حفظ و توسعه مناسبات با چین و روسیه، تقویت مناسبات با عربستان و ترکیه. این اهدافی است که علی اکبر صالحی، سرپرست موقت وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران روز شنبه در مراسم معارفه خود در تهران اعلام کرد. مراسمی که هم منوچهر متکی وزیر خارجه سابق از حضور در آن برای تودیع خودداری کرد و هم محمود احمدینژاد، رئیس جمهور، در آن شرکت نداشت.
هفته گذشته هنگامی که منوچهر متکی هنوز از سفر رسمی به سنگال بازنگشته بود، اعلام شد او دیگر وزیر خارجه نیست و جای او را موقتاً علی اکبر صالحی پر کرده است.
به گفته محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور، بنای دولت این نبود که مأموریت کسی را هنگام سفر پایان دهد. همه به دنبال مهر و محبتند و جای منوچهر متکی در دولت محفوظ است.
روز سه شنبه روزنامه کیهان به ویژه عزل وزیر خارجه در مأموریت خارج را اخلال در سیاست خارجی و اهانت آشکار به شخصیت وزیر توصیف کرده بود و روزنامه خبر عنوان زلزله در وزارت خارجه را برای بازتاب دادن این خبر برگزیده بود.
در مجلس هم احمد توکلی از چهرههای شاخص نمایندگان اصولگرای مجلس گفت که شیوه برکناری منوچهر متکی موجب سخیف شدن جایگاه وزارت خارجه و به خطر افتادن امنیت شغلی مدیران ارشد است.
هنگام اعلام تصمیم، منوچهر متکی برای برطرف کردن سوء تفاهم بر سر محموله کشف شده سلاح منتسب به ایران به سنگال رفته بود. امری که سبب تیرگی مناسبات ایران با سه کشور آفریقایی سنگال، نیجریه و گامبیا شده است. تا حدی که کار به ارجاع دادن شکایت از ایران به سازمان ملل و پایین آوردن سطح مناسبات انجامید.
در شش سالی که منوچهر متکی در دولت نهم و دهم وزیر خارجه ایران بود، آگاهان سیاسی برخی اقدامات محمود احمدینژاد را حاکی از وجود اختلاف نظر میان او و منوچهر متکی میدانستند و اصطلاحاً دور زدن وزیر خارجه، مثلاً گماردن چهار نماینده ویژه رئیسجمهور در امور خاورمیانه، آسیا، دریای خزر و افغانستان.
برکناری منوچهر متکی پیشاپیش ادامه مذاکرات هستهای با غرب در روزهای گذشته توجه رسانههای بینالمللی و ناظران خارجی را هم جلب کرد. هرچند در تهران رامین مهمانپرست در یک نشست خبری گفت این جابهجایی در سیاست خارجی ایران بیتأثیر است. آنچه هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه هم درباره این جابهجایی بر زبان آورد با گفتههای سخنگوی وزارت خارجه ایران مشابه بود.
ریشه و پیامد جابهجایی در وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران چیست؟ از جمله پرسشهایی که میهمانان این هفته برنامه دیدگاهها به آن پاسخ میگویند. در توکیو، ابوالفضل اسلامی، کارشناس ارشد سابق و مستعفی در دفتر کانادا و آمریکای وزارت خارجه، با بیش از دو دهه سابقه در وزارت خارجه ایران در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷، داود هرمیداس باوند، استاد ارشد علوم سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاه تهران و منصور فرهنگ، سفیر ایران در سازمان ملل در دوران دولت موقت انقلاب و استاد ارشد علوم سیاسی کالج بنینگتون در ایالت ورمونت آمریکا.
ابوالفضل اسلامی: بایستی برگردم به ابتدای انتصاب آقای متکی به وزارت امور خارجه. ما در وزارت امور خارجه وقتی احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور به اصطلاح انتخاب شدند که البته من گفتم ایشان منصوب شدند، اولین خبری که به ما رسید و اولین وزیری که مشخص شد، وزیر امور خارجه بود که به ما اطلاع دادند که آقای سعید جلیلی که قبلاً رئیس دایره بازرسی وزارت امور خارجه بودند و در زمان خاتمی به مدیرکلی در بیت رهبری انتخاب شدند، به عنوان وزیر خارجه انتخاب شدند و به ما گفتند که آماده باشید که با آقای جلیلی کار کنید.
ما آماده شده بودیم و همه بچه ها در رابطه با همین موضوع با هم صحبت میکردیم، که به ما خبر رسید که نه، آقای متکی، بعد از چندی گفتند که آقای متکی انتخاب شده است. لذا من این را خدمتتان عرض کردم که از ابتدای انتخاب آقای متکی به عنوان وزیر خارجه آقای احمدینژاد روی ایشان نظر نداشت.
نظر ایشان به آقای سعید جلیلی بود و وقتی هم آقای متکی وزیر شدند، باز از نظر بنده وزیر خارجه آقای سعید جلیلی بودند که به عنوان معاون ایشان به وزارت خارجه آمدند. تا مدتی که من در وزارت خارجه چند ماهی بعد از آمدن آقای متکی بودم، بیشتر آقای سعید جلیلی بود که معاونان، مدیرکلها و دیپلماتها و کارشناسان ارشد را جمع میکرد و رهنمودها و دستورات را صادر میکرد و وزارت خارجه را در حقیقت ایشان داشت مدیریت میکرد.
به نظر من از زمانی که آقای سعید جلیلی به شورای عالی امنیت ملی رفتند، آقای متکی یک مقدار دستش بازتر شد. با توجه به اینکه آقای متکی آن زمانی که وزیر شدند، آن سیاست تهاجمی دوره احمدینژاد را بیان کردند برای بچهها و مثلاً از من که میز کانادا کار میکردم، خواستند که بنده قطعنامهای تهیه کنم که در سازمان ملل این قطعنامه به رأی گذشته شود برای اینکه کانادا ناقض حقوق بشر است.
ما چند بار گفتیم که آقای متکی این قطعنامه خندهدار است به ما میخندند. خوب ایشان مجبور بود که اطاعت کند. اما بعد از یکی دو سال که این قطعنامهها تهیه شد و خود آقای متکی میدید که واقعاً باعث مسخره شدن جمهوری اسلامی در نزد جهانیان میشود، لذا بعد از آن یک مقداری ایشان از آقای احمدینژاد آن اطاعتپذیریهای لازم را نداشتند و کار به اینجا رسید که به اصطلاح ایشان را برداشتند و احتمالاً ایشان دلگیر شدند که در این مراسم شرکت نکردند.
داود هرمیداس باوند: فکر میکنم مسئله فراتر از این است. مسئله ریشه دیرینه دارد همانطور که آگاهی در ایران، مراکز تصمیم گیری در سیاست خارجی کمابیش متعدد است. از لحاظ قانون اساسی و از لحاظ اولویت، رهبری است، ولی در عین حالی وزارت خارجه است، شورای امنیت ملی است و خود دولت.
گو این که وزارت خارجه جزئی از دولت و قوه مجریه است، ولی عملاً یک وجه اختلافی وجود داشت. چون آقای متکی از ابتدا مورد نظر آقای احمدینژاد نبود. در هر حال آقای متکی تاحدودی در حاشیه از نظر سیاست خارجی قرار داشت.
فراتر از آن تصمیماتی که آقای احمدینژاد گرفته بود که اشخاصی را برای مدیریت سیاست خارجی در خود قوه مجریه برای خاورمیانه، افغانستان، شمال آفریقا تعیین کند که نوعی اقدامات موازی تلقی شد و مورد انتقادهایی هم قرار گرفته بود، حاکی از این بود که ایشان فکر میکردند که وزارت خارجه آن مکانیسمی که در اختیار کامل ایشان باشد و نظرات ایشان را یا دولت را پیگیری کند، به نظر نمیرسید. لذا مترصد بودند که در یک شرایط مناسب به این وجه اختلاف نسبی پایان دهند.
مسائلی که اشاره فرمودید، من فکر نمیکنم زیاد ارتباطی با آقای متکی داشته باشد. مسئله گامبیا و بعداً درخواست کردند که سفیر از سنگال بازگشت کند. لذا عوامل دیگری مانند سپاه، سپاه قدس و اینها در این مسائل یک حالتی شاید داشته باشند. بنابراین من فکر نمیکنم آن مسائل عامل عمدهای برای برکناری آقای متکی بوده باشد.
در رابطه با مسئله کشتار ارامنه در ۱۹۱۵ خوب این مسئلهای تاریخی است و با توجه به روابطی که با ترکیه اخیراً در پیش گرفته شده، و سعی بر این است که روابط سازندهای باشد در شرایطی که ایران دچار تحریمها و محدودیتهای سیاسی قرار گرفته، این توسعه رابطه ذیقیمت تلقی میشود لااقل از سوی دولت و شاید این مسئله تاحدودی بتوان گفت که اثرگذار بوده است.
ولی من فکر میکنم این هم اگر بوده، وسیلهای بوده برای تغییری که صورت گرفته و این تغییر به آقای متکی خلاصه نمیشود. من فکر میکنم در آینده نزدیک در کادرهای وزارت خارجه، معاونتها و مدیرکلها تغییرات اساسی پدیدار خواهد شد.
ضمن اینکه این اقدامی که کردند به صورتی عامل پیامی بودند برای جمهوری سنگال یک عرف و رویه دیپلماتیک و یا حتی سیاسی را نادیده انگاشتن، این انتقاد جای خود دارد. ولی ایشان بر آنند که مکانیسم وزارت خارجه را تمام و کمال در دست دولت قرار گیرد و اشخاصی که در وزارت خارجه مسئولیتهای عمدهای عهده دارند، احتمالاً اشخاص جدیدی در این راستا خواهند بود.
شاید هم ایشان بر آنند که یک جهش سیاسی را در پیش بگیرند. این مسئله البته قابل بحث است. ولی اگر کسی بخواهد یک اقدام نوینی را در پیش بگیرد، معمولاً سعی میکند ابزار مورد نظر خود را برای پیشبرد این مقصود در دست داشته باشد.
منصور فرهنگ: به هیچ وجه. آقای متکی حضور یا غیابش در مجامع بینالمللی و یا در مصاحبههای مطبوعاتی کوچکترین تأثیری روی بینش جهان غرب نسبت به سیاست خارجی ایران یا به طور کلی سیاست در ایران نداشت. تنها وجه تمایزی که آقای متکی با احمدینژاد و برخی دیگر از دولتمردان ایران داشت، این است که او حداقل در گفتوگو با خبرنگاران خارجی یا وقتی سخنرانی در مجمعی میکند، ملایمتر است. پرخاشگری نمیکند. تهدید نمیکند.
بنابراین سخنان متکی مورد استفاده یا سوء استفاده عناصری در جهان غرب قرار نمیگیرد، به طور کلی رژیم ایران از عقلانیت به دور است و باید دنبال گزینه نظامی و فشار هر چه بیشتر روی ایران باشند. در این رابطه آقای احمدینژاد به اندازه کافی خوراک لازم را برای دست راستیها و مطبوعات خاصی در آمریکا، اروپا و اسرائیل درست میکند که وزیر خارجه نقش مهمی ندارد.
اما به نظر من این تغییر و تبدیل یکی از جهت رقابتهای داخلی مورد بررسی قرار گرفته و یکی هم در رابطه با اصطکاکی که از جهت شخصیتی یا طرز تفکر بین افراد وجود دارد. ولی یک بعد دیگر این قضیه برای من خیلی جالب است و آن به طور کلی شخصیت خود آقای احمدینژاد است که این فرد در طی پنج شش سال گذشته در یک دگردیسی رفته است.
همانطور که در سراسر تاریخ میبینیم که قدرت انسانها را متغیر میکند و در جهتی سوق میدهد که اوایل امر غیرقابل تصور بوده، امروز احمدینژاد هم گویی به جایی رسیده که برای خودش رسالتی قائل است.
وقتی در مجامع بینالمللی ادعاهای بزرگی را میکند که مورد توجه جهانیان قرار میگیرد یا به طور کلی حرفهای مذهبی یا ایدئولوژیکی میزند که برای خودش یا ایران یک موقعیت بسیار خاص بالاتر از دیدگاه مذهبی برای خودش مسئولیت یا رسالتی قائل میشود، باید گفت این آدم روز به روز در جهت مستبد شدن دارد پیش میرود و از آن نوع کابینههایی میخواهد که اعضای آن بدون قید و شرط و بدون چون و چرا در برابر او تمکین کنند.
حتی اگر محتوی بحث و گفتوگوی کابینه هم اهمیت نداشته باشد، ولی او به طور کلی کسانی میخواهد مثل زمان شاه، که اعضای کابینه در برابر شاه همه تعظیم میکردند و سکوت میکردند. احمدینژاد هم به نظر من در این خط دارد حرکت میکند.
بنابراین در کنار تحلیل رقابتهای داخلی و اینکه مراکز تصمیمگیری در ایران در هفت هشت سال گذشته اواسط دوره خاتمی به سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی پیش رفته و احتمالاً احمدینژاد درون این مراکز قدرت حامیانی دارد که این جسارت را به او میدهد، اینها واقعیاتی است که داخل ایران هست.
ولی در کنار آن کیش شخصیت آقای احمدینژاد و اینکه او چگونه در جهت مستبد مطلق شدن پیش میرود و آیا شرایط ایران و امکانات به او اجازه بدهد که بتواند در این راه موفق باشد و یا اینکه رقبا بتوانند او را حذف کنند، آن را آینده خواهد گفت. ولی تردیدی نیست که احمدینژاد یک نمونه بسیار بارز کیش شخصیت و غرور و مستبدی است که از بعد از انقلاب در سطح سیاست ایران بسیار نمونه بوده است.
همینطور که جناب دکتر فرهنگ فرمودند، من هم ابتدا عرض کردم خدمتتان که احمدینژاد اوایلی که متکی را به او تحمیل کردند، این جسارت را نداشت که با ایشان مخالفت کند و به قول دکتر فرهنگ، ایشان با توجه به این احساس حمایتی که در مراکز قدرت میکند، چنین جسارتی به خود داد که وزیر را حتی در هنگام مأموریت برکنار کند.
اینکه در دوره آقای صالحی چه اتفاقی خواهد افتاد، به نظر من با توجه به اینکه اتفاقاً آقای مهمانپرست یک حرف درستی زدند در مصاحبه اخیرشان ایشان فرمودند نه در سیاستها و نه در نحوه مذاکرات هیچ تغییری صورت نخواهد گرفت.
همینطور در مذاکره با گروه ۱+۵ هم با توجه به اینکه تمام سیاستها در چارچوب یک سیاست تعریف شده است، تغییر افراد هیچ تغییری در سیاست کلی نظام نمیدهد. منتها آقای احمدینژاد که آقای صالحی را آوردند، با توجه به اینکه آقای صالحی در زمینه مسائل هستهای یک مقداری مهاجمتر هستند تا آقای متکی و تازه نفس هستند و بهتر میتوانند در راستای سیاستهای تهاجمی دولت باشند، این اوایل ممکن است خواستههای آقای احمدینژاد را برآورده کند، ولی مطمئناً آقای صالحی هم یک مدتی بگذرد، با جوامع بینالمللی ارتباط برقرار کند، چند سفر خارجی میکند و دنیا را میبیند که چنین موضعگیریهایی باعث مضحکه مردم ایران میشود، ایشان هم به سرنوشت متکی دچار خواهد شد و تردید در آن نیست.
بستگی دارد به آن استراتژی کلی یک کشور در سیاست خارجی. با توجه به نگرش سیاست خارجی جمهوری اسلامی من فکر نمیکنم تغییرات اثر آنچنانی در سیاست خارجی کشور در پی داشته باشد. البته آقای صالحی با توجه به اینکه در مسئله تکنولوژی هستهای فعلاً جنبه محوری پیدا کرده و ایشان با آگاهی که در این زمینه از نظر فنی و علمی دارد، تسلط به زبان انگلیسی و روش و منش شخصیشان به انضمام اینکه تحصیل کرده آرامی هستند، از لحاظ برخورد در خور توجه است.
ولی از لحاظ آن استراتژی کلی که گفتم فکر نمیکنم تغییر آنچنانی در سیاست خارجی ایجاد کند. ولی از لحاظ اصولگرایانی که برخی از آنها دید انتقادی دارند، بیشتر سعی میکنند روی این شرایطی که موجب برکناری است یعنی نحوه برکناری بیشتر دید انتقادی داشته باشند تا راجع به شخص آقای صالحی.
آن هم خیلی در مسائل داخلی طبیعی است. بین گروههای متفاوت یا گروه های متخالف سعی میکنند از هر رویدادی که قابل انتقاد باشد، استفاده بهینه کنند در جهت انتقاد از طرف مقابل و اگر قابل استفاده باشد، استفاده بهینه از لحاظ نگرش آینده سیاسی خاص خودشان.
به نظر من هیچ تأثیری روی آن امر ندارد. من از یک جهت فکر میکنم آقای صالحی یک وجوه مشترک با آقای متکی دارد که او هم همانطور که آقای باوند توضیح میدادند، فردی است به اصطلاح متین و آرام صحبت میکند. من تاکنون ندیدهام او پرخاشگری کند یا به کسی توهین کند.
تا زمانی که سیاست خارجی ایران از لحاظ کلی که نه ارتباطی به متکی داشته و نه صالحی و حتی از آغاز ریاست جمهوری احمدینژاد به این طرف رفته در جهت تقابل و پرخاشگری و تهدید با آمریکا و اسرائیل و تاحدودی با کشورهای اروپا و حتی عرب بوده است.
ما میدانیم که بعد از فاش شدن اسناد وزارت خارجه تا چه اندازه دولتهای عرب صحیح یا غلط را کنار بگذاریم ، تا چه اندازه این دولتها از برنامه هستهای ایران نگرانند. به طور کلی این پرخاشگریها و تهدیدات ایران را جدی میگیرند که مبادا به جنگ کشیده شود که این جنگ در زمانی انجام گیرد که ایران توانایی هستهای دارد، این کشورهای عربی به طور کلی در مجموع خودشان را در موقعیت ضعیف و خطرناکی میبینند.
مجموعه همه اینها با یک تغییر اساسی و بنیادی در برخورد ایران با جهان خارج که منافع ملی و رفاه ایران در گرو خط مشی سیاسی است مرتبط است، این تصمیم ارتباطی به وزیر خارجه ایران ندارد.
ولی این خود احمدینژاد است و این به نظر من خود آیتالله خامنهای است و یا شورای امنیت ملی است. واقعاً نمیدانیم این تصمیمها در ایران در مرحله بالا کجا گرفته میشود. و گرنه تا قبل از اینکه یک تغییر اساسی و کیفی در برخورد ایران و مواضع ایران ایجاد شود، وزیر خارجه ایران هیچ نقشی ندارد.
فقط خوبیاش در این است که اگر وزیر خارجه هم یک فردی مثل احمدینژاد بود، خوراک تبلیغاتی بیشتری برای دست راستیهای جهان غرب درست میکرد که به طور کلی مذاکره با ایران، دیپلماسی با ایران را بیفایده میدانند و میگویند باید در اولین فرصت جهان را آماده کرد، افکار عمومی دنیای غرب را آماده کرد که از وسیله نظامی برای برخورد با ایران استفاده کنیم.
مصیبتی که جامعه ما با آن روبه رو است، این است و کسی که در رأس وزارت خارجه است یک کار کاملاً اداری دارد و نقشی در تغییر و تبدیل این تبادل خطرناک ایجاد نمیکند.
این است که آقای صالحی یا متکی هیچ نقشی ندارند، بعد از یک مدتی که هر چقدر که اینها آرام تر و متین تر حرف بزنند، کمتر مورد توجه قرار میگیرند. چون متین و آرام صحبت کردن باید نتیجهای در تغییر سیاست خارجی حداقل نوعی انعطاف در سیاست خارجی خارجی ایران نشان داده باشد که برخورد دیپلماتیک و گفتوگو معنی بدهد. این انعطاف باید از رأس حاکمیت ایران بیاید و وزیر خارجه نقشی در ایجاد این انعطاف ندارد.
در تکمیل فرمایشات جناب فرهنگ عرض میکنم که بنده که بیست و چند سال در وزارت امور خارجه کار میکردم، به وضوح میدیدیم که هیچگونه تصمیم کوچکی در داخل وزارت خارجه گرفته نمیشد. بنده خودم برای هر کار کوچکی حتی به آقای خرازی که در زمان خاتمی بودند مینوشتیم، ایشان مینوشتند بدهید به دفتر رهبری.
بایستی هر گونه تصمیمگیری در رابطه با خارج از کشور باید میدادیم به دفتر رهبری و «به مصلحت میباشد» یا «به مصلحت نمیباشد»... یک کلمه معروف که به مصلحت نمیباشد، به مصلحت میباشد... اگر این میآمد از دفتر رهبری، آقای خرازی هم میگفت بفرمایید انجام بدهید. اگر نمیآمد، وقت نیست اینجا نمونههایی را بگویم که چقدر کوچک بود ولی ما مجبور بودیم از دفتر رهبری اجازه بگیریم. تأکید میکنم وزارت امور خارجه هیچگونه نقشی در سیاست خارجی ندارد مگر دفتر رهبری، بیت رهبری. والسلام.
من معتقدم هرگونه تغییر و دگرگونی باید در جهتی باشد برای حل و فصل مسائل و مشکلات مملکت و خروج از این بنبست سیاسی و اقتصادی و جلوگیری از پیامدهای نگرانکنندهای که ممکن است در پیش داشته باشیم.
سیاست خارجی هر کشوری باید بر مبنای دفاع از منافع رفاهی، امنیتی و حیثیت آن جامعه استوار باشد. با نهایت تأسف سیاست خارجی ایران در جهت عکس این اهداف است. تغییر در این جهت فقط میتواند از بطن جامعه ایران سرچشمه بگیرد برای اینکه من در ارگانهای سیاسی این رژیم امیدی نمیبینم که این عقلانیت ایجاد شود که مردم ایران هم نیاز به دفاع از حیثیت جامعه، رفاه و امنیت خودشان دارند. نه احمدینژاد، نه متکی نه در سطح بالای رهبری چنین انگیزهای وجود ندارد. آرزوی ما این است که این انگیزه با حرکتی در بطن جامعه ایران آغاز شود و رشد پیدا کند.
هفته گذشته هنگامی که منوچهر متکی هنوز از سفر رسمی به سنگال بازنگشته بود، اعلام شد او دیگر وزیر خارجه نیست و جای او را موقتاً علی اکبر صالحی پر کرده است.
به گفته محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور، بنای دولت این نبود که مأموریت کسی را هنگام سفر پایان دهد. همه به دنبال مهر و محبتند و جای منوچهر متکی در دولت محفوظ است.
روز سه شنبه روزنامه کیهان به ویژه عزل وزیر خارجه در مأموریت خارج را اخلال در سیاست خارجی و اهانت آشکار به شخصیت وزیر توصیف کرده بود و روزنامه خبر عنوان زلزله در وزارت خارجه را برای بازتاب دادن این خبر برگزیده بود.
در مجلس هم احمد توکلی از چهرههای شاخص نمایندگان اصولگرای مجلس گفت که شیوه برکناری منوچهر متکی موجب سخیف شدن جایگاه وزارت خارجه و به خطر افتادن امنیت شغلی مدیران ارشد است.
هنگام اعلام تصمیم، منوچهر متکی برای برطرف کردن سوء تفاهم بر سر محموله کشف شده سلاح منتسب به ایران به سنگال رفته بود. امری که سبب تیرگی مناسبات ایران با سه کشور آفریقایی سنگال، نیجریه و گامبیا شده است. تا حدی که کار به ارجاع دادن شکایت از ایران به سازمان ملل و پایین آوردن سطح مناسبات انجامید.
در شش سالی که منوچهر متکی در دولت نهم و دهم وزیر خارجه ایران بود، آگاهان سیاسی برخی اقدامات محمود احمدینژاد را حاکی از وجود اختلاف نظر میان او و منوچهر متکی میدانستند و اصطلاحاً دور زدن وزیر خارجه، مثلاً گماردن چهار نماینده ویژه رئیسجمهور در امور خاورمیانه، آسیا، دریای خزر و افغانستان.
برکناری منوچهر متکی پیشاپیش ادامه مذاکرات هستهای با غرب در روزهای گذشته توجه رسانههای بینالمللی و ناظران خارجی را هم جلب کرد. هرچند در تهران رامین مهمانپرست در یک نشست خبری گفت این جابهجایی در سیاست خارجی ایران بیتأثیر است. آنچه هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه هم درباره این جابهجایی بر زبان آورد با گفتههای سخنگوی وزارت خارجه ایران مشابه بود.
ریشه و پیامد جابهجایی در وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران چیست؟ از جمله پرسشهایی که میهمانان این هفته برنامه دیدگاهها به آن پاسخ میگویند. در توکیو، ابوالفضل اسلامی، کارشناس ارشد سابق و مستعفی در دفتر کانادا و آمریکای وزارت خارجه، با بیش از دو دهه سابقه در وزارت خارجه ایران در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷، داود هرمیداس باوند، استاد ارشد علوم سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاه تهران و منصور فرهنگ، سفیر ایران در سازمان ملل در دوران دولت موقت انقلاب و استاد ارشد علوم سیاسی کالج بنینگتون در ایالت ورمونت آمریکا.
- آقای اسلامی اول از شما شروع می کنیم، چون در میان میهمانان میزگرد این هفته شما آخرین نفری بودید که با وزارت خارجه ایران در ارتباط بودید. بیش از ۲۰ سال و البته سال گذشته کنارهگیریتان را اعلام کردید. رئیس جمهور در مراسم تودیع منوچهر متکی شرکت نکرد. خود منوچهر متکی هم شرکت نکرد. قضیه چیست؟ این واکنشها تا چه حد ناشی از دلگیری میتواند باشد؟ چنانچه برخی مفسران گفتهاند، واکنش احتمالی که میتوانست در هنگام تودیع در میان کادر وزارت خارجه بروز کند در برابر محمود احمدی¬نژاد در صورت حضورش در مراسم تودیع.
ابوالفضل اسلامی: بایستی برگردم به ابتدای انتصاب آقای متکی به وزارت امور خارجه. ما در وزارت امور خارجه وقتی احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور به اصطلاح انتخاب شدند که البته من گفتم ایشان منصوب شدند، اولین خبری که به ما رسید و اولین وزیری که مشخص شد، وزیر امور خارجه بود که به ما اطلاع دادند که آقای سعید جلیلی که قبلاً رئیس دایره بازرسی وزارت امور خارجه بودند و در زمان خاتمی به مدیرکلی در بیت رهبری انتخاب شدند، به عنوان وزیر خارجه انتخاب شدند و به ما گفتند که آماده باشید که با آقای جلیلی کار کنید.
ما آماده شده بودیم و همه بچه ها در رابطه با همین موضوع با هم صحبت میکردیم، که به ما خبر رسید که نه، آقای متکی، بعد از چندی گفتند که آقای متکی انتخاب شده است. لذا من این را خدمتتان عرض کردم که از ابتدای انتخاب آقای متکی به عنوان وزیر خارجه آقای احمدینژاد روی ایشان نظر نداشت.
نظر ایشان به آقای سعید جلیلی بود و وقتی هم آقای متکی وزیر شدند، باز از نظر بنده وزیر خارجه آقای سعید جلیلی بودند که به عنوان معاون ایشان به وزارت خارجه آمدند. تا مدتی که من در وزارت خارجه چند ماهی بعد از آمدن آقای متکی بودم، بیشتر آقای سعید جلیلی بود که معاونان، مدیرکلها و دیپلماتها و کارشناسان ارشد را جمع میکرد و رهنمودها و دستورات را صادر میکرد و وزارت خارجه را در حقیقت ایشان داشت مدیریت میکرد.
به نظر من از زمانی که آقای سعید جلیلی به شورای عالی امنیت ملی رفتند، آقای متکی یک مقدار دستش بازتر شد. با توجه به اینکه آقای متکی آن زمانی که وزیر شدند، آن سیاست تهاجمی دوره احمدینژاد را بیان کردند برای بچهها و مثلاً از من که میز کانادا کار میکردم، خواستند که بنده قطعنامهای تهیه کنم که در سازمان ملل این قطعنامه به رأی گذشته شود برای اینکه کانادا ناقض حقوق بشر است.
ما چند بار گفتیم که آقای متکی این قطعنامه خندهدار است به ما میخندند. خوب ایشان مجبور بود که اطاعت کند. اما بعد از یکی دو سال که این قطعنامهها تهیه شد و خود آقای متکی میدید که واقعاً باعث مسخره شدن جمهوری اسلامی در نزد جهانیان میشود، لذا بعد از آن یک مقداری ایشان از آقای احمدینژاد آن اطاعتپذیریهای لازم را نداشتند و کار به اینجا رسید که به اصطلاح ایشان را برداشتند و احتمالاً ایشان دلگیر شدند که در این مراسم شرکت نکردند.
- اجازه بدهید از آقای باوند این را بپرسم در ادامه این صحبتها که مسئله اختلاف سه کشور آفریقایی با ایران مطرح بوده و هم مسئله واکنش منوچهر متکی دست کم به گفته حمید بقایی، نماینده ویژه رئیس جمهور درباره آنچه او نسلکشی ارمنیها به دست امپراتوری عثمانی نامید، شبیه آن چیزی که الان آقای اسلامی داشتند میگفتند، در کنار منصوب کردن افراد دیگر به سمتهای مربوط به سیاست خارجی. این اختلاف چه چیزی را درباره تصمیم محمود احمدینژاد درباره منوچهر متکی و پیامدهای آن روشن میکند؟
داود هرمیداس باوند: فکر میکنم مسئله فراتر از این است. مسئله ریشه دیرینه دارد همانطور که آگاهی در ایران، مراکز تصمیم گیری در سیاست خارجی کمابیش متعدد است. از لحاظ قانون اساسی و از لحاظ اولویت، رهبری است، ولی در عین حالی وزارت خارجه است، شورای امنیت ملی است و خود دولت.
گو این که وزارت خارجه جزئی از دولت و قوه مجریه است، ولی عملاً یک وجه اختلافی وجود داشت. چون آقای متکی از ابتدا مورد نظر آقای احمدینژاد نبود. در هر حال آقای متکی تاحدودی در حاشیه از نظر سیاست خارجی قرار داشت.
فراتر از آن تصمیماتی که آقای احمدینژاد گرفته بود که اشخاصی را برای مدیریت سیاست خارجی در خود قوه مجریه برای خاورمیانه، افغانستان، شمال آفریقا تعیین کند که نوعی اقدامات موازی تلقی شد و مورد انتقادهایی هم قرار گرفته بود، حاکی از این بود که ایشان فکر میکردند که وزارت خارجه آن مکانیسمی که در اختیار کامل ایشان باشد و نظرات ایشان را یا دولت را پیگیری کند، به نظر نمیرسید. لذا مترصد بودند که در یک شرایط مناسب به این وجه اختلاف نسبی پایان دهند.
مسائلی که اشاره فرمودید، من فکر نمیکنم زیاد ارتباطی با آقای متکی داشته باشد. مسئله گامبیا و بعداً درخواست کردند که سفیر از سنگال بازگشت کند. لذا عوامل دیگری مانند سپاه، سپاه قدس و اینها در این مسائل یک حالتی شاید داشته باشند. بنابراین من فکر نمیکنم آن مسائل عامل عمدهای برای برکناری آقای متکی بوده باشد.
در رابطه با مسئله کشتار ارامنه در ۱۹۱۵ خوب این مسئلهای تاریخی است و با توجه به روابطی که با ترکیه اخیراً در پیش گرفته شده، و سعی بر این است که روابط سازندهای باشد در شرایطی که ایران دچار تحریمها و محدودیتهای سیاسی قرار گرفته، این توسعه رابطه ذیقیمت تلقی میشود لااقل از سوی دولت و شاید این مسئله تاحدودی بتوان گفت که اثرگذار بوده است.
ولی من فکر میکنم این هم اگر بوده، وسیلهای بوده برای تغییری که صورت گرفته و این تغییر به آقای متکی خلاصه نمیشود. من فکر میکنم در آینده نزدیک در کادرهای وزارت خارجه، معاونتها و مدیرکلها تغییرات اساسی پدیدار خواهد شد.
ضمن اینکه این اقدامی که کردند به صورتی عامل پیامی بودند برای جمهوری سنگال یک عرف و رویه دیپلماتیک و یا حتی سیاسی را نادیده انگاشتن، این انتقاد جای خود دارد. ولی ایشان بر آنند که مکانیسم وزارت خارجه را تمام و کمال در دست دولت قرار گیرد و اشخاصی که در وزارت خارجه مسئولیتهای عمدهای عهده دارند، احتمالاً اشخاص جدیدی در این راستا خواهند بود.
شاید هم ایشان بر آنند که یک جهش سیاسی را در پیش بگیرند. این مسئله البته قابل بحث است. ولی اگر کسی بخواهد یک اقدام نوینی را در پیش بگیرد، معمولاً سعی میکند ابزار مورد نظر خود را برای پیشبرد این مقصود در دست داشته باشد.
- آقای فرهنگ، هم رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه برکناری منوچهر متکی را بیتأثیر در سیاست خارجی ایران دانسته و هم هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا. اما گاهی وقتها کشورهای خارجی روی برخی افراد و جابهجاییشان حساب باز میکنند که مناسبات آیا به سمت عادی شدن بیشتر میبرد یا نه. کارنامه این مدت شش ساله منوچهر متکی چه چیزی را نشان میدهد؟ آیا اثری از خود گذاشته که بود و نبودش تعیین کننده باشد؟
منصور فرهنگ: به هیچ وجه. آقای متکی حضور یا غیابش در مجامع بینالمللی و یا در مصاحبههای مطبوعاتی کوچکترین تأثیری روی بینش جهان غرب نسبت به سیاست خارجی ایران یا به طور کلی سیاست در ایران نداشت. تنها وجه تمایزی که آقای متکی با احمدینژاد و برخی دیگر از دولتمردان ایران داشت، این است که او حداقل در گفتوگو با خبرنگاران خارجی یا وقتی سخنرانی در مجمعی میکند، ملایمتر است. پرخاشگری نمیکند. تهدید نمیکند.
بنابراین سخنان متکی مورد استفاده یا سوء استفاده عناصری در جهان غرب قرار نمیگیرد، به طور کلی رژیم ایران از عقلانیت به دور است و باید دنبال گزینه نظامی و فشار هر چه بیشتر روی ایران باشند. در این رابطه آقای احمدینژاد به اندازه کافی خوراک لازم را برای دست راستیها و مطبوعات خاصی در آمریکا، اروپا و اسرائیل درست میکند که وزیر خارجه نقش مهمی ندارد.
اما به نظر من این تغییر و تبدیل یکی از جهت رقابتهای داخلی مورد بررسی قرار گرفته و یکی هم در رابطه با اصطکاکی که از جهت شخصیتی یا طرز تفکر بین افراد وجود دارد. ولی یک بعد دیگر این قضیه برای من خیلی جالب است و آن به طور کلی شخصیت خود آقای احمدینژاد است که این فرد در طی پنج شش سال گذشته در یک دگردیسی رفته است.
همانطور که در سراسر تاریخ میبینیم که قدرت انسانها را متغیر میکند و در جهتی سوق میدهد که اوایل امر غیرقابل تصور بوده، امروز احمدینژاد هم گویی به جایی رسیده که برای خودش رسالتی قائل است.
وقتی در مجامع بینالمللی ادعاهای بزرگی را میکند که مورد توجه جهانیان قرار میگیرد یا به طور کلی حرفهای مذهبی یا ایدئولوژیکی میزند که برای خودش یا ایران یک موقعیت بسیار خاص بالاتر از دیدگاه مذهبی برای خودش مسئولیت یا رسالتی قائل میشود، باید گفت این آدم روز به روز در جهت مستبد شدن دارد پیش میرود و از آن نوع کابینههایی میخواهد که اعضای آن بدون قید و شرط و بدون چون و چرا در برابر او تمکین کنند.
حتی اگر محتوی بحث و گفتوگوی کابینه هم اهمیت نداشته باشد، ولی او به طور کلی کسانی میخواهد مثل زمان شاه، که اعضای کابینه در برابر شاه همه تعظیم میکردند و سکوت میکردند. احمدینژاد هم به نظر من در این خط دارد حرکت میکند.
بنابراین در کنار تحلیل رقابتهای داخلی و اینکه مراکز تصمیمگیری در ایران در هفت هشت سال گذشته اواسط دوره خاتمی به سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی پیش رفته و احتمالاً احمدینژاد درون این مراکز قدرت حامیانی دارد که این جسارت را به او میدهد، اینها واقعیاتی است که داخل ایران هست.
ولی در کنار آن کیش شخصیت آقای احمدینژاد و اینکه او چگونه در جهت مستبد مطلق شدن پیش میرود و آیا شرایط ایران و امکانات به او اجازه بدهد که بتواند در این راه موفق باشد و یا اینکه رقبا بتوانند او را حذف کنند، آن را آینده خواهد گفت. ولی تردیدی نیست که احمدینژاد یک نمونه بسیار بارز کیش شخصیت و غرور و مستبدی است که از بعد از انقلاب در سطح سیاست ایران بسیار نمونه بوده است.
- آقای اسلامی، آیا زمینه این چیزی که آقای فرهنگ میگویند فراهم است؟ یعنی قدرت گرفتن بیش از حد آقای احمدینژاد در کنار موجودیت نهادهای متعدد که خودشان هم به آن اشاره میکنند، به انضمام اینکه وضیعت سیاست خارجی در دوران سرپرستی موقت علی اکبر صالحی چگونه میتواند باشد با توجه به کارنامه و منش او؟ موقت بودن سمتش در رأس وزارت خارجه؟
همینطور که جناب دکتر فرهنگ فرمودند، من هم ابتدا عرض کردم خدمتتان که احمدینژاد اوایلی که متکی را به او تحمیل کردند، این جسارت را نداشت که با ایشان مخالفت کند و به قول دکتر فرهنگ، ایشان با توجه به این احساس حمایتی که در مراکز قدرت میکند، چنین جسارتی به خود داد که وزیر را حتی در هنگام مأموریت برکنار کند.
اینکه در دوره آقای صالحی چه اتفاقی خواهد افتاد، به نظر من با توجه به اینکه اتفاقاً آقای مهمانپرست یک حرف درستی زدند در مصاحبه اخیرشان ایشان فرمودند نه در سیاستها و نه در نحوه مذاکرات هیچ تغییری صورت نخواهد گرفت.
همینطور در مذاکره با گروه ۱+۵ هم با توجه به اینکه تمام سیاستها در چارچوب یک سیاست تعریف شده است، تغییر افراد هیچ تغییری در سیاست کلی نظام نمیدهد. منتها آقای احمدینژاد که آقای صالحی را آوردند، با توجه به اینکه آقای صالحی در زمینه مسائل هستهای یک مقداری مهاجمتر هستند تا آقای متکی و تازه نفس هستند و بهتر میتوانند در راستای سیاستهای تهاجمی دولت باشند، این اوایل ممکن است خواستههای آقای احمدینژاد را برآورده کند، ولی مطمئناً آقای صالحی هم یک مدتی بگذرد، با جوامع بینالمللی ارتباط برقرار کند، چند سفر خارجی میکند و دنیا را میبیند که چنین موضعگیریهایی باعث مضحکه مردم ایران میشود، ایشان هم به سرنوشت متکی دچار خواهد شد و تردید در آن نیست.
- آقای باوند، این جابهجایی چه اثری میتواند داشته باشد روی موقعیت اصولگرایان منتقد مانند علی لاریجانی، رئیس مجلس که قبلاً در مذاکرات هستهای نقش داشته و محافظهکاران از قبیل حسن روحانی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی پیش از این از چهرههای تأثیرگذار در سیاست خارجی بودند؟
بستگی دارد به آن استراتژی کلی یک کشور در سیاست خارجی. با توجه به نگرش سیاست خارجی جمهوری اسلامی من فکر نمیکنم تغییرات اثر آنچنانی در سیاست خارجی کشور در پی داشته باشد. البته آقای صالحی با توجه به اینکه در مسئله تکنولوژی هستهای فعلاً جنبه محوری پیدا کرده و ایشان با آگاهی که در این زمینه از نظر فنی و علمی دارد، تسلط به زبان انگلیسی و روش و منش شخصیشان به انضمام اینکه تحصیل کرده آرامی هستند، از لحاظ برخورد در خور توجه است.
ولی از لحاظ آن استراتژی کلی که گفتم فکر نمیکنم تغییر آنچنانی در سیاست خارجی ایجاد کند. ولی از لحاظ اصولگرایانی که برخی از آنها دید انتقادی دارند، بیشتر سعی میکنند روی این شرایطی که موجب برکناری است یعنی نحوه برکناری بیشتر دید انتقادی داشته باشند تا راجع به شخص آقای صالحی.
آن هم خیلی در مسائل داخلی طبیعی است. بین گروههای متفاوت یا گروه های متخالف سعی میکنند از هر رویدادی که قابل انتقاد باشد، استفاده بهینه کنند در جهت انتقاد از طرف مقابل و اگر قابل استفاده باشد، استفاده بهینه از لحاظ نگرش آینده سیاسی خاص خودشان.
- آقای فرهنگ، پیشاپیش مذاکرات هستهای چگونه ممکن است کشورهای خارجی از این جابهجایی در وزارت خارجه ایران بهرهبرداری کنند؟
به نظر من هیچ تأثیری روی آن امر ندارد. من از یک جهت فکر میکنم آقای صالحی یک وجوه مشترک با آقای متکی دارد که او هم همانطور که آقای باوند توضیح میدادند، فردی است به اصطلاح متین و آرام صحبت میکند. من تاکنون ندیدهام او پرخاشگری کند یا به کسی توهین کند.
تا زمانی که سیاست خارجی ایران از لحاظ کلی که نه ارتباطی به متکی داشته و نه صالحی و حتی از آغاز ریاست جمهوری احمدینژاد به این طرف رفته در جهت تقابل و پرخاشگری و تهدید با آمریکا و اسرائیل و تاحدودی با کشورهای اروپا و حتی عرب بوده است.
ما میدانیم که بعد از فاش شدن اسناد وزارت خارجه تا چه اندازه دولتهای عرب صحیح یا غلط را کنار بگذاریم ، تا چه اندازه این دولتها از برنامه هستهای ایران نگرانند. به طور کلی این پرخاشگریها و تهدیدات ایران را جدی میگیرند که مبادا به جنگ کشیده شود که این جنگ در زمانی انجام گیرد که ایران توانایی هستهای دارد، این کشورهای عربی به طور کلی در مجموع خودشان را در موقعیت ضعیف و خطرناکی میبینند.
مجموعه همه اینها با یک تغییر اساسی و بنیادی در برخورد ایران با جهان خارج که منافع ملی و رفاه ایران در گرو خط مشی سیاسی است مرتبط است، این تصمیم ارتباطی به وزیر خارجه ایران ندارد.
ولی این خود احمدینژاد است و این به نظر من خود آیتالله خامنهای است و یا شورای امنیت ملی است. واقعاً نمیدانیم این تصمیمها در ایران در مرحله بالا کجا گرفته میشود. و گرنه تا قبل از اینکه یک تغییر اساسی و کیفی در برخورد ایران و مواضع ایران ایجاد شود، وزیر خارجه ایران هیچ نقشی ندارد.
فقط خوبیاش در این است که اگر وزیر خارجه هم یک فردی مثل احمدینژاد بود، خوراک تبلیغاتی بیشتری برای دست راستیهای جهان غرب درست میکرد که به طور کلی مذاکره با ایران، دیپلماسی با ایران را بیفایده میدانند و میگویند باید در اولین فرصت جهان را آماده کرد، افکار عمومی دنیای غرب را آماده کرد که از وسیله نظامی برای برخورد با ایران استفاده کنیم.
مصیبتی که جامعه ما با آن روبه رو است، این است و کسی که در رأس وزارت خارجه است یک کار کاملاً اداری دارد و نقشی در تغییر و تبدیل این تبادل خطرناک ایجاد نمیکند.
این است که آقای صالحی یا متکی هیچ نقشی ندارند، بعد از یک مدتی که هر چقدر که اینها آرام تر و متین تر حرف بزنند، کمتر مورد توجه قرار میگیرند. چون متین و آرام صحبت کردن باید نتیجهای در تغییر سیاست خارجی حداقل نوعی انعطاف در سیاست خارجی خارجی ایران نشان داده باشد که برخورد دیپلماتیک و گفتوگو معنی بدهد. این انعطاف باید از رأس حاکمیت ایران بیاید و وزیر خارجه نقشی در ایجاد این انعطاف ندارد.
- آقای اسلامی، آیا نکتهای برای جمعبندی دارید؟
در تکمیل فرمایشات جناب فرهنگ عرض میکنم که بنده که بیست و چند سال در وزارت امور خارجه کار میکردم، به وضوح میدیدیم که هیچگونه تصمیم کوچکی در داخل وزارت خارجه گرفته نمیشد. بنده خودم برای هر کار کوچکی حتی به آقای خرازی که در زمان خاتمی بودند مینوشتیم، ایشان مینوشتند بدهید به دفتر رهبری.
بایستی هر گونه تصمیمگیری در رابطه با خارج از کشور باید میدادیم به دفتر رهبری و «به مصلحت میباشد» یا «به مصلحت نمیباشد»... یک کلمه معروف که به مصلحت نمیباشد، به مصلحت میباشد... اگر این میآمد از دفتر رهبری، آقای خرازی هم میگفت بفرمایید انجام بدهید. اگر نمیآمد، وقت نیست اینجا نمونههایی را بگویم که چقدر کوچک بود ولی ما مجبور بودیم از دفتر رهبری اجازه بگیریم. تأکید میکنم وزارت امور خارجه هیچگونه نقشی در سیاست خارجی ندارد مگر دفتر رهبری، بیت رهبری. والسلام.
- آقای باوند نکته آخر؟
من معتقدم هرگونه تغییر و دگرگونی باید در جهتی باشد برای حل و فصل مسائل و مشکلات مملکت و خروج از این بنبست سیاسی و اقتصادی و جلوگیری از پیامدهای نگرانکنندهای که ممکن است در پیش داشته باشیم.
- آقای فرهنگ، جمعبندی شما؟
سیاست خارجی هر کشوری باید بر مبنای دفاع از منافع رفاهی، امنیتی و حیثیت آن جامعه استوار باشد. با نهایت تأسف سیاست خارجی ایران در جهت عکس این اهداف است. تغییر در این جهت فقط میتواند از بطن جامعه ایران سرچشمه بگیرد برای اینکه من در ارگانهای سیاسی این رژیم امیدی نمیبینم که این عقلانیت ایجاد شود که مردم ایران هم نیاز به دفاع از حیثیت جامعه، رفاه و امنیت خودشان دارند. نه احمدینژاد، نه متکی نه در سطح بالای رهبری چنین انگیزهای وجود ندارد. آرزوی ما این است که این انگیزه با حرکتی در بطن جامعه ایران آغاز شود و رشد پیدا کند.