کابوس برای اقتصادهای نفتی یکباره رقم خورد. قیمت نفت پس از چند سال ثبات نسبی قیمتها ناگهان در دوره زمانی کوتاهی با افتی ۳۰ درصدی رقمهای جدیدی را تجربه کرد. حالا آن تحلیلگرانی که یک سال قبل در همین زمان مطمئن از آینده بازار رو به دوربینها میگفتند که دوره نفت ارزان سپری شده در جستجوی دلایلی هستند که این روزها و هفتههای نفت ۸۰ دلاری را توضیح دهند.
این روزها اقتصادهای نفت سالار و نفتی، روزها و شبهای بیم و هراس آیندهای پرابهام را سپری میکنند. سارا بازوبندی، میهمان «یک ماه، یک گفتوگو»ی برنامه نماگر، دانشآموخته دکترای اقتصاد در دانشگاه اکستر بریتانیا در رشته اقتصاد سیاسی خاورمیانه است.
این متخصص اقتصاد سیاسی، این روزها در دانشگاه ریجنت در بریتانیا، استاد اقتصاد سیاسی بینالمللی است و از جمله تحلیلگران موسسه پژوهشی چتم هاوس در لندن است که به طور تخصصی تحولات اقتصادی ایران و کشورهای منطقه خاورمیانه را رصد میکند. با سارا بازوبندی پیرامون تحولات اخیر بازار نفت و دلایل کاهش مستمر طلای سیاه گفتوگو کردهام:
خانم بازوبندی، بازار نفت هم مانند تمام بازارهای مشابه دیگر تحولات خودش را متاثر از عوامل بنیادین و درونی بازار و همچنین تاثیر عوامل بیرونی بر بازار مثل تحولات سیاسی کشورهای نفتخیز یا سفتهبازی دلالان و انتظارات از آینده بازار موازی تنظیم میکند.
اگر بخواهید اولویتبندی داشته باشید از این عوامل موثر بر بازار، به باور شما کدام گروه از عوامل، بیشترین تاثیر را بر بازار نفت در هفتههای اخیر برجا گذاشتهاند؟ تحولات بنیادین و درونی بازار یا سایر عوامل؟
سارا بازوبندی: اگر بازار نفت را با بازارهای دیگر جهانی مثل بازار سهام، مقایسه کنید، میبینید که در بازار سهام، سرمایهگذاران تصمیم میگیرند که بازار بالا و پایین خواهد شد یا چه تغییراتی پیش خواهد آمد و میآیند به عملکرد شرکتهایی که مورد مطالعهشان است، نگاه میکنند. نگاه میکنند که برای آن شرکتها رشد مثبت پیشبینی میشود یا رشد منفی و بر اساس آن تصمیم میگیرند که قیمت سهام بالا خواهد رفت یا اینکه پایین خواهد آمد.
عوامل سیاسی و عوامل غیرقابل پیشبینی هم گاهی اوقات ممکن است در بعضی نقاط جهان که بحرانخیزتر هستند، بازار را تحت تاثیر قرار دهند. ولی به طور کلی این ساختار پیشبینی روند تغییر در بازار سهام است.
اگر این را مقایسه کنیم با بازار نفت، بازار نفت بازاری کاملاً پیچیدهتر است یعنی یک معادله ساده ندارد. عوامل بسیار مختلفی در این بازار دست در دست هم میدهند. یکی از این عوامل آینده شرکتهای نفتی است که در آن مناطق در حال فعالیت هستند. بحث بعدی بحث سیاست داخلی کشورها است. مثلاً اگر میخواهند آینده نفتی ایران را بررسی کنید پایداری داخلی سیاسی ایران یک نکته مهم است که در نظر گرفته میشود. بعد در مرحله بالاتر مسائل منطقهای مورد بررسی قرار میگیرد.
این که مثلاً در مورد ایران بحرانهای منطقهای و اتفاقاتی که در منطقه در حال رخ دادن هستند، چه تاثیری روی ایران خواهد گذاشت که ممکن است حوزههای نفتی و سرمایهگذارهای نفتی و دیگر سرمایهگذاران را تحت تاثیر قرار دهد.
مسئله بعدی مسئله ساده اقتصاد خرد است که یک تئوری اولیه در اقتصاد خرد وجود دارد که آن هم مسئله عرضه و تقاضا است.
در هر بازاری و نه فقط بازار نفت، وقتی که تقاضا زیاد باشد و عرضه کم، قیمت بالا میرود و عکس این شرایط، قیمت را پایین میآورد.
مسئله دیگر هم، مسئله بازیهای سیاسی پشت قضیه است که گاهی اوقات تاثیر این عوامل را ممکن است تشدید کند. مثلاً این که در داخل اوپک، عربستان سعودی قدرت تصمیمگیری بیشتری از بقیه دارد به خاطر این که بزرگترین تولید کننده اوپک است، میتواند تاثیر این عوامل را زیاد کند اما تصمیمگیری عربستان سعودی، به تنهایی آنقدرها نمیتواند شکلدهنده اتفاقات دیگر باشد.
حالا برای بررسی اتفاقات اخیر که از چندی قبل شروع شده که ناگهان قیمت نفت به حدود هشتاد دلار برای هر بشکه رسیده است، عامل اساسی در کنار بقیه عواملی که اشاره کردم، ازدیاد تولید است. آن هم فقط مختص عربستان سعودی نیست.
تولید آمریکا به شدت رشد پیدا کرده، به خاطر اینکه تکنولوژی استخراج منابع شیل به شدت پیشرفت کرده و آمریکا توانسته به میزان اقتصادیتری از لحاظ قیمت پایانی آن نفت استخراج شده، پروژهها و استخراج را در خیلی از مناطق ادامه دهد.
تمام تولیدکنندگان اوپک خودشان دارند بالاتر از مقداری که اوپک برایشان در نظر گرفته تولید میکنند. البته این اتفاقی است که تقریباً همیشه میافتاد و یکی از بحثهای همیشگی کسانی است که از بیرون عملکرد اوپک را نگاه میکنند و همیشه اوپک را مورد سرزنش قرار میدهند و میگویند که اوپک شیر بییال و کوپال است.یعنی عملاً نمیتواند روی میزان تولید اعضایش تاثیری داشته باشد و همه بالاتر از آن میزانی که اوپک بهشان اجازه داده تولید میکنند.
بحث دیگر این است که تقاضا در سطح جهانی کم شده است. یعنی کشورهای حوزه اروپا و به طور کلی کشورهایی که صاحب اقتصادهای توسعهیافته هستند به خاطر اتفاقاتی که از سال ۲۰۰۸ به این طرف در سطح جهانی افتاده و بحران اقتصاد جهانی رخ داده، خیلی از این کشورها کمتر از گذشتهشان انرژی و نفت مصرف میکنند و الان دیگر عرضه زیاد بازار را حتی تقاضای چین هم نمیتواند جذب کند.
اوپک در حال حاضر ۳۰ میلیون و حتی بیشتر از ۳۰ میلیون بشکه نفت در روز تولید میکند و تقریباً در حال حاضر میزان تولید نفت یک میلیون بشکه در روز اضافهتر از نیاز بازار است و این یکی از علتهای اصلی است که قیمت را پایین آورده است.
حالا اینکه آیا مثلاً تصمیمگیری عربستان سعودی در این که نمیخواهند تولید را پایین بیاورند، تاثیری در تداوم این وضعیت خواهد گذاشت یا نه، موضوع و وضعیت جدایی است. حساب سادهاش این است که این روی تداوم قضیه تاثیر خواهد گذشت و آن هم فکر میکنم بیشتر برمیگردد به تاریخچه تجربه تلخی که سعودیها از دهه هشتاد در مورد قیمت نفت دارند و ضررهایی که در آن زمان دادند.
در پاسخهای شما هم به نقش عربستان سعودی و هم تاثیر تولید نفتهای غیرمتعارف اشاره شد.
به نظر شما ارزانفروشی و افزونفروشی عربستان سعودی دنباله زورآزمایی این کشور با ایران در بازار نفت است که از رقابتهای دو کشور، سوریه، عراق و بحرین نشات میگیرد؟ یا اینکه عربستان با اتخاذ این سیاست کاهش قیمتهای نفت به دنبال غیراقتصادی کردن تولید نفتهای غیرمتعارف در آمریکا و کانادا است؟ به نظر شما سعودیها بیشترکدام هدف را دنبال میکنند؟
عربستان به منافع نفتی ایران یا منافع نفتی آمریکا و کانادا حمله نمیکند. اما دارد از منافع نفتی خودش در مقابل این کشورها دفاع میکند آن هم به گرانترین وجه. یعنی عربستان سعودی در اواسط دهه هشتاد، زمانی که جنگ ایران و عراق شدت داشت، از این مسئله به شدت گزیده شد. به این ترتیب که چون ایران و عراق به شدت در بازار تولید میکردند، برای اینکه جنگ خرج داشت.
دقیقاً همین وضعیت الان که عرضه بیش از حد در بازار اتفاق افتاده، آن زمان هم حاکم بود، آن موقع قیمت نفت هم در دست بازار نبود، قیمت نفت را اوپک تعیین میکرد. آن زمان در بازار، در آنِ واحد، سه قیمت نفت وجود داشت. یک قیمت شرکتهای بزرگ نفتی بود، دیگری قیمت بقیه اعضای اوپک بود و یکی هم قیمتی بود که عربستان سعودی مجبور بود بفروشد. عربستان نفتش را ارزانتر از همه میفروخت. بقیه اعضای اوپک نفت را بشکه ای ۳۶ دلار میفروختند و عربستان نفت خود را بشکهای ۳۲ دلار میفروخت. صادرات عربستان از حدود ۱۰ میلیون بشکه در روز ناگهان به ۳.۶ میلیون بشکه در روز رسید.
با هر یک قدمی که قیمت بازار پایین میآمد، عربستان سعودی سهم خود را در بازار از دست میداد و آن وضعیت گرانی برای عربستان بود. عربستان تا مرز ورشکستگی و تا مرز وام گرفتن از صندوق بینالمللی پول برای جبران کسری بودجه خود پیش رفت.
عربستان سعودی الان یک درسی از آن تجربه گرفته و آن هم این است که به هیچ عنوان نمیخواهد سهمش را در بازار از دست دهد. حتی اگر قیمت پایینتری پیشنهاد کند که دارد الان هم در اروپا و هم در آسیا همین کار را میکند.
عربستان میخواهد روزی ۹ میلیون بشکه سهم بازار را حفظ کند. الان عربستان نه فقط با آمریکا و کانادا و ایران بلکه با نیجریه هم باید در آسیا رقابت داشته باشد و این وضعیت بدتر هم خواهد شد به خصوص اینکه ژاپن در سال آینده قصد دارد تا رآکتورهای اتمی خود را که بعد از سونامی فوکوشیما خاموش کرده و به جای آن به تولید برق با استفاده از نفت روی آوردهبود، دوباره به شبکه برق این کشور برگرداند و این باعث میشود، در ژاپن برقی که منبع تولید آن نفت بود، دوباره کاهش پیدا کند، به این معنی که مصرف نفت ژاپن هم کاهش خواهد یافت و ژاپن الان یکی از بزرگترین خریدارهای نفت عربستان است.
پس عربستان چون میداند وضعیت از این بدتر خواهد شد با چنگ و دندان سعی میکند سهمش را در بازار حفظ کند. اگر عربستان موفق بشود سهمش را در بازار حفظ کند، در میانمدت یا طولانیمدت ممکن است به نفع عربستان تمام شود. به خاطر اینکه اگر نفت تقریباً زیر ۶۵ تا ۷۰ دلار برسد خیلی از شرکتهای تولیدکننده نفت شیل در آمریکا، دیگر تولید این نفت برایشان صرف نمیکند. چون تولید نفت شیل آنقدر گران است که با آن قیمت دیگر منفعتی برایشان نمیماند، پس آنها از صحنه خارج خواهند شد.
حریف بعدی ایران است که تقریباً از سال ۲۰۱۱ به این سومجبور است که نفت را ارزان بفروشد. حالا به خاطر برداشته شدن تحریمها از ایران، ممکن است ایران در را به روی شرکتهای نفتی خارجی باز کند و سرمایهگذاری انجام شود و میزان استخراج ایران افزایش پیدا کند.
عربستان سعی میکند تا از حالا مطمئن شود که برای روزی ۹ میلیون بشکه نفت خود مشتری دارد. حالا اگر ایران بیشتر تولید کرد آن دیگر مشکل ایران است که نفت خود را به چه کسی بفروشد. هر دوی اینها دو فاکتور بزرگ تصمیمگیریها و نگرانیهای بزرگ عربستان سعودی هستند.
مسئله بعدی که خیلیها معتقدند این ممکن است محرکی پشت سیاستگذاریهای اقتصادی عربستان باشد بحث وابسته نگاهداشتن غرب به عربستان سعودی و منطقه عربنشین تولیدکننده عرب حاشیه خلیج فارس در بحث انرژی است که حمایت امنیتی غرب از این کشورها،قطع نشود.
ولی به نظر من شیوه عربستان، خیلی روش گرانی است، چون عربستان سعودی قیمتی که برای نفت در بودجه خود در نظر گرفته، بشکهای ۹۳ دلار است. الان اگر بگذارد قیمت پایینتر برود، عربستان خودش هم میبازد.
اینکه عربستان تا چه حد میتواند این باخت را ادامه دهد برای اینکه به اهدافش برسد، اگر اینها واقعاً اهداف این کشور باشند، خود سئوال جالبی است که فقط زمان میتواند جواب آن را بدهد.
میدانم که پیشبینی آینده بازار کار دشواری است آن هم در شرایطی که بسیاری از عوامل موثر بر بازار اصولاً در دست و کنترل تحلیگران بازار نیست. با این حال اگر بخواهید از آینده بازار نفت پیشبینی ارائه کنید آینده این بازار را چگونه ارزیابی میکنید؟
اصولاً قیمت نفت مقداری بیش از آن حدی است که باید در بازار میبود. یعنی به طور مصنوعی قیمت نفت بالا نگاه داشته شده بود.
یکی از عوامل آن هم، شرکتهایی هستند که شاخص نفتی معرفی میکنند. این شرکتها یک سری ملاحظاتی دارند، یک سری معادلات ریاضی دارند و فاکتورهای مختلفی را در نظر میگیرند که از آن جمله معاملات انجام شده است، یا اتفاقاتی که در آینده خواهد افتاد و در یک فرمول ریاضی بسیار پیچیده پیشبینی میکنند و ارزشیابی میکنند که قیمت شاخص نفت چقدر خواهد بود.
یکی از عوامل بالا بودن شاخصهای نفتی در دنیا در طی این مدت اخیر همین شرکتها بودند. یعنی ارزیابی غیرواقعبینانهای که این شرکتها داشتند و خب کشورهای گروه بیست هم تقریباً از سال ۲۰۱۱ روی این قضیه به شدت پافشاری کردند که دنیا باید یک روشی برای مانیتور کردن و کنترل کردن این شرکتها و این که فرمول ریاضیشان از کجا میآید و تا چه اندازه قابل اطمینان است، خیلی روی آن بحث کردند و کشورهای گروه بیست هم از چند موسسه و از جمله خود اوپک درخواست کردند که بروند و این قضیه را بررسی کنند، مطالعه کنند و گزارش بدهند که برای کنترل این شرکتها و اطمینان از عملکرد و محاسباتشان و غیره چه راهکارهایی میشود انجام داد و اجرا کرد.
قیمت نفت تا حدودی در حال بازگشت به قیمت واقعی آن است. اینکه تا چه اندازه پایین خواهد رفت یک مقداری سخت است و من نمیخواهم پیشبینی کنم که بعداً در این پیشبینی بمانم.
پیش از این بازار نفت به سرعت از تحولات سیاسی و منطقهای کشورهای نفتخیز متاثر میشد و به نوعی ارتباط مستقیم و آنی بین بازار نفت و مثلاً درگیریهای منطقه خاورمیانه بود.
اما اینبار، ما شاهد قطع شدن این ارتباط هستیم. مثلاً در شرایطی که اخبار مربوط به درگیریهای گروه خلافت اسلامی در منطقه خاورمیانه یا بالا گرفتن اختلافات ایران و عربستان یا بحران اوکراین در روسیه در صدر اخبار جهان قرار دارد، اما بازار نفت رو به کاهش حرکت میکند.
چرا این بار بازار نفت از سنت پیشین و همیشگی خود پیروی نکرده است؟
یکی، تولید اضافهای است که در بازار است و فاکتوری که تقریباً به همان اندازه در این بیتاثیر بودن اتفاقات،مهم بوده این است که بازار دیگر ظرفیت عکسالعمل احساساتی نشان دادن را به یک چنین اتفاقاتی ندارد. و همین ثابت میکند، عکسالعملهایی که در گذشته نشان داده میشد، عکسالعملهای غیرواقعبینانهای بود.
یعنی نقش معاملهکنندگان و نقش گمانهزنها و نقش آن کسانی که با بازار بازی میکردند یعنی بازار را به روندی هول دادند و وارد کردند که اصلاً روند واقعبینانهای نبود و صرفاً هم برای منافع کوتاهمدت مالی خودشان این کار را انجام دادند.
یکی دیگر هم بحث همین شرکتهاست. به مثالهایی که شما زدید، وضعیت لیبی را هم اضافه کنید. لیبی بهترین مثال این سالهای اخیر بود برای اینکه نشان بدهد تمام آن عکسالعملهایی که بازار نفت به اتفاقات گذشته نشان میداد تا حدودی اغراق شده بودند.
لیبی به راحتی از تولید بالای یک میلیون بشکه یک دفعه به صفر رسید و در بازار آب از آب تکان نخورد. کشور ایتالیا بیش از همه کشورهای دیگر دنیا وابسته به نفت سبک لیبی است و حتی تولید اضافه عربستان سعودی هم نمیتواند پالایشگاههای ایتالیا را پوشش دهد، به خاطر این که نفت سعودی نمیتواند در پالایشگاههای ایتالیا پالایش شود. اما با حذف لیبی، به همین راحتی هیچ اتفاقی نیافتاد. یعنی قیمت آن جور که خیلیها نگران بودند که سه رقمی شود تغییر خاصی نکرد.
پس این عکسالعملهایی که در گذشته نسبت به چنین اتفاقاتی میافتاد به نظر من عکسالعملهایی غیرطبیعی بوده و صرفاً یک عده آدم در بازار بودند که نقش داشتند، به خصوص معاملهکنندگان و کسانی که معاملات را انجام میدهند و روی کمیسیونها و ضریبهای دریافت از این معاملات زندگی میکنند، آنها بیشترین نقش را داشتند.
شرکتهایی که شاخصها را تعیین میکنند نیز به همان نسبت به عملکرد آنها نیز، این انتقاد وارد است که شاخصی که در آن زمان معرفی کردند شاخص غیرواقعبینانهای بوده چرا که الان تمام این اتفاقات هیچ تاثیری روی بازار نگذاشته است. ولی خب بحث اضافه عرضه هم واقعاً بحثی جدی است و آن را هم نباید دستکم گرفت.
دولت ایران کمتر از یک ماه و نیم دیگر باید بودجه سال آینده را به مجلس تقدیم کند و یکی از مهمترین اعداد بودجه در کشورهای نفتی مثل ایران پیشبینی قیمت نفت در بودجههاست.
به نظر شما سرنوشت اقتصاد ایران با قیمتهای جدید نفت چگونه خواهد بود؟ هرچند که در دوره جدید اقتصاد ایران بیش از دو سال است که تجربه کاهش درآمدهای نفتی را پشت سر گذاشته اگرچه تجربه تلخی بوده، اما به هر حال این دوره را سپری کرده است.
با این وصف شما اقتصاد ایران را در سال آینده با چه سرنوشتی روبهرو میبینید؟
هما طور که گفتید، به هر حال دولت روشهایی را در طول دو سه سال گذشته به خاطر زیاد شدن فشار تحریمها یاد گرفته و در سیستم کاری خود قرار داده که شوک تحریمها را تا حدودی-نه خنثی- ولی توانسته از آن شوک اولیه کم کند.
حال پرسش این است که آیا در دراز مدت ایران میتواند این روش را ادامه بدهد و با این اقداماتی که قبلاً انجام می داده، میتواند از این وضعیت نابسامان دربیاید؟ به نظر من نه، در درازمدت خیلی کار سختی است.
دو سناریو وجود دارد، یکی اینکه ایران در همین وضعیت رشد منفی و تورم شدید بماند اما وضعیت از این که هست بدتر نشود یا اینکه روند اصلاح و روند بهتر شدن وضعیت اتفاق بیفتد.
اگر روند قیمت نفت با همین شرایطی که هست ادامه پیدا کند مگر اینکه واقعاً تحریمها که برداشته شد ایران بتواند روی بحث صنعت گاز حرفی برای گفتن داشته باشد. به خاطر اینکه به نظر من در آینده، صنعت گاز برای ایران خیلی مهمتر است. چرا که عربستان سعودی حتی یک متر مکعب از گازش را صادر نمیکند. بنابراین هیچ دعوایی با عربستان و رقابتی با آن نخواهیم داشت. عربستان در حوزه گاز، هرچه تولید میکند یا خرج تولید الکتریسیته در داخل کشورش یا خرج تولید صنایع پتروشیمی خود میکند.
از طرف دیگر کشور چین از نظر بینالمللی خیلی تحت فشار است که مصرف ذغال سنگ را به خاطر تولید مونواکسید کربن پایین بیاورد و به جای آن روی گاز چرخش کند.
پس چین الان یک مشتری خیلی بزرگی برای گاز است و برای همین در مورد احداث خط لوله جدید با روسیه صحبت میکند و قطریها با چین معاملات جدید امضا میکنند.
خب، اروپا هم اگر این وضعیت اوکراین و روسیه ادامه پیدا کند ایران میتواند نقش بهتری در میانه بازی کند. اما خود تولید و صادرات گاز هم مسائل دیگری دارد، گاز را نمیشود توی کشتی گذاشت و از تنگه هرمز به خارج از منطقه فرستاد. یعنی میشود، ولی خیلی گران است.
بهتر است که گاز از داخل خط لوله عبور کند و امکان احداث خط لوله هم، مشکلاتی دارد.
اگر دولت اسلامی بین ترکیه، ایران، عراق و سوریه بماند، آینده همه خطوط لولههایی که میخواهد به سمت اروپا برود، تا اطلاع ثانوی منتفی خواهد بود.
اما اگر تحریمها برداشته شود و ایران بتواند روی حوزه گاز سرمایهگذار خارجی جذب کند می تواند از این منابع مشترک با قطر برداشت کند که در حال حاضر قطر بیشتر از سهم خود تولید میکند و ما جاماندهایم.
اگر ایران بتواند سهم خود را از تولید گاز جهانی بالا ببرد، میتواند ایران را از این شرایط نجات دهد. چون دومین منابع گازی جهان زیر پای ایران خوابیده است ولی توانایی تولید ندارد.
و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند و تحریمها برداشته نشود که دیگر خود یک سناریوی خیلی وحشتناکی است که همه میتوانیم جواب آن را حدس بزنیم.