لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۵۵

بنایی: ایران برای تبدیل به قدرت اقتصادی، با تناقض‌های داخلی روبه‌روست


چقدر توافق هسته‌ای زمینه‌ساز بازگشت ایران به اقتصاد جهانی به عنوان یک بازیگر اثرگذار است، و آیا ایران پس از برجام، می‌تواند دوباره موقعیتی را که پیش از انقلاب ۵۷ از آن برخوردار بود، به دست آورد.

حسن بنایی، معتقد است که این پتانسیل وجود دارد اما با توجه به تناقض‌های داخلی زیادی که در ایران دیده می‌شود، فاصله ایران با چنان موقعیتی بسیار زیاد است.

حسین بنایی

حسین بنایی در دانشگاه ایندیانا در آمریکا درباره توسعه تفکر سیاسی لیبرال در ایران مدرن تحقیق می‌کند. او در سال ۲۰۱۲ از دانشگاه براون در آمریکا در مقطع دکتری فارغ‌التحصیل شده است. او همچنین یکی از نویسندگان کتابی درباره روابط ایران و آمریکا و جنگ ایران و عراق است.

آیا به نظرتان، بعد از توافق اتمی، ما شاهد یک ایران متفاوت هستیم یا اینکه همه چیز همان گونه بود که ادامه دارد؟

به نظرم ما شاهد مشغله‌های فکری متفاوتی برای دولت ایران هستیم و یک رویکرد تازه جهانی است که باید درباره آن فکر کنند. اگر درباره جامعه ایران و کشور صحبت کنیم، به نظرم همه چیز همان گونه که پیش از توافق بود، است. فکر نمی‌کنم که تغییری جدی به وجود آمده باشد چون قرار نبود که با این توافق در سیاست داخلی ایران تغییری ایجاد شود.

شاید رویکردی برای به کارگیری از نیروهای بروکراتیک کارآمدتر به وجود آمده، اما به غیر از این تقریباً همه چیز همانند گذشته است. شما وقتی دولتی میانه‌روتر داشته باشید، با یک سری سیاست‌های روبه‌رو هستید و وقتی دولتی تندرو داشته باشید، سیاست‌ها در آن راستا تغییر می‌کنند.

از نظر اینکه چه تفاوتی ایجاد شده این است که دولت ایران حال باید به رویکردی بیاندیشد که تقریباً از زمان انقلاب اسلامی، فرصت برای آن ایجاد نشده بود و آن تمایل کشورهایی است که انقلاب را یک اتفاق رادیکال و ناخوشایند می‌دیدند و حال می‌خواهند با دولت گفتمان داشته باشند و مشروعیت رژیم را از خیلی جوانب در رفتار دیپلماتیک و اقتصادی به رسمیت بشناسند.

حال ایران باید فکر کند که چگونه می‌خواهد این روابط را شکل دهد و چگونه سیگنال‌هایی را درباره تغییر رفتارش در زمینه منطقه، اقتصاد و سیاست، به بقیه بفرستد، و به نظرم اینها تغییری است که می‌بینیم، حتی اگر بسیار پله پله و آرام این اتفاق بیفتد.

از چند ماه پیش که توافق به اجرا در آمده است، حتی وزارت امور خارجه ایران هم -به گفته خود مقام‌ها- تمرکز اصلی خود را بر دیپلماسی اقتصادی معطوف کرده است. بیشتر رفت و آمده به تهران هم از منظر اقتصادی پررنگ‌تر هستند. آیا فکر می‌کنید می‌توان ایران را در کنار بازگشت به اقتصاد بین‌المللی، یک بازیگر اثرگذارتر در موازنه‌های استراتژیک و سیاسی هم دید، به نوعی که غرب، نه الزاماً آمریکا، ایران را به عنوان متحد یا شریکی در این زمینه ببیند؟

من فکر می‌کنم که این ممکن است و این فرصت برای ایران وجود دارد که این موقعیت را بازیابد و وزارت خارجه ایران هم علاقه‌مند است سیگنال‌هایی را در این زمینه بفرستد. اما این موضوع در حلقه‌های قدرت ایران، هنوز حل نشده است و دلیل تعلل در این زمینه و برخی نشانه‌های متضادی که فرستاده می‌شود هم همین است.

دولت ساختاری دارد که باید یک نوع هم نظری وجود داشته باشد، اما مقام‌ها شیوه‌های مختلفی برای بیان رویکردهایشان و اولویت‌هایشان دارند. رهبر ایران آیت‌الله خامنه‌ای اخیراً یک سخنرانی بسیار بنیادی ارائه کرد که ماهیت ستیزه‌جویانه داشت که درباره احتمال شکست توافق می‌گفت. این شک و تردید و همچنین تأکید بر اهداف انقلابی رژیم در مقابل منافع ملی ایران و منافع اقتصادی همیشه بخشی از گفته‌های مقام‌ها بوده است. این مشکلی است که حتی شاید حل‌شدنی هم نباشد. کشورهای زیادی با آن روبه‌رو هستند. اینکه ایدئولوژی در مقابل پراگماتیسم قرار می‌گیرد. اما چون ایران برای مدت زیادی منزوی بوده و هم‌اکنون همه منتظرند تا ببینند چگونه برای بازکردن درهایش اقدام می‌کند، از نقطه نظر غرب، این مسایل تبدیل به تنش یا تناقض می‌شود.

به نظر من ایران طبیعتاً متحد استراتژیک بهتری برای کشورهای غربی است و بسیاری از این کشورها با توجه به سابقه‌ای که در سه دهه گذشته با متحدان عرب خود داشتند، به خوبی فهمیده‌اند که ایران مشابهت‌های اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی بیشتری با آنها دارد اما اینکه این را چگونه تبدیل به یک سیاست واقعی بکنند موضوع مجزایی است که در ارتباط با همان سیگنال‌های متضاد است. ایران باید فکری به حال این نشانه‌های متضادی که می‌فرستد بکند و غرب باید به این نتیجه برسد که چگونه به رویکردهایی متفاوتی که از سوی ایران دریافت می‌کند، واکنش نشان دهد.

مقام‌های غربی در این زمینه به مسائلی چون نقض حقوق بشر در ایران یا حمایت ایران از تروریسم اشاره می‌کنند و این مسائل را به عنوان مانع برای عادی‌سازی روابط بر می‌شمارند.

از زمان حملات ۱۱ سپتامبر آمریکا و کشورها غربی در مقطع دشواری از مواجهه با مسئله حقوق بشر و تروریسم قرار گرفتند.

وقتی به برخی متحدان سنتی آمریکا نگاه کنیم، همین موضوعات فوریت بیشتری هم پیدا می‌کند. مثلاً در مورد کمک اقتصادی یا حتی تسلیحاتی عربستان سعودی به برخی گروه‌های تروریستی یا کمک‌های قطر به این گروه‌ها، یا نقض حقوق بشر در این کشورها، که تفاوت چندانی با وضعیت ایران ندارد و در برخی مواقع بدتر از رفتار ایران در منطقه است. و این تناقض‌ها به نوعی در معرض دید عموم هست تا ببینند. اما از آنجا که برای سی و اندی سال معیار توضیح رابطه غرب با ایران بوده، عقب‌نشینی از آن یا اولویت کمتر دادن به آن در مقایسه با منافع استراتژیک، اقدامی بسیار آسیب‌پذیر است.

به نظر من دولت اوباما لطف بزرگی در حق غرب کرد که با دولت ایران همراه شد و موضوع هسته‌ای را تبدیل به موضوع استراتژیک اصلی کرد و برای حل آن تلاش کرد و فضایی مناسب برای رسیدگی به سایر مسایل ایجاد کرد. یکی از مسائل اصلی درباره توافق، این است که تحلیل‌های پیرامون آن، از رویکرد به پرونده هسته‌ای ایران نشئت می‌گیرد.

من همیشه معتقد بودم که این پرونده مترادف است با امنیت رژیم و اذعان کردن به مشروعیت جمهوری اسلامی، در روابط بین‌الملل و هیچ وقت فکر نکردم که ایران در پی تولید سلاح اتمی بوده، و از برنامه هسته‌ای به عنوان ابزاری برای دستیابی به منافعی که درباره آنها به بن‌بست خورده بود،‌ استفاده کرد. به نظرم با این چنین رویکرد و تشخیصی، پیامد توافق هسته‌ای همان خواهد شد که پیش‌بینی می‌شد که حال که مشروعیت جمهوری اسلامی به رسمت شناخته شده، سایر مشخصه‌ها در زمینه سیاسی یا وضعیت حقوق بشر همانند گذشته خواهد بود، و حال بر عهده دو طرف است که نشان دهند از این پس چگونه درباره این موضوعات رفتار خواهند کرد تا راضی‌کننده باشد. و این تنگنایی است که هم‌اکنون در آن قرار داریم.

شما به کشورهای منطقه اشاره کردید. وقتی امروز به خاورمیانه و کشورهای همسایه ایران و تنش‌های موجود نگاه می کنید، به نظرتان تا چه حد این وضعیت نگران‌کننده است؟

این وضعیت بسیار نگران‌کننده است. این وضعیت هم از منظر موجودیت‌ها هم از منظر رویکردها نگران‌کننده است. صعود و نزول دو کشور در این زمینه مهم است. عربستان سعودی که موقعیتی قدرتمند در زمینه سیاست خارجی در این منطقه داشته، به نظر می‌آید دچار لغزش شده، و مسایل اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیک فراوانی برای پادشاهی این کشور وجود دارد و ناآرامی‌های داخلی زیادی در آنجا وجود دارد، اما از سوی دیگر ایران به نوعی موفق به پشت سر گذاشتن رقابت‌های داخلی و سیاست‌های جناحی شده، و به نوعی دولت یکپارچه روحانی به شدت متمرکز بر ترمیم روابط اقتصادی و سیاسی با کشورهای دنیاست و همچنین به نوعی به این کشور فرصتی در عراق و سوریه داده شده تا به منافعش رسیدگی کند.

اینچنین وضعیتی که اقدامات سعودی‌ها به نوعی از موقعیت ضعف و ایرانی‌ها از موقعیت قدرت است، ترکیبی برای یک فضای خطرناک است. به نظرم اعراب و نه فقط سعودی‌ها هم‌اکنون نگران خود توافق اتمی نیستند اما درباره آینده‌ای که این توافق می‌تواند به همراه بیاورد، نگرانند. آنها از «ایرانیزه شدن» خاورمیانه عرب بیم دارند که به صورت تاریخی نهادهای سیاسی و فرهنگی خودمختار داشته است.

اگر ایران تبدیل به یک قدرت اقتصادی شود، مثلاً شاهد پخش شدن فزاینده کمپانی‌های ایرانی در جهان عرب خواهیم بود که تصور تأثیرات فرهنگی آن برای پادشاهی عربستان بسیار ترسناک خواهد بود. همچنین آنها تمایل ندارند که وضعیت به ایران پیش از انقلاب سال ۵۷ بازگردند که در آن، ایران ستونی برای استراتژی بزرگ آمریکا و غرب در منطقه بود.

یعنی شما فکر می‌کنید ایران بالقوه می‌تواند آن موقعیت پیش از سال ۵۷ را به دست آورد؟

نه. پتانسیل وجود دارد، اما ایران با آن فاصله زیادی دارد. از همین رو هم اشاره کردم که برداشت و سوءبرداشت خیلی مهم است. برداشت این است که ایران به طرف آن پتانسیل قدم بر می‌دارد، که به نظر من که تحلیلگر ایران هستم، اصلاً این طور نیست. و اگر این برداشت سعودی‌ها باشد، و آنها مستعد در زمینه سوءبرداشت هستند -در ۳۰ سال گذشته کوچکترین بهبودی در روابط ایران با دنیای غرب برای آنها اعلام خطر بوده است- آن وقت این مشکل‌ساز خواهد شد.

این مسئولیت بر عهده کشورهای غربی است که به سعودی‌ها اطمینان دهند. متأسفانه شیوه‌ای که این کار انجام شده این است که تمام و کمال به خواست‌های سعودی‌ها توجه کنند که تسلیحات وتجهیزات نظامی بیشتر می‌خواستند. به نظرم باید این اطمینان‌دهی، به شکل گفت‌وگویی صادقانه باشد که این روابط سیاسی توضیح داده شود.

از سوی دیگر ایران تناقض‌های داخلی زیادی دارد، و اصلاً با تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی فاصله زیادی دارد. ترکیه که در اواخر دهه ۹۰ و سال‌های اولیه قرن تازه، موقعیت بسیار بهتری از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داشت، و صحبت از عضویتش در اتحادیه اروپا بود، هنوز نتوانسته به آن جایگاه برسد با اینکه موقعیتی خوب و حمایت داخلی و بین‌المللی داشت.

ایران اصلاً در این موقعیت نیست. در نتیجه برداشت و سوءبرداشت خیلی به این رقابت در منطقه دامن زده است اما این هیاهو فروکش خواهد کرد خصوصاً زمانی که ایران متوجه شود که مبلغ صد میلیارد دلار مشکلاتش را حل نخواهد کرد؛ مبلغی که حتی در پس گرفتن همان هم مشکل دارد. می‌توان گفت اقتصاد داخلی ایران ویران شده، سراسر فساد است و در سوءاستفاده گروه‌های رقیب چیزی کم ندارد و بخش بزرگی از آن از زمان انقلاب در تاریکی فعالیت می‌کند، شفاف نیست و برای کسی که می‌خواهد وارد معامله شود، درک محاسبات‌شان ممکن نیست.

  • 16x9 Image

    هانا کاویانی

    هانا کاویانی، از سال ۱۳۸۶ با رادیو فردا به عنوان خبرنگار و گزارشگر همکاری می‌کند. او در این مدت تحولات سیاسی و دیپلماتیک از جمله فراز و فرودهای مرتبط با پرونده هسته‌ای ایران، و مذاکرات منتهی به توافق هسته‌ای ایران و قدرت‌های جهانی را از نزدیک دنبال کرده است.

XS
SM
MD
LG