تنها سازمانی که خامنهای از روز انتصاب به مقام رهبری توجه ویژهای به آن داشته و همواره به تقویت آن پرداخته بسیج بوده است. حتی اعضای سپاه پاسداران و روحانیون به اندازه بسیجیان مورد علاقه و لطف رهبر کشور قرار نگرفتهاند.
بسیجیان به خلوت وی راه دارند، از التفات ویژه برخوردارند و امروز عموم مقامات حساس و کلیدی کشور را اشغال کردهاند. این عشق متقابل از کجا آب میخورد؟ چرا خامنهای تا این حد به بسیجیان و بسیج توجه دارد که هیچ گونه مانع و رادعی را در برابر حرکات و اقدامات آنها نمیپذیرد؟ بسیجیان چرا به خامنهای ابراز علاقه میکنند؟
ویژگیهای جذاب بسیج برای رهبری اقتدارگرا و تمامیتطلب
پنج ویژگی بسیج آن را برای حکومت استبدادی مذهبی جذاب کرده است:
۱) خصلت تودهوار: بسیج سازمانی است بدون سلسله مراتب، بدون تخصص و بدون وظایف و مأموریتهای مشخص سازمانی و بدون مقررات محدودکننده. اعضای این نهاد هویت مشخصی ندارند و هویت خود را از نهاد مربوطه و نمادهایش میگیرند. همین خصلت ذرهوار اعضا و عدم هویت آنان است که قدرتمندان را به سازمانهایی مثل بسیج علاقهمند میسازد.
از سوی دیگر فقدان مقررات درون سازمانی محدود کننده نیروهای بیتخصص و منفک از ساختارهای اجتماعی را به این سازمان جذب میکند. اعضای این سازمان را میتوان به خوبی دستکاری و مهندسی کرد و از آنها در سرکوبها به خوبی و بدون دردسر یا با هزینه اندک بهره گرفت. خامنهای به صراحت به تمجید از این خصلت تودهوار در برابر سازمانهای متشکل سیاسی و شناسنامهدار میپردازد:
منظور از روزهای سخت شرایط نیاز به سرکوب و بسیج نیرو برای ارعاب و تهدید و نیز بسیج نیرو برای بیعت در شرایط کاهش ملموس مشروعیت (بیعت ۱۱۰ هزار بسیجی با رهبری، ایرنا، ۴ آذر ۱۳۸۹) یا جانشینی است. (بازسازی غدیر خم در قم، تابناک، ۶ آذر ۱۳۸۹)
خامنهای آگاهانه خواستار تداوم شرایط بیهویتی نیروهای بسیجی است:
خامنهای از ابتدای رهبریاش به خوبی میدانست به دنبال چیست و بسیج را ابزار مناسبی برای رسیدن به آن هدف یعنی تأسیس حکومت فاشیستی و تمامیتطلبانه دینی قلمداد کرده است.
۲) کارکرد دوگانه: بسیج هم سازمانی نظامی و هم سازمانی غیرنظامی است. از میلیشیای بسیج میتوان در زمان آرامش کشور برای بر هم زدن تجمعات (به عنوان مردم عادی در کنسرتهای موسیقی یا گردهمایی احزاب یا سخنرانیهای سیاسی و دانشگاهی) و در زمان بحران برای سرکوب (تیراندازی به مردم یا پرتاب گاز اشکآور یا زدن باتوم در لباس و هیئت نظامی) استفاده کرد.
رژیمهایی که در عین تمامیتطلبی و اقتدارگرایی میخواهند خود را مردمی وانمود کنند عاشق سازمانی هستند که به نام و در لباس مردم عادی به سرکوب اشتغال ورزد. خامنهای شیفته این کارکرد دوگانه یا چندگانه در عصر تخصصی شدن سازمانهای نظامی و سیاسی و اجتماعی است و بر آن تأکید میگذارد:
برای آنکه بسیج چنین کارکرد دوگانهای داشته باشد آموزش نظامی آن باید به جنگ شهری و پارتیزانی محدود شود چون این افراد و نیروها به کار جنگ کلاسیک و با ابزارهای مدرن نمیآیند. همین نوع آموزش است که این نیروها را طعمه خوبی برای استفاده در سرکوبهای شهری قرار میدهد.
۳) فرار از مسئولیت و پاسخگویی: خصلت دوگانه فوق زمینه را برای فرار مسئولان حکومتی از مسئولیت سرکوب مردم و رفتارهای غیر قانونی آنها فراهم میکند. حتی در نظام جمهوری اسلامی و با قوانین مصوب آن نمیتوان در روز روشن به مردم بیدفاع کوچه و خیابان شلیک کرد یا افراد را در زندانهای غیررسمی شکنجه کرد. اما اگر افراد ظاهراً غیررسمی این کارها را بکنند دیگر حکومت مجبور به پاسخگویی مستقیم نخواهد بود.
استفاده از سپاه در سرکوبها به دلیل وجود سلسله مراتب و تخصص در سالهای پس از جنگ و نیز محدودتر شدن سپاهیان به قوانین به واسطه داشتن لباس مشخص و امکان مسئولیتخواهی بیشتر دشوارتر است مگر آنکه مخالفان به در بیت خامنهای برسند؛ در آن حال وی از همه نیروهایش برای قلع و قمع مردم بهره خواهد گرفت. همچنین فرماندهان سپاه در سالهای پس از جنگ به تدریج در طبقه حاکمه قرار گرفته و از منافع حکومت داری برخوردارند. همین امر آنها را در سرکوبها غیرقابل اطمینان میسازد.
۴) استفاده از آن در رقابتهای سیاسی: حکومتهای تمامیتطلب برای مهندسی انتخابات و دیگر فرایندهای سیاسی به نیرویی گوش به فرمان نیاز دارند تا به سرکوب گروهها و احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و اجتماعات و رسانههای آنها بپردازد. بسیج در جمهوری اسلامی همواره چنین کارکردی داشته و توجه ویژه رهبران جمهوری اسلامی را به خود جلب کرده است.
بسط پایگاههای بسیج در نواحی حاشیه شهری و روستایی در دوران جنگ در کنار تحصیلات پایین، فقر، و بیکاری اعضای بسیج پیش از پیوستن به این نیرو زمینه را برای استفاده از آنها به هر شکل در رقابتهای سیاسی ملی فراهم میکند.
۵) گسترش جغرافیایی: بسیج به واسطه اقتضائات زمان جنگ در همه حوزههای عمومی، از مدارس و دانشگاهها تا کارخانهها و ادارات، از مساجد تا بیمارستانها، از محلات تا مناطق تجاری و بازارها، و از روستاها تا مناطق عشایری و شهرها گسترش یافته است.
این سازمان قدرت این را دارد که همه فضاهای عمومی را مدام تحت کنترل قرار دهد و هر اعتراضی را در فاصلهای کوتاه سرکوب کند. بسیج و نیروهای لباس شخصی (بسیجیهای بدون لباس) سرکوب را بدون آنکه نیازی به آوردن تانک به خیابانها باشد عملیاتی میکنند.
عشق بسیج به خامنهای
بسیجیان دارای کمترین تخصص حرفهای بوده و از منزلت اجتماعی و سیاسی خاصی برخوردار نیستند و برای کسب منافع و منزلتها و بالا رفتن سریع از پلههای قدرت و ثروت چشم به دامان ولیفقیه و شیرهای نفتِ در اختیار وی هستند. بسیجیان از طریق دادن خدمت به ولی فقیه به سرعت و به راحتی رقابتها را دور زده و در میدانی بدون رقیب (رقبا باید از سدهای گزینش و ارتباط با مقامات بگذرند) امتیاز میگیرند و ارتقا مییابند.
سهمیهها، مجوزهای دولتی، مقامات و مدیریتها و رانتهای دولتی در انتظار کسانی بوده است که یک دوره به صورت تودهوار خود را در اختیار رهبری گذاشته و نظام استبدادی وی را حفظ کردهاند. همین محافظت از رژیم است که آنها را تا ابد از حکومت طلبکار و حکومت را تا ابد به آنها وامدار میکند مگر آنکه در یک اعتراض عمومی به حکومت یا انقلاب («فتنه» در ادبیات اسلامگرایان) از عرصه سیاسی حذف شوند.
بسیجیان سابق و امروز کرسیهای دانشگاهی، مدیریت شرکتهای دولتی و نیمهدولتی و شبهدولتی، شرکتهای صادرات و واردات، کرسیهای مجلس، مدیریتها و معاونتها و مشاورتها و وزارتخانههای دولتی، مقامات کلیدی در سفارتخانهها و اعضای هیئت امنا و هیئت مدیرهها را به خود اختصاص دادهاند.
برنهاده تقدم تعهد در برابر تخصص، گزینشهای ایدئولوژیک، و خودی- غیرخودی کردنها برای شکل دادن به همین نظام تبعیض و تقسیم منافع و منابع در میان گروه نگه دارنده استبداد مذهبی خلق شدهاند.
بسیجیان به خلوت وی راه دارند، از التفات ویژه برخوردارند و امروز عموم مقامات حساس و کلیدی کشور را اشغال کردهاند. این عشق متقابل از کجا آب میخورد؟ چرا خامنهای تا این حد به بسیجیان و بسیج توجه دارد که هیچ گونه مانع و رادعی را در برابر حرکات و اقدامات آنها نمیپذیرد؟ بسیجیان چرا به خامنهای ابراز علاقه میکنند؟
ویژگیهای جذاب بسیج برای رهبری اقتدارگرا و تمامیتطلب
پنج ویژگی بسیج آن را برای حکومت استبدادی مذهبی جذاب کرده است:
۱) خصلت تودهوار: بسیج سازمانی است بدون سلسله مراتب، بدون تخصص و بدون وظایف و مأموریتهای مشخص سازمانی و بدون مقررات محدودکننده. اعضای این نهاد هویت مشخصی ندارند و هویت خود را از نهاد مربوطه و نمادهایش میگیرند. همین خصلت ذرهوار اعضا و عدم هویت آنان است که قدرتمندان را به سازمانهایی مثل بسیج علاقهمند میسازد.
از سوی دیگر فقدان مقررات درون سازمانی محدود کننده نیروهای بیتخصص و منفک از ساختارهای اجتماعی را به این سازمان جذب میکند. اعضای این سازمان را میتوان به خوبی دستکاری و مهندسی کرد و از آنها در سرکوبها به خوبی و بدون دردسر یا با هزینه اندک بهره گرفت. خامنهای به صراحت به تمجید از این خصلت تودهوار در برابر سازمانهای متشکل سیاسی و شناسنامهدار میپردازد:
«در دنیا احزاب وجود دارند، ممکن است احزاب پرشماری هم باشند - که البته شمارگان و کمیت یک مجموعه میلیونی به این عظمت که در بسیج وجود دارد، در هیچ حزبی در دنیا نظیر ندارد- اما همان کمیتهایی هم که در احزاب هستند، جسم آنها، زبان آنها، تواناییهای مادی آنها متعلق به حزب است؛ معلوم نیست دلها و ایمانهاشان متعلق به آن حزب یا آن مجموعه باشد. بسیج، بسیج دلهاست؛ بسیج جانهاست؛ بسیج عواطف است؛ بسیج اعتقادات و ایمانهاست؛ و همین است که در روز سخت به کار یک ملت میآید.» (کیهان، ۶ آذر ۱۳۸۹)
منظور از روزهای سخت شرایط نیاز به سرکوب و بسیج نیرو برای ارعاب و تهدید و نیز بسیج نیرو برای بیعت در شرایط کاهش ملموس مشروعیت (بیعت ۱۱۰ هزار بسیجی با رهبری، ایرنا، ۴ آذر ۱۳۸۹) یا جانشینی است. (بازسازی غدیر خم در قم، تابناک، ۶ آذر ۱۳۸۹)
خامنهای آگاهانه خواستار تداوم شرایط بیهویتی نیروهای بسیجی است:
«بسیج امروز در کشور ما یک حقیقت عظیم و درخشنده است؛ نمونهای هم دیگر ندارد. شما نگاه کنید؛ جنسیتهای مختلف، زن و مرد، سنین مختلف، نوجوان و جوان و میانسال و پیر و کهنسال، اصناف مختلف، از دانشجو و طلبه و استاد دانشگاه و معلم مدرسه و دانش آموز و کارگر و کشاورز و بازاری و بقیه اصناف گوناگون مؤمن در سرتاسر کشور، در بسیج عضویت دارند، شرکت دارند؛ یعنی هیچ مرزی از جهت صنفی وجود ندارد، هیچ مرز جنسیتی وجود ندارد، هیچ مرز قومی و زبانی وجود ندارد.» (کیهان، ۶ آذر ۱۳۸۹)
خامنهای از ابتدای رهبریاش به خوبی میدانست به دنبال چیست و بسیج را ابزار مناسبی برای رسیدن به آن هدف یعنی تأسیس حکومت فاشیستی و تمامیتطلبانه دینی قلمداد کرده است.
۲) کارکرد دوگانه: بسیج هم سازمانی نظامی و هم سازمانی غیرنظامی است. از میلیشیای بسیج میتوان در زمان آرامش کشور برای بر هم زدن تجمعات (به عنوان مردم عادی در کنسرتهای موسیقی یا گردهمایی احزاب یا سخنرانیهای سیاسی و دانشگاهی) و در زمان بحران برای سرکوب (تیراندازی به مردم یا پرتاب گاز اشکآور یا زدن باتوم در لباس و هیئت نظامی) استفاده کرد.
رژیمهایی که در عین تمامیتطلبی و اقتدارگرایی میخواهند خود را مردمی وانمود کنند عاشق سازمانی هستند که به نام و در لباس مردم عادی به سرکوب اشتغال ورزد. خامنهای شیفته این کارکرد دوگانه یا چندگانه در عصر تخصصی شدن سازمانهای نظامی و سیاسی و اجتماعی است و بر آن تأکید میگذارد:
«اهمیت دیگر بسیج در این است که بسیج دارای یک جهت و یک بعد و متوجه یک منظور نیست. بسیج با اینکه هنر نظامی دارد و در خطوط مقدم میدان نبرد، هر جا که لازم بوده است، قرار گرفته و سختترین کارها را به عهده گرفته و انجام داده است، همه کاره است؛ یعنی در همه میدانها وقتی بسیج حضور داشته باشد، پیشرو است، پیشتاز است.» (کیهان، ۶ آذر ۱۳۸۹)
برای آنکه بسیج چنین کارکرد دوگانهای داشته باشد آموزش نظامی آن باید به جنگ شهری و پارتیزانی محدود شود چون این افراد و نیروها به کار جنگ کلاسیک و با ابزارهای مدرن نمیآیند. همین نوع آموزش است که این نیروها را طعمه خوبی برای استفاده در سرکوبهای شهری قرار میدهد.
۳) فرار از مسئولیت و پاسخگویی: خصلت دوگانه فوق زمینه را برای فرار مسئولان حکومتی از مسئولیت سرکوب مردم و رفتارهای غیر قانونی آنها فراهم میکند. حتی در نظام جمهوری اسلامی و با قوانین مصوب آن نمیتوان در روز روشن به مردم بیدفاع کوچه و خیابان شلیک کرد یا افراد را در زندانهای غیررسمی شکنجه کرد. اما اگر افراد ظاهراً غیررسمی این کارها را بکنند دیگر حکومت مجبور به پاسخگویی مستقیم نخواهد بود.
استفاده از سپاه در سرکوبها به دلیل وجود سلسله مراتب و تخصص در سالهای پس از جنگ و نیز محدودتر شدن سپاهیان به قوانین به واسطه داشتن لباس مشخص و امکان مسئولیتخواهی بیشتر دشوارتر است مگر آنکه مخالفان به در بیت خامنهای برسند؛ در آن حال وی از همه نیروهایش برای قلع و قمع مردم بهره خواهد گرفت. همچنین فرماندهان سپاه در سالهای پس از جنگ به تدریج در طبقه حاکمه قرار گرفته و از منافع حکومت داری برخوردارند. همین امر آنها را در سرکوبها غیرقابل اطمینان میسازد.
۴) استفاده از آن در رقابتهای سیاسی: حکومتهای تمامیتطلب برای مهندسی انتخابات و دیگر فرایندهای سیاسی به نیرویی گوش به فرمان نیاز دارند تا به سرکوب گروهها و احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و اجتماعات و رسانههای آنها بپردازد. بسیج در جمهوری اسلامی همواره چنین کارکردی داشته و توجه ویژه رهبران جمهوری اسلامی را به خود جلب کرده است.
بسط پایگاههای بسیج در نواحی حاشیه شهری و روستایی در دوران جنگ در کنار تحصیلات پایین، فقر، و بیکاری اعضای بسیج پیش از پیوستن به این نیرو زمینه را برای استفاده از آنها به هر شکل در رقابتهای سیاسی ملی فراهم میکند.
۵) گسترش جغرافیایی: بسیج به واسطه اقتضائات زمان جنگ در همه حوزههای عمومی، از مدارس و دانشگاهها تا کارخانهها و ادارات، از مساجد تا بیمارستانها، از محلات تا مناطق تجاری و بازارها، و از روستاها تا مناطق عشایری و شهرها گسترش یافته است.
این سازمان قدرت این را دارد که همه فضاهای عمومی را مدام تحت کنترل قرار دهد و هر اعتراضی را در فاصلهای کوتاه سرکوب کند. بسیج و نیروهای لباس شخصی (بسیجیهای بدون لباس) سرکوب را بدون آنکه نیازی به آوردن تانک به خیابانها باشد عملیاتی میکنند.
عشق بسیج به خامنهای
بسیجیان دارای کمترین تخصص حرفهای بوده و از منزلت اجتماعی و سیاسی خاصی برخوردار نیستند و برای کسب منافع و منزلتها و بالا رفتن سریع از پلههای قدرت و ثروت چشم به دامان ولیفقیه و شیرهای نفتِ در اختیار وی هستند. بسیجیان از طریق دادن خدمت به ولی فقیه به سرعت و به راحتی رقابتها را دور زده و در میدانی بدون رقیب (رقبا باید از سدهای گزینش و ارتباط با مقامات بگذرند) امتیاز میگیرند و ارتقا مییابند.
سهمیهها، مجوزهای دولتی، مقامات و مدیریتها و رانتهای دولتی در انتظار کسانی بوده است که یک دوره به صورت تودهوار خود را در اختیار رهبری گذاشته و نظام استبدادی وی را حفظ کردهاند. همین محافظت از رژیم است که آنها را تا ابد از حکومت طلبکار و حکومت را تا ابد به آنها وامدار میکند مگر آنکه در یک اعتراض عمومی به حکومت یا انقلاب («فتنه» در ادبیات اسلامگرایان) از عرصه سیاسی حذف شوند.
بسیجیان سابق و امروز کرسیهای دانشگاهی، مدیریت شرکتهای دولتی و نیمهدولتی و شبهدولتی، شرکتهای صادرات و واردات، کرسیهای مجلس، مدیریتها و معاونتها و مشاورتها و وزارتخانههای دولتی، مقامات کلیدی در سفارتخانهها و اعضای هیئت امنا و هیئت مدیرهها را به خود اختصاص دادهاند.
برنهاده تقدم تعهد در برابر تخصص، گزینشهای ایدئولوژیک، و خودی- غیرخودی کردنها برای شکل دادن به همین نظام تبعیض و تقسیم منافع و منابع در میان گروه نگه دارنده استبداد مذهبی خلق شدهاند.