هفدمین دوره جشنواره فیلم مستند تسالونیکی در یونان میزبان فیلم دیدنی است از نانسی کیتز با عنوان «درباره سوزان سانتاگ»؛ زنی فدرتمند و تاثیرگذار که طی چند دهه به عنوان منتقد، نظریهپرداز، فیلمساز و رماننویس تاثیر شگرفی بر عالم روشنفکری آمریکا داشت.
تصویر یک زن
درباره سانتاگ (۲۰۰۴-۱۹۳۳) و نظریاتش بسیار نوشته شده، اما در این فیلم مستند، فیلمساز سعی دارد پیش از هر چیز تصویر یک زن پیچیده و موفق را از لابلای حرفهای نزدیکان سانتاگ ترسیم کند؛ از خواهر او تا پسرش و چندین شریک زندگیاش در دوران مختلف.
در نتیجه شاید برای اولین بار تماشاگر با گوشههایی از زندگی شخصی این یکی از شمایلهای قرن بیستم در آمریکا روبرو میشود که ناگفته مانده بود.
نقطه قوت فیلم صراحت و بیپردگی آن است: فیلم از سانتاگ اسطوره نمیسازد بلکه سعی دارد تصویری از یک زن ارایه کند که در حین قدرتمندی و تاثیرگذاری، ضعفهای خاص خود را هم دارد.
در این راهگاه نزدیکان او حرفهایی بر زبان میآورند که چندان هم خوشایند نیست؛ از جمله نحوه رفتار او با معشوقههایش که گاه توام با تندی، برخوردهای بد و بیاعتنایی در میان جمع بوده است. یکی از آنها میگوید که سانتاگ در میان جمع و مهمانیها، هرگز او را به دیگران معرفی نمیکرده و در موقعیتهای ناگزیر خیلی زود از او فاصله میگرفته است. دیگری از پرخاشهای سانتاگ و «احمق» خطاب کردن او یاد میکند و یکی دیگر، اولین رمان سانتاگ را «مزخرف» میخواند.
در حین حال فیلم تصویر زنی را ارائه میکند که از رابطه نمیهراسد و طی دوران مختلف زندگیاش با زنها و مردهای مختلفی رابطه برقرار میکند. از طرفی بر وجه قدرتمند شخصیت او تاکید میشود که از زبان خود او این چنین مورد اشاره قرار میگیرد: «من قدرتمندم چون عاشقام و همیشه باید کار کنم.» شاید همین قدرت است که به سانتاگ اجازه میدهد بر اولین سرطان زندگیاش در جوانی- در حالی که پزشکان عمر باقیمانده او را تنها به شش ماه خلاصه کرده بودند- غلبه کند و زنده بماند. او درباه بیماری کتابی هم مینویسد و تاکید دارد که تصور بیماری به عنوان یک تاوان، تصور اشتباهی است و «بیماری یک استعاره نیست».
سیاست
وجه سیاسی سانتاگ، کمتر از وجوه هنری و شخصی زندگیاش در فیلم مورد بحث قرار میگیرد؛ و شاید چه خوب. از این رو که به هر حال هر نظریه و عمل سیاسیای میتواند زماندار باشد و پس از مدتی کهنه به نظر برسد.
سانتاگ با اینکه در زمینه سیاست بسیار بحثانگیز بود اما در نهایت چند دهه فعالیت سیاسی او چیزی جز مخالفتهای معمول روشنفکری با جنگ و سرمایهداری نیست. بر این اساس برخی از اعمال و حرفهای او اغراقآمیز به نظر میرسند (از جمله درباره واقعه یازده سپتامبر و سفر به ویتنام شمالی در دوره جنگ ویتنام).
با این حال آنجا که علاقه او به سیاست و عملکردش به عنوان فعال اجتماعی/ سیاسی با تخصص و دانش تحسین برانگیزش درباره هنر پیوند میخورد، نتیجه اعمالی دوستداشتنی و ماندگار است: مثل جایی که در دوره جنگ در بوسنی، به آنجا سفر میکند و - طبیعتاً - به جای جنگیدن، در سارایوو یک تئاتر اجرا میکند: در انتظار گوردو که در میانه کشتار در خفا و غالباً بدون نور تمرین میشود و به شکلی استعاری با دستمایه و مضمونی نه چندان بیربط به وضع و حال مردمی درمانده، به اجرا درمی آید.
عکاسی و سینما
سانتاگ شیفته عکاسی بود و بالاخره هم کتابی تئوریک درباره عکاسی منتشر کرد که هنوزتر و تازه و خواندنی به نظر میرسد.
از طرفی اما در فیلم اشاره میشود که او یکی از چند شخصیت قرن بیستم است که بیش از همه در جلوی لنز دوربینها قرار گرفت؛ از جمله جلوی دوربین اندی وارهول که تصویر مستند کوتاهی از این اتفاق در فیلم وجود دارد. یکی از تحلیلگران در طول فیلم اشاره میکند که او به تاثیر عکس باور داشت و این قدرت جادویی را دریافته بود، به همین دلیل از آن استفاده میکرد و بیشمار جلوی دوربین قرار گرفت.
فیلم از این گنجینه عکسها به خوبی استفاده میکند و تعداد بسیار زیادی از عکسهای سانتاگ را در موقعیتهای مختلف میبینیم؛ عکسهایی که برخی توسط بعضی از بهترین عکاسان قرن بیستم گرفته شده و گاه درخشاناند.
علاقه به تصویر طبیعتاً او را به سمت سینما هم سوق داد و فیلمهایی هم ساخت. سانتاگ به عنوان کارگردان چندان مورد توجه قرار نگرفت و اولین فیلم بلند عجیب و غریب او (دونوازی برای آدم خواران- ۱۹۶۹) با نظر منفی منتقدان روبرو شد و شاید به همین دلیل کارنامه سانتاگ در فیلمسازی چندان بلندبالا نیست.
اما به عنوان منتقد فیلم (و نظریهپرداز و منتقد هنری) سانتاگ درخشان است و کم نظیر. کتابی که با آن معروف شد، نه اولین رمانش، بلکه کتاب تئوریک خواندنی بود با نام «علیه تفسیر» (۱۹۶۶- که عنوان یکی از مقالات همین کتاب هم هست؛ یک مکاشفه خواندنی در باب مفهوم تحلیل و رابطه منتقد و اثر هنری) که هنوز از پس نزدیک به پنج دهه، یکی از کتابهای مرجع درباره مفاهیم تئوریک هنری است.
سانتاگ چندین نقد فیلم طراز اول هم دارد؛ از جمله نقد پرسونا که متاسفانه در فیلم اشارهای به آن نمیشود.
......................................................................................................
نطر نویسنده الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.