لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۹:۴۴

مسلح شدن هواداران فرقه و افزایش اعتراض‌ها در آذربایجان


فداییان فرقه دموکرات آذربایجان که در واقع گروههای شبه‌نظامی محلی بودند و تسلیحاتشان را از شوروی می‌گرفتند.
فداییان فرقه دموکرات آذربایجان که در واقع گروههای شبه‌نظامی محلی بودند و تسلیحاتشان را از شوروی می‌گرفتند.

(در بخشهای پیشین تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان با دستور استالین، و مخالفت حزب توده و قدرتهای غربی مانند بریتانیا و آمریکا را با این حزب تازه تاسیس بررسی کردیم. همزمان ترکیه نیز از اینکه چنین حزبی در آذربایجان ایران به وجود آمده بود ناخشنود بود و در مناقشه فرقه با دولت مرکزی، جانب دولت ایران را گرفت.)

با تاسیس «فرقه دموکرات آذربایجان»، یکی از مهمترین بندهای فرمان استالین اجرا شد؛ فرمانی که در روز ششم ژوئیه سال ۱۹۴۵ – پانزدهم تیرماه سال ۲۵ – در هیات مرکزی حزب کمونیست شوروی به تصویب رسیده بود.

لینک مستقیم

در بندهای اول و دوم این مصوبه ۱۳ ماده‌ای، به لزوم فعالیتهای تجزیه‌طلبانه و همچنین تاسیس حزب اشاره شده بود. ضمن اینکه در بند دوم نام حزب نیز «فرقه دموکرات آذربایجان» تعیین شده بود.

اما این همه فرمان استالین نبود. ششمین بند این فرمان یکی دیگر از بندهای کلیدی این مصوبه بود؛ گام بعدی در پروژه آذربایجان:

«گروه‌هایی را که با سلاح‌های ساخت کشورهای بیگانه مسلح شده‌اند، سرکوب کنید. هدف از این کار آن است که مردم طرفدار شوروی و فعالین جنبش تجزیه‌طلبانه سازمان‌های دموکراتیک و حزبی بتوانند از خود دفاع کنند. این کار به رفیق بولگانین و رفیق باقروف سپرده شود.»

در میان دو نفری که مسئول این عملیات شدند، نیکلای بولگانین از نظامیان رده بالای ارتش سرخ بود که چند سال بعد به مقامهایی مانند وزارت دفاع و نخست‌وزیری شوروی رسید. او به همراه میر جعفر باقروف، دبیر اول حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی، نقشه‌ای پیچیده برای سرکوب مخالفان طرح‌ریزی کردند.

چنانکه تورج اتابکی، نویسنده کتابهایی چون «آذربایجان در ایران معاصر» و «ایران در جنگ جهانی اول» و استاد دانشگاه لایدن می‌گوید، از نخستین روزی که بیانیه اعلام موجودیت فرقه منتشر شد، طرح حذف مخالفان نیز کلید خورد، اما نه به دست نیروهای نظامی شوروی، بلکه توسط طرفداران ایرانی فرقه. او می‌گوید:

«در همان روزهای اول کسانی بودند که در میانه و زنجان به مخالفت با این جریان برخواستند، اما ترور شدند. فدائیان فرقه به مخالفان اجازه فعالیت نمی‌دادند و به خانه‌های زمین‌داران بزرگ یا وابستگان ایل‌های بزرگ منطقه حمله کردند و خانه‌های اینها را مصادره کردند. البته این اتفاقات در سراسر آذربایجان رخ دادند ولی در بخشهایی از آذربایجان، گزارش‌هایی در دست داریم ]که این حملات را تایید می‌کنند[ و بسیاری از صاحبان صنعت و تجارت، سراسیمه آذربایجان را ترک کردند و به تهران رفتند.

اتفاقا همین گروهها در تهران انجمن‌هایی درست کردند و در طول دوران حیات فرقه دموکرات، آذربایجانی‌هایی که گریخته بودند و به تهران رفته بودند، به عنوان یک گروه فشار عمل می‌کردند و از دولتهای ایران (حکیمی و بعد قوام) می‌خواستند که به مساله آذربایجان بیشتر توجه کنند و نقطه پایانی بر حیات فرقه دموکرات بگذارند.»

شبه‌نظامیان طرفدار فرقه دموکرات که خود را «فدایی» می‌خواندند، پیش از هر چیز برای انجام ماموریتشان به اسلحه نیاز داشتند. و اگر ارتش سرخ به فدائیان فرقه، اسلحه می‌داد، رابطه سازمانی کشور شوروی و این تشکیلات، به سرعت لو می‌رفت و حتی شهروندان عادی آذربایجان نیز در ایران می فهمیدند که شوروی از حامیان اصلی این ماجراست. بوبگانین و باقروف، این بخش از نقشه را نیز با پیچیدگی قابل‌توجهی اجرا کردند.

تورج اتابکی، استاد دانشگاه در هلند
تورج اتابکی، استاد دانشگاه در هلند

​تورج اتابکی می‌گوید: «این مساله‌ای بسیار جدی برای دولت ایران بود و آنها خبرهایی داشتند مبنی بر اینکه کسانی در آذربایجان در حال تشکیل گروههای مسلح و گروههای پارتیزانی هستند. این سلاح‌ها عمدتا از طرف نیروهای شوروی در اختیار اینها قرار داده می‌شد. در تمام این سالها تمام پادگان‌های ارتش ایران در سراسر آذربایجان زیر کنترل ارتش سرخ بود. اینها برخی از پادگان‌ها را خلع سلاح کرده بودند و این تسلیحات را در اختیار هودارانشان قرار داده بودند. بعد از تشکیل فرقه آنها این سلاح‌ها را در اختیار فدائیان فرقه قرار دادند.»

بدین ترتیب شوروی هم حزب جدایی‌طلب مدنظرش را پایه‌گذاری کرد و هم بعد از مدت کوتاهی، گروههای مسلحی تشکیل داد که تسلیحاتشان از پادگانهای ایرانی تامین می‌شد.

بیانیه دوم

گام بعدی، برای تشکیل حکومت خودمختار در آذربایجان، دامن زدن به نارضایتی و به وجود آوردن ناآرامی در آذربایجان ایران بود. این کار هم با برپایی تظاهرات انجام شد.

ضمن اینکه در فاصله ۱۰ روز بعد از انتشار بیانیه اعلام موجودیت، فرقه دموکرات جلسه‌ای با عنوان هیات موسسان تشکیل داد. در این جلسه، پیشه‌وری به سمت صدر فرقه دموکرات آذربایجان تعیین شد و همچنین بیانیه دیگری منتشر شد که در آن خواسته ‌های بیانیه ۱۲ شهریور تکرار شده بود. این بار اما موضوع دیگری نیز به بیانیه اضافه شده بود که به گفته تورج اتابکی می‌توانست گام تازه فرقه در مسیر فاصله گرفتن از مرکز تعبیر شود.

این استاد دانشگاه می‌گوید: «در این بیانیه دوم، آمده که ملیت ما با تابعیت ما متفاوت است و باید از همدیگر تفکیک شوند. نوشته که ما تابع دولت ایران هستیم، اما ملیت ما آذربایجانی است. این به نوعی برگرفته از قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی بود. آنها ضمن اینکه خودشان را شهروند اتحاد جماهیر شوروی می‌دانستند، اما ملیتشان آذربایجانی یا گرجی یا ارمنی بود.»

در مهر ماه نیز تحرکات فرقه ادامه پیدا کرد و نخستین کنگره سراسری این حزب در تبریز برگزار شد. در این کنگره که سه روز به طول انجامید، مقامات دولتی مانند جانشنین استاندار آذربایجان، شهردار تبریز و رئیس شهربانی تبریز به عنوان مهمان حضور داشتند.

میرزا ابراهیموف، وزیر فرهنگ آذربایجان، ایرانی‌الاصل و متولد سراب بود و نقش رابط را میان باقروف و پیشه‌وری ایفا می‌کرد.
میرزا ابراهیموف، وزیر فرهنگ آذربایجان، ایرانی‌الاصل و متولد سراب بود و نقش رابط را میان باقروف و پیشه‌وری ایفا می‌کرد.

چنانکه جمیل حسنلی در کتاب خود درباره تحولات این دوران نوشته، اتفاقات آذربایجان از آبان‌ماه به شکل روزانه از طریق باقروف به اطلاع استالین می‌رسید.

باقروف در همین ماه، دستورالعملی را توسط میرزا ابراهیموف، وزیر فرهنگ آذربایجان شوروی به تبریز فرستاد که جزئیات بخشی از برنامه‌هایش در آن قابل ردگیری است. این دستورالعمل که مانند دهها سند مشابه هم‌اکنون در آرشیو دولتی جمهوری آذربایجان نگهداری می‌شود، توسط منصور همامی، ترجمه شده و در کتاب «فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان» به قلم جمیل حسنلی در ایران منتشر شده است. در متن این دستورالعمل آمده است:

«باید تبلیغ کنید که در نیمه آذربایجان بزرگ که استان چهارم ایران را تشکیل می‌دهد، اوضاع کنونی غیرقابل پذیرش است. باید به عملیات خود شدت ببخشید. برای تشکیل جمعیت دوستداران آذربایجان شوروی، شریف‌اوف و باقرزاده را در جریان بگذارید. اگر آنها در اسرع وقت شروع به کار نکنند، ما به حساب آنها خواهیم رسید. اهالی محلی را نرنجانید. باید آنها خود را صاحبان اصلی ممکلت بدانند و ما را به عنوان کسانی که به کمک آنها آمده‌اند، بپذیرند. باید به آنها فهماند که ما به طور موقت آنجا هستیم و بعد از حداکثر چهارماه آنها بدون کمک ما به اداره امور خواهند پرداخت. آنها باید خود را برای اجرای کارهای حزبی، دولتی و نظامی آماده کنند.»

در واقع آنها باید آماده می‌شدند تا هرچه زودتر قدرت را در تبریز به دست بگیرند؛ موضوعی که از چشم سیاستمداران در تهران دور نماند.

از اینجای کار دیگر مساله آذربایجان به مهمترین مساله سراسر کشوری که هنوز در اشغال بود تبدیل شد و همه تحولات دیگر، زیر سایه آنچه در آذربایجان رخ می‌داد دنبال می‌شد.

ابراهیم حکیمی دو گزینه داشت. گزینه سیاسی برای حل بحران با انتخاب یک استاندار جدید برای آذربایجان و مذاکره، یا گزینه نظامی و ارسال نیروی نظامی به این استان کشور.

(در بخش بعدی برنامه سقوط خواهیم شنید که نخست‌وزیر برای حل بحران آذربایجان به چه ابتکاراتی دست زد و چگونه در پی ناکامی‌های مکرر او سرانجام، حکومت خودمختار پیشه‌وری در آذربایجان تشکیل شد. فرقه هر شب در پایان مجله شامگاهی از رادیو فردا پخش می‌شود.)

در همین زمینه

XS
SM
MD
LG