انقلاب بزرگ ۲۰۱۱ که با خودسوزی محمد بوعزیزی جوان بیکار تونسی، در اعتراض به شرایط بد اقتصادی آغاز شد، اینک شمال آفریقا را پوشانده و در شرف لبریز به سایر نقاط خاورمیانه است.
رمز پیروزی سریع این انقلاب که بیتردید مانند انقلاب ۱۹۸۹ و سقوط کمونیسم در اروپای شرقی، مسیر تاریخ را تغییر خواهد داد، ارائه «راه سوم» در مقابل دو الگوی «دیکتاتوری» و یا «اسلامگرایی افراطی» است.
طی ۶۰ سال گذشته، الگوهای حکومت در خاورمیانه یا بر پایه ظهور دیکتاتوریهای فردی و یا آرمانگرایی عقیدتی و توسل به اسلام افراطی شکل گرفته بود.
الگوی تازه که جوانان تونس و مصر به استقبال آن رفته و آن را پذیرفتهاند، بیتردید فاقد رنگ عقیدتی است و به روشنی جدایی مذهب از سیاست و پرهیز از خشونت و افراطیگری را تبلیغ میکند.
پیامهای کهنه و بیخریدار دیگر را، یا دیکتاتورهای هنوز بر جا مانده سر میدهند، با این خوش خیالی که موج انقلاب تنها به کشور همسایه خواهد رفت، و یا همپیمانان آنان و قدرتهایی که از خیزش مردم و آزادی کشورهای خاورمیانه به هراس افتادهاند.
فارغ از تلاشهای اقتدار گرایان زورگو که همچنان گوشها را از بیم شنیدن سرود آزادی و آغاز همنوایی جوانان خودی با آن در خانه بستهاند، طوفان «راه سوم» انقلاب ۲۰۱۱، دیر یا زود، تمام نظامهای پا گرفته بر اساس دو الگوی یاد شده را از میان خواهد برد.
پیام روشن این انقلاب کوبنده «طرد دیکتاتور، کسب آزادی، داشتن حق انتخاب، و زندگی بدون ترس از حاکم و حکومت زور» است.
علیه دیکتاتوری و افراط
جوانانی که در تونس و مصر و لیبی به استقبال این پیام رفته و آن را پذیرفتهاند، از عقیدهگرایی مذهبی و اسلام افراطی همان قدر پرهیز میکنند که از اقتدارطلبان زورگو که طی سالها در جامه برادر بزرگتر، قاعد، رهبر کبیر، و ولی امر و آیت عظمی، با دزدیدن آزادی و مصادره ثروتهای ملی، آنان را به فقر، و وطنشان را به تباهی و فساد کشیدهاند.
انقلاب ۲۰۱۱ خاورمیانه یک جنبش فراگیر طرفدار آزادی است که نزد پیروان آن نه گرایشی برای تبلیغ شیوههای مذهبی میتوان سراغ کرد و نه کمترین تعلق خاطر برای تکرار الگوهای کهنه.
هدفهای ساده و مشترک
این انقلاب برای تأمین عدالت اجتماعی است. طرفداران این انقلاب از حکومت منتخب خود شفافیت میخواهند. آنها روال حساب کشی از دولت را حق خود میدانند آین انقلاب در جهت پایان دادن به سالها خود گامگی حکومتهای متکی به زور است.
این انقلاب برای جانشین ساختن حکومتهای خودکامه با دولت منتخب و داوطلب کار و آماده پس دادن حساب به نمایندگان مردم است. در این معادله تازه و معلوم، جایی برای مجهولهای مذهبی و پراکندن ترس از استقرار آن نمیتوان سراغ کرد.
این انقلاب برای طرد یاران غار حاکم خودکامهای است که طی سالها تارهای خود را به دور حکومت زور تنیده و نقض آزادی را نماز روز، و غارت ثروتهای مردم را حق و حلال خود ساختهاند.
پارهای از این حاکمان زور گو و اطرافیان ظالمتر و فاسدتر آنان، کشتن آزادیهای مردمی و غارت ثروتهای ملی را به نمایندگی، و ولایت از سوی خدا، و یا به بهانه خادمی و حفاظت از خانه او، پیشه خود کردهاند.
هواداران انقلاب تازه در رد این مذهبی نمایان ریاکار رداپوش داعیهدار رهبری، همانقدر همسو و هم دلاند که در تقابل با همقطاران چکمه پوش آنها و حذف مبارک و بنعلی بودند و نمودند.
این انقلاب، در هر کشور با رنگی و به شیوهای، برای شکستن حلقههای فسادی است که به دور حاکم فردی تنیده و بدون ترس از حسابکشی، ثروتهای ملی را چپاول و مردم را ریزهخوار خود ساختهاند.
این انقلاب برای طرد حکومتهای فردی و به زیر کشیدن حاکمان زورگویی است که از راه سرقت ثروتهای ملی، مزد بگیران اجیر کرده را به جان مردم انداخته و با ترویج ترس و کاربرد اسلحه آنان را پراکنده و مزد بگیران خود را در جایگاه اکثریت قرار دادهاند.
انقلاب ۲۰۱۱ برای قطع دستان مردان خودکامهای است که اقلیت مزد بگیر خود را در جایگاه اکثریت جامعه قرار میدهند و رهبری اوباش اجیر کرده را رهبری مردم معرفی میکنند.
در این موج انقلابی و ضدیت انقلابیون با حکومتهای فردی، زدودن رهبران و رهبری، هدف مردمی است که اینک در خیابانهای تونس، قاهره، اسکندریه و بنغازی دیده میشوند.
با جمع شدن غیر قابل اجتناب بساط حکومت «قذافی و پسران» در لیبی و قرار گرفتن طرابلس، مانند بنغازی، در خط حاکمیت مردم، نوبت الجزایر، مراکش، اردن و سوریه و سایر نقاط خاورمیانه نیز خواهد رسید.
با سقوط هر حکومت خودکامه، موجهای انقلاب ۲۰۱۱ بلندتر خواهد شد. «راه سوم»، انتخاب مشترک ملتهای خاورمیانه و مسیر واحد آنها در سمت و سوی دست یافتن به آزادی است.
ملتهای خاورمیانه با پیروزی تدریجی انقلاب ۲۰۱۱، یک به یک در همان راهی قرار میگیرند که متعاقب انقلاب ۱۹۸۹ و انحلال اتحاد شوروی، رومانی، چک، آلبانی، لهستان، مجارستان، کشورهای بالکان و مردم بخش شرقی آلمان، و دیگران بعد از انقلاب ۱۹۸۹ و انحلال اتحاد شوروی رفتند.
رمز پیروزی سریع این انقلاب که بیتردید مانند انقلاب ۱۹۸۹ و سقوط کمونیسم در اروپای شرقی، مسیر تاریخ را تغییر خواهد داد، ارائه «راه سوم» در مقابل دو الگوی «دیکتاتوری» و یا «اسلامگرایی افراطی» است.
طی ۶۰ سال گذشته، الگوهای حکومت در خاورمیانه یا بر پایه ظهور دیکتاتوریهای فردی و یا آرمانگرایی عقیدتی و توسل به اسلام افراطی شکل گرفته بود.
الگوی تازه که جوانان تونس و مصر به استقبال آن رفته و آن را پذیرفتهاند، بیتردید فاقد رنگ عقیدتی است و به روشنی جدایی مذهب از سیاست و پرهیز از خشونت و افراطیگری را تبلیغ میکند.
پیامهای کهنه و بیخریدار دیگر را، یا دیکتاتورهای هنوز بر جا مانده سر میدهند، با این خوش خیالی که موج انقلاب تنها به کشور همسایه خواهد رفت، و یا همپیمانان آنان و قدرتهایی که از خیزش مردم و آزادی کشورهای خاورمیانه به هراس افتادهاند.
فارغ از تلاشهای اقتدار گرایان زورگو که همچنان گوشها را از بیم شنیدن سرود آزادی و آغاز همنوایی جوانان خودی با آن در خانه بستهاند، طوفان «راه سوم» انقلاب ۲۰۱۱، دیر یا زود، تمام نظامهای پا گرفته بر اساس دو الگوی یاد شده را از میان خواهد برد.
پیام روشن این انقلاب کوبنده «طرد دیکتاتور، کسب آزادی، داشتن حق انتخاب، و زندگی بدون ترس از حاکم و حکومت زور» است.
علیه دیکتاتوری و افراط
جوانانی که در تونس و مصر و لیبی به استقبال این پیام رفته و آن را پذیرفتهاند، از عقیدهگرایی مذهبی و اسلام افراطی همان قدر پرهیز میکنند که از اقتدارطلبان زورگو که طی سالها در جامه برادر بزرگتر، قاعد، رهبر کبیر، و ولی امر و آیت عظمی، با دزدیدن آزادی و مصادره ثروتهای ملی، آنان را به فقر، و وطنشان را به تباهی و فساد کشیدهاند.
انقلاب ۲۰۱۱ خاورمیانه یک جنبش فراگیر طرفدار آزادی است که نزد پیروان آن نه گرایشی برای تبلیغ شیوههای مذهبی میتوان سراغ کرد و نه کمترین تعلق خاطر برای تکرار الگوهای کهنه.
هدفهای ساده و مشترک
این انقلاب برای تأمین عدالت اجتماعی است. طرفداران این انقلاب از حکومت منتخب خود شفافیت میخواهند. آنها روال حساب کشی از دولت را حق خود میدانند آین انقلاب در جهت پایان دادن به سالها خود گامگی حکومتهای متکی به زور است.
این انقلاب برای جانشین ساختن حکومتهای خودکامه با دولت منتخب و داوطلب کار و آماده پس دادن حساب به نمایندگان مردم است. در این معادله تازه و معلوم، جایی برای مجهولهای مذهبی و پراکندن ترس از استقرار آن نمیتوان سراغ کرد.
این انقلاب برای طرد یاران غار حاکم خودکامهای است که طی سالها تارهای خود را به دور حکومت زور تنیده و نقض آزادی را نماز روز، و غارت ثروتهای مردم را حق و حلال خود ساختهاند.
پارهای از این حاکمان زور گو و اطرافیان ظالمتر و فاسدتر آنان، کشتن آزادیهای مردمی و غارت ثروتهای ملی را به نمایندگی، و ولایت از سوی خدا، و یا به بهانه خادمی و حفاظت از خانه او، پیشه خود کردهاند.
هواداران انقلاب تازه در رد این مذهبی نمایان ریاکار رداپوش داعیهدار رهبری، همانقدر همسو و هم دلاند که در تقابل با همقطاران چکمه پوش آنها و حذف مبارک و بنعلی بودند و نمودند.
این انقلاب، در هر کشور با رنگی و به شیوهای، برای شکستن حلقههای فسادی است که به دور حاکم فردی تنیده و بدون ترس از حسابکشی، ثروتهای ملی را چپاول و مردم را ریزهخوار خود ساختهاند.
این انقلاب برای طرد حکومتهای فردی و به زیر کشیدن حاکمان زورگویی است که از راه سرقت ثروتهای ملی، مزد بگیران اجیر کرده را به جان مردم انداخته و با ترویج ترس و کاربرد اسلحه آنان را پراکنده و مزد بگیران خود را در جایگاه اکثریت قرار دادهاند.
انقلاب ۲۰۱۱ برای قطع دستان مردان خودکامهای است که اقلیت مزد بگیر خود را در جایگاه اکثریت جامعه قرار میدهند و رهبری اوباش اجیر کرده را رهبری مردم معرفی میکنند.
در این موج انقلابی و ضدیت انقلابیون با حکومتهای فردی، زدودن رهبران و رهبری، هدف مردمی است که اینک در خیابانهای تونس، قاهره، اسکندریه و بنغازی دیده میشوند.
با جمع شدن غیر قابل اجتناب بساط حکومت «قذافی و پسران» در لیبی و قرار گرفتن طرابلس، مانند بنغازی، در خط حاکمیت مردم، نوبت الجزایر، مراکش، اردن و سوریه و سایر نقاط خاورمیانه نیز خواهد رسید.
با سقوط هر حکومت خودکامه، موجهای انقلاب ۲۰۱۱ بلندتر خواهد شد. «راه سوم»، انتخاب مشترک ملتهای خاورمیانه و مسیر واحد آنها در سمت و سوی دست یافتن به آزادی است.
ملتهای خاورمیانه با پیروزی تدریجی انقلاب ۲۰۱۱، یک به یک در همان راهی قرار میگیرند که متعاقب انقلاب ۱۹۸۹ و انحلال اتحاد شوروی، رومانی، چک، آلبانی، لهستان، مجارستان، کشورهای بالکان و مردم بخش شرقی آلمان، و دیگران بعد از انقلاب ۱۹۸۹ و انحلال اتحاد شوروی رفتند.