تنش میان جمهوری اسلامی و اسرائیل که در ماههای اخیر پس از تحرکات گروههای نیابتی ایران در منطقه شدت گرفته بود، این روزها پس از اقدام تلافیجویانهٔ حکومت ایران وارد مرحلهٔ جدیدی شده است.
جمهوری اسلامی شامگاه ۲۵ فروردین در تلافی حملهٔ اسرائیل به کنسولگریاش در دمشق که به کشته شدن چند چهرهٔ ارشد سپاه پاسداران منجر شد، با چند صد موشک و پهپاد به خاک اسرائیل حمله کرد؛ هرچند بیشتر موشکها و تمام پهپادها پیش از رسیدن به هدف ساقط شدند و تنها معدودی از آنها به هدف رسید.
آمریکا که در خنثی کردن حملهٔ ایران به اسرائیل کمک کرده بود، خواهان عدم حمله متقابل اسرائیل به ایران بود و دولت آمریکا تلاشهایی برای منصرف کردن اسرائیل از اقدام تلافیجویانه داشت.
مایکل سینگ، مدیرعامل مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاورمیانه و از مدیران پیشین امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکا بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ که سالهاست مسائل ایران و منطقه را از نزدیک دنبال میکند، در گفتوگو با رادیوفردا از وضعیت غیرمعمولی میگوید که دولت ایالات متحده در تلاش برای پیشگیری از یک جنگ منطقهای با آن روبهرو بوده است.
این گفتوگو ساعتی پیش از گزارشها در مورد حملهٔ جمعه ۳۱ فروردین اسرائیل به مناطقی در خاک ایران در انجام شده است.
- در زمینه تنش فزاینده بین ایران و اسرائیل و حالا روند تصمیمگیری اسرائیل برای اقدام تلافیجویانه پس از حمله تهران، اوضاع در واشینگتن چگونه پیش میرود، زیرا به نظر میرسد که دولت ایالات متحده نیز در شرایط دشواری گرفتار شدهاست.
من فکر میکنم دولت واقعاً در تلاش است تا از یک جنگ منطقهای جلوگیری کند. من فکر میکنم که آنها نگران خشونتهای بین ایران و اسرائیل هستند خصوصاً در زمانی که ما در غزه درگیری داریم و در مرز شمالی اسرائیل درگیری بسیار خطرناکی داریم.
بنابراین آنها این را بهعنوان دمیدن در آتش و تشدید بیشتر تنشهای منطقهای میبینند. بنابراین آنچه ما دیدیم، این است که دولت از اسرائیل میخواهد به حملهٔ ایران به هیچ وجه پاسخ ندهد، بلکه به سادگی شکست نسبتاً بزرگ ایران را بپذیرد و اجازه دهد که این حرف آخر باشد و از این مبادله عبور کند. اما صادقانه بگویم بسیار بعید است که اسرائیل این کار را انجام دهد.
- به نظرتان برای رسیدن به این هدف چه ابزارهایی برای دولت آمریکا وجود دارد؟
من فکر میکنم بهصورت واقعبینانه فقط دو مورد وجود دارد که دولت میتواند از آنها استفاده کند، زیرا دولت قصد ندارد تهدید کند که حمایت نظامی از اسرائیل را قطع میکند یا کارهایی را انجام میدهد که برخی منتقدان اسرائیل دوست دارند ببینند.
منظورم این است که در اینجا این احساس وجود دارد که ترجیحات ما در واشینگتن هر چه باشد، ترجیحات دولت هر چه باشد، اسرائیل مورد حمله قرار گرفت و وقتی متحدی مورد حمله قرار بگیرد، از آنها حمایت میکنیم.
در نتیجه ابزار اول صرفاً متقاعدسازی است؛ تلاش برای این موضوع که به اسرائیل بگویند بهتر است پاسخ ندهند تا اینکه پاسخ دهند. در همین راستا، در واقع، پاسخ برای دستیابی به بازدارندگی ضروری نیست، زیرا دفاع ایالات متحده و اسرائیل و دیگر شرکای منطقهای قبلاً این کار را انجام داده است.
ابزار دوم، به نظر من، چیزی است که شاید قدرتمندتر باشد؛ اما سؤال اینجاست که آیا معتبر است؟ این بدان معناست که اگر اسرائیل به ایران پاسخ دهد و سپس تبادل آتش بیشتری صورت گیرد، در انتقامجویی بیشتر ایران علیه اسرائیل، شاید ایالات متحده آمریکا مانند اولین حمله ایران حمایت نکند.
حالا دوباره این سؤال مطرح میشود که آیا این موضوع معتبر است؟ زیرا اگر اسرائیل به شکل قابل توجهی از سوی ایران مورد حمله قرار گیرد، به نظر من برای آمریکا بسیار سخت است که به کمک اسرائیل نرود.
- بله دقیقاً. بنابراین واشینگتن به این فکر میکند که فارغ از رویکردش در صورت تلافی، خود را درگیر جنگی میبیند که نمیخواهد بخشی از آن باشد.
درست است و تا حدودی اتحادها به این شکل عمل میکنند. ایالات متحده متحدان کوچکتر زیادی دارد، مثلاً اسرائیل، مانند اوکراین، که به اندازه اسرائیل متحد رسمی نیست. و البته برای آن متحدان بدیهی است که داشتن آمریکا بهعنوان یک متحد، ابزار قدرتمندی در درگیری آنها با دشمنانشان است.
بنابراین ایالات متحده اغلب خود را در این موقعیت میبیند، خواه با اسرائیل باشد یا اوکراین، و تلاش می کند آن متحدان را متقاعد کند که اقدامات خاصی را انجام ندهند که ممکن است ایالات متحده را در جنگ با ایران یا روسیه دخالت دهد؛ اما همیشه این موفق نیست و بنابراین این وضعیت غیرمعمولی نیست که ایالات متحده در آن قرار بگیرد.
- آیا در مورد اوکراین، ایالات متحده کمی موفقیت بیشتر نداشته است؟
نه، من اینطور فکر نمی کنم. البته متأسفانه یا خوشبختانه میشود این را گفت. زیرا ایالات متحده به طور مداوم، از جمله اخیراً، از اوکراین خواسته بهعنوان مثال به اهدافی در داخل روسیه حمله نکند، زیرا این نگرانی وجود دارد که این امر تشدیدکننده باشد و این میتواند باعث گسترش خشونت بین روسیه و اوکراین شود.
اکنون بسیاری در ایالات متحده، از جمله من، با این رویکرد دولت آمریکا مخالفیم. اما این موضع دولت بوده است. اما آنچه ما دیدیم این است که اوکراین تا حد زیادی این را نادیده گرفته و به هر حال به اهدافی در داخل روسیه حمله کرده، به اهداف نظامی حمله کرده، به جایگاههای تولید برق حمله کرده و غیره.
در واقع، ما آن نوع تشدید تنش را که واشینگتن نگران آن بوده است، ندیدهایم. این وضعیت در زمینهٔ اسرائیل متفاوت است. تفاوت بزرگ اسرائیل این است که تواناییهای نظامی، تولید نظامی و... اسرائیل قویتر از اوکراین است، حداقل در آغاز درگیری. بنابراین اسرائیل نسبت به اوکراین کمتر به فناوری ایالات متحده وابسته است.
- شما در مورد قدرت ارتش اسرائیل صحبت میکنید، اما ما شاهد حضور بسیار پررنگ ایالات متحده در دفاع در مقابل صدها پهپاد و موشکی بودیم که از ایران روانهٔ اسرائیل شد. به نظرتان چرا با توجه به این قدرت، آمریکا و سایر متحدان اینچنین در این دفاع نقش داشتند؟
ببینید، وقتی حملهٔ روز اول آوریل اسرائیل در دمشق انجام شد، مشخص نیست که ایالات متحده از آن اطلاع داشت. معمول نیست که اسرائیل خیلی از پیش دربارهٔ اینگونه اقدامات به آمریکا هشدار [و خبر قبلی] دهد.
- دستکم آنچه از گزارشها برمیآید، میدانیم که به آمریکا این هشدار داده نشده بود.
این معمول است. اسرائیل اطلاع نمیدهد چون هشدار از پیش به این معنی میتواند باشد که شما به نوعی اگر آن را متوقف نکنید، در این اقدام دست دارید. در نتیجه این در روابط بین اسرائیل و آمریکا خیلی عجیب نیست.
اما به یاد داشته باشید که بین آن حمله و تلافی ایران حدود دو هفته زمان بود. در این بازه زمانی بسیار عادی است که بین اسرائیل و آمریکا تبادلنظر بسیار زیادی وجود داشته باشد؛ اینکه تلافی ایران به چه شکل خواهد بود و چگونه باید برای آن آماده شد و در نهایت اینکه چطور باید جلوی آن را گرفت.
در نتیجه ظاهراً بخشی از پیام آمریکا این بوده که ما باید کاری را که از ما برمیآید انجام دهیم تا به ایران این پیام را بدهیم که رویکرد ما تلاش برای کاهش تنش است و وقتی که ایران حمله را انجام میدهد، دیگر نباید اقدامات بعدیای وجود داشته باشد. این دقیقاً پیامی است که آمریکا پس از اقدام تهران به ارسال آن ادامه داده است.
- شما به حملهٔ اسرائیل در دمشق و پس از آن اقدام تهران در تلافی آن حمله اشاره کردید. به نظرتان آیا هیچکدام از طرفها دچار اشتباه محاسباتی نشدهاند؟
به نظرم آنچه ما از هفتم اکتبر (۱۵ مهر ۱۴۰۲) میان ایران و اسرائیل شاهد بودیم، از زمان حمله حماس علیه اسرائیل، افزایش مداوم تنش بین طرفین بوده است [گروه افراطی حماس را آمریکا و اتحادیه اروپا یک سازمان تروریستی میدانند].
در خاورمیانه معمول است که از قواعد بازی صحبت میکنند، وقتی موضوع ایران و اسرائیل در میان است. البته تأکید کنم که هیچ بازیای در میان نیست، این موضوع بسیار جدی و مرگبار است. اما نوعی قانون نانوشته بین طرفین در این زمینه وجود داشته که چندین سال هم پابرجا بوده است.
این قوانین و رویکردها تا حدی شامل حزبالله [لبنان] هم میشده که به نوعی شاخهای از نیروی نظامی ایران است. اما از هفتم اکتبر این قوانین دیگر پابرجا نیست؛ تغییر کرده و تنش همواره افزایش یافته است.
به نوعی حملهٔ اول آوریل در دمشق ادامهٔ این روند بوده است. حالا سؤال این است که این روند کی متوقف میشود؟ معمولاً اینطور است که وقتی اتفاقاتی مثل اول آوریل یا حملهٔ ایران رخ میدهد، دنیا اینگونه برخورد میکند که گویی به یکباره رخ داده و کسی انتظار نداشته، اما در حقیقت چیزی است که جریان داشته و این بار هم همین اتفاق افتاده است.
- به حزبالله اشاره کردید. در برخی گزارشهای روزهای اخیر، بهنقل از مقامات آمریکایی که نامشان ذکر نشده، آمده که اقدام ایران شاید در پاسخ به نارضایتی گروههای نیابتی تحت فرمانش انجام شده که از ایران انتظار اقدام داشتند. از جمله در این زمینه به حوثیهای یمن اشاره شده است. شما سالهاست که سیاست حکومت ایران را دنبال میکنید. به نظر شما چه اتفاقی افتاد؟ ایران در یک مخمصه گیر کرد؟ تغییر سیاست داد؟
ببینید، هر دولتی، ایران یا بقیه کشورها، وقتی فکر میکند که مورد هجوم قرار گرفته، به بازدارندگی فکر میکند. چون هیچ کشوری نمیخواهد مهاجم به خود را مصون بگذارد. من فکر میکنم در این مورد، اگر به ماههای اخیر نگاه کنید، به نظر میآید که این ایران است که مسیرش توسط نیابتیها روشن میشود.
چون در هفت اکتبر حماس را داشتیم که به اسرائیل حمله کرد و مشخص نیست که آیا تهران از حمله یا ابعاد آن با خبر بوده است یا نه. بعد حملهٔ حوثیها در دریای سرخ را داشتیم که عناصری از نقش ایران در آن دیده میشود، اما بیشتر به نظر میآید حوثیها بیشتر درصدد ترفیع موقعیت خود در میان نیابتیهای ایران در داخل یمن و در سطح بینالمللی هستند.
در نتیجه اگرچه تهران خود اقدامات معمولش را انجام میدهد، اما گویی نمیتواند این گروهها را کنترل کند. به نظرم این دوران سختی برای تصمیمگیران در ایران بوده و به نوعی هم ریسکهای این استراتژی ایران که مرتباً بر آتش جنگها افزوده و این گروههای بیپروا را حمایت کرده، مشخص شده است.
اگر در این زمینه نگراناند، باید دربارهٔ موقعیت و رفتار خود در منطقه تجدیدنظر کنند.
- شما میگویید که انگار این گروهها بودند که در این مدت چنان اقدام کردهاند که ایران دنبالهرو آنها بوده است. این با تصویری که غرب از ایران دارد، چه میکند؟ غربی که امروز در پی تحریم و انزوای بیشتر تهران به خاطر اقداماتش است.
نه، منظور من را اشتباه نفهمید. چون اینها نیابتیهایی هستند که ایران به وجود آورده، آموزش داده، قدرت داده و اسلحه در اختیارشان گذاشته است. ایران بیپروا عمل میکند و این رفتار را نه تنها در حمله که به اسرائیل کرد میبینیم – حملهای که میتوانست منجر به جنگ شود – بلکه این رفتار را در دادن سلاحهای پیچیده به گروههایی مثل حماس و حوثیها هم نشان میدهد.
در نتیجه، ایران هیچکس جز خود را نمیتواند مسئول این وضعیت بداند. به نظرم ایران باید تحریم شود و برای اقداماتش در منطقه باید تنبیه شود و صادقانه بگویم واقعاً مدتها پیش باید اقدامات شرورانهٔ ایران در منطقه سرکوب میشد.