
يا حتی در قضيه ليبی يا سوريه.
بله، مردم و شهروندانی که فقط خواستار تغيير مسالمت آميز بودند در ليبی به شدت سرکوب شدند و هرچند قذافی بالاخره کنار گذاشته شد اما بهای آن بسيار سنگين بود. همين مورد در مورد سوريه هم هست. اما در چين هم آن زمان به شدت با درخواست تغيير مقابله شد اما همان درخواست ها به تدريج الان در حال اجراست.
بايد تاکيد کنم اين کتاب به نوعی نوشتن نسخه نيست. اين خيلی بی انصافی است که کسی در خلوت راحت خود در لندن يا نيويورک نشسته باشد و به بقيه بگويد چه کار کند. اين کتاب نوشته و دست به دست کردن کارهايی است که مردم دست به دست هم دادند و يا پيش درآمدی به تغييراتی است که در آينده شکل خورد.
ايران يکی از بخش هايی است که ما شجاعت و شهامت زيادی از مردم ديده ايم ولی هنوز نتوانسته ايم آن تغيير بزرگی که همه در فکر آن هستيم، ببينيم. چين هم مثال ديگری از اين مورد است. خيلی از مردم چين خواستار حقوق بيشتری هستند ولی هنوز به آن نرسيده اند.
اين کتاب در مورد وقايعی است که يا شروع يا بخشی از تغيير بوده است. به عنوان خبرنگار خيلی از حوادث اين کتاب حتی آميخته به طنز است که البته می دانيم مردم ايران طبع بسيار خوبی در فکاهی و طنز سياسی دارند.
ما تلاش کرديم در اين کتاب از تحليل شرايط و وقايع صرفنظر کنيم. به ما البته ايراد گرفتند که چرا اين کتاب در خود تحليل ندارد. ولی من کتاب های تحليلی هم کار کرده ام اما کار آن کتاب ها نه نوشتنش خيلی لذت بخش است و نه خواندن آن. در اين کتاب ما تحليل را حذف کرديم تا خواننده از مصر تا آفريقای جنوبی تا پرو تا ايران گرفته خودش بتواند مهره ها را به هم وصل کند و تصوير را بسازد.
و البته نمونه ليبريا خيلی آموزنده است.
بله حرکت زنان و دست به دست دادن آن ها برای تغيير، ستودنی است. زنان هر روز با هم بيشتر پيوسته شده و نقش بزرگی در محاصره سران جنگ و اجبار آن ها به مذاکرات صلح داشتند. حرکت آن ها بسيار موثر و قابل تقدير بود.
يک چيز در همه اين ها مشترک است: شجاعت و شهامت، کمی شيطنت و شرارت و البته همبستگی. چرا که همه اين ها دست به دست هم می دهد تا دانه ها دور هم جمع شده و به يک سيل روان تبديل شوند.
در آخر، يک مسئله هست که البته انتقاد نيست ولی بايد درباره آن گفت وگو کرد. فکر نمی کنيد به شکلی اين کتاب يک جلد دوم يا يک مکمل نياز دارد؟ چرا که اين ها می تواند برای خيلی ها آموزنده و الهام بخش باشد ولی بعد از آن چه؟ تغيير شکل می گيرد ولی اگر برنامه نباشد تغيير می تواند هزينه های سنگين تر يا حتی عقب گرد به همراه داشته باشد.
اين را البته مشتاقانه می پذيرم که جلد دومی داشته باشد و نياز به مباحث بيشتری دارد. ولی بايد گفت خيلی داستان ها پايان خوش ندارد ولی بيشتر داستان ها پايان خوش خيلی سريع ندارد. يعنی حتی با روی دادن تغيير، باز هم نياز به زمان و حرکت است تا به آن پايان خوش رسيد. يا حتی مصر که به رغم آن حرکت مردمی در ميدان تحرير، حرکت دولت قاهره بعد از آن خيلی چشم انداز روشنی نداشته است.
قصد ما اين بود که برگ هايی از تاريخ را به اشتراک بگذاريم و روی واقعيت ها تاکيد کنيم که اگر شرايط امروز مناسب نيست، دليل نمی شود که برای هميشه اين طور بماند. وقتی مردم بخواهند، تغيير روی خواهد داد.
نکته جالب این کتاب این است که خیلی الهام بخش است. نه به شکلی که داستان پردازانه باشد، که خیلی مستند و مشخص.
قصد ما این بود که در شرایطی که خیلی ها فکر می کنند دیگر تمام شد یا دیگر همین خواهد بود، بگوییم تغییر مانند موجی است که به تدریج شکل می گیرد. در شرایط حال خیلی جاها شاید تغییر نکردنی به نظر بیاید ولی تغییر سخت است و بالاخره می آید.
***
کتاب کنش های کوچک ایستادگی از سوی مدرسه مجازی و جامعه مدنی توانا ترجمه شده و به طور رایگان برای همه قابل دسترسی است.
استیو کراشاو، خبرنگار سابق روزنامه گاردين و مدير فعلی بخش تقويت و گسترش فعالان حقوق بشر در سازمان عفو بينالملل در لندن، در گفتوگو با راديو فردا در مورد اين کتاب، حواشی آن و همچنين تشابه آن با رخدادهای ايران میگويد.
***
يک سوال که اول به ذهن می آيد اين است که وقتی شاهد وقايع پس از انتخابات رياست جمهوری چهارسال پيش در ايران بوديد، چطور آن را در خطوط کتاب خود فرض می کرديد يا اين که چقدر آن ها را مشابه می ديديد؟
زمانی که وقايع انتخابات رياست جمهوری اخير ايران در جريان بود، ما مشغول نوشتن کتاب بوديم. بايد بگويم ديدن به شکلی بيداری مردم بسيار الهام بخش بود. من سال های ۱۹۸۰ در لهستان بودم و نظام حکومتی تک حزبی بود و هيچ اميدی به هيچ گونه تغييری وجود نداشت ولی نزديک به ۱۰ سال بعد، تغيير آمد، آن هم نه يک شبه که به تدريج و با اعتراض های مردمی همين طور پيش تر رفت. در نتيجه پيش از اين شاهد تغيير بوده ام اما تغيير هيچ وقت يک شبه روی نمی دهد.
ما در سال ۲۰۰۹ خيلی حرکت معترضان مردم ايران را الهام بخش می ديديم اما در سوی ديگر، می شد افول آن حرکت را هم ديد. من کارشناس امور ايران نيستم ولی از تجربه لهستان می توانم بگويم آن جا هم يک شبه هيچ کسی انتظار تغيير نداشت ولی همه شجاعت کسانی که می خواستند، به تدريج پيشروی کرد. همان چيزی که واسلاو هاول هم گفته و تاکيد دارد که تغيير در راه است و نمی توان از آن گريخت.
پرسش ديگر درباره کتاب است. رخدادهايی که در آن آمده را در خبرها و رسانه های نمی بينيم، مثل قضيه شستن پرچم در کشور پرو. ولی از سوی ديگر به نظر می آيد فقط نگاهی به يک موضوع باشد و يک اتفاق که در مقطعی، بعضی ها همکاری کرده اند. اما فکر نمی کنيد برای رسيدن به تغيير، خيلی عوامل و فاکتورها هستند که آن را شکل می دهند؟
البته خيلی فاکتورها هست و من و يکی از دوستان با هم کتابی در مورد برمه (يا ميانمار) و تغييرات آن نوشتيم. من به طور آگاهانه علاقه ای به نزديک شدن به تحليل های ژئوپولتيک و تغييرات سياسی تحليلی ندارم. البته خيلی عوامل هست که باعث تغيير و يا جلوگيری از تغيير می شود ولی به عنوان يک انسان و بخشی از جامعه همواره به نفس تغيير توجه دارم. خيلی مواقع به من می گويند که شرايط اين طوری هيچ وقت عوض نمی شود يا هميشه اين طور می ماند. مردمی که در زمان حاضر در شرايط نامناسبی در برخی کشورها هستند، در واقع اميدی در خود نمی بينند و می گويند ممکن نيست وضع ما عوض شود. اما به زودی تغيير می آيد حالا شايد در چند روز يا چند ماه يا ده تا بيست سال آينده.
البته نمی شود دست روی دست گذاشت و گفت بالاخره يک چيزی عوض خواهد شد. وقتی چيزی که از آن به عنوان بهار عربی عنوان شد که البته به نظرم بيشتر ناآرامی و حرکت اعتراضی بود شروع شد، خيلی ها فکرش را نمی کردند که در مصر تغيير روی دهد. کسی فکرش را نمی کرد که حسنی مبارک از کار کنار برود ولی مردم بيشتر و بيشتر به ميدان تحرير آمدند و تغيير را شکل دادند.
يا در اروپای شرقی همين طور بود. البته رژيم های سرکوبگر، تفنگ هايشان را آماده شليک هم می کنند ولی مجبور می شوند عقب نشينی کنند. مواقعی هم هست که همه چيز بد پيش می رود. مانند سرکوب معترضان در ميدان تيانانمن در چين.
يا حتی در قضيه ليبی يا سوريه.
بله، مردم و شهروندانی که فقط خواستار تغيير مسالمت آميز بودند در ليبی به شدت سرکوب شدند و هرچند قذافی بالاخره کنار گذاشته شد اما بهای آن بسيار سنگين بود. همين مورد در مورد سوريه هم هست. اما در چين هم آن زمان به شدت با درخواست تغيير مقابله شد اما همان درخواست ها به تدريج الان در حال اجراست.
بايد تاکيد کنم اين کتاب به نوعی نوشتن نسخه نيست. اين خيلی بی انصافی است که کسی در خلوت راحت خود در لندن يا نيويورک نشسته باشد و به بقيه بگويد چه کار کند. اين کتاب نوشته و دست به دست کردن کارهايی است که مردم دست به دست هم دادند و يا پيش درآمدی به تغييراتی است که در آينده شکل خورد.
ايران يکی از بخش هايی است که ما شجاعت و شهامت زيادی از مردم ديده ايم ولی هنوز نتوانسته ايم آن تغيير بزرگی که همه در فکر آن هستيم، ببينيم. چين هم مثال ديگری از اين مورد است. خيلی از مردم چين خواستار حقوق بيشتری هستند ولی هنوز به آن نرسيده اند.
اين کتاب در مورد وقايعی است که يا شروع يا بخشی از تغيير بوده است. به عنوان خبرنگار خيلی از حوادث اين کتاب حتی آميخته به طنز است که البته می دانيم مردم ايران طبع بسيار خوبی در فکاهی و طنز سياسی دارند.
ما تلاش کرديم در اين کتاب از تحليل شرايط و وقايع صرفنظر کنيم. به ما البته ايراد گرفتند که چرا اين کتاب در خود تحليل ندارد. ولی من کتاب های تحليلی هم کار کرده ام اما کار آن کتاب ها نه نوشتنش خيلی لذت بخش است و نه خواندن آن. در اين کتاب ما تحليل را حذف کرديم تا خواننده از مصر تا آفريقای جنوبی تا پرو تا ايران گرفته خودش بتواند مهره ها را به هم وصل کند و تصوير را بسازد.
و البته نمونه ليبريا خيلی آموزنده است.
بله حرکت زنان و دست به دست دادن آن ها برای تغيير، ستودنی است. زنان هر روز با هم بيشتر پيوسته شده و نقش بزرگی در محاصره سران جنگ و اجبار آن ها به مذاکرات صلح داشتند. حرکت آن ها بسيار موثر و قابل تقدير بود.
يک چيز در همه اين ها مشترک است: شجاعت و شهامت، کمی شيطنت و شرارت و البته همبستگی. چرا که همه اين ها دست به دست هم می دهد تا دانه ها دور هم جمع شده و به يک سيل روان تبديل شوند.
در آخر، يک مسئله هست که البته انتقاد نيست ولی بايد درباره آن گفت وگو کرد. فکر نمی کنيد به شکلی اين کتاب يک جلد دوم يا يک مکمل نياز دارد؟ چرا که اين ها می تواند برای خيلی ها آموزنده و الهام بخش باشد ولی بعد از آن چه؟ تغيير شکل می گيرد ولی اگر برنامه نباشد تغيير می تواند هزينه های سنگين تر يا حتی عقب گرد به همراه داشته باشد.
اين را البته مشتاقانه می پذيرم که جلد دومی داشته باشد و نياز به مباحث بيشتری دارد. ولی بايد گفت خيلی داستان ها پايان خوش ندارد ولی بيشتر داستان ها پايان خوش خيلی سريع ندارد. يعنی حتی با روی دادن تغيير، باز هم نياز به زمان و حرکت است تا به آن پايان خوش رسيد. يا حتی مصر که به رغم آن حرکت مردمی در ميدان تحرير، حرکت دولت قاهره بعد از آن خيلی چشم انداز روشنی نداشته است.
قصد ما اين بود که برگ هايی از تاريخ را به اشتراک بگذاريم و روی واقعيت ها تاکيد کنيم که اگر شرايط امروز مناسب نيست، دليل نمی شود که برای هميشه اين طور بماند. وقتی مردم بخواهند، تغيير روی خواهد داد.
نکته جالب این کتاب این است که خیلی الهام بخش است. نه به شکلی که داستان پردازانه باشد، که خیلی مستند و مشخص.
قصد ما این بود که در شرایطی که خیلی ها فکر می کنند دیگر تمام شد یا دیگر همین خواهد بود، بگوییم تغییر مانند موجی است که به تدریج شکل می گیرد. در شرایط حال خیلی جاها شاید تغییر نکردنی به نظر بیاید ولی تغییر سخت است و بالاخره می آید.
***
کتاب کنش های کوچک ایستادگی از سوی مدرسه مجازی و جامعه مدنی توانا ترجمه شده و به طور رایگان برای همه قابل دسترسی است.