حالا خیلیها او را میشناسند. دختر نوجوانی که دلش میخواست روزی مشهور شود. حالا نام و تصاویرش در مهمترین رسانههای جهان منتشر شده. او حسنا آیت ابوالحسن دختری است که خودش را منفجر نکرده است.
نام حسنا یک روز پس از حوادث مرگبار پاریس بر زبانها افتاد. جایی که پلیس فرانسه اعلام کرد زنی در عملیات انتحاری در منطقه سن دونی پاریس جان باخته.
او خیلی سریع به جایگاه اولین زن عضو داعش که به ماموریت عملیات انتحاری در اروپا فرستاده شده دست پیدا کرد. شهرتی که دیری نپایید و پلیس فرانسه خیلی زود اعلام کرد که او خود قربانی انفجار انتحاری بوده که در نزدیکی او توسط یک مرد رخ داده.
با اینهمه هنوز رسانههای تصویری و اجتماعی پر است از تصاویر حسنا. تصاویری که یا با پوشش کامل سر در کنار دوستان بدون حجاب ایستاده یا در وان پر از کف دراز کشیده و به روبهرو خیره شده.
او شش ماه قبل به سوریه سفر کرده و تنها یک ماه قبل از عملیات شروع به پوشیدن حجاب کرده بود. آخرین اطلاعات منتشر شده نشان میدهد که حسنا تنها چند ساعت قبل از حمله پلیس به عملیاتی که پسر دایی او به عنوان مغز متفکر آن شناخته شده پیوسته بود.
محمد جواد اکبرین اسلامشناس ساکن فرانسه از همراهان برنامه امروز ما است. آقای اکبرین از داعش یا حکومت اسلامی آغاز کنیم. این گروه چه تعریف و چه نگاهی به زنان دارد؟
محمد جواد اکبرین: فکر میکنم واضحترین پاسخ را به این سئوال خود داعش در فوریه سال ۲۰۱۵ در بیانیهای داد و آنجا روشن کرد که چه نگاهی به زن دارد. در آن بیانیه که در رسانههای منطقه هم بازتاب زیادی داشت تاکید کرده بود که به برابری زن و مرد هیچ اعتقادی ندارد و توقعش این است که دختران سرزمینهایی که داعش بر آنها تسلط دارد در سن ۹ سالگی باید ازدواج کنند و به همسری و خانهداری بپردازند و وجه تمایز خودشان را با زنان غربی حفظ کنند. زنان غربی تعبیری بود که در آن بیانیه آمده بود و خیلی هجوم برده بودند به فرهنگ و نوع زندگی و تفکر آن. اگر ما این مشخصات را در نظر بگیریم به نظرم میتوانیم تصویر جامعی داشته باشیم از توقعی که داعش از زن دارد.
آقای اکبرین، به نظر میرسد بعد از حوادث هفته گذشته در پاریس و منتشر شدن خبر عملیات انتحاری داعش در پاریس آن هم توسط یک زن یک کم تغییر در نگاه رسانههای فرانسه در مورد نگاه داعش به مسائل زنان رخ داد.
تصور از داعش این بود که برای زن هیچ اعتباری قایل نیست و همان چیزی که در بیانیه خودش گفته و نقل میشود از رفتار داعش با زنان، وقتی این تصویر تغییر پیدا میکند و ناگهان جامعه مواجه میشود با اینکه خیر مثلاً اگر ایدئولوژی داعش یک ایدئولوژی مبتنی بر جهاد و حذف دیگران است در این ایدئولوژی زن را هم شریک میکند و به نوعی همان شأن و رسالتی که برای خودش قایل است برای زنان هم قایل است. این صرفنظر از اینکه ما داعش را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم یا چه تصوری از رفتار و عمل داعش و نظر داعش داریم منتها این نشان میدهد برای زن اعتباری قایل است در چارچوب فکر خودش. وقتی زنان تا این حد وارد عرصه جهاد میشوند که در عملیاتهای انتحاری نقشی همانند مردان دارند. به گمان من چنین تصویری از داعش برای رسانهها و جامعهای که داشت دنبال میکرد اخبار داعش را غیر منتظره بود.
حالا با آخرین اخبار منتشر شده به نظر میرسد که این تصویر تا حد بسیار زیادی مخدوش شده. فکر میکنید حالا با این جزییات جدید به دست آمده همه چیز به فوریه سال ۲۰۱۵ برمیگردد و همان ایدهای که به گفته شما تا به حال گروه حکومت اسلامی داشته، همچنان پابرجا میماند و نقش زنان در حد ابزاری برای ارائه سکس و زایمان محدود میماند؟
در ماههای اخیر هم رسانهها هشدار داده بودند به دخترانی که گرایش نشان میدادند در برخی از شبکههای اجتماعی به داعش، که این تصویری که بعضیها منتشر کردند از زنان با لباسهای جهادی واقعیت ندارد و کسانی که رفتند و تحقیق کردند و نزدیک شدند به جریان داعش متوجه شدند که این تصاویر فقط تبلیغاتی است. ولی وقتی رسیدید داخل آن حلقه مطلقاً از این خبرها نیست. این را هشدار داده بودند. منتها اینکه چقدر جدی گرفته شد من اطلاعی ندارم. دست کم خبرهایی که در تکذیب خبر ماجرای این زن انتحاری که شما اشاره کردید منتشر شده بیشتر نشان میدهد درستی آن هشدار را و دقیق بودن تصویری که در بیانیه داعش منتشر شده و حالا جامعه یک تصور واقعیتری از جریان دارد.
***
به ترکیه برویم جایی که ام امس و دعا دو دختر جوان سوری با شهیده یعقوب گزارشگر رادیو اروپای آزاد به گفتوگو نشستند. آنپها در شهر رقه مرکز گروه خلافت اسلامی یا داعش با دو پیکارجوی خارجی این گروه ازدواج کردند. آنها به گفته ام امس نخست طرفدار دیدگاههای تندروانه بودند اما پس از فرار همسر امس و کشته شدن همسر دعا دو دخترعمو حالا به ترکیه گریختهاند:
«وقتی آنها در مورد اسلام آموزش میدهند عشق به دین در شما زنده میشود. شما متوجه میشوید که بعضی از چیزها باید ممنوع و حرام شوند. فکر میکردیم این کارها را برای منافع مردم انجام میدهیم.»
ام امس میگوید در یک دوره از رشد و قدرتگیری گروه خلافت اسلامی خوشحال بود و به واحدهای انتظامی زنان این گروه پیوست که وظیفه آنها اجرای مقررات سختگیرانه در زمینه فرهنگی اخلاقی است.
«من در یک مرکز آموزشی ثبت نام کردم که دوره آن یک ماه طول کشید. پانزده روز آموزش نظامی و استفاده از اسلحه و پانزده روز دیگر تعلیمات دینی بود. پس از پایان آموزش یک ماهه در اردوگاه ما جزوی از نیروهای گروه خلافت اسلامی بودیم. من در گردان به عنوان مسئول کنترل اخلاق و رفتار عمومی انجام وظیفه میکردم. ما در خودروهای مخصوص گشت میزدیم و دنبال تخلف و جرایم میگشتیم.»
او میافزاید:
«جلوی چشم شما اتفاقات زیادی میافتد و شما نمیتوانید برخلاف آن حرفی بزنید. مثلاً اگر کسی با یک زن دشمنی داشته باشد هر زنی که میخواهد باشد میرود و بدگویی میکند و ادعا میکند که زن این یا آن خلاف را مرتکب شده. حتی اگر هیچ کدام از این حرفها حقیقت نداشته باشد زن را دستگیر میکنند و شلاقش میزنند. احتمال زیادی دارد که او را شلاق بزنند و شما نمیتوانید هیچگونه مخالفتی کنید.»
این دو زن به کمک دوستانشان توانستند مدارک جعلی تهیه کرده و به ترکیه بگریزند.ام امس یکی از عکسهای خودش بدون نقاب و مقنعه را نشان میدهد و میگوید یک زمانی در آینده میخواهد بدون حجاب بیرون برود.
گزارش همکارم شهیده یعقوب گزارشگر رادیو آزادی در ترکیه را خواندید و شنیدید که توسط همکارانم در رادیو فردا ترجمه و صداگذاری شده. ام امس و دعا اولین زنانی نیستند که از منطقه تحت سلطه گروه خلافت اسلامی یا داعش گریختهاند و داستان خودشان و دیگران را با رسانهها بازگو میکنند.
حسین قاضیان جامعهشناس ساکن آمریکا همراه ما است. آقای قاضیان چرا این مستندهای تکاندهنده جلوی پیوستن زنان به حکومت اسلامی یا داعش را نگرفته؟
حسین قاضیان: کسانی که به داعش میپیوندند از میان زنان گروههای متفاوتی هستند. آنها که در داخل خود قلمرو حکومت اسلامی به آنها میپیوندند، کسانی از کشورهای همجوار یا کشورهای اسلامی به آنها میپیوندند، مسلمانهایی که از کشورهای اروپایی به آنها میپیوندند و غیر مسلمانانی که از کشورهای اروپایی به آنها میپیوندند. همه اینها به شیوههای متفاوتی به موضوع نگاه میکنند. ولی آن چیزی که معمولاً این تعجب را توضیح میدهد که چطور یک عده فرار میکنند و یک عده دارند میپیوندند این است که نگاه از درون با نگاه از بیرون فرق دارد. کسانی که به این گروهها میپیوندند اغلب کسانی هستند که در حاشیه جامعههای خودشان زندگی میکنند. این حاشیهها آنها را از متن و توجه منزوی کرده و بنابراین به یک معنا آنها منزوی هستند. نه تنها از متن یعنی متن جامعه بیرون هستند بلکه عدم توجه به آنها خودش را در تنهایی آنها نشان میدهد. آنها با شبکهای پیوند ندارند. به کسی تعلق ندارند. به جایی وابسته نیستند. از نظر کسی اهمیتی ندارند. این فقدان اهمیت که با نوعی روزمرگی هم پیوند خورده به خصوص در مورد زنان غربی که به اینها میپیوندند و مسلمان نیستند دنبال این هستند که خودشان را بیاندازند درون یک متن، درون یک هیجان که از آنها کسی بسازد. آنها وقتی بیرون از این جریان هستند کسی محسوب نمیشوند. اما با پیوستن به داعش کسی میشوند. به زندگیشان معنایی میبخشند. ما که از بیرون نگاه میکنیم میگوییم خب اینها رفتهاند در یک منجلاب عفن مذهبی که خیلی قرون وسطایی دارند زندگی میکنند.
چطور ممکن است حتی زنان تحصیلکرده به این فکر کنند که میتوانند با پیوستن به گروه خلافت اسلامی مسائل فردی را که شما به آنها اشاره کردید جبران کنند؟
اگر بخواهیم به عنصر تحصیلات به طور کلی دست بزنیم این عنصر برای افراد مختلف نقشهای متفاوتی بازی میکند. فرض کنیم طرف الهیات خوانده باشد در عربستان، خب اتفاقاً این محتوای تولید علمی که در آن حوزه و رشته میشود حمایتگر آن فکر سلفی است که داعشیها روی آن حرکت میکنند. بنابراین هم محتوا و هم مکان تحصیل، هماندازه تحصیل و فضای عمومی آن تحصیل است که به آن آموزش معنایی میدهد و میشود گفت که این آموزش رهایی بخش است یا آموزشی است که زن را به بند میکشد و تبدیل میکند به یکی از اعضای داعش.