همه ما هر روز در کوچه و خيابان با کودکانی روبرو می شويم که می خواهند کفش واکس بزنند و يا گل، آدامس و فال حافظ بفروشند.
کودکانی را هم می بينيم که نان خشک جمع می کنند يا در حال زير و رو کردن زباله ها برای يافتن وسيله ای برای فروش آنها هستند.
کودکانی را هم گاه و بيگاه در اتوبوس های شهری می بينيم که ساز می زنند و آواز می خوانند تا پولی به دست آورند.
همه آنان که زير ۱۸ سال سن دارند و به جای رفتن به مدرسه، بازی با همسن و سالان خود و به قول معروف «کودکی کردن»، ناچار می شوند برای گذران زندگی خودشان و يا کمک به خانواده کار کنند، « کودکان کار» نام دارند.
اما اين دسته از کارهای مورد اشاره، ظاهرا کارهای تميزتری به شمار می روند.
هر شب، هر روز و هر ساعت نيز کودکانی مشغول کارند، اما يا در ديد مردم نيستند يا مردم چنان غرق گرفتاری های روزمره خود هستند که انگار آنها را نمی بينند. کودکانی که در کارگاه های گوناگون صنعتی و ساختمانی، قالی بافی، آجرپزی و کارهايی از اين دست، با ساعت کاری حتی بيش از بزرگترها و با درآمدی بسيار کمتر از آنان به کارهای سخت و طاقت فرسا مشغولند.
البته کودکانی هم هستند که به کارهايی از نوع ديگر وادار می شوند مانند گدايی، جا به جا کردن مواد مخدر در پارک ها و پياده روها و کودکانی که ناگزير به تن فروشی می شوند.
- «کودک کار، کودکی است که اگر مجبور نباشد خرج خانواده را تامين کند حداقل مجبور است خرج خود را در خانواده تامين کند.»
در ارتباط با همين مورد اخير، رييس سازمان بهزيستی استان تهران گفته که سن تن فروشی در ايران به ۱۵ سال رسيده است. او سن ۸۰ درصد زنان خيابانی را بين ۱۵ تا ۲۴ سال اعلام کرد.
پريسا کاکايی، روانشناس و فعال اجتماعی در حوزه مسائل زنان و کودکان در تهران، در پاسخ به اين پرسش «راديو فردا» که « کودک کار يعنی چه و کودکان کار به چه کسانی گفته می شود»، گفت : «کودک کار، کودکی است که اگر مجبور نباشد خرج خانواده را تامين کند حداقل مجبور است خرج خود را در خانواده تامين کند. اين امر می تواند در خانواده ای باشد که به دليل فقر مالی هر کس مجبور است هزينه های خود را به دست آورد يا هر کس علاوه بر هزينه خود به خانواده هم کمک کند.»
وی افزود: «اين کار می تواند گل فروشی، کبريت فروشی، خياطی، مکانيکی، حمل و نقل، گشتن در زباله ها، خود فروشی، باربری، فال فروشی، سيگار فروشی و کارهای ساختمانی باشد و حتی گدايی بخشی از کار اين کودکان است.»
« چون کوچک هستم، به من زور می گويد»
در جامعه ايرانی، قديم ترها کودکان را از سن بسيار پايين پی کار می فرستادند تا هم به قول معروف آن روزها هنری ياد بگيرند و هم کمک خرج خانواده باشند. در روستاها و در ميان عشاير هنوز هم دختران و پسران کوچک پا به پای خانواده کار می کنند. بنابراين ممکن است از خودمان بپرسيم اين حرف ها يعنی چه؟ چرا کودک نبايد کار کند؟
پريسا کاکايی به اين پرسش پاسخ داد: «آن چه در بحث کودکان کار مهم است، اين مسئله است که کار تا چه حد مانع تحصيل، بازی ها و کودکی کردن کودک می شود. تمام اتفاقاتی که رخ می دهد در اين جهت است که کودک کودکی نمی کند، مدرسه نمی رود و از تمام امکاناتی که يک کودک به طور طبيعی بايد در اين سنين داشته باشد، محروم است.»
کتک خوردن از صاحب کار و دريافت نکردن تمام يا بخشی از دستمزد از جمله مسائل عادی است که کودکان کار با آن روبرو هستند.
يکی از کودکان کار، خود، بر همان نکته هايی انگشت گذاشت که فعالان اجتماعی پشتيبان حقوق کودکان به آن اشاره می کنند.
اين کودک کار در يکی از گردهمايی هايی که يک تشکل غير دولتی حامی کودکان کار برگزار کرده بود، گفت: «خيلی از بچه ها کار می کنند. خيلی سختی کشيديم. صاحب کار کتک مان زده و پول مان را نداده يا نصفه نيمه داده است. اين کار درستی نيست. چون من کوچک هستم به من زور می گويد، ولی اگر بزرگ بودم، نمی توانست اين حرف را بزند.»
کتک خوردن و يا دريافت نکردن دستمزد همه ماجرا نيست.
اتفاقاتی که در روزگار ما در کمين کودکان کار است، تنها از نوع سختی کشيدن های «کودکان کار» در روزگار گذشته نيست، بلکه امروز در شهرهای بزرگ و دور از چشم خانواده ها و دولت، برای کودک و نوجوانی که به ناگزير تن به کار می دهد، کار تميز يا کار کثيف، هر اتفاقی ممکن است بيفتد.
پريسا کاکايی، روانشناس و فعال اجتماعی در اين رابطه گفت: «نه تنها هيچ نظارتی وجود ندارد بلکه انواع سوء استفاده های جنسی، جسمی و مادی در کنار کار نسبت به اين کودکان انجام می شود. از خشونت و ضرب و شتمی که توسط صاحب کار اعمال می شود تا تکدی گری، سوء استفاده های جنسی و مسائل ديگری از اين قبيل.»
دولت، جامعه يا خانواده
در برابر اين کودکان و آسيب هايی که بر آنان وارد می شود و محروميت هايی که در حقشان روا می دارند، کدام بخش از جامعه مسئول است؟ دولت، جامعه يا خانواده و شايد هر سه.
جامعه شناسان و فعالان حقوق کودک، هر سه بخش را مسئول می دانند.
در ايران و بر اساس قانون کار، به کارگيری کودکان زير ۱۵ سال ممنوع است. اما کار کسانی که بين ۱۵ تا ۱۸ سال سن دارند و قانون آنها را نوجوان می شناسد، مجاز است. به شرط آن که يک ساعت کمتر از کارگران معمولی کار کنند و در کارهای سخت و زيان آور به کار گماشته نشوند و سالی يک بار از آنان آزمايش های پزشکی به عمل آيد.
اما آيا در همين حد و حدود هم قانون رعايت می شود؟
يکی از کسانی که قانون او را نوجوان می شناسد، اما بر اساس تعريف های پذيرفته شده جهانی «کودک کار» به شمار می آيد، درباره سختی و ساعت کارش گفته است. او در گردهمايی يکی از تشکل های غير دولتی پشتيبان حقوق کودکان کار سخن گفت: «کارم کفاشی است که کار خيلی مشکلی است. به خصوص از قسمت چکش زنی خيلی بدم می آيد چون ناخن هايم زير چکش له می شوند. به ما زور می گويند و حقوق ما کمتر از کارگران ديگر است درحالی که ساعت کاری ما بيشتر است. کارگر معمولی هشت ساعت کار می کند ولی ما بايد ۱۲ ساعت کار کنيم.»
پريسا کاکايی، با مسئول دانستن دولت، جامعه و خانواده ها در برابر کودکان کار گفت: «ما هم از نظر قانونی ضعف داريم و هم توسعه منابع انسانی نداريم. به خانواده هايی که اين کودکان را به دنيا می آورند، آموخته نشده است که تعداد بچه ها چگونه بايد کنترل شود و اگر بچه ای به دنيا آمده است، چه مسئوليتی در قبال او دارند.»
وی افزود: «مسئله مهم اين است که ما فقط بعد توسعه اقتصادی را در نظر می گيريم بدون آن که به توسعه منابع انسانی فکر کنيم. يعنی خانواده های اقشار پايين جامعه به مسئوليت های خود در قبال کودکان توجه ندارند و آنها را به عنوان نيروی کار به دنيا می آورند تا يک گوشه زندگی را بگيرند.»
خانم کاکايی در اين ارتباط اشاره کرد که اين مسئله در عشاير هم وجود دارد که به کودک به عنوان نيروی کار نگاه می کنند.
برخی از آمارها، شمار کودکان کار خيابانی در ايران را تا يک ميليون نفر برآورد می کنند، اما با در نظر گرفتن کودکانی که در کارگاه ها يا روستاها مشغول به کارند، اين آمار از اين تعداد بسيار فراتر می رود.
علاوه بر کودکان ايرانی، کودکان مهاجر کشور افغانستان هم در ايران به کار می پردازند و دچار همان آسيب هايی می شوند که کودکان ايرانی با آنها روبرو هستند.
يک کودک افغان در تهران، که به کار جمع آوری و فروختن زباله مشغول است، در گفت و گو با راديو فردا زندگی اش را اين گونه توضيح داد: « ۱۴ ساله هستم. درس نمی خوانم و از صبح تا شب آشغال جمع می کنم. پدر و مادرم در افغانستان هستند و با برادرم اينجا زندگی می کنم. اين آشغال ها را به کارخانه ها می فروشم که با آن پلاستيک سياه توليد می کنند. در ماه سيصد هزار تومان در می آورم.»
او گفت که به جای کار کردن دوست داشت درس بخواند.
برای حمايت از کودکان کار در ايران، چند تشکل غير دولتی با امکانات اندکی که از ميان مردم جمع آوری می کنند، برخی اقدامات حمايتی را مانند تشکيل کارگاه های آموزشی برای اين کودکان و خانواده هايشان و تامين هزينه تحصيل بخش کوچکی از کودکان کار را انجام می دهند، اما به گفته فعالان اين عرصه، اين تلاش ها کافی نيست.
يکی از فعالان تشکل های غير دولتی حامی کودکان کار، در يک گردهمايی که به دعوت همين تشکل برگزار شده بود، بزرگترها را برای پشتيبانی از اين کودکان فرا خواند و گفت: «آن چه در سطح دنيا سنت است، اين است که نتيجه مبارزات آدم بزرگ ها لغو کار و احقاق حقوق کودک بوده است. جمله معروفی وجود دارد که شايد کهنه و نخ نما شده باشد؛ اين که حق گرفتنی است، ولی برای کودکان دادنی است.»
در اين حال، به جز فعالان حوزه حقوق کودک، برخی از شاعران، داستان نويسان و فيلم سازان کوشيده اند تا جامعه را با مسئله ای به نام «کودکان کار» آشنا کنند تا شايد از اين راه کمکی به حل مسئله «کودکان کار» در ايران کرده باشند.
برای شنيدن گزارش ويژه اين هفته راديو فردا فايل صوتی اين گزارش را در بالای صفحه سمت چپ باز کنيد.
«گزارش ويژه هفته» را هر دوشنبه در مجله شامگاهی بعد از خبرهای ساعت نوزده و سی دقيقه از راديو فردا می تواند بشنويد، باز پخش اول آن را سه شنبه ها پس از خبرهای ساعت نيم بامداد در مجله شامگاهی و بازپحش دوم آن را پس از خبرهای ساعت سيزده در مجله نيمروزی.
در اين رشته گزارش ها، همکاران و گزارشگران «راديو فردا» از مرز رويدادهای روز عبور می کنند و به بررسی تحليلی مسائلی می پردازند که از جمله در حوزه های سياسی، اجتماعی، فرهنگی، زيست محيطی، ورزشی و غيره در اين يا در آن حد، خبرساز شده اند.