لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۲:۲۰

رعنا فرحان و قصه سحرآمیز تلفیق مولانا و بلوز


یکی از چهره‌های موفق موسیقی تلفیقی در سال‌های گذشته، رعنا فرحان خواننده سبک جاز، بلوز و سول است که سال‌هاست در نیویورک زندگی می‌کند.

رعنا فرحان که ترانه‌هایی در سبک ری چارلز، لویی آرمسترانگ، ال گرین و دیگر خوانندگان مشهور بلوز و جاز را با اشعار کلاسیک ادبیات فارسی مانند آثار مولانا و حافظ و خیام می‌آمیزد، تا به حال سه آلبوم منتشر کرده که آخرین آن‌ها ماه و سنگ نام دارد و به تازگی روانه بازار شده است.

به این بهانه در برنامه جدید و زنده بخش موسیقی «فردآهنگ» که هر پنجشنبه شب پخش می‌شود، با رعنا فرحان درباره آلبوم جدید، موسیقی تلفیقی و رویارویی دو فرهنگ شرقی و غربی گپ زده‌ایم.

گفت‌وگوی آتوسا عزیزی با رعنا فرحان، خواننده ایرانی
please wait

No media source currently available

0:00 0:08:24 0:00
لینک مستقیم


  • داستان جالبی در مورد انگیزه شما برای انتخاب این سبک از موسیقی وجود دارد، درباره موسیقی تلفیقی مورد علاقه شما. گویا این داستان با قدم زدن در خیابان و پیدا کردن شیئی که به انگیزه شما در ادامه مسیرتان تبدیل می‌شود، آغاز می‌شود.

راستش این قصه و ماجرای اولین آهنگی که نوشتم، بسیار سحرآمیز و جادویی شروع شد. یک روز صبح من از آپارتمانم داشتم خارج می‌شدم، داشتم از جایی که آَشغال‌ها را می‌گذارند رد می‌شدم. دیدم در آنجا یک جعبه گیتار افتاده است.

وقتی در جعبه را باز کردم، دیدم یک گیتار هم توی جعبه است، یک گیتار کلاسیک درب و داغان خاکی. فوری گیتار را برداشتم و به خانه برگشتم. به استیو که پارتنر من است و با همدیگر همیشه آهنگ‌ها را می‌نویسیم، و تهیه‌کننده آلبوم‌های من هم هست، گفتم: استیو. ببین من چه پیدا کرده‌ام؟ توی آشغال‌ها گیتار انداخته بودند. باورم نمی‌شود یکی گیتارش را بیندازد توی آشغال‌ها.

استیو با تعجب از من پرسید چه می‌گویی؟ با هم به گیتار نگاه کردیم و دیدیم که بسیار داغان و خراب است. اما بر این باورم که هر سازی هر چقدر هم کهنه و خراب باشد، همیشه یک آهنگ نهفته در درونش دارد که بتوان آن را نواخت.

استیو هم گیتار را برداشت و شروع کرد به زدن یک ملودی بلوز. همین طور داشت گیتار را می‌نواخت و کتاب مولانا روی میز باز بود، یکی از شعرهای مورد علاقه پدرم بود. من هم همین طور شروع کردم به خواندن بلوز.

به این شکل بود که این آهنگ خلق شد. با‌‌‌ همان گیتار درب و داغان و رهاش شده و استیو که آن را می‌نواخت و من هم میکروفون را جلوی گیتار گرفته بودم و صدا را ضبط می‌کردم و این جور بود که این آهنگ خلق شد.

وقتی فردای آن روز این ملودی را برای دوستانمان و علاقمندان موزیکمان گذاشتیم، خیلی خیلی از آن استقبال شد و حتی یک نسخه آن را برای مجری یک رادیوی فارسی زبان در آمریکا فرستادیم. او هم آن را در برنامه‌اش پخش کرد و بعد از پخش هم آن مجری گفت که «رعنا فرحان قرار است یک آلبوم به تمامی به زبان فارسی منتشر کند».

ما هم همدیگر را نگاه کردیم و گفتیم لابد قرار است دیگر. و پس از آن بود که شروع به آهنگ نوشتن و کار کردن کردیم.

  • شما را با این حرفی که زده‌اند در محذور اخلاقی و رودربایستی قرار دادند؟

نه. ولی وقتی دیدیم این مسئله تا این حد اثر دارد که همه منتظرند و همه به آن علاقه دارند، باعث شد که بیشتر ما تشویق بشویم. شاید اگر این را هم نمی‌گفت ما در ‌‌‌نهایت این کار را می‌کردیم. اما اظهار آن جمله مرا تشویق به انجام آن کرد.

توجه کنید که مولانا، خیام، حافظ و شاعرانی هستند که قرنهاست ذهن و روح ایرانی با آن‌ها آشناست، از سوی دیگر هنرمندانی در غرب داریم که پیشگامان سبک و ساختار بلوز، جز و سول هستند، مثل ال گرین، مثل بیلی آرمسترانگ، مثل بی‌بی کینگ.

  • شما شروع به خواندن این شعر کردید و تن صدایتان به سادگی روی ریف و ملودی سبک بلوز نشست. خودتان فکر می‌کنید نقطه مشترک این دو چیست؟ این دو عنصر کجا به هم می‌رسند؟ شعر فارسی و موسیقی غربی در کجا به هم می‌رسند که اجازه می‌دهند با همدیگر در ملودی شما تلفیق بشوند؟

من فکر می‌کنم روح هر دوی این‌ها به هم شبیه است. من شعر فارسی را از پدرم آموختم. بیشترین چیزی که او به می‌آموخت این بود که «ببین این شعر چقدر ساده، چقدر زیبا و چقدر به دل نزدیک است.»

بلوز هم همین حالت را دارد. فکر می‌کنم زمانی که حافظ و مولانا این اشعار را می‌سرودند، درست حالت موزیک امروز ما را داشته است. این زبان عادی آن‌ها بوده است. به خصوص مولانا غزلیاتش را همین جور با موزیک می‌خوانده و فی البداهه می‌گفته است. فکر می‌کنم هر دو این‌ها در ذهن من به همدیگر می‌رسند.

البته درست کردن این موزیک‌ها ساده نبود. به این خاطر که هر دوی این‌ها در ذهن من وجود داشت و یک قسمت بزرگی از ذهن مرا تشکیل می‌داد. این‌ها در طی سال‌ها برای من جا افتاد.

  • متوجه‌ام. ولی به عنوان مثال یکی از محبوب‌ترین آهنگهایی که ما از رادیو فردا پخش می‌کنیم، ترانه «مست عشق» شماست. دقت کنید که وقتی می‌گویم «محبوب»، یعنی تعداد شنوندگانی که با ما تماس می‌گیرند و درخواست می‌کنند که آن ترانه را دوباره پخش کنیم یا از ما می‌پرسند که این ترانه از کیست؟، بسیار زیادند. به طرز عجیبی می‌شود دید که موسیقی زمینه و چشمکی که شعر به شنونده می‌زند و لحن طنزآلودی که شعر در این ترانه دارد، انگار که از روز ازل برای همدیگر ساخته شده‌اند.

درست است. به خاطر اینکه وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که اولاً عنصر طنز در کار مولانا زیاد است. بعد هم وقتی می‌خواهد موضوعی کاملاً پیچیده و فلسفی را در اشعارش طرح کند، می‌آید و داستان آن را به شکل یک موضوع بسیار ساده و پیش پا افتاده شروع می‌کند.

داستانی که مولانا طرح می‌کند از یک سو بسیار سبک و باحال و شاد است و از سوی دیگر خیلی عمیق و جدی است. آن وقت من این حالتش را به حالت بلوز خیلی شبیه می‌دانم. عین یک آهنگ بلوز شروع می‌کند به تعریف کردن یک داستان.

  • شما در چهار سال اخیر سه آلبوم منتشر کرده‌اید. «باز آمدم» و «آرزوی تو» و آلبوم «ماه و سنگ» که همین هفته منتشر شده است. درباره آلبوم «ماه و سنگ» در جایی گفته‌اید که یک آغاز دوباره است و درهای نویی را برایتان باز کرده است. علت این احساس شما چیست؟ مگر این آلبوم چه تفاوتی با کارهای قبلی شما دارد؟

می‌دانید. وقتی به عنوان یک هنرمند به روی یک پروژه مشغول به کارید، همین طور که در کار پیش می‌روید، بیشتر احساس آزادی می‌کنید. الان احساس می‌کنم که می‌توانم از چیزهایی که دور و برم و در زندگی روزمره وجود دارد، در ترانه‌هایم استفاده کنم، و اینکه خودم هم دو تا از شعرهای این آلبوم را سروده‌ام، دستم را برای ساختن ملودی‌ها بیشتر از پیش باز می‌کند.

  • پس این آلبوم کلاً کار متفاوتی است؟

این بار فکر می‌کنم که خیلی بیشتر از گذشته از ساختن این ملودی‌ها حال کردم و لذت بردم. هر چقدر هم تو به عنوان سازنده یا خواننده یک اثر با آن حال می‌کنی، شنونده هم بیشتر از آن لذت می‌برد. من فکر می‌کنم کلاً مفهوم موزیک، لذت بردن و لذت بخشیدن است. مهم این است که از زندگی در این لحظه‌ای که در آن قرار داریم، بتوانیم لذت ببریم.

  • و این بار البته فقط از اشعار شعرای کلاسیک ایرانی استفاده نکرده‌اید...

این بار در دو تا از آهنگ‌هایم از دو شعر خیام استفاده کردم. یکی از آهنگ‌هایم کار میم ساقی است و دو تا از آن‌ها را هم خودم ساخته‌ام.

  • فوق‌العاده ممنونم که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید و مهمان برنامه «فردآهنگ» رادیو فردا شدید.

خواهش می‌کنم. من هم از صحبت با شما خیلی خوشحال شدم و امیدوارم که همگی، خوب و خوش و سرحال باشید.
XS
SM
MD
LG