قربانیان ۸۸ حکایت کسانی است که در جریان اعتراض به نتیجه یک انتخابات جانشان را از دست دادهاند. حکایت انسانهایی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، در خرداد ۱۳۸۸ زندگیشان تمام شد.
داستان شهروندانی که باشلیک مستقیم گلوله در راهپیماییهای اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشکآور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوههای خشونتآمیز دیگری کشته شدند. با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.
------------------------------------------------------------------
با هر دستانداز، صدای نالهای بلند میشود. فضای داخل خودرو خفه و گرفته است. غروب بیست و پنجم خرداد است و خودروی حامل این مسافرانِ بیجان و نیمهجان، از میان شلوغیها راه میگیرد به سمتی نامعلوم. بدنهای روی هم افتاده را تکانهای خودرویی که در میان شلوغیهای شهر میراند، گاه کمی جابهجا میکند.
این ماشین حامل جمعی از افراد زخمی و اجساد کشتهشدگان راهپیمایی روز بیست و پنجم خرداد ۸۸ است.
در میان تنهای بیجان و نیمهجانی که روی هم و تنگ هم قرار گرفتهاند، ناگهان کسی که انگار تازه به هوش آمده بیقرار سر و صدا میکند. او مردی میان سال است با صورتی خونین و چشمهایی ورمکرده.
التماس میکند که او را با خودشان نبرند، دستهایش را به نشانه کمک بالا میبرد. یکی از مأموران متوجه تکانهای پیکر نیمهجانی میشود که مدام به خود میپیچد و زیر لب چیزی میگوید. التماسهای مرد کار خودش را میکند. مأمور تکانی به خود میدهد و سپس مرد مجروح را از خودرو به بیرون پرتاب میکند.
***
شهریور از راه میرسد، از خرداد و حوادث خونین بعد از انتخابات چند ماهی میگذرد. انتخاباتی که تنها یک روز قبل از برگزاریاش، یعنی شامگاه روز پنجشنبه ٢١ خرداد ١٣٨٨ سرویس پیامک تلفنهای همراه در ایران قطع شده و این اختلال در بسیاری از نقاط ایران از جمله تهران تا نیمه تیرماه ادامه یافت.
انتخاباتی که اگرچه وزیر کشور گفته بود اعلام تدریجی نتایج آن پس از اذان صبح آغاز خواهد شد، ولی رئیس ستاد انتخابات کشور کمی پس از نیمه شب اعلام نتایج را آغاز کرد و سرانجام محمود احمدینژاد به عنوان رئیسجمهوری که ۶۳ درصد آرا را کسب کرده، معرفی شد.
پس از اعلام این نتیجه بود که جمعی از مردم ایران در روز ٢٣ خرداد با اعتقاد به اینکه «رأی آنها گم شده»، به خیابان آمدند و علیه دولت شعار دادند.
موسوی، کروبی و محسن رضایی، سه کاندیدای دیگر ریاست جمهوری به صورت رسمی به شورای نگهبان شکایت کرده و خواستار ابطال انتخابات شدند اما آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، پیش از آنکه شورای نگهبان نظر نهایی را اعلام کند به محمود احمدینژاد به عنوان پیروز انتخابات تبریک گفت. صدای مردم معترض از خیابانهای شهر به گوش میرسد.
به سمت برخی از این معترضان شلیک میشود و جمعی دیگر زیر باتومهای لباس شخصیها فریاد میکشند.
خبر رسیده که جمع زیادی از این معترضان کشتند اما چه کسی آمار دقیقی از شمار زخمیها و کشتهشدههای اعتراضات پس از انتخابات دارد؟
هیچ نهادی مسئولیت قبول نمیکند. سرانجام کمیتهای توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی تحت عنوان کمیته پیگیری وضعیت آسیبدیدگان بعد از انتخابات تشکیل میشود.
پنجشنبه دوازدهم شهریور ماه سال ۸۸، سایت کلمه نزدیک به میرحسین موسوی، به نقل از علیرضا حسینی بهشتی یکی از اعضای کمیته پیگیری امور زندانیان و کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات آمار جدید کشتهشدگان را منتشر میکند و همزمان سایت سحامنیوز، نزدیک به مهدی کروبی، نیز اعلام میکند محمود رئیسی نجفی یکی از کسانی است که در جریان حمله مأموران به معترضان در راهپیمایی بیست و پنجم خرداد جان خود را از دست داده است.
***
خودروی حامل مسافران بیجان و نیمهجان همچنان به سمت مقصدی نامعلوم میراند، اما مرد میانسال و مجروح که از این خودرو به بیرون پرتاب شده حالا در منطقه حکمیه تهران و در تاریکی چشم به راه رهگذرانی است که از کنارش عبور میکنند.
او محمود رئیسی نجفی نام دارد. همان کارگری است که سایت سحام نیوز نام او را به عنوان یکی از کشتهشدگان حوادث بعد از انتخابات معرفی کرده. همسر و اعضای دیگر خانواده محمود رئیسی نجفی در شب بیست و پنجم خرداد وقتی صدای زنگ در میشنوند با چهره خونین و بدن کبود او مواجه میشوند که به سختی روی پاهایش ایستاده. او برای خانوادهاش شرح میدهد که چه بلایی سرش آمده:
«وقتی که رسید توی خونه دیگه جون نداشت، میگفت نزدیکِ میدون آزادی یه عدهای که همشون مسلح بودن و باتوم هم داشتن تو دست شون، دنبال مردم بودند که خب همینا منو گرفتند و با باتوم و مشت و لگد افتادن به جونم.. میگفت وقتی از حال رفتم ولی وقتی که به هوش اومدم دیدم توی یه ماشین بودم که حدس میزنم بقیه یا مثل من هنوز بیهوش بودند یا مرده بودند. ولی من آنقدر التماس کردم که پیادم کردن، میگفت به مأمورا گفته بودم که من داشتم از سر کار برمیگشتم خونه… یکی از اون مأمورا دید خیلی التماس میکنم دلش سوخت، ماشینو نگه داشت و بعد خودش هم پیاده شد منو کشید و انداخت بیرون.»
هراس به دل تمام اعضای خانه افتاده است. آنها نمیدانند چه کنند. میخواهند مجروحشان را به بیمارستان منتقل کنند اما خبرهای خوبی از بیرون نمیشنوند. تلویزیون مدام از معترضان به عنوان اغتشاشگران نام میبرد و از طرفی رهبری جمهوری اسلامی نیز هشدارهایی به معترضان میدهد.
روز به روز حال کارگر مجروح این خانه وخیمتر میشود. ۱۲ روز گذشته و دیگر هیچکس نمیتواند کاری برای بهتر شدن ورمهای پا و شکم مجروح بکند. سرانجام خانواده محمود رئیسی نجفی تصمیم میگیرد که او را راهی بیمارستان کند ولی به گفته خودشان بیمارستانی که آنها مراجعه کردند به دلیل کمبود جا حاضر به بستری کردن محمود رئیسی نجفی نمیشود و به آنها میگویند فردا مریض دوباره با خود به بیمارستان بیاورند تا بستری شود. فردا از راه میرسد اما مقاومت این کارگر زخمی تمام شود. محمود رئیسی نجفی در منزل شخصیاش تمام میکند.
مسئولان اورژانس پیکر او را به پزشکی قانونی کهریزک منتقل میکنند و سرانجام روز خاکسپاری که فرا میرسد. مأموران نهادهای امنیتی از پدر آقای رئیسی تعهد میگیرند که با سکوت مراسم ختم برگزار کرده و سر و صدا و هم نکنند.
شهریور از راه میرسد و طاقت خانواده تمام میشود. آنها خودشان را به کمیته پیگیری وضعیت آسیبدیدگان حوادث بعد از انتخابات میرسانند و با مهدی کروبی یکی از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات دیدار میکنند. سحامنیوز سایت نزدیک به مهدی کروبی نتیجه این دیدار و گفتگوی میان خانواده این کارگر با مهدی کروبی را منتشر میکند.
پدر محمود رئیسی نجفی میگوید که خانوادهاش تصمیم گرفتهاند که با اعلام نام فرزندشان مانع «پایمال شدن خون» او شوند.
مهدی کروبی در دیدار با خانواده رئیسی نجفی، به آنها قول میدهد که همه تلاش خود را برای حمایت از این خانواده انجام دهد.
پنج سال از انتخابات سال ۸۸ و کشته شدن محمود رئیسی نجفی میگذرد. مهدی کروبی در حصر خانگی به سر میبرد، کمیته پیگیری وضعیت آسیبدیدگان بعد از انتخابت پلمب شده است و اعضای اصلی این کمیته زندانی شدند.
محمد داوری، روزنامهنگاری که مشغول تهیه فیلم و گزارش از وضعیت آسیبدیدگانِ مراجعهکننده به مهدی کروبی بود، نیز به جرم اقدام علیه امنیت ملی همچنان در زندان اوین به سر میبرد. از خانواده محمود رئیسی نجفی نیز هیچ خبری در رسانهها نیست.