اسلام خود را کاملترین دین و پیامبرش را آخرین پیامبر معرفی میکند؛ دینی که برای همه شئون زندگی باید و نباید دارد. باید ونبایدها، و حلال و حرامهای اسلام چگونه شکل گرفتهاند؟
مجید محمدی، جامعهشناس با تحصیلات حوزوی، و حجتالاسلام محمد هدایتی دبیرکل جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر، میهمانان این هفته تابو هستند.
اگر اشکالی ندارد بحث را از آقای هدایتی آغاز کنیم. چگونه است که اسلام خود را دین کاملی معرفی میکند، از جمله اینکه برای همه امور و برای همه شئون زندگی احکامی را در نظر گرفته. به نظر شما آیا این ویژگی مثبت است یا آنطور که برخی تلقی میکنند نوعی مداخلهجویی مدام در سبک زندگی مؤمنان است؟
محمد هدایتی
حجتالاسلام محمد هدایتی از روحانیون سنتی ایرانی، و مدیر شبکه ماهوارهای سلام در ایالات متحده آمریکاست. او دبیرکلی جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر (رسام) را برعهده دارد؛ تشکلی غیر انتفاعی که حامی حکومتی مستقل و آزاد در ایران با نفی هرگونه خشونت، و همچنین مبتنی بر آزادی عقیده برای همه ایرانیان است.
محمد هدایتی: بسمالله الرحمن الرحیم. قرآن مدعی است که هر چه مؤمن برای تربیت خود و برای رسیدن به کمال معنوی نیاز دارد در اختیارش میگذارد و به مرور توسط انبیا، ادیان دیگر آن را مرحله به مرحله آوردند و پیامبر اکرم آن را کامل کرد. هیچ تر و خشکی نیست که در این کتاب آشکار یعنی قرآن وجود دارد.
و اما اینکه فرمودید آیا این یک عمل مداخلهجویانه خواهد بود باید عرض کنم خیر، زیرا در همان آیهای که معروف است به آیة الکرسی در سوره بقره میفرماید «لا اکراه فیالدین»؛ در دین هیچ اجباری نیست، اما دنبالش میگوید «قد تبین الرشد من الغی»؛ راه رشد و هدایت و راه صحیح از راه گمراهی مشخص است.
وقتی دیندار میپذیرد که باید دیندار باشد و مذهب برای خوب است، تحقیق میکند -میدانید که یکی از احکام فقهی اسلام و خصوصاً شیعه این است که اصرار دارد باید اصول دین را تحقیقی پذیرفت- وقتی که رفت و پذیرفت که خدا یکی است و او مرا آفریده و به این جهان آورده، آیا من را بیهوده و یله و بیهدف در این جهان رها کرده؟ و یا اینکه برای من معلم فرستاده- که همان انبیا و قرآن و کتب آسمانی است- میگوید وقتی من پذیرفتم خدایی که مرا آفریده، خدایی که عاقل و حکیم است، من هر آنچه این خدا بخواهد را میپذیرم؛ خدایی که با تحقیق و شناخت او را پذیرفتم.
چنین انسان خدا باوری دیگر احساس دخالت و مداخله نمیکند، با کمال میل و وجود میپذیرد که تسلیم این آیین و دین باشد. مانند یک کارمندی که در یک مؤسسه استخدام میشود، قبل از همه درباره قوانین این کمپانی مطالعه میکند و وقتی استخدام شد با تمام وجود خود را در اختیار کارفرما قرار میدهد.
آقای محمدی، آقای هدایتی اشاره جالبی کردند که هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در دین اسلام آمده باشد. نگاه شما چیست؟ آیا شما آن را امر مثبتی میدانید در دین اسلام؟ دیگر اینکه خود این مسئله در طول زمان نقض میشود؛ تر و خشکهای بسیاری بعد از ۱۴۰۰ سال هستند که دیگر در متن دین اسلام و یا کتاب مقدس مسلمانان نیستند.
مجید محمدی
مجید محمدی جامعهشناس و تحلیلگر مسائل ایران، مقیم ایالات متحده آمریکاست. آقای محمدی که پیشینه تحصیلات حوزوی نیز دارد، سالها در نشریات ایران و نیز در رسانههای فارسیزبان خارج از ایران، دیدگاهها و تحلیلهای خود را با مخاطبان فارسیزبان در میان گذاشته است.
مجید محمدی: صحبتهای آقای هدایتی روی موضوع معنویت و عبادت بود. در واقع وقتی بحث سبک زندگی و مداخلههای اسلام -حتی در زندگی فردی غیرمسلمانان- مطرح میشود، عمدتاً ما با شریعت سر و کار داریم که پشتوانهاش امروزه متأسفانه اسلام قدرت است و اسلام هویت، و اینها برای کسانی که در جوامع مسلمان زندگی میکنند و به این دستورات باور ندارند، جهنم ساخته است. حتی برای مسلمانان هم اینها جهنمهایی ساختهاند.
اینکه اسلام ادعا میکند دین کاملی است، [باید گفت] در بازار دین همه ادیانی که هستند همه چنین ادعایی را دارند اما اینکه آیا این ادعا، ادعای درستی است یا نه من معتقدم که دین کامل به معنای کلی کلمه، نه ممکن است و نه مطلوب. دین فقط به بخشی از نیازهای بشر پاسخ میدهد به دلیل اینکه در دنیای امروز، جامعه پیچیده است، نیازهای افراد پیچیده است وهیچ دینی نمیتواند ادعا کند که من همه آنچه که شما نیاز داشتید به دست شما دادم و کارم تمام است.
آقای محمدی از همین جمله پایانی صحبت شما بحث را ادامه میدهم که دنیای امروز دنیای پیچیده ایست و نیازهای بشر مدام تغییر میکند، از همین جا به مسئله سبک زندگی باز میگردم، بیشتر روی احکامی که اسلام برای گذران زندگی روزمره برای مؤمنان صادر کرد. آقای هدایتی بسیاری از آیات قرآن به این دلیل نازل میشدند که برای مثال مسئلهای تولید میشده، ضرورتی وجود داشته که پیامبر باید میدانسته چه کند و یا مسلمانانی که تازه به این دین روی آوردند چه باید بکنند در نتیجه حکمی صادر میشده. اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم حکمی که برای حرام بودن گوشت خوک در اسلام آمده ریشه در چه دارد؟ در قرآن صحبت از این هست که حیواناتی که ذبحشان بدون نام خداوند انجام میشود حرام هستند، گروهی هم میپرسند در جزیرة العرب که اصلاً خوک وجود نداشته، به چه دلیل این حکم باید صادر شود؟ من میخواهم مصداقها را از همین جا شروع کنیم و پیش برویم.
هدایتی: این مطلبی که شما فرمودید باز وارد مسئله احکام و جزئیات میشود. وقتی یک دینباور اصول را پذیرفت، بخشی از فروع برایش با دلیل و استدلال بیان شده و بخشی بیان نشده و یا بیان شده است اما به ما نرسیده که دلیل برای فلان احکام چیست؛ به هر حال مؤمن میپذیرد و چون و چرا نمیکند و اگر هم چون و چرایی کرد به دنبال آن میرود تا دلایلش را پیدا کند.
من در مورد همین سؤال شما در خصوص گوشت خوک، در سوره بقره آیه ۱۷۳ تصریح داریم که میفرماید «إنّما حرّم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر…» خنزیر همان خوک هست، و میته که همان مردار هست و خون است و «ما أهلّ به لغیر الله» که همان چیزی است که شما هم به آن اشاره کردید یعنی چیزی که اسم خدا بر آن خوانده نشده، همه اینها بر شما حرام است. باز آیه سه سوره مائده، آیه ۱۴۵ سوره انعام، آیه ۱۱۵ سوره نحل، تصریح میکند که گوشت خوک را نمیتوان استفاده کرد و حرام است، که تحت مجموعه احکام فردی که برای یک مؤمن مطرح است قرار میگیرد.
این اشارهای که میفرمایید «برای یک مؤمن مطرح است» یعنی مؤمن نباید بپرسد چرا؟
هدایتی: چرا مؤمن میتواند بپرسد چرا. جواب مؤمن این است که در قرآن آمده. مؤمن قبل از آنی که این پرسش را مطرح کند خود قرآن را پذیرفته است، پذیرفته که قرآن از طرف خدا آمده است. بخشی از این چراها پاسخ داده شده. علل الشرایع؛ دو جلد کتاب قطور مرحوم شیخ صدوق است که به بسیاری از این چراها پرداخته؛ منتها میخواهم بگویم اگر که یکی از این چراها این فلسفه احکام مطرح نشده بود، دینباور به این خاطر که چرا دین جواب این مسئله را نمیتواند بدهد که دین خود را کنار نمیگذارد.
این با حرف خود شما در تناقض است چرا که شما در آغاز بحث گفتید که از مؤمنان خواسته میشود با تحقیق دین را بپذیرند.
هدایتی: [گفته شده] با تحقیق اصل دین را بپذیرند نه احکام را، نه جزئیات را. یعنی از یک جزئی نباید به کلی برسیم. از کلی باید به جزئی رسید. دین ادعا ندارد که همه جزءبهجزء زندگی مادی انسانها را تفسیر میکند؛ میگوید «ذلک الکتاب لا ریب فیه، هدی للمتقین» این کتاب هیچ شک و تردیدی برای متقین نگذاشته. شاید نتوانستم این رابطه طولی را درست بیان کنم.
من متوجه صحبت شما هستم. اما رابطه تقوا و گوشت خوک برای من اگر بخواهم به اسلام ایمان داشته باشم مشخص نیست. آقای محمدی شما میتوانید کمکی به این بحث بکنید؟
محمدی: ببینید، بسیاری از اموری که در چارچوب دین به شما عرضه میشود امور عقلانی نیست. بنابراین از همان ابتدا کسی که میخواهد در یک چارچوب مشخص دیندار باشد یا دیندار نباشد، باید این تصمیم را از قبل برای خود گرفته باشد. زیرا بخش قابل توجهی از آنها، بالاخص وقتی به احکام میرسیم و یا حتی به ادعاهای پیامبران در مورد وحی، در مورد معراج یا معجزات میرسیم، بسیاری از آنان را نه میتوانید با عقل اثبات کنید ونه با عقل میتوانید نفی کنید.
این بحث فلسفه احکام هم، در واقع برساخته فقهاست. علل الشرایع که گفته میشود، عمدتاً ساخته فقهای اصولی است نه فقهای اخباری. بیشک بیشتر مردم جزیرة العرب گوشت خوک مصرف نمیکردند. اگر چنین بود یعنی اکثریت مردم جزیرة العرب گوشت خوک مصرف میکردند و تنها ماده غذاییشان بود، مطمئن باشید گوشت خوک توسط پیامبر اسلام تأیید میشد چون نتیجهاش عسر و حرج بود برای کسانی که در آن جامعه زندگی میکنند. هیچ فقیه مسلمانی به جامعهای نمیرود که غذای معمول و اصلی آن مردم را حرام اعلام کند. [با گوشت خوک] آشنا بودند زیرا پیامبر اهل تجارت بود و سفر میکرد اما در جزیرةالعرب گوشت خوک غذای اصلی نبوده و غذای اصلی عمدتاً گوشت بز و یا شتر بوده.
پس اصلاً چه ضرورتی داشته اعلام حرام بودن گوشت خوک اگر این دیدگاه شما را بپذیریم آقای محمدی؟
محمدی: اینجا ما به یک دعوای تاریخی نزدیک میشویم؛ یعنی دعوایی که میان مسلمانان معتقد به وحی، کسانی که معتقدند قرآن عین کلام خداوند است و کسانی که معتقدند که قرآن عین کلام خداوند نیست و بخش زیادی از آن سلایق و دیدگاهها و رویاهای پیامبر اسلام است. اگر دیدگاه دوم باشد یعنی ما پیامبر را یک انسان ببینیم و دین را هم یک امر انسانی ببینیم، این دستورالعملها برای تداوم حیات این نهادهای دینی است.
به این ترتیب با صحبتی که آقای محمدی میکنند، از آقای هدایتی میپرسم این دستورالعملها میتوانند قابل تغییر باشند، همین پرسش درباره نوشیدن مشروبات الکلی هم وجود دارد -اگر آقای هدایتی نخواهند به این بحث بازگردند که چون قرآن را پذیرفتیم هرچه در آن هست را باید بپذیریم- من از شما میپرسم که نوشیدن مشروبات الکلی که در بسیاری از کشورهای جهان یکی از اجزای سفره غذای مردم است چرا باید برای مسلمانان ممنوع باشد و حرام باشد؟
هدایتی: الان در این مجموعه صحبتهایی که جناب محمدی فرمودند. مجموعهای اشکالات و شبهات مطرح شد لذا من فشرده عرض کنم مثلاً شیخ صدوق اصلاً فقیه اصولی نیست مربوط به هزار سال قبل است که ایشان عللالشرائع را نوشته. یا این [مسئله] که اسلام با عقل سازگاری ندارد، آیا همه دینباوران فاقد عقل و اندیشه هستند؟ مثلاً ابوعلی سینا که یک دانشمند بزرگ است شرق و غرب عالم به اندیشههایش باور دارند، این اندازه فهم و درک نداشته یا از عقلش نتوانسته استفاده کند؟ این همه اساتید دانشگاه ما داریم، این همه جامعهشناسان اسلامی داریم.
بله بخشی از علل احکام و فلسفه احکام در قالب علوم پاسخ داده شده؛ مثلاً همین مطلبی که شما فرمودید درباره شراب. در قرآن در آیات مختلف، در سوره بقره، در سوره مائده، مطرح شده که خمر حرام است. این که تحقیقات دانشمندان اخیر هست؛ آخرین تحقیق دانشمندان انگلیسی به این نتیجه رسیدند که مصرف الکل، به هر میزانی باشد -اسلام یک قطرهاش را هم حرام میداند- منجر به سرطان میشود.
درباره گوشت خوک هم نگاه علمی شده که یک نوع کرم مخصوصی در گوشت خوک هست که تحت هیچ شرایطی از بین نمیرود حتی در درجه حرارت بسیار بالا. اضافه بر اینکه روانشناسان به این نتیجه رسیدند که حالاتی که یک حیوان دارد در تمام بافتهای گوشت او وجود دارد و تحت هیچ شرایطی از بین نمیرود. حیوانی مثل خوک شرایطی دارد که آن حالاتش از جمله شهوترانیاش همیشه در گوشت خوک باقی میماند. البته شاید ولی دلیل بر این نیست که صرفاً تحقیق کنیم اگر مسئله دروغ بود پس عمل نمیکنیم. لذا ما به مسائل و احکام نگاه تعبدی داریم.
چون از نگاه غیردینی صحبت کردید من از شما سؤالات دیگری دارم. میلیونها آدم هستند در سراسر دنیا که گوشت خوک میخورند یا اینکه شراب مینوشند در طول روز و شب، و در سلامت کامل هم به سر میبرند و هزاران مسلمان هم هستند که اینها نمیخورند و نمینوشند و بر خلاف آن تحقیقی که گفتید سرطان هم ممکن است بگیرند. حالا اگر علم خلاف این را ثابت میکرد برای مثال بسیاری از تحقیقات میگویند که شراب برای قلب خوب است آیا شمای مسلمان آن را میپذیرید؟ اینجا چطور میشود که از علم استفاده میکنید برای اینکه حکم اسلام را بخواهید ثابت کنید.
هدایتی: اینجا تناقض و تضاد پیش میآید، بین دو تحقیق علمی یکی میگوید شراب خوب است و یکی میگوید شراب بد است. ما یک قاعده در دین و اسلام داریم که میگوید وقتی دو چیز با هم تضاد و تعارض پیدا میکنند هر دو را کنار میگذاریم. اگر ما یک دین باوریم به سراغ تعالیم خود میرویم. [اسلام] میگوید حرام است نخور. یک قاعده عقلانی هست دفع ضرر احتمالی عقلاً واجب است اینجا عقلا باید تصمیم بگیریم از شراب اجتناب کنیم. چرا که احتمال ضرر وجود دارد.
بله متوجه استدلال شما شدم. آقای محمدی حالا صحبتهای آقای هدایتی را شنیدیم و معمولاً اینجور بحثها به این نقطه میرسند که از تحقیقات علمی جهان مدرن هم کمک بگیریم برای درک احکام اسلامی. میخواهم از شما بپرسم که حساسیت روی شراب خیلی در دین اسلام بالاست. حتی در وسایلالشیعه شما میخوانید که پیامبر اسلام میگویند اگر تمام گناهان را ما در خانهای جمع کنیم، کلید آن گناه شراب است. به چه دلیل چنین حساسیتی وجود دارد؟ آیا موضوع فقط به سلامت و نکاتی که الان آقای هدایتی مطرح کردند مربوط میشود؟
محمدی: آقای هدایتی در این بحث عقلانی و تعبدی متوجه نیستند که در یک بحث طرفش را میگیرند و در بحث دیگر علیهاش صحبت میکنند. وقتی که بحث قاعده ضرر را مطرح میکنند میروند به سراغ عقلانیسازی، و در واقع از چارچوبهای عقلانی دارند کمک میگیرند. اما در طرف دیگر میگویند که ما نگاه تعبدی داریم به دین.
تمسک به علم که در واقع یکی از بحثهای مربوط به عقلانی است، به نظر من معمولاً برای سادهسازی داستانها به کار میرود. چون اگر شما بخواهید در چارچوبهای علمی این بحثها را مطرح کنید همیشه طرف مقابلش هم وجود دارد. حالا در مورد مشروبات و خوب چون حساسیت زیاد است من اینجا نمیگویم، در مورد قهوه. شما ببینید مرتباً در تحقیقات مختلف یک عده میگویند قهوه چه فوایدی برای شما دارد و آن طرف هم میگویند چه مضراتی دارد.
علمی کردن اسلام که ما اوجش را در نوشتههای آقای بازرگان میبینیم، یک دوره در نوشتههای آقای مکارم میبینیم که در دهه سی و چهل در ایران مطرح بوده، به نظر من یک پروژه تمام شده است. ما بسیاری از دستورات شریعت را داریم [در خصوص مسائلی] که هیچ ضرری برای انسانها ندارد. یک پسر و دختر در دورهای که هنوز صیغه عقد برایشان جاری نشده است اگر همدیگر را ببوسند، و لبی بر لبی قرار بگیرد این چه ضرری برای کسی ایجاد میکند؟ اما این حرام شمرده شده است. ببینید، همهی اینها را شما نمیتوانید با دستورات علمی توجیه کنید؛ همین موسیقی...
اتفاقاً نکته خوبی است آقای محمدی. میخواهم از آقای هدایتی بپرسم که خیلی از احکام هستند که ممکن است با زندگی امروز هماهنگ نباشند. پرسش اینجاست که آیا اینگونه احکام، مثل شطرنج که به هر حال تغییر کرد و دیدیم که آقای خمینی مسئله را عوض کردند، جا برای تغییر هم دارد؟
هدایتی: ببینید کلیت احکام قابل تغییر نیست. پیامبر که آورنده دین اسلام است میگویند «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» حلالی که پیامبر آورده، قرآن آورده تا آخر قیامت حلال است و حرامش اینچنین است. منتها در مصداق، آنجایی که اختلاف پیدا میکنند؛ البته آقای خمینی که ما یک بحث اساسی و بنیانی در مورد ایشان داریم. ایشان فقط قمار، یعنی شطرنج را حلال نکرد. ایشان هم یک قرایت جدیدی از دین در آورد که اکثرش (بالای ۹۰ درصد) من درآوردی بود و تعارض دارد با همه افکار فقهای هزارساله تاریخ شیعه.
ما مبنایمان قران است؛ مبنای اسلام. چطور جناب محمدی جایی که میخواهد مخالفت با احکام اسلام بکند استناد میکند به آرای فقها ولی جای دیگر که هزاران فقیه میگویند شطرنج حرام است آنجا استدلال نمیکند؟ آیه ۲۱۹ سوره مبارکه بقره میفرماید «یسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسر» یعنی از خمر و قمار از تو سؤال میکنند. «قل فیهما إثم کبیر»؛ بگو در این دوتا گناه بزرگی است. بله، دنباله آیه خیلی جالب است؛ «و منافع للناس»، یک منفعتهایی هم برای مردم دارد. ولی «إثمهما أکبر من نفعهما»؛ گناه این دو تا از نفعشان بیشتر است. ببینید یک مقارنه میکند، یک مقایسه میکند بین منفعت که یک جنبه عقلانی دارد، جنبه مادی زندگی بشر دارد و بین گناه که جنبه معنوی دارد.
به هرحال پرسش ما این نیست که در اسلام، در آن سوره چه گفته شده.
هدایتی: من به جنبه عقلانیاش اشاره کردم خانم حیدری.
پرسش ما این است که چرا؟ چه توضیحی داده میشود؟
هدایتی: خمر و میسر؛ میگوید منفعتهای دنیایی دارد ولی گناهش بیشتر است. میگوید خمر و میسر که قمار و شراب باشد، عداوت و دشمنی و کینه ایجاد میکند بین انسانها. و ما واقعاً در زندگی میبینیم که وقتی یک کسی میرود و تمام زندگیاش را پای قمار میبازد، خب این آیا -نگاه عقلانی صرف میخواهیم به این موضوع بکنیم- واقعاً هیچ کینهای از طرف مقابل نمیگیرد؟ هیچ ناراحتی نمیگیرد و خیلی هم خوشش میآید ازش؟ خب این که مشخص است. و همچنین مسئله استفاده از شراب که در آن لحظه کاملاً مشخص است که تمام قوای عقلانی مختل است. این که دیگر بحث علمی است. اصلاً نگاه دینی نیست.
آقای محمدی، شما توضیحی در این مورد دارید؟
محمدی: پاسخ شما در همان آیهای بود که آقای هدایتی خواندند و آن آیه به درستی نشان میدهد که موضوع چه است. موضوع گناه است. ببینید گناه یک بحث عقلانی نیست. گناه یعنی نقض پیمانی که شما با خداوند داشتید. با آن مرجع قدسی داشتید. درست است میگوید شراب یک منافعی هم دارد اما اثم است. به دلیل آن که شما دارید در آن ابتدا رو کردن به دین، پیمانی را که با خداوند دارید میبندید، آن پیمان را نقض میکنید. بحث تعبدی است.
اصولاً اینجا به نظر من بحث، بحث عقلانی نیست. معمولاً کسانی که خواستهاند این امور را کاملاً عقلانی کنند و فلسفه برایش درست کنند، این بیشتر به ضرر دینداران تمام میشود. آن جاهایی که به زندگی شخص مربوط میشود من به نظرم هیچ مشکلی ندارد. یک کسی گوشت خوک نمیخورد. دلیلش با خودش است. اگر اینها به شکل جمعی تحمیل شود که بعد با قدرت گرفتن نهادهای دینی، و بعد هم قدرت سیاسی در پشت سرش قرار میگیرد. اینجاهاست که مسئله پیدا میکند.
به نظر من مشکل بنیادی شریعت این است که امور عادی زندگی را، اموری را که حتی هیچ ضرری هم برای هیچ فردی ندارد، اینها را شریعت تبدیل میکند به قدسی و شیطانی. مسئله دوم این که تنها اقلیت کوچکی هستند که در هر جامعهای میتوانند به همه احکام شریعت عمل کنند وگرنه زندگیشان با بنبست مواجه میشود. نکتهی سوم اینکه اهل شریعت معمولاً کسانی را که مثل خود آنها رفتار نمیکنند را جهنمی، بیمار یا نجس میخوانند. اصلاح شریعت، تغییرات شریعت که آقای هدایتی به درستی با آن مخالفت کردند، این تغییرات معمولاً وصله پینههایی است که شریعت را عوض نمیکند و نکته آخر هم این که شریعتمداران معمولاً مقتضیات و ترجیحات فردی یا گروهی یا تاریخی خودشان را به عنوان بهترین نوع زندگی معرفی میکنند. این در حالی است که روال زندگی قبائل عرب، روال ناشی از اقتضایات جغرافیایی و طبیعی زندگی آنها بوده و کاملاً میشود امروز فهمید که چرا این روالها در آن دوره برقرار بوده.
اجازه بدهید که سخن پایانی آقای هدایتی را هم بشنویم در جمعبندی و در پاسخ به سخنان شما؛ آقای هدایتی بفرمایید.
هدایتی: بله، ببینید مثلاً ایشان فرمودند که اهل شریعت مخالفان خودشان را جهنمی، بیمار یا نجس میدانند و یا اینکه ناآگاه میدانند ولی در ادامه همین جمله میتوان تکمیل کرد که غیرمومنان بالای ۹۰ درصد و یا اکثریت قریب به اتفاقشان به عقیده و باور من ناآگاهند، اطلاع از مسائل دینی و مذهبی و اسلام و تشیع ندارند؛ خصوصاً دینستیزان شان. لذا ما در فرهنگ دینی داریم که خداوند با اینها به عنوان جاهل قاصر برخورد میکند نه جاهل مقصر.
جاهل مقصر که عده خیلی کم و در اقلیتی هستند که میدانستند و میتوانستند بروند بدانند و ندانستند، آنها جهنمی هستند ولی آن اکثریت را ما معتقدیم هفت میلیارد جمعیت کره زمین، ما نمیگوییم این ۴۰۰ میلیون نفری که شیعه هستند، از این ۴۰۰ میلیون هم اکثرشان منحرف و فلان، بماند تهش ۵۰ میلیون، [باقی] اینها جهنمی هستند؛ نه این طور نیست. اکثریت جاهل قاصر هستند. یعنی حق و حقیقت به اینها نرسیده.
اینکه جناب آقای محمدی میفرماید که اهل شریعت همهی مخالفان خودشان را جهنمی میدانند، نه این طور نیست. تعداد فوقالعاده کمی از آنها جهنمی هستند. آنهایی که حق را میدانند و با این حق مبارزه میکنند.
دین اسلام این بایدها و نبایدها را به عنوان انتخاب و آپشن مطرح میکند. میگوید این حرام است، انجام نده. این حلال است، انجام بده. ولی هیچ چوبی بالای سر او نباید باشد. لذا در دین اسلام هم اگر کسی در خانهاش شراب بخورد هیچ کس اجازه ندارد از دیوار برود بالا و او را دستگیرش کند و ببرد در دادگاه شلاقش بزند. حالا اگر شما بگویید جمهوری اسلامی این کار را میکند، ما به جمهوری اسلامی از اول تا آخر آن ایراد داریم.
من خیلی از شما سپاسگزارم آقای هدایتی و آقای محمدی که در این بحث شرکت کردید.