لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۱۹:۰۸

مذاکره با آمریکا: معامله منافع ملی در برابر حفظ نظام؟


جفری فلتمن (نفر دوم از چپ)، دیپلمات ارشد پیشین آمریکایی، در مقام معاون دبیرکل سازمان ملل در دیدار بان کی‌مون با آیت‌الله خامنه‌ای
جفری فلتمن (نفر دوم از چپ)، دیپلمات ارشد پیشین آمریکایی، در مقام معاون دبیرکل سازمان ملل در دیدار بان کی‌مون با آیت‌الله خامنه‌ای
طرح مسئله: مدعای توصیفی/تبیینی/توصیه‌ای مخالفان مذاکرات محرمانه احتمالی میان دولت ایران و دولت آمریکا به شرح زیر است:

در مذاکره محرمانه، جمهوری اسلامی برای حفظ خود، منافع ملی را پایمال خواهد کرد. به تعبیر دیگر، هر باجی به دولت آمریکا داده خواهد شد تا نظام حفظ شود. پس هیچ‌گونه مذاکره‌ای - یا حداقل مذاکره محرمانه- میان ایران و آمریکا نباید صورت بگیرد.

آیا این مدعا صادق است؟ آیا مذاکرات محرمانه میان رژیم استبداد دینی جمهوری اسلامی و دولت آمریکا لزوماً چنین پیامدی خواهد داشت؟ تفاوت ساز و کارهای سیاست داخلی و سیاست خارجی در مقاله «علنی یا غیرعلنی بودن مذاکره با آمریکا» توضیح داده شده است، به همین دلیل در اینجا به طور مصداقی به مذاکره محرمانه ایران و آمریکا پرداخته و توضیح خواهیم داد که آیا معامله منافع ملی با بقای رژیم امکان‌پذیر خواهد بود؟

یکم- مسائل مورد اختلاف دولت آمریکا با ایران: دولت آمریکا چهار اختلاف اساسی با ایران دارد. این مسائل، به ترتیب اولویت، به قرار زیرند:

الف- پروژه هسته‌ای ایران
ب- حفظ موجودیت اسرائیل و رفع خطر ایران برای اسرائیل
پ- فعالیت‌های تروریستی جمهوری اسلامی
ت- نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی

این مسائل توسط دولت آمریکا بیان شده است. اما مدعای آیت‌الله خامنه‌ای چیز دیگری است. به گفته او، آمریکا فقط و فقط به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی است و بقیه مسائل «بهانه» و پوشش‌های تعقیب این هدف اصلی‌اند. اگر این مدعا صادق باشد، جایی برای مذاکره باقی نمی‌ماند. (رجوع شود به مقاله «ناسازه سیاست تغییر رژیم- مذاکره با رژیم»)

مخالفان طرفدار جدی آمریکا، مدعای آیت‌الله خامنه‌ای را کاذب و محصول «تئوری توطئه» قلمداد می‌کنند. به گفته آنان، دولت آمریکا هرگز به دنبال سرنگونی هیچ رژیمی نبوده و نخواهد بود. «چپ‌های مارکسیست» و «چپ‌های مذهبی» این نوع تهمت‌ها را بر آمریکا وارد آورده و ادعا می‌کنند که آمریکا دولت‌هایی چون مصدق و آلنده را با کودتا سرنگون کرده است. (به عنوان نمونه رجوع شود به: ویلیام بلوم، کشتن امید، مداخلات ارتش آمریکا و سیا پس از جنگ جهانی دوم، منوچهر بیگدلی خمسه، انتشارات اطلاعات) «آمریکاستیزان» همچنان در چنبره مبارزه با امپریالیسم و استعمار اسیرند. آنان مخالف بسط «هژمونی» جهان غرب به رهبری دولت آمریکا هستند. به همین دلیل چنین اتهام بزرگی را می‌سازند که آمریکا به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی است.

تحلیل حاضر مدعای خامنه‌ای را کنار نهاده و مدعیات رسمی دولت آمریکا را مبنا قرار می‌دهد که کلیه مسائل و مشکلاتش با ایران تحت عناوین چهارگانه فوق می‌گنجند. در حالی که حتی رویترز در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۳ شواهدی در تأیید همین مدعا ارائه و پیشنهاد کرده که مدل مذاکرات آمریکا و چین در زمان نیکسون، درباره ایران عملی شود.

دوم- سازش برای بقا: فرض کنیم آیت‌الله خامنه‌ای وارد مذاکراه محرمانه با آمریکا شود و هدفش کنار نهادن پروژه «تغییر رژیم» توسط آمریکا باشد. برای رسیدن به این نتیجه، منافع ملی چگونه پایمال خواهد شد و ایران مجبور به پرداخت چه هزینه‌هایی خواهد بود؟ به تعبیر دیگر، ایران کدام مطالبات سلطه‌جویانه آمریکا را باید بپذیرد؟

الف- پروژه هسته‌ای: موضع رسمی دولت آمریکا پذیرش استفاده صلح‌آمیز ایران از انرژی هسته‌ای است. اما مطالباتش به قرار زیر است:

- تعطیلی سایت فردو که که تحت نظارت شبانه‌روزی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در حال فعالیت است. این خواست به معنای تعطیلی غنی‌سازی ۲۰ درصدی است. برای این که غنی‌سازی ۲۰ درصدی فقط در فردو صورت می‌گیرد
- تبدیل اورانیوم غنی شده ۲۰ درصدی به صفحه‌های سوخت
- تصویب پروتکل الحاقی و افزایش بازرسی‌ها به منظور اثبات غیرنظامی بودن طرح‌های هسته‌ای
- لغو مرحله‌ای بخشی از تحریم‌های اقتصادی در صورت پذیریش این خواست‌ها

فرض کنیم آیت‌الله خامنه‌ای تمامی این بسته را در مذاکرات محرمانه بپذیرد. آیا این امر با منافع ملی ایران تعارض دارد و خیانت به کشور است؟

بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی بارها درخواست کرده‌اند که پیش از انجام هرگونه مذاکره‌ای ایران نه تنها این خواست‌ها را بپذیرد، بلکه غنی سازی ۳.۵ درصدی را هم به تعلیق در آورد. چگونه است که پذیرش مطالبات هسته‌ای آمریکا - و بیش از آن: یعنی تعلیق غنی‌سازی ۳.۵ درصدی- بدون گرفتن هیچ گونه امتیازی در جهت منافع ملی است، اما پذیرش همان‌ها در مذاکرات محرمانه و گرفتن امتیازاتی (از جمله: لغو تحریم‌های اقتصادی، به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی اورانیوم مطابق NPT) مخالف منافع ملی ایران است؟ در واقع جمهوری اسلامی تاکنون تعطیلی فردو را هم نپذیرفته است، چه رسد به تعطیلی کل پروژه هسته‌ای. (مطالبه برخی از افراد و گروه‌های اپوزیسیون)

ب- موجودیت اسرائیل: دولت آمریکا نه تنها خود را متعهد به دفاع از اسرائیل می‌داند، بلکه مطابق قانونی که به تأیید کنگره رسیده موظف است که برتری استراتژیک اسرائیل بر کل منطقه را تحت هر شرایطی تأمین کند.

زمامداران جمهوری اسلامی با شعارهای دن‌کیشوت‌وار و غیرانسانی «نابودی اسرائیل» به زیان منافع ملی ایران عمل کرده و هزینه‌های گزافی به کشور تحمیل کرده‌اند. اگر چه طرح عملی آنها از طریق مدل افریقای جنوبی دنبال می‌شود. آیت‌الله خامنه‌ای «راه حل عادلانه و کاملاً دموکراتیک» خود را این گونه توضیح داده است:

«همه فلسطینى‌ها، چه ساکنان کنونى آن، و چه کسانى که به کشورهاى دیگر رانده شده و هویت فلسطینى خود را حفظ کرده‌اند، اعم از مسلمان و مسیحى و یهودى، در یک همه‌پرسى عمومى، با نظارتى دقیق و اطمینان‌بخش شرکت کنند و ساختار نظام سیاسى این کشور را انتخاب نمایند و همه فلسطینیانى که سال‌ها رنج آوارگى را تحمل کرده‌اند، به کشور خود باز گردند و در این همه‌پرسى و سپس تدوین قانون اساسى و انتخابات، شرکت نمایند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد».

فرض کنیم ایران در مذاکرات محرمانه بپذیرد که این سیاست را کنار گذارده و از این به بعد، از طرح چهارجانبه آمریکا و اروپا و روسیه و سازمان ملل- مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت مستقل اسرئیل- حمایت به عمل آورد. آیا تن دادن به این مطالبه در مذاکرات محرمانه، نافی منافع ملی ایران است؟ مگر مخالفان جمهوری اسلامی خود مخالف شعار نابودی اسرائیل نیستند و نمی‌گویند سر دادن این شعار علیه منافع ملی ایران است؟
پ- تروریسم: دولت آمریکا دولت ایران را به دست داشتن در فعالیت‌های تروریستی و حمایت از سازمان‌ها و گروه‌های تروریستی(جهاد اسلامی، حماس، حزب‌الله لبنان و...) متهم می‌سازد. مخالفان جمهوری اسلامی نیز همین اتهام را طرح کرده و خواهان ترک فعالیت‌های تروریستی توسط جمهوری اسلامی هستند. از این جهت، پذیرش این مطالبه دولت آمریکا، در مذاکرات محرمانه، نافی منافع ملی ایران نیست. ضمن آنکه در مذاکرات طرفین ملزم به رعایت این امر خواهند شد. یعنی:

اولاً: باید تعریفی واحد از فعالیت‌های تروریستی ارائه شود که همه بدان ملتزم باشند.

ثانیاً: یک بام و دو هوایی نمی‌توان عمل کرد. به عنوان مثال: آمریکا و اسرائیل حزب‌الله لبنان را گروه تروریستی قلمداد می‌کنند، در حالی که اتحادیه اروپا و دیگر کشورها این گروه را در شمار گروه‌های تروریستی قرار نداده‌اند.

ایرانیان - از جمله دانشمندان هسته‌ای ایران- توسط اسرائیل ترور شده و می‌شوند. طبعاً اسرائیل هم باید دست از ترور بشوید.

گروه پ ک ک ترکیه از نظر آمریکا و اتحادیه اروپا گروه تروریستی به شمار می‌رود. اما شعبه ایرانی این گروه تروریستی به شمار نمی‌رود.

دولت آمریکا هم نباید از گروه‌های ایرانی که اقدام به عملیات تروریستی می‌کنند، هیچ‌گونه حمایتی به عمل آورد.

ت- نقض حقوق بشر: دولت آمریکا به درستی ادعا می‌کند که جمهوری اسلامی ناقض حقوق بشر است. اگر دولت ایران در مذاکرات محرمانه رعایت حقوق بشر را بپذیرد، به سود منافع ملی و مخالفان جمهوری اسلامی خواهد بود.

اما احتمالاً مدعای مخالفان مذاکرات محرمانه به قرار زیر خواهد بود: جمهوری اسلامی به مطالبات اصلی آمریکا تن خواهد داد تا بتواند به نقض حقوق بشر ادامه دهد و آمریکا هم هیچ اعتراضی به عمل نخواهد آورد. فرض کنید این گونه باشد و آمریکا توافق کند که در برابر پذیرش دیگر خواسته‌هایش، نقض حقوق بشر را نادیده بگیرد.

اولاً: مگر فشارهای کنونی به ایران و وضع تحریم‌های اقتصادی فلج‌کننده برای رعایت حقوق بشر است؟
ثانیاً: اینک چه اقدامی در حمایت از حقوق بشر صورت می‌گیرد که پس از توافق تعطیل خواهد شد؟
ثالثاً: توافق در مواردی که موجودیت ایران و ایرانیان را نشانه گرفته است، به سود منافع ملی است. تجربه پیمان هلسینکی میان غرب و شرق سابق، نشان می‌دهد که بهبود روابط به سود بهبود وضعیت حقوق بشر و گذار به دموکراسی است.

سوم- پذیرش سلطه‌گری آمریکا: مخالفان می‌توانند مدعای خود را تغییر داده و مدعی شوند که جمهوری اسلامی در برابر تداوم حیات خود، ایران را تحت سلطه استعماری و امپریالیستی آمریکا در خواهد آورد. اما این مدعا، نه تنها با تصویری که خود از دولت آمریکا ترسیم می‌کنند تعارض دارد، بلکه چنین حالتی در شرایط کنونی قابل تصور نیست.

مخالفان رژیم از یک سو می‌گویند: جمهوری اسلامی باید شعار نابودی اسرائیل را کنار بگذارد، از فعالیت‌های تروریستی دست بشوید، پروژه هسته‌ای‌اش را تعطیل کند؛ اما از سوی دیگر مذاکره با دولت آمریکا و پذیرش همین موارد را پایمال کردن منافع ملی ایران قلمداد می‌کنند. مسئله چیست؟

در واقع نگرانی اصلی در پوشش مدعیات متعارض پنهان می‌شود. نگرانی این است که اگر میان ایران و دولت‌های غربی به رهبری دولت آمریکا سازشی صورت بگیرد، تحریم‌ها و فشارها و سرنگونی رژیم کنار نهاده شود و رژیم تثبیت شود. در واقع، انتظار این است که دولت آمریکا به جای مخالفان کار رژیم را بسازد و آن را به زیر کشد.

هر ایرانی که به حفظ تمامیت ارضی ایران پایبند است و نمی‌خواهد که ایران به افغانستان یا عراق یا سوریه تبدیل شود، باید از مذاکره ایران و آمریکا و دستیابی به توافق و سازش پشتیبانی به عمل آورد. اگر رژیم را باید سرنگون ساخت، این وظیفه ایرانیان است. مخالفان نمی‌توانند مانند شیعیان سنتی که به انتظار امام زمان نشسته‌اند تا بیاید و داد آنان را از ظالمان تاریخ بستاند، بنشینند تا امام زمان آمریکا بیاید و حق آنان را از ستمگران جمهوری اسلامی بستاند.

هر روز صبح به خبرهای پاکستان و افغانستان و عراق و سوریه بنگرید. انفجارهای تروریستی با صدها کشته و زخمی. فقط در یک ماه و نیم ابتدای سال ۲۰۱۳ گروه تروریستی لشکر جنگوی در پاکستان بیش از ۲۰۰ تن از شیعیان را از طریق بمب‌گذاری کشته است. القاعده عراق در یک ماه و نیم ابتدای سال ۲۰۱۳، بیش از ۲۸۷ تن از شیعیان را قتل عام کرده است. سوریه به ویرانه‌ای با ۷۰ هزار کشته، ده‌ها برابر زخمی، چند میلیون آواره تبدیل شده است.

تک تک کشورهای منطقه به مرداب‌های تروریسم، جنگ‌های قومی و مذهبی تبدیل شده و می‌شوند. برای اینکه ایران چنین نشود، باید از مذاکره ایران و آمریکا استقبال کرد. برقراری روابط میان ایران و آمریکا به سود بهبود وضعیت حقوق بشر و گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی است.

-------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه‌های رادیو فردا نیست.
XS
SM
MD
LG