انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری نهایتاً با پیروزی مسعود پزشکیان به پایان رسید؛ انتخاباتی که میزان مشارکت مردم در مرحلهٔ اول آن به عدد بیسابقهٔ زیر ۴۰ درصد رسید و در مرحلهٔ دوم، با حدود ۱۰ درصد افزایش مشارکت، پزشکیان توانست با کسب حدود ۵۳ درصد آرا از سعید جلیلی پیشی بگیرد و به پاستور برسد.
اکنون که انتخابات تمام شده، با مرور جزئیات اختلافات «جبههٔ انقلاب» در جدال درونی با خود و جدلها با جبههٔ مقابل و مطالعهٔ اندکشمار تحلیلهای قابلتأمل از زاویههای گوناگون، حرفهای دو هفته پیش از انتخاباتِ معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات بیشتر معنا میگیرد.
سردار یدالله جوانی ۲۵ خرداد در قم گفته بود:
- گرچه در برخی حوزههای اقتصادی بخشی از جامعه تحت فشار معیشتی است اما در رویارویی نظام حق با الحاد، جمهوری اسلامی توانسته است غلبهٔ گفتمانی پیدا کند؛
- از مقدمات ایجاد تمدن اسلامی نابودی اسرائیل است... و بدانید شرایط در حال تغییر است و تاریخ در حال رقم خوردن است و این رقم خوردن به نفع جبههٔ توحید است؛
- خروجی انتخابات یا میتواند مقوم جبههٔ مقاومت باشد یا جبههٔ مقاومت را با مشکلاتی مواجه کند؛
- سه انتخابات قبلی برای کشور زیبنده نبود... انتخابات مطلوب یک وجه مهم آن مشارکت و وجه دیگر آن انتخاب فرد اصلح است؛
- نیاز داریم از این حماسهٔ بدرقه [تشییع رئیسی] حماسهٔ حضور (انتخاباتی) را خلق کنیم... یکی از میدانهای شمارشِ پیروانِ ولایت صحنهٔ انتخابات است؛
- [همانطور که خامنهای گفت،] اگر ملت ایران بخواهد منافع ملی را حفظ کند و عمق راهبردی خودش را در منطقه حفظ کند، به یک رئیسجمهور فعال، پرکار و معتقد به مبانی اسلامی نیاز دارد. گروهها و احزابی بودهاند که وقتی در جایگاه قدرت قرار گرفتند، آنگونه که نیاز بود حرکت انقلاب را شتاب نبخشیدند و گاهی به دنبال تغییر ریل بودند.
حالا با اطمینان بیشتری میتوان گفت که تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان، در کنار رد صلاحیت اسحاق جهانگیری و عباس آخوندی که از چهرههای شاخص اصلاحطلبان بودند، بهقصد بالابردن میزان مشارکت انجام شد تا حضور بیخطر یا حداقل کمخطرش کمک کند به حل نسبی مشکل «وجه مهم مشارکت»؛ اما سخت بتوان گفت پیشبینی هم کرده بودند که پزشکیان موفق به عقب زدن «فرد اصلح» خواهد شد؛ چنانکه حالا، چند روز پس از انتخابات، صدای برخی چهرههای اصولگرا هم از نتیجهٔ «مهندسی شورای نگهبان در چینش نامزدها» درآمده است.
ازجمله عوامل مؤثر بر موفقیت پزشکیان میتوان اینها را برشمرد:
- جذب بخشی از آرای اقشاری از مردم که هیچ اعتنایی به اصولگرا یا اصلاحطلب بودن نامزدها ندارند و فقط بهدنبال بهبود وضعیت زندگیشان هستند، مثل مردمی که سال ۱۳۸۴ به احمدینژاد رأی دادند چون خود را «مردمی» وانمود میکرد و سال ۱۴۰۰ به ابراهیم رئیسی رأی دادند چون او را تحتتأثیر تبلیغات حکومت «سید محرومان» میپنداشتند؛
- ریخت سیاسی مسعود پزشکیان که هیچ شهرت و نشانی از فساد ندارد، سادهزیست بهنظر میرسد، مثل طبقهٔ فرودست لباس میپوشد و به زبان خودشان حرف میزند و در مجموع برای آنها به بستهٔ شکلاتی میماند که ارزش باز شدن بلکه پسندیده شدن دارد؛
- توان تشکیلاتی اصلاحطلبان در تبلیغات در پیوند با خطای راهبردی «جبههٔ انقلاب» و بهخصوص اختلافات درون این جبهه که بیشتر از هر زمان دیگری هم عمیقتر شده و و هم از پرده بیرون افتاده است و هنوز هم دارند علیه همدیگر بیانیهٔ «تقصیر شما بود» میدهند.
در این میان، تحلیلهایی همچون «تأثیر آرای قومیتی»، که هم در برخی تحلیلهای براندازان دیده میشود و هم در تحلیلهای چهرههای جبههٔ پایداری، بیشتر به یک جور بازی با اعداد میماند که سود آن، هرچند ناخواسته، به جیب حکومت واریز میشود؛ یعنی تقلیل یافتن «شکاف عمیق میان ملت و حکومت» که چالش اصلی کشور است و قرار گرفتن این مسئله زیر سایهٔ شکاف «اصلاحطلبان با مردم» از یک سو و تقابل «اپوزیسیون با حکومت» از سوی دیگر.
القصه، در چارچوب سناریوی «اهمیت مشارکت در کنار اهمیت رئیسجمهور شدن فرد اصلح» و سناریوی تکمیلی و ناگزیرِ «مداخله نکردن در مرحلهٔ تبلیغات و شمارش و اعلام آراء»، نهایتاً به نظر میرسد خامنهای و سپاه بهجای «اصلحِ نامقبول» به رئیسجمهور شدن «صالح مقبول» تن داده باشند.
رفتار سیاسی مردم
به گواهی رویدادهای اجتماعی و سیاسی دو سه دههٔ اخیر، اکثر مردم ایران سالهای بسیار است که مخالف وضع موجود و خواستار تغییر، اصلاح یا براندازی حکومتاند، باری در قالب مخالفت مدنی از نوع اعتراضات آبان ۹۸ و یا جنبش اعتراضی «زن زندگی آزادی» و باری مثلاً در قالب مقاومت مدنی با انتخاب محمد خاتمی و یا مثل این بار با ترکیبی از تحریم گسترده و «رأی سلبی» به سعید جلیلی.
در عین حال تجربهٔ بیست سال اخیر نشان داده است که ناراضیان رأیدهنده نیز رأیشان را بهصورت تضمینی در سبد هیچ حزب یا جریانی نگذاشتهاند و نمیگذارند. اصلاحطلبان اگر هم در تبلیغ پزشکیان و تشدید فضای دوقطبی موفق بودند، هنوز هیچ سند و مدرکی ارائه ندادهاند برای این ادعا که آراء مردم به پزشکیان بهمعنای اقبال به خود اصلاحطلبان بهعنوان یک طیف یا جبههٔ سیاسی است. «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» اگر سال ۹۶ فقط یک شعار خیابانی بود، از آبان ۹۸ به این سو یک واقعیت اجتماعی سیاسی جاری در جامعه است.
تأثیرپذیری سیاسی مردم از گروههای مرجع بهخصوص روشنفکران و فرهیختگان نیز محل تردید بسیار است. چنانکه جامعهشناسان میگویند، جامعهٔ ایران دستکم از سال ۱۳۸۴ به این سو دچار خلأ مرجع سیاسی است و خطای تحلیلی است اگر توان اثرگذاری بر طیف محدود دوستان با قدرت اثرگذاری گروههای مرجع بر اقشاری از مردم اشتباه گرفته شود.
از جمعیت «پای کار نظام» تا اپوزیسیون
در این سوی ماجرا اما، این انتخابات را میتوان بهشکل نوعی رفراندوم هم دید برای حکومتی که آگاه از نتیجهٔ یک همهپرسی آزاد از آن گریزان است و مدتها است که تکیهاش فقط به حضور خیابانی طرفداران حکومت در تشییع جنازهها است.
بنا به آمار رسمی خود حکومت، نتیجهٔ بیش از دو دهه تبلیغات و پولپاشی برای گسترش جمعیت طرفدار وضع موجود بهعنوان «جوهرهٔ پایکار»، که خامنهای از اوائل دههٔ ۹۰ آرزوی گسترشش را داشت، نهایتاً بهزحمت به ۱۵ درصد مردم کشور رسید که در دور اول به سعید جلیلی رأی دادند.
حتی اگر دور دوم را مبنا قرار دهیم، این عدد - بنا به آمار رسمی خود حکومت - به عدد ۲۲ درصد جمعیت کشور میرسد. یعنی در بهترین حالت، از جمعیت ۸۷ میلیونی ایرانیان فقط ۲۲ درصد طرفدار حکومت و ادامهٔ وضع موجودند و ۷۸ درصد جمعیت کشور خواهان براندازی، تغییر یا اصلاح وضع موجود هستند.
علی خامنهای زمانی دربارهٔ برخی کشورهای غربی گفته بود «برای یک ملت ننگ است در انتخابات ریاستجمهوریاش ۳۵ یا ۴۰ درصد شرکت کنند، پیدا است که مردم به نظام سیاسى نه اعتماد دارند و نه امید». از «ننگِ» مشارکتِ زیر ۴۰ درصدی در دور اول و مشارکت زیر ۵۰ درصدی دور دوم که بگذریم - چنان «ننگ»آمیز که حتی خود خامنهای هم برای اذعان نکردن به آن در پیام رسمیاش از تعبیر عجیب «انباشته شدن ۵۵ میلیون رأی در دو مرحله» استفاده کرد، حتی این همهپرسی غیررسمی هم بسیار بعید است تأثیری بر مملکتداری سپاه و نگاه خامنهای داشته باشد.
بهتعبیر خامنهای و سپاه، درست است که «کشور با مشکلات اقتصادی مواجه است»، اما پای «جبههٔ مقاومت» و «تمدن نوین اسلامی» در میان است. در نگاه خامنهای و سپاه، نه تنها اکثریتی که به نامزد جبههٔ مقاومت و تمدن اسلامی رأی سلبی دادند «مخالفتی با نظام ندارند» که حتی اکثریت گستردهتری هم که انتخابات را تحریم کردند، «مخالف نظام نیستند؛ یا کار و گرفتاری داشتند یا وقت و حوصله نداشتند».
با این حال، آنچه مسلم است اینکه سیر نزولی مشارکت در سه انتخابات قبلی - که بهگفتهٔ معاون سیاسی سپاه زیبندهٔ نظام نبود - باعث شد حکومت از خیر برگزاری انتخابات کاملاً غیررقابتی بگذرد و به انتخابات رقابتی از نوع محدود و کنترلشده رو بیاورد، اما بهرغم تغییر سناریو و همهٔ تلاشها باز هم در جذب مشارکت اکثریت مردم کشور در انتخابات برای تجدید مشروعیت حکومت یا بهتعبیر خامنهای «قوام نظام» ناکام ماند (مشارکت نکردن بیش از ۶۰ درصد مردم در دور اول و بیش از ۵۰ درصد آنان در دور دوم).
بنابراین، بعید نیست حکومت و سپاه در انتخابات بعدی به فکر سناریوهای دیگری برای حل معضل مشارکت پایین باشند که مشروعیت حکومت را بهطرزی بیسابقه لکهدار و زخمی کرده است.
میماند امید رأیدهندگان به پزشکیان به گشایشهایی هرچند خرد که آن را نتیجهٔ مقاومت مدنیشان میدانند و بیم تحریمکنندگان از اینکه نتیجهٔ مقاومت مدنیشان برای به چالش کشیدن مشروعیت حکومت بار دیگر بیهوده بماند بهخاطر آنچه منتقدان آن را «بیعملی، بیبرنامگی، تشتت و ضعف اپوزیسیون خارج کشور در سازماندهی و منحصر ماندن فعالیت سیاسی آنها به واکنش بهجای کنش» توصیف میکنند؛ یعنی آنچه باعث میشود «سرنگونی یک رژیم همچنان در فضایی خیالی دنبال شود».