[در ماههای منتهی به برگزاری یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران، بحث حضور گروههای مختلف سیاسی، به ویژه اصلاحطلبانی که در سالهای اخیر مطرود حاکمیت بودهاند، بار دیگر در محافل سیاسی طنینانداز است. اکبر گنجی تحلیلگر سیاسی در این یادداشت به ضرورت اعلام نامزدی توسط چهرههای شاخص اصلاحطلب پرداخته است.]*
مسدود بودن راه ورود اصلاحطلبان
آیتالله [احمد] جنتی طی مصاحبه ۲۴ آذر ۹۱، تکلیف چهرههای شاخص اصلاحطلب را روشن کرد که از نظر شورای نگهبان قانون اساسی نمیتوانند کاندیدای ریاست جمهوری شوند:
از سخنان جنتی میتوان استنباط کرد که کاندیداهای رده دوم اصلاحطلبان نیز به شرط موضعگیری صریح علیه فتنه، رهبرانش، [میر حسین] موسوی و [مهدی] کروبی، و وقوع تقلب در انتخابات ۸۸ ممکن است صلاحیتشان تأیید شود.
پیش از سخنان آیتالله جنتی نیز این سیاست روشن بود. آیتالله علی خامنهای گفته بود: «کسانی که سردمدار و تریبوندار فتنه ۸۸ بودهاند، تا وقتی توبه نکنند، حق بازگشت به مجموعه نظام را ندارند».[۲] رهبری هزینه زیادی بابت اخراج اصلاحطلبان از «کشتی نجات نظام» پرداخت کرد. حال با چه توجیه یا ضرورتی راهگشای سوار شدن مجدد آنان به «کشتی نجات نظام» باشد؟ اینکه آیتالله خامنهای اجازه دهد یکی از چهرههای شاخص اصلاحطلبان رئیسجمهور شود، از نظر تجربی نزدیک به محال است.
عدم نیاز به اصلاحطلبان
ممکن است دو ضرورت وجودی برای بازگشت اصلاحطلبان مطرح شود:
الف - اسارت رژیم در بحرانهای عدیده سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ایدئولوژیک، مشروعیت و کارآمدی. این مدعای مخالفان و منتقدان است، نه نظر آیتالله خامنهای که توازن قوا را در داخل کشور و منطقه به سود خود و جمهوری اسلامی مییابد و رژیم را رو به شکوفایی دائمی قلمداد میکند.
ب - باید با دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا مذاکره و مسائل مورد نزاع را حل و فصل کرد. فرض کنیم آیتالله خامنهای به این مدعا موافق باشد. مگر او فاقد نیروهایی است که با دولتهای غربی و نهادهای بینالمللی مذاکره کنند؟ مگر دولتهای غربی مذاکره با جمهوری اسلامی را مشروط به آن کردهاند که طرف مذاکره اصلاحطلبان یا هاشمی رفسنجانی باشد؟ مگر اکنون گروه ۵+۱ که دولت آمریکا هم یکی از اعضای آن است، با سعید جلیلی مذاکره نمیکند؟ مگر آژانس بینالمللی انرژی هستهای با نمایندگان جمهوری اسلامی مذاکره نمیکند؟
مسئله غربیان افراد مذاکرهکننده نیست، مسئله آنان این است که طرف ایرانی از سوی آیتالله خامنهای اختیار داشته و به مطالبات آنان تن دهد. فرض کنید آیتالله خامنهای، محمود احمدینژاد را به عنوان نماینده تامالاختیار جمهوری اسلامی/خودش معرفی نماید و احمدینژاد هم توقف غنیسازی ۲۰ درصدی، توقف فعالیت فردو و افزایش بازرسیها را بپذیرد، در آن صورت دولتهای غربی و آژانس خواهند گفت که چون طرف مذاکره احمدینژاد است، ما پذیرش مطالباتمان را نمیپذیریم؟
هدف بازگشت به نظام
محمد خاتمی، عبدالله نوری، و بقیه اصلاحطلبان قصد دارند که مجدداً وارد نظام شوند. دلایل آنان روشن است:
اولاً: انقلاب و جمهوری اسلامی را محصول مبارزات بلندمدت خود به شمار میآورند.
ثانیاً: اگر خود را صاحبان اصلی انقلاب و جمهوری اسلامی ندانند، دسته دوم هم نمیدانند، چه رسد به غیرخودی.
ثالثاً: بر این باورند که نظام از مسیر اصلی خارج شده و نیازمند بازگرداندن آن به مسیر حقیقی است.
رابعاً: آنان اصلاحطلب هستند، نه ساختارشکن که به دنبال فروپاشی جمهوری اسلامی باشند. شرکت در انتخابات و ورود به نظام سیاسی، مقتضای اصلاحطلبی است.
انتخابات بدون هزینه
با موضعگیری صریح آیتالله جنتی و علنی کردن موضع آیتالله خامنه ای، چهرههای شاخص اصلاحطلب چه خواهند کرد؟
مهندس موسوی و مهدی کروبی در حال حاضر زندانی هستند. تاریخ ثبتنام کاندیداهای ریاست جمهوری ۱۷ تا ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ است. احتمال رفع حصر موسوی و کروبی تا آن زمان بسیار پایین است، به همین دلیل آنان اگر بخواهند هم نمیتوانند ثبتنام کنند.
محمد خاتمی و عبدالله نوری و [محمد] موسوی خوئینیها سه چهره شاخص دیگر اصلاحطلبان هستند. هیچ مانع قانونی برای کاندیداتوری و ثبتنام آنان وجود ندارد. پس از ثبتنام شورای نگهبان باید صلاحیت داوطلبان را تأیید یا رد کند. با توجه به شرایطی که جمهوری اسلامی پدید آورده، اختلاف نظر اصلاحطلبان و سبزها درباره شرکت یا عدم شرکت در انتخابات با زندانی بودن موسوی و کروبی و مابقی بازداشتشدگان، و از همه مهمتر اعلان رد صلاحیت آقایان، بعید است خاتمی و عبدالله نوری و موسوی خوئینیها کاندیدا شوند.
زندانی کردن موسوی، کروبی، رهنورد و بقیه اصلاحطلبان، و رفتارهایی که با آنان صورت گرفته (شکنجه، اتهامات بیاساس، زندانهای بلند مدت، رفتارهای ناجوانمردانه با خانوادهها که مورد علیرضا رجایی یکی از مصادیق رذیلانه آن است)، نفرت و کینه فراوانی ایجاد کرده است. گروهی از سبزها و اصلاحطلبان شرکت در انتخابات (کاندیداتوری و رأی دادن) در صورت محبوس بودن زندانیان را مصداق «نامردی» به شمار میآورند.
اگر مسئله کاندیداتوری از صورت ناموسی در آید و همه اصلاحطلبان و سبزها برسر ضرورت کاندیداتوری خاتمی اجماع کنند، اما او بداند که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت میشود، کاندیدا نخواهد شد.
انتخابات با هزینه
اصلاحطلبی به روایت اصلاحطلبان هم نمیتواند منفعلانه تماشاگر صرف انتخابات باشد و هیچ نوع بازیگری فعالانهای در انتخابات نداشته باشد. خاتمی گفته است که اصلاحطلبان انتخابات را تحریم نخواهند کرد. اگر کاندیدا هم نشوند، حکومت متقبل هیچ هزینهای از جانب اصلاحطلبان نخواهد شد.
اصلاحطلبان اگر قصد ورود و اصلاح نظام را دارند، تنها راه ورود، نامزدی در انتخابات است. از دست دادن انتخابات ریاست جمهوری به معنای خداحافظی تا انتخابات مجلس آینده است. آنها حتی اگر اینک به سرنوشت نهضت آزادی دچار نشده باشند، در این صورت چنان سرنوشتی پیدا خواهند کرد. مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و احمد صدر حاج سید جوادی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۶۴ در برابر علی خامنهای کاندیدا شدند و صلاحیت همگی توسط شورای نگهبان رد شد. موضوع در جلسه سران قوا طرح میشود و هاشمی نوشته است: «حذف مهندس بازرگان بیمسئله نخواهد بود» (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، ص ۲۰۵). نهضت آزادی هم انتخابات را تحریم کرد.
هزینهمند کردن، نیازمند کاندیداتوری محمد خاتمی، عبدالله نوری، موسوی خوئینیها، و... است. هزینه این عمل چیست؟
الف- به محض اعلام نامزدی، موج دشنام و تهمت و دروغ علیه اینان به راه خواهد افتاد. اما مگر طی چند سال اخیر حکومت از هیچیک از اینها دریغ کرده است؟ کوچکترین اتهام خاتمی این بود که چند میلیارد دلار از پادشاه عربستان سعودی دریافت کرده است. چه اتهام یا دشنامی وجود دارد که هنوز ایراد نشده است؟ چه دروغی باقی مانده که به قصد فریب هنوز نساختهاند؟ در عین حال این کنشها فوایدی دارد. اولاً: دروغ و تهمت و دشنام آدمی را در موضع مظلومیت قرار میدهد. ثانیاً: استفاده دائمی از این روشهای غیراخلاقی نتیجه معکوس داشته و آنها را ناکارکرد میکند.
ب- امواج تخریبی اصولگرایان، اصلاحطلبان را بسیار بیش از گذشته در تمامی رسانهها و مجامع مطرح خواهد ساخت. این هم هزینه دیگری است که حکومت پرداخت خواهد کرد، چرا که خواست رژیم فراموش شدن اینان است.
پ- خاتمی و نوری و خوئینیها اینک نیز کمابیش حرف میزنند. در صورت اعلام نامزدی، سخنان زیادی طی چند ماه باقی مانده تا ثبت نام، میتوانند ایراد نمایند. آنان میتوانند وضعیت کنونی را به طور مستدل و با آمار و ارقام دقیق به نقد گیرند. برنامه اصلاحات بنیادین برای برونرفت از وضعیت خطرناک فعلی را هم اعلام نمایند. سخنان آنان، حداقل، از طریق رسانههای خارجی به گوش مردم خواهد رسید.
ت- انتخابات فرصتساز است. از زمان اعلام نامزدی تا رد صلاحیت توسط شورای نگهبان چند ماه فرصت وجود دارد. اعلام نامزدی، شاید فرصتی برای تجدید ارتباطات فراهم آورد. شاید، فقط شاید، امکانی برای ایجاد شبکههای اجتماعی بالفعل پدید آورد.
ث- آیتالله خامنهای چارهای جز رد صلاحیت خاتمی، خوئینیها، نوری و...ندارد. اما رد صلاحیت اینان برای رژیم و خامنهای هزینهمند خواهد بود. بدین ترتیب نامشروع بودن انتخابات آشکارتر خواهد شد.
نتیجه:
نسشتن به این امید که اتفاقی بیفتد، ۳۳ سال است که عده زیادی را گرفتار توهمات ایدئولوژیک کرده است. همه به یاد داریم که در اوایل دوران اصلاحات سردبیر یکی از روزنامهها میگفت، اگر روزنامه ما را ببندند، ۷۰۰ هزار نفر فقط در تهران تظاهرات برپا خواهند کرد. روزنامهشان را بستند و خودشان را زندانی کردند، اما پنج تن هم به اعتراض خیابانی برنخواستند. تحلیلگر و سیاستمدار غیبگو نیست که آینده قطعی را پیشبینی کند. نمیتوان حکم کرد که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. ایران مدتهاست که آبستن رویدادهای گوناگون است. اما یک احتمال این است که شاهد سقط جنین باشیم. یک احتمال این است که شاهد مرگ مادر و نوزاد باشیم (افغانی-عراقی- سوریهای کردن ایران). در مدلهایی چون سوریه، اپوزیسیون مسالمتجو کاملاً به حاشیه رانده شده و کار به دست گروههای جنگطلب تابع دولتهای خارجی میافتد که نیازهای مالی و تسلیحاتی آنان را در برابر «منافع ملی» خود تأمین میکنند.
«اپوزیسیون ملی ساختارشکن» هم باید به راه خود رود. آنان نمیتوانند انتظار داشته باشند که اصلاحطلبان مقاصد اینها را تعقیب کنند. اما اصلاحطلبان نیز میتوانند در چارچوب اصلاحات دست به اقدام زده و فرصتساز شوند. پس از رد صلاحیت خاتمی، نوری و خوئینیها، مدعای تحریمیون بیشتر تثبیت خواهد شد.
پاورقیها:
۱. رجوع کنید به گفتوگوی اختصاصی مجله آدینه تهران، ارگان ستاد اقامه نماز جمعه، بازتابیافته در خبرگزاری فارس.
۲. رجوع کنید به روایت مصطفی پورمحمدی از موضع آیتالله خامنهای، بازتابیافته در سایت نامهنیوز.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
* توضیحات درون قلاب از رادیو فرداست. تاکیدها از نویسنده است.
** نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً منعکسکننده دیدگاههای رادیو فردا نیست.
مسدود بودن راه ورود اصلاحطلبان
آیتالله [احمد] جنتی طی مصاحبه ۲۴ آذر ۹۱، تکلیف چهرههای شاخص اصلاحطلب را روشن کرد که از نظر شورای نگهبان قانون اساسی نمیتوانند کاندیدای ریاست جمهوری شوند:
«امکانی برای حضور مجدد فتنهگران در صحنه انتخابات وجود ندارد و آنها حتی نباید توهم این حضور مجدد را داشته باشند. فتنهگران بزرگترین خیانت را به نظام اسلامی و مردم انجام دادند و لطمه سنگینی به کشور زدند. اینها نشان دادند نه به قانون اساسی، نه به فقه اسلامی و نه اخلاق اسلامی اعتقاد و التزامی ندارند. امروز ارتباط فتنهگران با خارج و دشمنان انقلاب کاملاً محرز شده است... اینها به نظام و مردم خیانت کردند و دشمنان انقلاب را شاد کردند... مطمئناً امکان حضور مجدد اینها در صحنه انتخابات وجود ندارد... [کسانی که حاضر نشدند از فتنه برائت بجویند و عملکرد فتنهگران را تأیید کردند]هم امکان حضور در صحنه انتخابات را نخواهند داشت».[۱]
از سخنان جنتی میتوان استنباط کرد که کاندیداهای رده دوم اصلاحطلبان نیز به شرط موضعگیری صریح علیه فتنه، رهبرانش، [میر حسین] موسوی و [مهدی] کروبی، و وقوع تقلب در انتخابات ۸۸ ممکن است صلاحیتشان تأیید شود.
پیش از سخنان آیتالله جنتی نیز این سیاست روشن بود. آیتالله علی خامنهای گفته بود: «کسانی که سردمدار و تریبوندار فتنه ۸۸ بودهاند، تا وقتی توبه نکنند، حق بازگشت به مجموعه نظام را ندارند».[۲] رهبری هزینه زیادی بابت اخراج اصلاحطلبان از «کشتی نجات نظام» پرداخت کرد. حال با چه توجیه یا ضرورتی راهگشای سوار شدن مجدد آنان به «کشتی نجات نظام» باشد؟ اینکه آیتالله خامنهای اجازه دهد یکی از چهرههای شاخص اصلاحطلبان رئیسجمهور شود، از نظر تجربی نزدیک به محال است.
عدم نیاز به اصلاحطلبان
ممکن است دو ضرورت وجودی برای بازگشت اصلاحطلبان مطرح شود:
الف - اسارت رژیم در بحرانهای عدیده سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ایدئولوژیک، مشروعیت و کارآمدی. این مدعای مخالفان و منتقدان است، نه نظر آیتالله خامنهای که توازن قوا را در داخل کشور و منطقه به سود خود و جمهوری اسلامی مییابد و رژیم را رو به شکوفایی دائمی قلمداد میکند.
ب - باید با دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا مذاکره و مسائل مورد نزاع را حل و فصل کرد. فرض کنیم آیتالله خامنهای به این مدعا موافق باشد. مگر او فاقد نیروهایی است که با دولتهای غربی و نهادهای بینالمللی مذاکره کنند؟ مگر دولتهای غربی مذاکره با جمهوری اسلامی را مشروط به آن کردهاند که طرف مذاکره اصلاحطلبان یا هاشمی رفسنجانی باشد؟ مگر اکنون گروه ۵+۱ که دولت آمریکا هم یکی از اعضای آن است، با سعید جلیلی مذاکره نمیکند؟ مگر آژانس بینالمللی انرژی هستهای با نمایندگان جمهوری اسلامی مذاکره نمیکند؟
مسئله غربیان افراد مذاکرهکننده نیست، مسئله آنان این است که طرف ایرانی از سوی آیتالله خامنهای اختیار داشته و به مطالبات آنان تن دهد. فرض کنید آیتالله خامنهای، محمود احمدینژاد را به عنوان نماینده تامالاختیار جمهوری اسلامی/خودش معرفی نماید و احمدینژاد هم توقف غنیسازی ۲۰ درصدی، توقف فعالیت فردو و افزایش بازرسیها را بپذیرد، در آن صورت دولتهای غربی و آژانس خواهند گفت که چون طرف مذاکره احمدینژاد است، ما پذیرش مطالباتمان را نمیپذیریم؟
هدف بازگشت به نظام
محمد خاتمی، عبدالله نوری، و بقیه اصلاحطلبان قصد دارند که مجدداً وارد نظام شوند. دلایل آنان روشن است:
اولاً: انقلاب و جمهوری اسلامی را محصول مبارزات بلندمدت خود به شمار میآورند.
ثانیاً: اگر خود را صاحبان اصلی انقلاب و جمهوری اسلامی ندانند، دسته دوم هم نمیدانند، چه رسد به غیرخودی.
ثالثاً: بر این باورند که نظام از مسیر اصلی خارج شده و نیازمند بازگرداندن آن به مسیر حقیقی است.
رابعاً: آنان اصلاحطلب هستند، نه ساختارشکن که به دنبال فروپاشی جمهوری اسلامی باشند. شرکت در انتخابات و ورود به نظام سیاسی، مقتضای اصلاحطلبی است.
انتخابات بدون هزینه
با موضعگیری صریح آیتالله جنتی و علنی کردن موضع آیتالله خامنه ای، چهرههای شاخص اصلاحطلب چه خواهند کرد؟
مهندس موسوی و مهدی کروبی در حال حاضر زندانی هستند. تاریخ ثبتنام کاندیداهای ریاست جمهوری ۱۷ تا ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ است. احتمال رفع حصر موسوی و کروبی تا آن زمان بسیار پایین است، به همین دلیل آنان اگر بخواهند هم نمیتوانند ثبتنام کنند.
محمد خاتمی و عبدالله نوری و [محمد] موسوی خوئینیها سه چهره شاخص دیگر اصلاحطلبان هستند. هیچ مانع قانونی برای کاندیداتوری و ثبتنام آنان وجود ندارد. پس از ثبتنام شورای نگهبان باید صلاحیت داوطلبان را تأیید یا رد کند. با توجه به شرایطی که جمهوری اسلامی پدید آورده، اختلاف نظر اصلاحطلبان و سبزها درباره شرکت یا عدم شرکت در انتخابات با زندانی بودن موسوی و کروبی و مابقی بازداشتشدگان، و از همه مهمتر اعلان رد صلاحیت آقایان، بعید است خاتمی و عبدالله نوری و موسوی خوئینیها کاندیدا شوند.
زندانی کردن موسوی، کروبی، رهنورد و بقیه اصلاحطلبان، و رفتارهایی که با آنان صورت گرفته (شکنجه، اتهامات بیاساس، زندانهای بلند مدت، رفتارهای ناجوانمردانه با خانوادهها که مورد علیرضا رجایی یکی از مصادیق رذیلانه آن است)، نفرت و کینه فراوانی ایجاد کرده است. گروهی از سبزها و اصلاحطلبان شرکت در انتخابات (کاندیداتوری و رأی دادن) در صورت محبوس بودن زندانیان را مصداق «نامردی» به شمار میآورند.
اگر مسئله کاندیداتوری از صورت ناموسی در آید و همه اصلاحطلبان و سبزها برسر ضرورت کاندیداتوری خاتمی اجماع کنند، اما او بداند که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت میشود، کاندیدا نخواهد شد.
انتخابات با هزینه
اصلاحطلبی به روایت اصلاحطلبان هم نمیتواند منفعلانه تماشاگر صرف انتخابات باشد و هیچ نوع بازیگری فعالانهای در انتخابات نداشته باشد. خاتمی گفته است که اصلاحطلبان انتخابات را تحریم نخواهند کرد. اگر کاندیدا هم نشوند، حکومت متقبل هیچ هزینهای از جانب اصلاحطلبان نخواهد شد.
اصلاحطلبان اگر قصد ورود و اصلاح نظام را دارند، تنها راه ورود، نامزدی در انتخابات است. از دست دادن انتخابات ریاست جمهوری به معنای خداحافظی تا انتخابات مجلس آینده است. آنها حتی اگر اینک به سرنوشت نهضت آزادی دچار نشده باشند، در این صورت چنان سرنوشتی پیدا خواهند کرد. مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و احمد صدر حاج سید جوادی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۶۴ در برابر علی خامنهای کاندیدا شدند و صلاحیت همگی توسط شورای نگهبان رد شد. موضوع در جلسه سران قوا طرح میشود و هاشمی نوشته است: «حذف مهندس بازرگان بیمسئله نخواهد بود» (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، ص ۲۰۵). نهضت آزادی هم انتخابات را تحریم کرد.
هزینهمند کردن، نیازمند کاندیداتوری محمد خاتمی، عبدالله نوری، موسوی خوئینیها، و... است. هزینه این عمل چیست؟
الف- به محض اعلام نامزدی، موج دشنام و تهمت و دروغ علیه اینان به راه خواهد افتاد. اما مگر طی چند سال اخیر حکومت از هیچیک از اینها دریغ کرده است؟ کوچکترین اتهام خاتمی این بود که چند میلیارد دلار از پادشاه عربستان سعودی دریافت کرده است. چه اتهام یا دشنامی وجود دارد که هنوز ایراد نشده است؟ چه دروغی باقی مانده که به قصد فریب هنوز نساختهاند؟ در عین حال این کنشها فوایدی دارد. اولاً: دروغ و تهمت و دشنام آدمی را در موضع مظلومیت قرار میدهد. ثانیاً: استفاده دائمی از این روشهای غیراخلاقی نتیجه معکوس داشته و آنها را ناکارکرد میکند.
ب- امواج تخریبی اصولگرایان، اصلاحطلبان را بسیار بیش از گذشته در تمامی رسانهها و مجامع مطرح خواهد ساخت. این هم هزینه دیگری است که حکومت پرداخت خواهد کرد، چرا که خواست رژیم فراموش شدن اینان است.
پ- خاتمی و نوری و خوئینیها اینک نیز کمابیش حرف میزنند. در صورت اعلام نامزدی، سخنان زیادی طی چند ماه باقی مانده تا ثبت نام، میتوانند ایراد نمایند. آنان میتوانند وضعیت کنونی را به طور مستدل و با آمار و ارقام دقیق به نقد گیرند. برنامه اصلاحات بنیادین برای برونرفت از وضعیت خطرناک فعلی را هم اعلام نمایند. سخنان آنان، حداقل، از طریق رسانههای خارجی به گوش مردم خواهد رسید.
ت- انتخابات فرصتساز است. از زمان اعلام نامزدی تا رد صلاحیت توسط شورای نگهبان چند ماه فرصت وجود دارد. اعلام نامزدی، شاید فرصتی برای تجدید ارتباطات فراهم آورد. شاید، فقط شاید، امکانی برای ایجاد شبکههای اجتماعی بالفعل پدید آورد.
ث- آیتالله خامنهای چارهای جز رد صلاحیت خاتمی، خوئینیها، نوری و...ندارد. اما رد صلاحیت اینان برای رژیم و خامنهای هزینهمند خواهد بود. بدین ترتیب نامشروع بودن انتخابات آشکارتر خواهد شد.
نتیجه:
نسشتن به این امید که اتفاقی بیفتد، ۳۳ سال است که عده زیادی را گرفتار توهمات ایدئولوژیک کرده است. همه به یاد داریم که در اوایل دوران اصلاحات سردبیر یکی از روزنامهها میگفت، اگر روزنامه ما را ببندند، ۷۰۰ هزار نفر فقط در تهران تظاهرات برپا خواهند کرد. روزنامهشان را بستند و خودشان را زندانی کردند، اما پنج تن هم به اعتراض خیابانی برنخواستند. تحلیلگر و سیاستمدار غیبگو نیست که آینده قطعی را پیشبینی کند. نمیتوان حکم کرد که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. ایران مدتهاست که آبستن رویدادهای گوناگون است. اما یک احتمال این است که شاهد سقط جنین باشیم. یک احتمال این است که شاهد مرگ مادر و نوزاد باشیم (افغانی-عراقی- سوریهای کردن ایران). در مدلهایی چون سوریه، اپوزیسیون مسالمتجو کاملاً به حاشیه رانده شده و کار به دست گروههای جنگطلب تابع دولتهای خارجی میافتد که نیازهای مالی و تسلیحاتی آنان را در برابر «منافع ملی» خود تأمین میکنند.
«اپوزیسیون ملی ساختارشکن» هم باید به راه خود رود. آنان نمیتوانند انتظار داشته باشند که اصلاحطلبان مقاصد اینها را تعقیب کنند. اما اصلاحطلبان نیز میتوانند در چارچوب اصلاحات دست به اقدام زده و فرصتساز شوند. پس از رد صلاحیت خاتمی، نوری و خوئینیها، مدعای تحریمیون بیشتر تثبیت خواهد شد.
پاورقیها:
۱. رجوع کنید به گفتوگوی اختصاصی مجله آدینه تهران، ارگان ستاد اقامه نماز جمعه، بازتابیافته در خبرگزاری فارس.
۲. رجوع کنید به روایت مصطفی پورمحمدی از موضع آیتالله خامنهای، بازتابیافته در سایت نامهنیوز.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
* توضیحات درون قلاب از رادیو فرداست. تاکیدها از نویسنده است.
** نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً منعکسکننده دیدگاههای رادیو فردا نیست.