گالری گگوزیان، یکی از بزرگترین گالریهای لندن، این روزها میزبان آثار کامران یوسفزاده معروف به «وای زد کامی» است؛ نقاشیهایی با ابعاد غولآسا که ستایش منتقدان را برانگیخته است.
کامی در سال ۱۹۵۶ در تهران به دنیا آمده، در سوربون پاریس تحصیل کرده و دهههاست که در نیویورک زندگی میکند. موزههایی معتبری چون متروپولیتن و موزه هنرهای مدرن نیویورک آثار او را خریداری و به نمایش گذاشتهاند.
کامی به دلیل پرترههایش شناخته شده،هرچند نقاشیهای آبستره مختلفی هم دارد. نمایشگاه او در لندن به آخرین نقاشیهایش اختصاص دارد که به دو بخش تقسیم میشوند: پرترهها و نقاشیهای آبستره که بر اساس دایرههای کوچک بی شمار خلق شدهاند.
کامی سالهای زیادی است که صورت آدمها را نقاشی میکند. او صورت افراد خانواده، دوستان و غریبهها را سوژه نقاشی هایش قرار میدهد؛ نقاشیهایی که ابتدا بر اساس مدل نشسته در روبروی نقاش خلق میشدند و حالا بر اساس عکسهایی که او خود از مدلهایش میگیرد.
کامی میگوید مادرش نقاش پرتره بوده و او از کودکی پرتره کشیدن را آغاز کرده است: «برای سالها مدلم را جلوی خودم روی صندلی مینشاندم و می کشیدم. اول با مداد یا زغال روی بوم طراحی میکردم و بعد با رنگ روغن نقاشی میکردم. سالها بعد، در نیمه دهه هشتاد زمانی که به آمریکا مهاجرت کردم با نقاشی بسیار بزرگ اندی وارهول از پرتره مائو در موزه مترو پولیتن برخوردم؛ همین طور پرترههای بزرگ چاک کلوز و آلکس کتس و سایر هنرمندان آمریکایی. به تدریج شروع کردم به تغییر اندازه سرها در نقاشیهایم.»
پرترههای کامی طی سالها بزرگ و بزرگتر شدهاند؛ تا این که امروز به نقاشیهایی با ابعاد غالباً بیش از دو و نیم در یک و نیم متر بدل شدهاند که تنها در چند گالری معدود با فضای بزرگی چون گالری گگوزیان قابل نمایش هستند.
نکته جالب این که این پرترهها طی سالها به تدریج محو و محوتر شدهاند. در نقاشیهای پیشین کامی صورتها محو نیستند، اما آثار تازه همگی محو هستند. برای تماشای این نقاشیها باید از آنها فاصله گرفت و از دور به آنها نگاه کرد.
محو بودن این صورت ها حالت مرموز و روحانیای به آنها میدهد که نقاشیهای کامی را متمایز میکند. به نظر میرسد هر کدام از این چهرهها داستانهایی دارند که به راز آمیخته است و نقاش به شکلی آرامشذهنی و درونی آنها را جستوجو می کند. شاید از این روست که محو بودن چهرهها به مخاطب این فرصت را میدهد تا جنبههای درونی شخصیت نقاشیشده را به تماشا بنشیند.
در واقع نقاش در حال روایت ابعادی از آدمی است که در نگاه شفاف و مستقیم از دست میرود؛ عمق شخصیتی که در زندگی روزمره فراموش میشود. این چهرهها غالباً با چشمهای بسته نقاشی شدهاند. این جنبه از پرترهها به روحانی بودن نقاشیها کمک می کند و در راستای نگاه نقاش کارکرد دارد. به نظر میرسد آنها در حال «مدیتیشن» هستند و نقاش تلاش دارد این آرامش را به ما منتقل کند. ابعاد غولآسا به نقاش این فرصت را می دهد که به قول خودش حین نقاشی نوعی مدیتیشن را برای خودش هم تجربه کند؛ با قلم مویی که آزادانه میتواند حرکت کند و برقصد.
این بار اما کامی برای اولین بار یک نیمرخ هم کشیده است. خودش می گوید که این نقاشی برایش بسیار شخصی است: « در اولین برخوردم با این مدل، صورتش را نیمرخ دیدم و این نیمرخ در ذهن من ماند. این شاید نقطه آغاز باشد، اما سالها بود که می خواستم یک نیمرخ بکشم. نیمرخ به شکلی چالشبرانگیز است چون گوشها در ترکیببندی خیلی به چشم میآیند. یک نقاشی پرتره نیمرخ سزان هست که خیلی تحسین میکنم. بله، گوشها خیلی دیده میشوند اما با شکلی که نقاش کارکرده، شبیه گل شدهاند.»
کامی در این نقاشیها برای اولین بار به دستها هم توجه نشان داده و شاید نوعی معنویت را در آنها جستوجو میکند؛ دستهایی که شکل قرار گرفتن آنها در ادیان گوناکون حکایت از نوعی ایمان دارند. کامی در جستوجوی آرامش شخصیتهایش به دستهایی می رسد که در ابعاد غولآسا حضور مسلط و تقدیری جهان را یادآوری میکنند.
نقاشیهای آبستره کامی در این نمایشگاه بر اساس نور خلق شدهاند؛ دایرههای کوچک سفیدی که از مرکز تا کنار بوم گسترده شدهاند و نظم خاصی دارند؛ نوعی تاثیرپذیری از مولانا و تفکر صوفی، بعلاوه حس و حالی از دشتهای گسترده ایران که نقاش میگوید از کودکی در ذهن او ماندهاند.