سفر اعلام نشده دانیل آیالون، معاون وزیر خارجه اسرائیل، به مصر یک هفته پیش از بازداشت قاسم حسینی نماینده ارشد جمهوری اسلامی از قاهره، و تبعات دو رویداد، نشان داد که علیرغم استقبال گسترده تهران از پیروزی «بهار عربی» در مصر و نسبت دادن آن به تداوم انقلاب اسلامی در منطقه، اسرائیل در مسابقهای که بعد از سقوط دولت مبارک برای نزدیکی به دولت انتقالی مصر آغاز شده، تاکنون تهران را با فاصله زیاد پشت سر نهاده است.
در حالی که هر دو کشور از داشتن روابط کامل دیپلماتیک با قاهره همچنان محروم مانده و برای دست یافتن به آن میباید دستکم تا انتهای سال جاری، تشکیل پارلمان تازه و انجام انتخابات ریاست جمهوری مصر به انتظار بنشینند، تهران در این مسیر چند گام به عقب رانده شده ولی تلآویو دست کم مواضع گذشته خود را حفظ کرده است.
مناسبات سیاسی قاهره با تهران و تلآویو طی پنجاه سال گذشته تغیرات گستردهای را تجربه کرده است. در زمان حکومت جمال عبدالناصر و اوج گرایشهای «پان عربیسم»، شعار «صبحانه در تلآویو، نهار در اهواز» بازگوی سیاست خصمانه قاهره در مقابل دو کشور اسرائیل و ایران بود.
طی سالهای دهه هفتاد و دوران حکومت انور سادات، مناسبات مصر با هر دو کشور ایران و اسرائیل بهبود چشمگیر یافت. با این وجود دوستی شخصی شاه ایران و رئیسجمهور مصر مناسبات تهران و قاهره را در موقعیتی استثنایی قرار داد. این مناسبات تا به قدرت رسیدن انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ در ایران، ادامه یافت.
سفر انورسادات جانشین ناصر و رئیسجمهور وقت مصر به اسرائیل در ۱۹ نوامبر سال ۱۹۷۷، شرکت او در کنفرانس سران کمپ دیوید (آمریکا) در سپتامبر سال ۱۹۷۸ و سرانجام امضای پیمان صلح سال ۱۹۷۹ بین قاهره و تلآویو، تحولاتی تاریخی در مناسبات اعراب و اسرائیل محسوب میشدند.
آشتی با اسرائیل دوری از ایران
برقراری مناسبات کامل دیپلماتیک مابین قاهره و تلآویو در ماه مارس ۱۹۸۰، یک سال بعد از برقراری نظام جمهوری اسلامی و قطع کامل مناسبات سیاسی قاهره با تهران، اسرائیل را به مصر نزدیک و کاملاً از ایران در ساخت.
این تحول بیسابقه، معادلات قدرت در خاورمیانه را به زیان ایران تغییر داد. مناسبات رسمی مصر و اسرائیل در طول سالهای بعد، آزمایشهای دشواری را پشت سر نهاد ؛ منجمله ترور سادات در ششم اکتبر سال ۱۹۸۱، عملیات نظامی منجر به اشغال لبنان در سال ۱۹۸۲، خیزش تازه جنبش فلسطین در دسامبر ۱۹۸۷ و اخراج مصر از اتحادیه عرب.
دولت حسنی مبارک، جانشین سادات و رئیس جمهور وقت مصر، در نتیجه دشواری های منطقه ای، در سال ۲۰۰۲ تصمیم گرفت مناسبات عادی مصر را با اسرائیل معلق سازد، اگرچه بعد از اجرای این تصمیم نیز تماسهای دیپلماتیک دو کشور به بهانه گفتگو پیرامون فلسطین همچنان ادامه یافت.
در طول چند سال اخیر، دولت تهران ضمن حفظ مواضع انتقادی در برابر دولت مبارک، تمایل خود را برای برقراری مناسبات عادی با مصر در فرصتهای مختلف نشان داد.
واکنشهای دولت مصر به این گرایشها همواره توأم با احتیاط و مشروط بود. از جمله پیششرطهای قاهره تغییر نام خیابانی بود که در تهران به عنوان بزرگداشت قاتل انور سادات (خالد استانبولی) نام گرفته است.
بعد از مبارک
سقوط سریع دولت مبارک در قاهره، تهران را قانع ساخت که موانع موجود در راه تجدید مناسبات ایران با مصر، پس از ۳۲ سال سردی، برداشته شده است.
شاید پارهای از ناظران منطقهای نیز که عموماً با هدف پراکندن ترس از قدرت و نفوذ نه چندان جدی جمهوری اسلامی، هر رویداد تازه را به سنگینتر شدن کفه قدرت آن نسبت میدهند، به تقویت این توهم یاری دادند که یکی از مفاهیم تغییر نظام سیاسی مصر پیروزی تهران و شکست و عقبنشینی اسرائیل در منطقه است.
طی روزهای اولیه تغییرات اخیر در قاهره تهران بخصوص تعجیل داشت که دولت انتقالی مصر را به عادیسازی سریع مناسبات با تهران قانع سازد، با این گمان که بعد از بهار عربی در مصر، حتی زدودن نام خیابان خالد استانبولی در تهران نیز چندان ضروری نیست.
سیاستگذاران جمهوری اسلامی شاید به دلیل ناآشنایی با گرایشهای سنتی و فرهنگی مصریان و یا فراموشی مصلحتی آن، توجه نداشتند که حتی در اوج تظاهرات در خیابانهای قاهره و میدان التحریر، مردم مصر شعار مرگ بر مبارک سر نمیدادند، بلکه تنها خواستار خروج او بودند.
در نگاه مردم مصر، سادات و مبارک مسائل داخلی مصریان محسوب میشدند، و نه موضوعی که اجازه دهند رهبران جمهوری اسلامی و یا هر کشور دیگری به هر بهانه در آن مداخله کنند.
مردم مصر، برخلاف تبلیغات نا پخته جمهوری اسلامی، انقلاب خود را به هیچ وجه ادامه انقلاب اسلامی در ایران نمیدانستند. در نگاه آنها، انقلاب مصر یک جنبش فراگیر و قطعاً غیرمذهبی است که در آن نقشی برای رهبری فردی در نظر گرفته نشده است.
هزینههای مناسبات با تهران
بیشک مردم مصر در دوران تازه حیات سیاسی آن کشور، خواستار عادیسازی مناسبات خارجی خود با تمام کشورهای جهان هستند. در عین حال منافع و مشکلات این روابط را نیز عاقلانه در کنار هم قرار میدهند.
در وضعیت کنونی، نزدیکی سیاسی قاهره با تهران، ناراضی ساختن آمریکا، قرار گرفتن در مقابل اسرائیل، خشمگین ساختن کشورهای ثروتمند عرب در خلیج فارس و جداسازی بیحاصل فلسطینیان ساحل غربی و نوار غزه را بدنبال خواهد داشت.
مصر در حال حاضر سالانه دو میلیارد دلار از آمریکا کمک مستقیم دریافت میکند. عربستان و کشور های دیگر عضو پیمان همکاری خلیج فارس نیز تا حدودی آماده ارائه کمکهای بیشتر به مصر میشوند.
اسرائیل در عین حال که طرف تجاری بزرگ مصر نیست، در همسایگی آن کشور قرار داشته و بیشک یک عامل امنیتی درجه اول برای مصر محسوب میشود.
اهمیت چنین عاملی در معادلات امنیت ملی مصر موجب شد که سادات بعد از شکست در جنگ اکتبر سال ۱۹۷۳ و علیرغم حساسیت فوقالعاده موضوع در جهان عرب، عادیسازی مناسبات با اسرائیل را مورد توجه قرار دهد؛ اقدامی که سرانجام به بهای جان او تمام شد.
در مقابل، ایران (در وضعیت کنونی) فاقد امکان عرضه کمترین امتیاز مثبت و سازنده به دولت کنونی و یا دولتهای آینده قاهره است.
دقیقاً به این علت است که نبیل العربی، وزیر خارجه دولت انتقالی مصر، امنیت کشورهای عربی خلیج فارس را (در مقابل آنچه تهدیدهای جمهوری اسلامی نامیده شده) «خط قرمز سیاست خارجی قاهره» میخواند و ماجد عبدالعزیز، نماینده دائم مصر در سازمان ملل، در پاسخ نماینده خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، صبوری بیشتر را توصیه میکند.
تهران تصور میکرد که با دعوت از ۴۵ چهره سیاسی و روزنامهنگار و ادیب و متفکر مصری، راه تجدید مناسبات با مصر یک شبه هموار خواهد شد. در عوض، نماینده ارشد جمهوری اسلامی در قاهره در همان هواپیمایی نشانده و از مصر اخراج شد که میهمانان مصری راهی تهران قرار داشتند.
دولت مصر در اقدام تند دیگری در قبال تهران، از پرواز هواپیمای اختصاصی حامل میهمانان مصری جمهوری اسلامی، به این بهانه که ممکن است در آن اعضای دولت سابق مصر پنهان شده باشند ممانعت کرد.
شاید دستگیری نماینده جمهوری اسلامی و عامل اصلی تدارک سفر گروه ۴۵ نفره میهمانان مصری تهران، در یک رستوران در قاهره به اتهام جاسوسی، و اخراج او، تنها چند روز پس از دیدار اعلام نشده آیالون معاون وزیر خارجه اسرائیل از مصر، و مذاکرات او با محمدحسین طنطاوی رهبر نظامی و نبیل العربی وزیر خارجه دولت انتقالی آن کشور، تنها یک همزمانی تصادفی بوده است.
در عین حال رویدادهای بعدی در مناسبات مصر با اسرائیل و ایران، حاکی از تأثیرگذاری عواملی است که شکل کامل آنها روی صحنه ظاهر نمیشوند. مسدود شدن مجدد گذرگاه «رفح» مابین مصر و نوار غزه، از سرگیری صادرات گاز مصر به اسرائیل، و همچنین اخراج قاسم حسینی نماینده سیاسی جمهوری اسلامی از قاهره، بعد از سفر آیالون به مصر، از جمله این رویدادها است.
در حالی که هر دو کشور از داشتن روابط کامل دیپلماتیک با قاهره همچنان محروم مانده و برای دست یافتن به آن میباید دستکم تا انتهای سال جاری، تشکیل پارلمان تازه و انجام انتخابات ریاست جمهوری مصر به انتظار بنشینند، تهران در این مسیر چند گام به عقب رانده شده ولی تلآویو دست کم مواضع گذشته خود را حفظ کرده است.
مناسبات سیاسی قاهره با تهران و تلآویو طی پنجاه سال گذشته تغیرات گستردهای را تجربه کرده است. در زمان حکومت جمال عبدالناصر و اوج گرایشهای «پان عربیسم»، شعار «صبحانه در تلآویو، نهار در اهواز» بازگوی سیاست خصمانه قاهره در مقابل دو کشور اسرائیل و ایران بود.
طی سالهای دهه هفتاد و دوران حکومت انور سادات، مناسبات مصر با هر دو کشور ایران و اسرائیل بهبود چشمگیر یافت. با این وجود دوستی شخصی شاه ایران و رئیسجمهور مصر مناسبات تهران و قاهره را در موقعیتی استثنایی قرار داد. این مناسبات تا به قدرت رسیدن انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ در ایران، ادامه یافت.
سفر انورسادات جانشین ناصر و رئیسجمهور وقت مصر به اسرائیل در ۱۹ نوامبر سال ۱۹۷۷، شرکت او در کنفرانس سران کمپ دیوید (آمریکا) در سپتامبر سال ۱۹۷۸ و سرانجام امضای پیمان صلح سال ۱۹۷۹ بین قاهره و تلآویو، تحولاتی تاریخی در مناسبات اعراب و اسرائیل محسوب میشدند.
آشتی با اسرائیل دوری از ایران
برقراری مناسبات کامل دیپلماتیک مابین قاهره و تلآویو در ماه مارس ۱۹۸۰، یک سال بعد از برقراری نظام جمهوری اسلامی و قطع کامل مناسبات سیاسی قاهره با تهران، اسرائیل را به مصر نزدیک و کاملاً از ایران در ساخت.
این تحول بیسابقه، معادلات قدرت در خاورمیانه را به زیان ایران تغییر داد. مناسبات رسمی مصر و اسرائیل در طول سالهای بعد، آزمایشهای دشواری را پشت سر نهاد ؛ منجمله ترور سادات در ششم اکتبر سال ۱۹۸۱، عملیات نظامی منجر به اشغال لبنان در سال ۱۹۸۲، خیزش تازه جنبش فلسطین در دسامبر ۱۹۸۷ و اخراج مصر از اتحادیه عرب.
دولت حسنی مبارک، جانشین سادات و رئیس جمهور وقت مصر، در نتیجه دشواری های منطقه ای، در سال ۲۰۰۲ تصمیم گرفت مناسبات عادی مصر را با اسرائیل معلق سازد، اگرچه بعد از اجرای این تصمیم نیز تماسهای دیپلماتیک دو کشور به بهانه گفتگو پیرامون فلسطین همچنان ادامه یافت.
در طول چند سال اخیر، دولت تهران ضمن حفظ مواضع انتقادی در برابر دولت مبارک، تمایل خود را برای برقراری مناسبات عادی با مصر در فرصتهای مختلف نشان داد.
واکنشهای دولت مصر به این گرایشها همواره توأم با احتیاط و مشروط بود. از جمله پیششرطهای قاهره تغییر نام خیابانی بود که در تهران به عنوان بزرگداشت قاتل انور سادات (خالد استانبولی) نام گرفته است.
بعد از مبارک
سقوط سریع دولت مبارک در قاهره، تهران را قانع ساخت که موانع موجود در راه تجدید مناسبات ایران با مصر، پس از ۳۲ سال سردی، برداشته شده است.
شاید پارهای از ناظران منطقهای نیز که عموماً با هدف پراکندن ترس از قدرت و نفوذ نه چندان جدی جمهوری اسلامی، هر رویداد تازه را به سنگینتر شدن کفه قدرت آن نسبت میدهند، به تقویت این توهم یاری دادند که یکی از مفاهیم تغییر نظام سیاسی مصر پیروزی تهران و شکست و عقبنشینی اسرائیل در منطقه است.
طی روزهای اولیه تغییرات اخیر در قاهره تهران بخصوص تعجیل داشت که دولت انتقالی مصر را به عادیسازی سریع مناسبات با تهران قانع سازد، با این گمان که بعد از بهار عربی در مصر، حتی زدودن نام خیابان خالد استانبولی در تهران نیز چندان ضروری نیست.
سیاستگذاران جمهوری اسلامی شاید به دلیل ناآشنایی با گرایشهای سنتی و فرهنگی مصریان و یا فراموشی مصلحتی آن، توجه نداشتند که حتی در اوج تظاهرات در خیابانهای قاهره و میدان التحریر، مردم مصر شعار مرگ بر مبارک سر نمیدادند، بلکه تنها خواستار خروج او بودند.
در نگاه مردم مصر، سادات و مبارک مسائل داخلی مصریان محسوب میشدند، و نه موضوعی که اجازه دهند رهبران جمهوری اسلامی و یا هر کشور دیگری به هر بهانه در آن مداخله کنند.
مردم مصر، برخلاف تبلیغات نا پخته جمهوری اسلامی، انقلاب خود را به هیچ وجه ادامه انقلاب اسلامی در ایران نمیدانستند. در نگاه آنها، انقلاب مصر یک جنبش فراگیر و قطعاً غیرمذهبی است که در آن نقشی برای رهبری فردی در نظر گرفته نشده است.
هزینههای مناسبات با تهران
بیشک مردم مصر در دوران تازه حیات سیاسی آن کشور، خواستار عادیسازی مناسبات خارجی خود با تمام کشورهای جهان هستند. در عین حال منافع و مشکلات این روابط را نیز عاقلانه در کنار هم قرار میدهند.
در وضعیت کنونی، نزدیکی سیاسی قاهره با تهران، ناراضی ساختن آمریکا، قرار گرفتن در مقابل اسرائیل، خشمگین ساختن کشورهای ثروتمند عرب در خلیج فارس و جداسازی بیحاصل فلسطینیان ساحل غربی و نوار غزه را بدنبال خواهد داشت.
مصر در حال حاضر سالانه دو میلیارد دلار از آمریکا کمک مستقیم دریافت میکند. عربستان و کشور های دیگر عضو پیمان همکاری خلیج فارس نیز تا حدودی آماده ارائه کمکهای بیشتر به مصر میشوند.
اسرائیل در عین حال که طرف تجاری بزرگ مصر نیست، در همسایگی آن کشور قرار داشته و بیشک یک عامل امنیتی درجه اول برای مصر محسوب میشود.
اهمیت چنین عاملی در معادلات امنیت ملی مصر موجب شد که سادات بعد از شکست در جنگ اکتبر سال ۱۹۷۳ و علیرغم حساسیت فوقالعاده موضوع در جهان عرب، عادیسازی مناسبات با اسرائیل را مورد توجه قرار دهد؛ اقدامی که سرانجام به بهای جان او تمام شد.
در مقابل، ایران (در وضعیت کنونی) فاقد امکان عرضه کمترین امتیاز مثبت و سازنده به دولت کنونی و یا دولتهای آینده قاهره است.
دقیقاً به این علت است که نبیل العربی، وزیر خارجه دولت انتقالی مصر، امنیت کشورهای عربی خلیج فارس را (در مقابل آنچه تهدیدهای جمهوری اسلامی نامیده شده) «خط قرمز سیاست خارجی قاهره» میخواند و ماجد عبدالعزیز، نماینده دائم مصر در سازمان ملل، در پاسخ نماینده خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، صبوری بیشتر را توصیه میکند.
تهران تصور میکرد که با دعوت از ۴۵ چهره سیاسی و روزنامهنگار و ادیب و متفکر مصری، راه تجدید مناسبات با مصر یک شبه هموار خواهد شد. در عوض، نماینده ارشد جمهوری اسلامی در قاهره در همان هواپیمایی نشانده و از مصر اخراج شد که میهمانان مصری راهی تهران قرار داشتند.
دولت مصر در اقدام تند دیگری در قبال تهران، از پرواز هواپیمای اختصاصی حامل میهمانان مصری جمهوری اسلامی، به این بهانه که ممکن است در آن اعضای دولت سابق مصر پنهان شده باشند ممانعت کرد.
شاید دستگیری نماینده جمهوری اسلامی و عامل اصلی تدارک سفر گروه ۴۵ نفره میهمانان مصری تهران، در یک رستوران در قاهره به اتهام جاسوسی، و اخراج او، تنها چند روز پس از دیدار اعلام نشده آیالون معاون وزیر خارجه اسرائیل از مصر، و مذاکرات او با محمدحسین طنطاوی رهبر نظامی و نبیل العربی وزیر خارجه دولت انتقالی آن کشور، تنها یک همزمانی تصادفی بوده است.
در عین حال رویدادهای بعدی در مناسبات مصر با اسرائیل و ایران، حاکی از تأثیرگذاری عواملی است که شکل کامل آنها روی صحنه ظاهر نمیشوند. مسدود شدن مجدد گذرگاه «رفح» مابین مصر و نوار غزه، از سرگیری صادرات گاز مصر به اسرائیل، و همچنین اخراج قاسم حسینی نماینده سیاسی جمهوری اسلامی از قاهره، بعد از سفر آیالون به مصر، از جمله این رویدادها است.