نامنویسی از داوطلبان نمایندگی دوره نهم مجلس شورای اسلامی صبح روز شنبه در ایران آغاز شد و مدت یک هفته ادامه خواهد داشت.
اصلاح طلبان تا انتخابات مناقشه برانگیز خرداد ۸۸ همواره یکی از دو سوی اصلی رقابت های انتخابات بودند. اما به دنبال این انتخابات که به زندانی شدن ده ها چهره سیاسی اصلاح طلب و ایجاد محدودیت برای رسانه ها و تشکل های وابسته به این جناح انجامید اصلاح طلبان این بار از زبان محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران برای حضور در انتخابات پیش شرط هایی مطرح کردند. از جمله آزادی زندانیان سیاسی و ضمانت برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد.
اما در هفته های پیش از آغاز نامنویسی برای انتخابات مجلس نهم محمد خاتمی و دیگر چهره های اصلاح طلب تاکید کردند که شرایط لازم برای حضور آنها در انتخابات فراهم نشده و به قول محمد خاتمی شرکت در چنین انتخاباتی بی معناست.
آن دسته از تشکل های اصلاح طلب هم که مواضع خود را در هفته گذشته اعلام کردند هر یک با لحنی رای دهندگان را تشویق کردند که در انتخابات شرکت نکنند. از جمله مسایل مناقشه برانگیز در برگزاری دوره های مختلف انتخابات در ایران نقش شورای نگهبان بوده است در بررسی صلاحیت داوطلبان که همیشه با انتقاد مخالفان و منتقدان رو به رو شده است. با اینهمه در اعلامیه های تشکل های اصلاح طلب این بار هم واژه تحریم به کار برده نشد.
حوادثی که در انتخابات بحث انگیز خرداد ۸۸ و اعتراض های پس از آن رخ داد بر انتخابات مجلس نهم هم سایه خواهد افکند؟ و به تعبیری شاهد پشت کردن مردم به صندوق های رای خواهیم بود؟
اصلاح طلبان و تحول طلبان چه بهره ای از فضای انتخاباتی برده اند و می توانند ببرند؟
اعلام عدم تمایل اصلاح طلبان و جریان های منتقد حاکمیت به حضور در انتخابات بازار انتخابات را سرد خواهد کرد؟ یا آن چنان که هواداران حکومت می اندیشند بود و نبود این منتقدان و مخالفان سیاسی تاثیری بر حضور مردم در انتخابات نخواهد داشت؟
از جمله این پرسش ها را با میهمانان این هفته دیدگاه ها در میان گذاشته ایم. با محمد صادق جوادی حصار رییس شاخه خراسان حزب اعتماد ملی و مشاور دبیرکل این حزب مهدی کروبی در ایران، رضا علیجانی، تحلیلگر و فعال سیاسی از طیف ملی مذهبی در پاریس و حسین قاضیان، جامعه شناس و پژوهشگر میهمان در دانشگاه سیراکیوز آمریکا.
آقای جوادی حصار با شما شروع می کنیم. حزب مشارکت ایران اسلامی، مجاهدین انقلاب اسلامی، نمایندگان ادوار مجلس تعدادی شان، جنبش راه سبز امید و ۳۹ زندانی سیاسی هر یک به نوعی به طور مکتوب تمایل خودشان را به عدم شرکت در انتخابات مجلس نهم نشان دادند. اما هنوز حزب اعتماد ملی که شما از چهره های شاخص آن هستید بیانیه ای صادر نکرده. علتش عدم امکان تجمع در شرایط سیاسی موجود است، بحث های درون حزب است که موجب شده به نتیجه نهایی نرسید یا گذاشته اید از فضای انتخاباتی حداکثر استفاده را بکنید و بعدا نظرتان را بگویید؟
محمدصادق جوادی حصار: شاید بتوان گفت همه اینها هست و هیچکدام به تنهایی هم نیست. ما عمده ترین مساله مان در شرایط فعلی که بارها هم اعلام کردیم این است که بدون حضور دبیرکل و اعضای شاخصی که می توانند حزب را ساماندهی کنند امکان برگزاری کنگره نداریم و یا در حقیقت تصمیم گیری برای مان میسر نیست. فشارهایی هم که از جوانب مختلف به حزب آمده فعلا امکان تشکیل جلسات تصمیم سازی برای حزب را میسر نکرده. اما اعضایی که امکان گفت و گو دارند و اعلام نظر می کنند در مجموع نظرشان، قایم مقام حزب، اعضای دفتر سیاسی و بقیه اعضای شورای مرکزی مساله مشخصی که بتوان آن را موضعی جدایی از موضع مجموعه اصلاح طلبان تلقی کرد از خودشان نشان نداده اند.
بنابراین فعلا با توجه به جمیع جهات موضع ما موضعی است که بقیه اصلاح طلبان گرفته اند. چون اصولا امکان موضع گیری دیگری برای مان میسر نشده و با توجه به حبس و حصری که آقای کروبی دارند و مواضعی که از ایشان سراغ داشتیم بعید به نظر می رسد که حتی اگر ایشان الان هم باشند در میان بقیه اعضا و حزب اعتماد ملی بتواند هم سامان دهد حرکتی برخلاف جریان کلی اصلاح طلبان از حزب اعتماد ملی دیده شود.
حالا ممکن است مثل این که در گذشته وجود داشته قرائت مان متفاوت باشد یا موضع گیری مان به نحوی باشد که یکسانی در لفظ و شکل بیان نشود اما موضع کلی ما همان موضعی است که بارها اعلام کردیم. همگامی و همراهی با نهضت اصلاح طلبی در ایران و حرکت جنبش سبزی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ به وجود آمد.
آقای علیجانی، احزابی که موضع گرفته اند و مثلا گفته اند انتخابات نمایشی است و مجلس فرمایشی است و رای گیری رقابتی نیست، این انتخابات چه فرقی با رای گیری های قبلی دارد که هم نظارت استصوابی توی آن بود و هم همین عده می گفتند که در آن رای گیری ها هم تقلب صورت گرفته... انتخابات مجلس ششم، انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و غیره؟ تفاوت در کجاست؟
رضا علیجانی: این مساله را می شود به طور نسبی بررسی کرد در انتخابات که در دوره های مختلف پس از انقلاب برگزار شده سطح رقابت متفاوت بوده. اما در مواردی که جناح های مختلف درون ساختار حاکمیت که گفتمان حاکم را پذیرفته اند یعنی قانون اساسی، ولایت فقیه، خط امام و رقابت قانونی و جزء اخراج شده ها یا فاصله گرفته ها نیستند...
اگر سیر پس از انقلاب را ببینیم در ابتدا نیروی چپ مارکسیست، ملیون و ملی مذهبی ها و نهضت آزادی و همینطور طیف آقای منتظری و در بدنه هم نیروهای تحکیم وحدت به تدریج از درون ساختار قدرت کنار گذاشته شدند یا خودشان فاصله گرفتند و به نوعی انفکاک گفتمانی با گفتار رسمی داشتند. اما به جز اینها بقیه خط امامی که موسوم شدند به اصلاح طلبان در درون ساخت قدرت و درون این رقابت ها عمدتا حضور داشتند. یکی دو بار حضور نداشتند که در آن بارها انتخابات را به نوعی تحریم کردند یا شرکت نکردند.
یک تفاوت عمده دیگر هم در این است که از سال ۸۸ به بعد یک سرفصلی شروع شد و به نوعی می شود گفت ما در جامعه شاهد یک نوع حکومت نظامی هستیم. یعنی حکومتی که چه شهروندان عادی را در عرصه خیابان با آنها برخورد می کند و سرکوب می کند و حق قانونی اعتراض و تجمع را نمی پذیرد و چه مسوولان سابقی که در درون همین حاکمیت وزیر بودند و وکیل بودند و در بالاترین مقامات قرار داشتند، رییس مجلس بودند، نخست وزیر بودند مثل آقای موسوی و کروبی... یعنی به نوعی یک نوع کودتای درون قدرت اتفاق افتاده. کودتایی که جنبش سبز از درونش بیرون آمده و ادعای این جنبش این بوده و هست که در این انتخابات تقلب و تخلف گسترده اتفاق افتاده و رای مردم نادیده گرفته شده.
بنابراین فکر می کنم تفاوت ها را باید در این حوزه ها دید و همانطور که شما اشاره کردید احزاب مختلف. یک بیانیه را هم اضافه کنم دوستان مختلفی یک ماه پیش نامه ۲۳۴ امضایی دادند که فعالان مختلف بودند از ملی مذهبی ها نهضت آزادی عمدتا هفتاد هشتاد درصد بودند و شخصیت های مستقل و آنها هم همین را اعلام کردند که هیچ چشم انداز مثبتی هم برای تغییر سیاست ها وجود ندارد و بر این اساس ما در انتخابات شرکت نمی کنیم که بعد با احضار و بازداشت مواجه شدند.
به هر حال ما یک نقطه چینی از موضع گیری ها را دیدیم که اوجش در هفته گذشته بود که چندین جریان سیاسی اعلام کردند که ما این انتخابات را نمایشی می دانیم و در آن شرکت نمی کنیم و فکر می کنم بیانی است از واقعیتی که در ایران می گذرد.
آقای قاضیان، عموم تشکل های اصلاح طلب که اعلام کردند در انتخابات فهرست نخواهند داد به انضمام ۲۳۴ فعالانی که آقای علیجانی به آن اشاره کردند از واژه تحریم استفاده نکرده اند. در حالی که رای دهندگان را این بیانیه های تشکیلاتی به خصوص ترغیب کرده اند که در انتخابات شرکت نکنند. چرا واژه تحریم تابو است؟
حسین قاضیان: من فکر می کنم یکی از دلایل این موضوع این است که عمده نیروهایی که به ویژه در این دوره از واژه تحریم استفاده نمی کنند و در عین حال خواهان این شدند که در انتخابات شرکتی وجود نداشته باشد نیروهایی هستند که تاکنون از نیروهای درون حاکمیت محسوب می شدند و واژه تحریم سنت سیاسی است که از میان مخالفان نظام جمهوری اسلامی برخاسته و بنابراین هویت نیروهای سیاسی که الان می خواهند در انتخابات شرکت نکنند با هویت سیاسی کسانی که علیه نظام جمهوری اسلامی از آغاز فعال بودند تفاوت دارد و این نیروها مایل نیستند که این مرز تفاوت شکسته شود.
چون واژه تحریم همانطور که گفتم به لحاظ تاریخی از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب از جانب مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی به ویژه از جانب نیروهای چپ غیر مذهبی شکل گرفت و این واژه یک رنگ و بوی ضد حاکمیتی دارد، این نیروهایی که خودشان را اصلاح طلب یا درون حاکمیت تعریف می کردند نمی خواهند این مرز هویت تاریخی شان با آن نیروها شکسته شود. شاید این یکی از دلایلی باشد که از واژه تحریم استفاده نمی شود.
عامل دیگر این می تواند باشد که اعلام تحریم با اعمال تحریم فرق دارد و این نیروها شاید واقف شده اند به این که نمی توانند اعمال تحریم کنند بلکه فقط باید اعلام تحریم کنند. و وقتی شما اعلام تحریم کردید ولی اعمال تحریم نکردید ممکن است پیش گرفتن این تاکتیک سیاسی را لوث کند و بنابراین بهتر است که کمتر و صرفه جویانه تر از این واژه استفاده کنند تا خود این واژه و اعمالش در آینده کمتر امکان لوث شدن داشته باشد.
آقای جوادی حصار، گفته می شود که انتخابات بیشتر در کلان شهرها سیاسی است و عدم شرکت اصلاح طلبان در شهرهایی مثل تهران، مشهد، شیراز و بقیه ممکن است که تا حدی موثر باشد و نمایان باشد. در صورتی که در شهرهای کوچکتر یا روستاها ممکن است که رای دهندگان به دلایل دیگری در انتخابات شرکت می کنند و بعد از تشکیل مجلس است که شکل و شاکله خودش را می گیرد و نمایندگان این شهرها و روستاها مشخص می کنند که با کدام گرایش ها هستند. حالا که حزب شما موضع گیری نکرده روی این عامل هم مطالعه ای کرده که بین این کلان شهرها و شهرهای کوچک و روستاها یک تفاوتی بگذارد یا نگذارد در صدور اطلاعیه اش؟
البته این مساله عمومیت ندارد. در روزگاری که اطلاعرسانی کمتر میسر بود و امکانات اینترنتی و انتقال مطالبات مثل امروز گسترده تر نبود و یا حساسیت ها بین شهرستانها و مراکز استانها تفاوت فاحش تری داشت شاید این ذهنیت می توانست یک مقداری بروز پیدا کند. ولی این روزها حداقل خود بنده به کرات از طرف نیروهای شهرستانی مورد سووال قرار می گیرم که مواضع اصلاح طلبان چه خواهد بود، انتخابات چگونه خواهد بود، ما از چه روشی در مواجهه با موضوع انتخابات استفاده کنیم، بنابراین همه آن حساسیت هایی که در مرکز استانها وجود دارد در شهرستانها هم وجود دارد.
اما این مساله را نباید فراموش کنیم که چون در آنجاها معمولا یک کاندیدا برنده خواهد بود رقابت ها مثل شهرستانها لیستی و جناحی نیست و معمولا قابلیت های فردی و امکانات قومی و قبیله ای هم می شود استفاده کرد برای این که یک نماینده به پیروزی برسد. این ها در شهرستانها در گذشته تعیین کننده بوده و الان هم می تواند تعیین کننده باشد. من تصور می کنم که فراگیری جنبش سبز و دغدغه ای که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در طرفداران اصلاحات به وجود آمده بخش قابل توجهی از نیروهای اصلاح طلب را به کلیت انتخابات حساس کرده نه اینکه در منطقه آنها کدام کاندیدا می تواند پیروز شود یا نشود. تصور می کنم این دغدغه دغدغه بعدی ما خواهد بود و طرفداران ما.
ما همانطور که عرض کردم در شرایط فعلی با توجه به همه امکانات و ابعاد مختلف این ماجرا فعلا به این نتیجه رسیدیم که نه کاندیدا داشته باشیم و نه از کاندیدایی حمایت کنیم. اگرچه این هنوز به صورت بیانیه اعلام نشده.
در بین نیروهای حزب ما افرادی هم به چشم می خوردند که مایل بودند حتی در انتخابات شرکت کنند. بعضی هایشان الان نماینده مجلس هستند و بعد از انتخابات حتی استعفا نکرده اند و کارشان را ادامه دادند و مشخص است که مشی مدارا با جریان حاکم را پیشه خودشان کرده اند و در این حوزه هم خیلی با جریان حزب هماهنگی نشان ندادند. اگرچه عرض می کنم که ما هنوز به موضع واحدی نرسیدیم تا آنها در کنگره شرکت کنند و دلایلشان را بگویند و دفاعیات شان را از رفتارشان بیان کنند و بعد به جمعبندی برسیم.
در شرایط فعلی ما ترجیح مان این است که با همین رویکرد کلی اصلاح طلبانه با قضیه مواجه شویم و نیروهای ریر مجموعه مان هم اگر حتی دغدغه های محلی و منطقه ای داشته باشند گمان نمی کنم که بخواهند آن دغدغه ها را در رفتار کلی جریان حزب غلبه دهند و رفتار مستقل و جداگانه ای برای خودشان تحت عنوان حزب یا نیروهای حزبی انجام دهند.
ممکن است افرادی مستقل در بعضی از شهرستانها حرکتی را انجام دهند که آن دیگر تحت عنوان حزب تلقی نخواهد شد.
آقای علیجانی، آقای جوادی حصار در پاسخ به پرسش اول گفتند که یکی از دلایلی که حزب اعتماد ملی هنوز نظرش را اعلام نکرده استفاده حداکثری از فضای انتخاباتی است. آیا با توجه به فاصله زمانی که تا انتخابات مانده که کم هم نیست فکر می کنید اصلاح طلبان و تحول طلبان حداکثر استفاده را از فضای انتخاباتی کردند؟ اگر نکرده اند چرا و اگر کرده اند دستاوردش چه بوده؟
من در این مورد یک مقدار تردید دارم. هرچند تصور می کنم که بین رای دادن و حضور در پای صندوق رای و برخورد فعال با فضای انتخابات باید دقیقا فاصله گذاری کرد. ولی متاسفانه موضع گیری هایی که بوده عمدتا موضع گیری های صرفا سیاسی محض بوده، بیشتر سلبی بوده. هرچند موضع گیری های صحیح و منطقی است. یعنی این موضع که ما در انتخابات شرکت نمی کنیم و آن را سالم و منصفانه و آزاد نمی دانیم، موثر نمی دانیم. این موضع منطقی است. ولی این شرط لازم است ولی کافی نیست.
ما الان با یک وضعیت نیرو بدون نهاد مواجه هستیم. یعنی جنبش سبز نیروی زیادی را آزاد کرده ولی بعد از آن با یک سرکوب شدید اجتماعی سیاسی حتی در حوزه های مدنی و حوزه های محیط زیستی مواجه بودیم. امکان هر نوع پیوند و اتصال اجتماعی را بین نیروها و کنشگران از بین برده و فضای سیاسی می خواهد اتمیزه شود. امکان کوچکترین تجمعی داده نمی شود و حالا یک شرایطی فراهم شده که به مناسبت انتخابات در سراسر کشور هزاران جلسه برگزار می شود و هر نامزدی شاید در طول این مدت روزانه بیش از دو یا سه جلسه شرکت می کند و امکان تجمع وجود دارد.
از این فرصت و این امکان که تحمیل می شود به حاکیت و به نوعی یک هدیه اجباری است که حاکمیت به شرایط می دهد به نظر من بایستی در موضع ایجابی استفاده کرد.
اتفاقی که در دانشگاه عباسپور اتفاق افتاد و مدیر مسوول کیهان رفت و جلسه ای را با مجوز بسیج و طیف های وابسته به حاکمیت کنونی برگزار شده بود به عکس خودش تبدیل شد. این می تواند در شکل و شمایل و با ادبیات مختلف در سراسر کشور تکرار شود.
در این هزاران هزار جلسه ای که هست و اجبارا تشکیل می شود. در این جلسات هم می شود سووالاتی مطرح شود و برخوردهایی شود که اصل انتخابات به زیر سووال برود و هم این نیروهایی که پراکنده هستند و شرایط سرکوب امکان مواجهه و ارتباط و اتصال برای آنها را از بین برده همیابی کنند و هسته ها و محفل های مطالعاتی و مبارزاتی درست کنند و فعلا هم اصل بر بقا است. شرایط ایران شرایط متحولی است. این نیروها در این عرصه انگیزه می گیرند و ارتقاء فکر پیدا می کنند و می توانند در شرایط متناسبی کنش موثری داشته باشند و از این حالت انفعال و قفل شدن شرایط بیرون بیایند.
من فکر می کنم وجه سلبی موضع گیری ها موضع گیری درست بوده اما بایستی وجه ایجابی داشته باشد که متاسفانه این نگاه به جز پاراگراف آخری که در بیانیه شورای هماهنگی بود در کمتر بیانیه ای دیدم به این اشاره شود.
از آن طرف هم به نظر من نباید برخوردی شود که گویی علی السویه است شرکت کردن یا ثبت نام کردن یا نکردن. البته در این مواضعی که شما اعلام کردید به صراحت مطرح شده بود که هر گونه گرم کردن تنور انتخابات زیرپا گذاشتن اصل آزادی و دموکراسی و منافع ملی است. اما بعضا ما موضع گیری هایی هم در داخل کشور دیدیم از برخی شخصیت های اصلاح طلب که گفتند نظر ما این است و به هر حال مشکلی نداریم که برخی هم بروند ثبت نام کنند. من این قسمت را قابل نقد می دانم چون علی السویه کردن این یک نوع بی اعتنایی به خون شهدا است. یک نوع بی اعتنایی به مقاومتی است که زندانی ها دارند می کنند
به علاوه این که باید واقعا یک ارزیابی استراتژیک بشود که این اقلیتی که در مجلس هست، اقلیتی که در شوراهای شهر رفته اند در بعضی شهرهای بزرگ مثل تهران و حتی اقلیتی که در مجلس خبرگان یا مجمع تشخیص مصلحت که به نوع دیگری راه پیدا می کنند هستند اینها چه کارکردی داشتند؟ آیا کنار کشیدن و قهر کردن و سپردن میدان به اختلافات داخلی اصولگرایان دستاوردش از استراتژی بیشتر نیست تا این که با این شرکت به انتخابات مشروعیت داده شود؟
من فکر می کنم این جمعبندی است که خروجی اش این خواهد بود که موضع گیری یک مقدار محکم تری در رابطه با کسانی که صف شکنی می کنند و روی موقعیت های فردی عمدتا می روند شرکت می کنند و تا حالا استدلالی هم برای شرکت شان بیان نکرده اند موضع گیری ها می توانست سفت تر و محکم تر باشد و به نظر من این هم بخشی از موضع گیری است که الان وجود ندارد.
آقای قاضیان، در گذشته اصلاح طلبان و حتی برخی تحول طلبان سکولار یک اینهمانی میان اصلاحات و انتخابات برقرار کرده بودند به طوری که اصلاحات با مشارکت در انتخابات شناسایی می شد. تجویز کردن عدم شرکت در انتخابات چه راه هایی را پیش روی منتقدان و مخالفان نظام خواهد گشود از این پس؟
به هر حال در زمانی که این نیروها خواهان شرکت در انتخابات بودند هم موازنه واقعی و مادی قوا متفاوت با وضعیت فعلی بود و هم اینکه حکومت رسما و عملا تمام مجاری شرکت نیروهای متفاوت را یا طیفی از نیروهای متفاوت را در انتخابات نبسته بود. ولی در دو دوره اخیر انتخابات مجلس و در دوره آخر انتخابات ریاست جمهوری نظام جمهوری اسلامی به روشنی و آشکارا اعلام کرد که راه ورود مخالفان را به درون حاکمیت از طریق انتخابات بسته و به آنها اجازه نمی دهد که در انتخابات شرکت کنند به این شکل. در انتخابات مجلس آینده هم شاهد ادامه چنین وضعی خواهیم بود.
بنابراین روشن است که این نیروها گرچه نطفه شان با تحول از طریق انتخابات بسته شده و روی انتخابات از این بابت یک سرمایه گذاری استراتژیک کرده اند ولی در حال حاضر راهی برای ادامه آن نوع تاکتیک در استراتژی بلندمدت شان ندارند. بنابراین گریزی ندارند از اینکه در انتخابات شرکت نکنند. چون از طرف دیگر نباید آرای اجتماعی خودشان را از دست بدهند. ولی در عین حال راه و مجال دیگری هم پیش روی آنها نیست. به دلیل این که فعالیت های مدنی به پایین ترین سطح آن رسیده. فضای امنیتی موجود امکان هر نوع تشکل و گردهمایی و هم اندیشی را پایین آورده و هر نوع فعالیت حتی در حد محفلی و پاتوغی هم با دشواری رو به رو است بنابراین اقدام سیاسی و حتی اقدام اجتماعی و مدنی هم در سطوح پایین تر هم با دشواری های زیادی رو به رو شده.
بگذریم از یک موضوع کلی تر و اساسی تر و آن این که نیروهای سیاسی و اجتماعی در ایران چون شیپور را بعضی مواقع از سر گشادش زده اند حالا دیگر نمی شود برگشت در این شرایط به فعالیت های مدنی. چون آنها هم کاملا رنگ و بوی سیاسی گرفته و بنابراین گویی این نیروها در حال حاضر اگر نخواهند به طور کامل و برای همیشه از مدار شرکت در انتخابات بیرون بروند گریزی ندارند از همین موضع موجودی که اتخاذ کرده اند.
می رسیم به جمعبندی. پیامد استراتژیک عدم شرکت در انتخابات برای جنبش سبز و نظام چیست؟ آقای جوادی حصار؟
به نظر من توی این ماجرا اگرچه اصلاح طلبان از وضع پیش آمده خشنود نیستند و آن را یک نوع تحمیل به خود می بینند و تحریم واقعی دارد از طرف حاکمیت برای اصلاح طلبان صورت می گیرد که آنها را از حقوق خودشان منع می کند و با این کار خودش آزادی های مشروع آنها را بر آنها حرام کرده، من گمان می کنم که ولی ضرر نهایی را از وضع پیش آمده حاکمیتی خواهد کرد که تنها و بهترین و مطلوب ترین سرمایه اش پشتیبانی همه جانبه همه گروه های داخل نظام بوده و این اولین باری است که به این گستردگی از طرف نیروهای طرفدار نظام و منتقد دولت آقای احمدی نژاد با عدم حضور مواجه می شود و بخش گسترده ای از نیروهای پشتیبان خودش را در معرض عدم پشتیبانی می بیند و از این جهت به نظر من زیان بسیار بالایی را خواهد کرد.
آقای علیجانی، پاسخ شما به همین سووال؟
تصور می کنم که جمهوری اسلامی بخش نظامی امنیتی حاکم بیشتر به دنبال برگزاری یک انتخابات آرام است تا پرشکوه. چون میزان رای ها را انتخابات قبلی نشان داد که قابل کاهش و افزایش است. هرچند رقابت های درونی این را سخت می کند اما می شود با توافقاتی درصدی به همه آرا اضافه کرد. بنابراین از فرصت انتخابات که رهبران کشور هم گفته اند نباید تبدیل به مشکل امنیتی شود و این دقیقا به معنی فعال شدن کنشگران جنبش سبز و تحول خواهان است، به نظر من باید استفاده کرد و برخورد انفعالی نکرد.
اما عدم شرکت و استحکام صف اصلاح طلبان و تحول خواهان و این که اجازه ندهند تیم ضعیفی برود و بخواهد بازی کند در این انتخابات، برخوردشان روشن تر و قاطع تر باشد، می تواند مساله عدم مشروعیت را تشدید کند. هرچند من مساله انتخابات را یک امر خطی در جمهوری اسلامی نمی بینم. یعنی می تواند فراز و نشیب داشته باشد و در یک فرآیندی مجددا مسیر گشوده شود به علاوه این که بین انتخابات و فضای باز هم می شود یک فاصله گذاری کرد. همچنان می شود فرض هایی را در نظر گرفت در آینده به علت برخی فشارهای سیاسی و اقتصادی چه در عرصه داخلی و چه بین المللی می تواند ایران هم شاهد فضای باز باشد هرچند این جام زهری است که بخش نظامی امنیتی جرات بالاکشیدنش را کمتر از رهبران سابق جمهوری اسلامی خواهند داشت.
آقای قاضیان، جمعبندی شما، نتایج عدم شرکت در انتخابات برای حکومت و مخالفان؟
برای حکومت دو چالش مطرح است. یکی چالش مشارکت که ممکن است در نهایت و در بدترین حالت با دستکاری مکانیکی آرا از بین برود گرچه فضای عمومی گواه این خواهد بود که چقدر این دستکاری مورد پذیرش قرار می گیرد یا نه. یکی هم البته چالش درونی است برای تعیین ترکیبی از مجلس در مجلس آینده که مورد موافقت رهبری باشد و مورد خواست رهبری باشد. اما برای نیروهای مخالف به ویژه هواداران جنبش سبز به ویژه حفظ این تمایز اخلاقی سیاسی بین خودشان و نظام حاکم و رویه های سیاسی موجود شاید اهمیت بیشتری داشته باشد و اقدام برای عدم شرکت در انتخابات شاید به نوعی تاکید است بر این تمایزگذاری اخلاقی و سیاسی.
اصلاح طلبان تا انتخابات مناقشه برانگیز خرداد ۸۸ همواره یکی از دو سوی اصلی رقابت های انتخابات بودند. اما به دنبال این انتخابات که به زندانی شدن ده ها چهره سیاسی اصلاح طلب و ایجاد محدودیت برای رسانه ها و تشکل های وابسته به این جناح انجامید اصلاح طلبان این بار از زبان محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران برای حضور در انتخابات پیش شرط هایی مطرح کردند. از جمله آزادی زندانیان سیاسی و ضمانت برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد.
اما در هفته های پیش از آغاز نامنویسی برای انتخابات مجلس نهم محمد خاتمی و دیگر چهره های اصلاح طلب تاکید کردند که شرایط لازم برای حضور آنها در انتخابات فراهم نشده و به قول محمد خاتمی شرکت در چنین انتخاباتی بی معناست.
آن دسته از تشکل های اصلاح طلب هم که مواضع خود را در هفته گذشته اعلام کردند هر یک با لحنی رای دهندگان را تشویق کردند که در انتخابات شرکت نکنند. از جمله مسایل مناقشه برانگیز در برگزاری دوره های مختلف انتخابات در ایران نقش شورای نگهبان بوده است در بررسی صلاحیت داوطلبان که همیشه با انتقاد مخالفان و منتقدان رو به رو شده است. با اینهمه در اعلامیه های تشکل های اصلاح طلب این بار هم واژه تحریم به کار برده نشد.
حوادثی که در انتخابات بحث انگیز خرداد ۸۸ و اعتراض های پس از آن رخ داد بر انتخابات مجلس نهم هم سایه خواهد افکند؟ و به تعبیری شاهد پشت کردن مردم به صندوق های رای خواهیم بود؟
اصلاح طلبان و تحول طلبان چه بهره ای از فضای انتخاباتی برده اند و می توانند ببرند؟
اعلام عدم تمایل اصلاح طلبان و جریان های منتقد حاکمیت به حضور در انتخابات بازار انتخابات را سرد خواهد کرد؟ یا آن چنان که هواداران حکومت می اندیشند بود و نبود این منتقدان و مخالفان سیاسی تاثیری بر حضور مردم در انتخابات نخواهد داشت؟
از جمله این پرسش ها را با میهمانان این هفته دیدگاه ها در میان گذاشته ایم. با محمد صادق جوادی حصار رییس شاخه خراسان حزب اعتماد ملی و مشاور دبیرکل این حزب مهدی کروبی در ایران، رضا علیجانی، تحلیلگر و فعال سیاسی از طیف ملی مذهبی در پاریس و حسین قاضیان، جامعه شناس و پژوهشگر میهمان در دانشگاه سیراکیوز آمریکا.
آقای جوادی حصار با شما شروع می کنیم. حزب مشارکت ایران اسلامی، مجاهدین انقلاب اسلامی، نمایندگان ادوار مجلس تعدادی شان، جنبش راه سبز امید و ۳۹ زندانی سیاسی هر یک به نوعی به طور مکتوب تمایل خودشان را به عدم شرکت در انتخابات مجلس نهم نشان دادند. اما هنوز حزب اعتماد ملی که شما از چهره های شاخص آن هستید بیانیه ای صادر نکرده. علتش عدم امکان تجمع در شرایط سیاسی موجود است، بحث های درون حزب است که موجب شده به نتیجه نهایی نرسید یا گذاشته اید از فضای انتخاباتی حداکثر استفاده را بکنید و بعدا نظرتان را بگویید؟
محمدصادق جوادی حصار: شاید بتوان گفت همه اینها هست و هیچکدام به تنهایی هم نیست. ما عمده ترین مساله مان در شرایط فعلی که بارها هم اعلام کردیم این است که بدون حضور دبیرکل و اعضای شاخصی که می توانند حزب را ساماندهی کنند امکان برگزاری کنگره نداریم و یا در حقیقت تصمیم گیری برای مان میسر نیست. فشارهایی هم که از جوانب مختلف به حزب آمده فعلا امکان تشکیل جلسات تصمیم سازی برای حزب را میسر نکرده. اما اعضایی که امکان گفت و گو دارند و اعلام نظر می کنند در مجموع نظرشان، قایم مقام حزب، اعضای دفتر سیاسی و بقیه اعضای شورای مرکزی مساله مشخصی که بتوان آن را موضعی جدایی از موضع مجموعه اصلاح طلبان تلقی کرد از خودشان نشان نداده اند.
بنابراین فعلا با توجه به جمیع جهات موضع ما موضعی است که بقیه اصلاح طلبان گرفته اند. چون اصولا امکان موضع گیری دیگری برای مان میسر نشده و با توجه به حبس و حصری که آقای کروبی دارند و مواضعی که از ایشان سراغ داشتیم بعید به نظر می رسد که حتی اگر ایشان الان هم باشند در میان بقیه اعضا و حزب اعتماد ملی بتواند هم سامان دهد حرکتی برخلاف جریان کلی اصلاح طلبان از حزب اعتماد ملی دیده شود.
حالا ممکن است مثل این که در گذشته وجود داشته قرائت مان متفاوت باشد یا موضع گیری مان به نحوی باشد که یکسانی در لفظ و شکل بیان نشود اما موضع کلی ما همان موضعی است که بارها اعلام کردیم. همگامی و همراهی با نهضت اصلاح طلبی در ایران و حرکت جنبش سبزی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ به وجود آمد.
آقای علیجانی، احزابی که موضع گرفته اند و مثلا گفته اند انتخابات نمایشی است و مجلس فرمایشی است و رای گیری رقابتی نیست، این انتخابات چه فرقی با رای گیری های قبلی دارد که هم نظارت استصوابی توی آن بود و هم همین عده می گفتند که در آن رای گیری ها هم تقلب صورت گرفته... انتخابات مجلس ششم، انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و غیره؟ تفاوت در کجاست؟
رضا علیجانی: این مساله را می شود به طور نسبی بررسی کرد در انتخابات که در دوره های مختلف پس از انقلاب برگزار شده سطح رقابت متفاوت بوده. اما در مواردی که جناح های مختلف درون ساختار حاکمیت که گفتمان حاکم را پذیرفته اند یعنی قانون اساسی، ولایت فقیه، خط امام و رقابت قانونی و جزء اخراج شده ها یا فاصله گرفته ها نیستند...
اگر سیر پس از انقلاب را ببینیم در ابتدا نیروی چپ مارکسیست، ملیون و ملی مذهبی ها و نهضت آزادی و همینطور طیف آقای منتظری و در بدنه هم نیروهای تحکیم وحدت به تدریج از درون ساختار قدرت کنار گذاشته شدند یا خودشان فاصله گرفتند و به نوعی انفکاک گفتمانی با گفتار رسمی داشتند. اما به جز اینها بقیه خط امامی که موسوم شدند به اصلاح طلبان در درون ساخت قدرت و درون این رقابت ها عمدتا حضور داشتند. یکی دو بار حضور نداشتند که در آن بارها انتخابات را به نوعی تحریم کردند یا شرکت نکردند.
یک تفاوت عمده دیگر هم در این است که از سال ۸۸ به بعد یک سرفصلی شروع شد و به نوعی می شود گفت ما در جامعه شاهد یک نوع حکومت نظامی هستیم. یعنی حکومتی که چه شهروندان عادی را در عرصه خیابان با آنها برخورد می کند و سرکوب می کند و حق قانونی اعتراض و تجمع را نمی پذیرد و چه مسوولان سابقی که در درون همین حاکمیت وزیر بودند و وکیل بودند و در بالاترین مقامات قرار داشتند، رییس مجلس بودند، نخست وزیر بودند مثل آقای موسوی و کروبی... یعنی به نوعی یک نوع کودتای درون قدرت اتفاق افتاده. کودتایی که جنبش سبز از درونش بیرون آمده و ادعای این جنبش این بوده و هست که در این انتخابات تقلب و تخلف گسترده اتفاق افتاده و رای مردم نادیده گرفته شده.
بنابراین فکر می کنم تفاوت ها را باید در این حوزه ها دید و همانطور که شما اشاره کردید احزاب مختلف. یک بیانیه را هم اضافه کنم دوستان مختلفی یک ماه پیش نامه ۲۳۴ امضایی دادند که فعالان مختلف بودند از ملی مذهبی ها نهضت آزادی عمدتا هفتاد هشتاد درصد بودند و شخصیت های مستقل و آنها هم همین را اعلام کردند که هیچ چشم انداز مثبتی هم برای تغییر سیاست ها وجود ندارد و بر این اساس ما در انتخابات شرکت نمی کنیم که بعد با احضار و بازداشت مواجه شدند.
به هر حال ما یک نقطه چینی از موضع گیری ها را دیدیم که اوجش در هفته گذشته بود که چندین جریان سیاسی اعلام کردند که ما این انتخابات را نمایشی می دانیم و در آن شرکت نمی کنیم و فکر می کنم بیانی است از واقعیتی که در ایران می گذرد.
آقای قاضیان، عموم تشکل های اصلاح طلب که اعلام کردند در انتخابات فهرست نخواهند داد به انضمام ۲۳۴ فعالانی که آقای علیجانی به آن اشاره کردند از واژه تحریم استفاده نکرده اند. در حالی که رای دهندگان را این بیانیه های تشکیلاتی به خصوص ترغیب کرده اند که در انتخابات شرکت نکنند. چرا واژه تحریم تابو است؟
حسین قاضیان: من فکر می کنم یکی از دلایل این موضوع این است که عمده نیروهایی که به ویژه در این دوره از واژه تحریم استفاده نمی کنند و در عین حال خواهان این شدند که در انتخابات شرکتی وجود نداشته باشد نیروهایی هستند که تاکنون از نیروهای درون حاکمیت محسوب می شدند و واژه تحریم سنت سیاسی است که از میان مخالفان نظام جمهوری اسلامی برخاسته و بنابراین هویت نیروهای سیاسی که الان می خواهند در انتخابات شرکت نکنند با هویت سیاسی کسانی که علیه نظام جمهوری اسلامی از آغاز فعال بودند تفاوت دارد و این نیروها مایل نیستند که این مرز تفاوت شکسته شود.
چون واژه تحریم همانطور که گفتم به لحاظ تاریخی از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب از جانب مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی به ویژه از جانب نیروهای چپ غیر مذهبی شکل گرفت و این واژه یک رنگ و بوی ضد حاکمیتی دارد، این نیروهایی که خودشان را اصلاح طلب یا درون حاکمیت تعریف می کردند نمی خواهند این مرز هویت تاریخی شان با آن نیروها شکسته شود. شاید این یکی از دلایلی باشد که از واژه تحریم استفاده نمی شود.
عامل دیگر این می تواند باشد که اعلام تحریم با اعمال تحریم فرق دارد و این نیروها شاید واقف شده اند به این که نمی توانند اعمال تحریم کنند بلکه فقط باید اعلام تحریم کنند. و وقتی شما اعلام تحریم کردید ولی اعمال تحریم نکردید ممکن است پیش گرفتن این تاکتیک سیاسی را لوث کند و بنابراین بهتر است که کمتر و صرفه جویانه تر از این واژه استفاده کنند تا خود این واژه و اعمالش در آینده کمتر امکان لوث شدن داشته باشد.
آقای جوادی حصار، گفته می شود که انتخابات بیشتر در کلان شهرها سیاسی است و عدم شرکت اصلاح طلبان در شهرهایی مثل تهران، مشهد، شیراز و بقیه ممکن است که تا حدی موثر باشد و نمایان باشد. در صورتی که در شهرهای کوچکتر یا روستاها ممکن است که رای دهندگان به دلایل دیگری در انتخابات شرکت می کنند و بعد از تشکیل مجلس است که شکل و شاکله خودش را می گیرد و نمایندگان این شهرها و روستاها مشخص می کنند که با کدام گرایش ها هستند. حالا که حزب شما موضع گیری نکرده روی این عامل هم مطالعه ای کرده که بین این کلان شهرها و شهرهای کوچک و روستاها یک تفاوتی بگذارد یا نگذارد در صدور اطلاعیه اش؟
البته این مساله عمومیت ندارد. در روزگاری که اطلاعرسانی کمتر میسر بود و امکانات اینترنتی و انتقال مطالبات مثل امروز گسترده تر نبود و یا حساسیت ها بین شهرستانها و مراکز استانها تفاوت فاحش تری داشت شاید این ذهنیت می توانست یک مقداری بروز پیدا کند. ولی این روزها حداقل خود بنده به کرات از طرف نیروهای شهرستانی مورد سووال قرار می گیرم که مواضع اصلاح طلبان چه خواهد بود، انتخابات چگونه خواهد بود، ما از چه روشی در مواجهه با موضوع انتخابات استفاده کنیم، بنابراین همه آن حساسیت هایی که در مرکز استانها وجود دارد در شهرستانها هم وجود دارد.
اما این مساله را نباید فراموش کنیم که چون در آنجاها معمولا یک کاندیدا برنده خواهد بود رقابت ها مثل شهرستانها لیستی و جناحی نیست و معمولا قابلیت های فردی و امکانات قومی و قبیله ای هم می شود استفاده کرد برای این که یک نماینده به پیروزی برسد. این ها در شهرستانها در گذشته تعیین کننده بوده و الان هم می تواند تعیین کننده باشد. من تصور می کنم که فراگیری جنبش سبز و دغدغه ای که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در طرفداران اصلاحات به وجود آمده بخش قابل توجهی از نیروهای اصلاح طلب را به کلیت انتخابات حساس کرده نه اینکه در منطقه آنها کدام کاندیدا می تواند پیروز شود یا نشود. تصور می کنم این دغدغه دغدغه بعدی ما خواهد بود و طرفداران ما.
ما همانطور که عرض کردم در شرایط فعلی با توجه به همه امکانات و ابعاد مختلف این ماجرا فعلا به این نتیجه رسیدیم که نه کاندیدا داشته باشیم و نه از کاندیدایی حمایت کنیم. اگرچه این هنوز به صورت بیانیه اعلام نشده.
در بین نیروهای حزب ما افرادی هم به چشم می خوردند که مایل بودند حتی در انتخابات شرکت کنند. بعضی هایشان الان نماینده مجلس هستند و بعد از انتخابات حتی استعفا نکرده اند و کارشان را ادامه دادند و مشخص است که مشی مدارا با جریان حاکم را پیشه خودشان کرده اند و در این حوزه هم خیلی با جریان حزب هماهنگی نشان ندادند. اگرچه عرض می کنم که ما هنوز به موضع واحدی نرسیدیم تا آنها در کنگره شرکت کنند و دلایلشان را بگویند و دفاعیات شان را از رفتارشان بیان کنند و بعد به جمعبندی برسیم.
در شرایط فعلی ما ترجیح مان این است که با همین رویکرد کلی اصلاح طلبانه با قضیه مواجه شویم و نیروهای ریر مجموعه مان هم اگر حتی دغدغه های محلی و منطقه ای داشته باشند گمان نمی کنم که بخواهند آن دغدغه ها را در رفتار کلی جریان حزب غلبه دهند و رفتار مستقل و جداگانه ای برای خودشان تحت عنوان حزب یا نیروهای حزبی انجام دهند.
ممکن است افرادی مستقل در بعضی از شهرستانها حرکتی را انجام دهند که آن دیگر تحت عنوان حزب تلقی نخواهد شد.
آقای علیجانی، آقای جوادی حصار در پاسخ به پرسش اول گفتند که یکی از دلایلی که حزب اعتماد ملی هنوز نظرش را اعلام نکرده استفاده حداکثری از فضای انتخاباتی است. آیا با توجه به فاصله زمانی که تا انتخابات مانده که کم هم نیست فکر می کنید اصلاح طلبان و تحول طلبان حداکثر استفاده را از فضای انتخاباتی کردند؟ اگر نکرده اند چرا و اگر کرده اند دستاوردش چه بوده؟
من در این مورد یک مقدار تردید دارم. هرچند تصور می کنم که بین رای دادن و حضور در پای صندوق رای و برخورد فعال با فضای انتخابات باید دقیقا فاصله گذاری کرد. ولی متاسفانه موضع گیری هایی که بوده عمدتا موضع گیری های صرفا سیاسی محض بوده، بیشتر سلبی بوده. هرچند موضع گیری های صحیح و منطقی است. یعنی این موضع که ما در انتخابات شرکت نمی کنیم و آن را سالم و منصفانه و آزاد نمی دانیم، موثر نمی دانیم. این موضع منطقی است. ولی این شرط لازم است ولی کافی نیست.
ما الان با یک وضعیت نیرو بدون نهاد مواجه هستیم. یعنی جنبش سبز نیروی زیادی را آزاد کرده ولی بعد از آن با یک سرکوب شدید اجتماعی سیاسی حتی در حوزه های مدنی و حوزه های محیط زیستی مواجه بودیم. امکان هر نوع پیوند و اتصال اجتماعی را بین نیروها و کنشگران از بین برده و فضای سیاسی می خواهد اتمیزه شود. امکان کوچکترین تجمعی داده نمی شود و حالا یک شرایطی فراهم شده که به مناسبت انتخابات در سراسر کشور هزاران جلسه برگزار می شود و هر نامزدی شاید در طول این مدت روزانه بیش از دو یا سه جلسه شرکت می کند و امکان تجمع وجود دارد.
از این فرصت و این امکان که تحمیل می شود به حاکیت و به نوعی یک هدیه اجباری است که حاکمیت به شرایط می دهد به نظر من بایستی در موضع ایجابی استفاده کرد.
اتفاقی که در دانشگاه عباسپور اتفاق افتاد و مدیر مسوول کیهان رفت و جلسه ای را با مجوز بسیج و طیف های وابسته به حاکمیت کنونی برگزار شده بود به عکس خودش تبدیل شد. این می تواند در شکل و شمایل و با ادبیات مختلف در سراسر کشور تکرار شود.
در این هزاران هزار جلسه ای که هست و اجبارا تشکیل می شود. در این جلسات هم می شود سووالاتی مطرح شود و برخوردهایی شود که اصل انتخابات به زیر سووال برود و هم این نیروهایی که پراکنده هستند و شرایط سرکوب امکان مواجهه و ارتباط و اتصال برای آنها را از بین برده همیابی کنند و هسته ها و محفل های مطالعاتی و مبارزاتی درست کنند و فعلا هم اصل بر بقا است. شرایط ایران شرایط متحولی است. این نیروها در این عرصه انگیزه می گیرند و ارتقاء فکر پیدا می کنند و می توانند در شرایط متناسبی کنش موثری داشته باشند و از این حالت انفعال و قفل شدن شرایط بیرون بیایند.
من فکر می کنم وجه سلبی موضع گیری ها موضع گیری درست بوده اما بایستی وجه ایجابی داشته باشد که متاسفانه این نگاه به جز پاراگراف آخری که در بیانیه شورای هماهنگی بود در کمتر بیانیه ای دیدم به این اشاره شود.
از آن طرف هم به نظر من نباید برخوردی شود که گویی علی السویه است شرکت کردن یا ثبت نام کردن یا نکردن. البته در این مواضعی که شما اعلام کردید به صراحت مطرح شده بود که هر گونه گرم کردن تنور انتخابات زیرپا گذاشتن اصل آزادی و دموکراسی و منافع ملی است. اما بعضا ما موضع گیری هایی هم در داخل کشور دیدیم از برخی شخصیت های اصلاح طلب که گفتند نظر ما این است و به هر حال مشکلی نداریم که برخی هم بروند ثبت نام کنند. من این قسمت را قابل نقد می دانم چون علی السویه کردن این یک نوع بی اعتنایی به خون شهدا است. یک نوع بی اعتنایی به مقاومتی است که زندانی ها دارند می کنند
به علاوه این که باید واقعا یک ارزیابی استراتژیک بشود که این اقلیتی که در مجلس هست، اقلیتی که در شوراهای شهر رفته اند در بعضی شهرهای بزرگ مثل تهران و حتی اقلیتی که در مجلس خبرگان یا مجمع تشخیص مصلحت که به نوع دیگری راه پیدا می کنند هستند اینها چه کارکردی داشتند؟ آیا کنار کشیدن و قهر کردن و سپردن میدان به اختلافات داخلی اصولگرایان دستاوردش از استراتژی بیشتر نیست تا این که با این شرکت به انتخابات مشروعیت داده شود؟
من فکر می کنم این جمعبندی است که خروجی اش این خواهد بود که موضع گیری یک مقدار محکم تری در رابطه با کسانی که صف شکنی می کنند و روی موقعیت های فردی عمدتا می روند شرکت می کنند و تا حالا استدلالی هم برای شرکت شان بیان نکرده اند موضع گیری ها می توانست سفت تر و محکم تر باشد و به نظر من این هم بخشی از موضع گیری است که الان وجود ندارد.
آقای قاضیان، در گذشته اصلاح طلبان و حتی برخی تحول طلبان سکولار یک اینهمانی میان اصلاحات و انتخابات برقرار کرده بودند به طوری که اصلاحات با مشارکت در انتخابات شناسایی می شد. تجویز کردن عدم شرکت در انتخابات چه راه هایی را پیش روی منتقدان و مخالفان نظام خواهد گشود از این پس؟
به هر حال در زمانی که این نیروها خواهان شرکت در انتخابات بودند هم موازنه واقعی و مادی قوا متفاوت با وضعیت فعلی بود و هم اینکه حکومت رسما و عملا تمام مجاری شرکت نیروهای متفاوت را یا طیفی از نیروهای متفاوت را در انتخابات نبسته بود. ولی در دو دوره اخیر انتخابات مجلس و در دوره آخر انتخابات ریاست جمهوری نظام جمهوری اسلامی به روشنی و آشکارا اعلام کرد که راه ورود مخالفان را به درون حاکمیت از طریق انتخابات بسته و به آنها اجازه نمی دهد که در انتخابات شرکت کنند به این شکل. در انتخابات مجلس آینده هم شاهد ادامه چنین وضعی خواهیم بود.
بنابراین روشن است که این نیروها گرچه نطفه شان با تحول از طریق انتخابات بسته شده و روی انتخابات از این بابت یک سرمایه گذاری استراتژیک کرده اند ولی در حال حاضر راهی برای ادامه آن نوع تاکتیک در استراتژی بلندمدت شان ندارند. بنابراین گریزی ندارند از اینکه در انتخابات شرکت نکنند. چون از طرف دیگر نباید آرای اجتماعی خودشان را از دست بدهند. ولی در عین حال راه و مجال دیگری هم پیش روی آنها نیست. به دلیل این که فعالیت های مدنی به پایین ترین سطح آن رسیده. فضای امنیتی موجود امکان هر نوع تشکل و گردهمایی و هم اندیشی را پایین آورده و هر نوع فعالیت حتی در حد محفلی و پاتوغی هم با دشواری رو به رو است بنابراین اقدام سیاسی و حتی اقدام اجتماعی و مدنی هم در سطوح پایین تر هم با دشواری های زیادی رو به رو شده.
بگذریم از یک موضوع کلی تر و اساسی تر و آن این که نیروهای سیاسی و اجتماعی در ایران چون شیپور را بعضی مواقع از سر گشادش زده اند حالا دیگر نمی شود برگشت در این شرایط به فعالیت های مدنی. چون آنها هم کاملا رنگ و بوی سیاسی گرفته و بنابراین گویی این نیروها در حال حاضر اگر نخواهند به طور کامل و برای همیشه از مدار شرکت در انتخابات بیرون بروند گریزی ندارند از همین موضع موجودی که اتخاذ کرده اند.
می رسیم به جمعبندی. پیامد استراتژیک عدم شرکت در انتخابات برای جنبش سبز و نظام چیست؟ آقای جوادی حصار؟
به نظر من توی این ماجرا اگرچه اصلاح طلبان از وضع پیش آمده خشنود نیستند و آن را یک نوع تحمیل به خود می بینند و تحریم واقعی دارد از طرف حاکمیت برای اصلاح طلبان صورت می گیرد که آنها را از حقوق خودشان منع می کند و با این کار خودش آزادی های مشروع آنها را بر آنها حرام کرده، من گمان می کنم که ولی ضرر نهایی را از وضع پیش آمده حاکمیتی خواهد کرد که تنها و بهترین و مطلوب ترین سرمایه اش پشتیبانی همه جانبه همه گروه های داخل نظام بوده و این اولین باری است که به این گستردگی از طرف نیروهای طرفدار نظام و منتقد دولت آقای احمدی نژاد با عدم حضور مواجه می شود و بخش گسترده ای از نیروهای پشتیبان خودش را در معرض عدم پشتیبانی می بیند و از این جهت به نظر من زیان بسیار بالایی را خواهد کرد.
آقای علیجانی، پاسخ شما به همین سووال؟
تصور می کنم که جمهوری اسلامی بخش نظامی امنیتی حاکم بیشتر به دنبال برگزاری یک انتخابات آرام است تا پرشکوه. چون میزان رای ها را انتخابات قبلی نشان داد که قابل کاهش و افزایش است. هرچند رقابت های درونی این را سخت می کند اما می شود با توافقاتی درصدی به همه آرا اضافه کرد. بنابراین از فرصت انتخابات که رهبران کشور هم گفته اند نباید تبدیل به مشکل امنیتی شود و این دقیقا به معنی فعال شدن کنشگران جنبش سبز و تحول خواهان است، به نظر من باید استفاده کرد و برخورد انفعالی نکرد.
اما عدم شرکت و استحکام صف اصلاح طلبان و تحول خواهان و این که اجازه ندهند تیم ضعیفی برود و بخواهد بازی کند در این انتخابات، برخوردشان روشن تر و قاطع تر باشد، می تواند مساله عدم مشروعیت را تشدید کند. هرچند من مساله انتخابات را یک امر خطی در جمهوری اسلامی نمی بینم. یعنی می تواند فراز و نشیب داشته باشد و در یک فرآیندی مجددا مسیر گشوده شود به علاوه این که بین انتخابات و فضای باز هم می شود یک فاصله گذاری کرد. همچنان می شود فرض هایی را در نظر گرفت در آینده به علت برخی فشارهای سیاسی و اقتصادی چه در عرصه داخلی و چه بین المللی می تواند ایران هم شاهد فضای باز باشد هرچند این جام زهری است که بخش نظامی امنیتی جرات بالاکشیدنش را کمتر از رهبران سابق جمهوری اسلامی خواهند داشت.
آقای قاضیان، جمعبندی شما، نتایج عدم شرکت در انتخابات برای حکومت و مخالفان؟
برای حکومت دو چالش مطرح است. یکی چالش مشارکت که ممکن است در نهایت و در بدترین حالت با دستکاری مکانیکی آرا از بین برود گرچه فضای عمومی گواه این خواهد بود که چقدر این دستکاری مورد پذیرش قرار می گیرد یا نه. یکی هم البته چالش درونی است برای تعیین ترکیبی از مجلس در مجلس آینده که مورد موافقت رهبری باشد و مورد خواست رهبری باشد. اما برای نیروهای مخالف به ویژه هواداران جنبش سبز به ویژه حفظ این تمایز اخلاقی سیاسی بین خودشان و نظام حاکم و رویه های سیاسی موجود شاید اهمیت بیشتری داشته باشد و اقدام برای عدم شرکت در انتخابات شاید به نوعی تاکید است بر این تمایزگذاری اخلاقی و سیاسی.