این روزها یهودیان سراسر دنیا سال نو را جشن میگیرند؛ عیدی که بنابر باورهای مذهبی آنها با گرامیداشت روز آزادی قوم یهود از سلطه فرعون همراه است.
۴۰ سال پیش اما در چنین روزهایی بسیاری از یهودیان ایران دغدغه دیگری داشتند. آنها گرفتار ستمهای حاکمی مستبد شده بودند که به زعم خودشان «فرعونگونه» نه تنها به یهودیان، بلکه به همه ایرانیان میتاخت.
نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی آنچنان سر قهر و کینه با یهودیان به راه انداخت که به گفته یکی از آنها که هماکنون نیز در ایران زندگی میکند: «خاطره ستم بر قوم یهود که در کتاب مسلمانان هم با تقبیح از آن یاد شده، در ناخودآگاه جمعی نه تنها یهودیان، بلکه یکتاپرستان واقعی زنده شد.»
پس از رویدادهای سال ۱۳۵۷، برخی از یهودیان در کشور ماندند؛ اما بسیاری از آنها ناچار بودند که از ایران بروند. در صورت زندگی زیر چتر سوراخ حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، یا اعدام میشدند یا به زندان میرفتند. کمترین مجازات برای یهودی بودن نیز تبعیض و نابرابری بوده و است.
در سالهای پس از انقلاب اسلامی، تنها سختی یهودیان به عبور از مرزهای ایران محدود نمیشد. بسیاری از این دسته مهاجران پس از خروج، با چالشهای دیگری مواجه میشدند که بار دیگر یهودی بودن برای آنها به وجود میآورد که این گزارش قصد پرداختن به آنها را دارد.
یهودی بودن در جمهوری اسلامی ایران معنایی فراسوی اقلیت دینی بودن است. به همین سبب، با بررسی تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران پس از انقلاب ۵۷ میتوان آشکارا دریافت که یهودیان دلایل بیشتری برای مهاجرت از کشورشان داشتهاند.
با این وجود شرایط مهاجرت برای آن دسته از یهودیانی که قصد ترک کشور را داشتند بسیار دشوار بود؛ چرا که پس از مشکلاتی که برای اقلیت دینی بودن آنها در جمهوری اسلامی ایران وجود داشت، آغاز جنگ ایران و عراق و ادامهدار شدن مهاجرت آنها را شدت بخشید.
سومین دلیل نیز میتواند افت و رکود اقتصادی در ایران باشد که البته همچنان ادامه دارد؛ به همین دلیل است که یهودیان همواره ایران را به مقصد اروپا و امریکا و نه کشورهای آسیایی ترک میکنند چرا که بازار آزاد و توسعهی اقتصادی برایشان بسیار مهم است.
آنچه در ادامه خواهید خواند، برآیند نتیجه گفتوگو با بسیاری از یهودیانی است که در سالهای پس از انقلاب اسلامی از تجربههای مهاجرت گفتهاند. در همه موارد نیز گفتههای آنان با شواهد و مدارک تطبیقگذاری شده است.
اعدام، بازداشت، حبس؛ مثلث تاریخی یهودیان در جمهوری اسلامی
پس از انقلاب ۵۷ و اعدام یکی از مهمترین شخصیتهای یهودی ایران، مهاجرت یهودیان ایران از طریق برنامههای حمایتی هایاس افزایش یافت.
در واقع اعدام چهره نامآشنایی چون «حبیب القانیان» به این بحث دامن زد که اگر کسی در ایران میماند ممکن بود به سرنوشت به مرگ محکوم شود و این بود که شماری از افرادی که به رژیم گذشته وابسته بودند، از ترس جان ایران را ترک کردند.
برخی از اتفاقات در دهههای پس از انقلاب نیز بر ترس یهودیان در ایران افزون کرد. یکی از آن اتفاقات دستگیری ۱۳ نفر از یهودیان شیراز به اتهام جاسوسی بود. این ناامنی منجر به موج عظیمی از مهاجرت یهودیان از کشور شد. البته دستگیریها و بازداشت مکرر یهودیان نیز بیتأثیر نبود.
برنامه حمایتی هایاس که در ابتدا ویژه یهودیان شوروی بود، رفتهرفته به بسیاری از یهودیان کمک کرد تا از کشورهایی که مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند، مهاجرت کنند. پس از چندی، «هایاس» برای کمک به گروههای دیگری، از جمله یهودیان و سایر اقلیتهای دینی ایران اقدام کرد.
با این حال همچنان میزان مهاجرت یهودیان طی سالهای متمادی بعد از انقلاب بسیار گسترده بوده است. از سال ۲۰۱۵ به این سو، میزان مهاجرت به پایینترین سطح خود رسید و با وجود اینکه دولت اسرائیل از مهاجران ایرانی حمایت میکند، یهودیان ایران به دلایل مختلف علایق کمتری برای مهاجرت دارند.
گذرنامه؛ اولین سختی یهودیان برای مهاجرت
به گفته بسیاری از یهودیان، شرایط سیاسی که انقلاب اسلامی به وجود آورده بود و پس از آن، با آغاز جنگ ایران و عراق، صدور گذرنامه برای ایرانیان به ویژه یهودیان این کشور بسیار دشوار بود. این وضعیت تا دوران دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ادامه یافت؛ تا اینکه با تلاشهای نماینده کلیمیان در مجلس شورای اسلامی و فضاسازی رسانههای خارجی، صدور گذرنامه برای یهودیان آسان شد.
گذرنامه برای یهودیان تحت شرایط بسیار دشواری مانند گروگذاری وثیقه ملکی صادر میشد. همچنین استعلامگیری از تمامی دفاتر اسناد رسمی و انجام مصاحبههای متعدد در دفتر ریاست جمهوری، از دیگر شرطهایی بود که یهودیان باید برای مهاجرت از کشور میپذیرفتند.
«زاهدان»، کویته پاکستان ، کراچی و در انتها اتریش. این مسیر پرخطری بود که بسیاری از یهودیان مهاجر در سالهای جنگ میپیمودند تا از خطرهای سنگینتری مانند کشته شدن در جنگ ایران و عراق رهایی یابند.
در آن زمان یکی از شروط گرفتن گذرنامه، سپری کردن دوران خدمت سربازی بود؛ بنابراین بسیاری از مهاجرانی که میخواستند سختیها و خطرات جانی جنگ را از خود دور کنند، دست به عبور از کشور به صورت غیرقانونی و قاچاق میزدند.
با همه اینها، مشکل اصلی پس از خروج از ایران نمایان میشد. این دسته از یهودیان خود را سرگشته، مالباخته و فاقد هویت و اوراق شناسایی میدیدند. اینجا بود که دو مؤسسه به نامهای «راو طوو» و «هایاس» که به آن اشاره شد، به یاری این آوارگان شتافتند.
ارض موعود یا سرزمین فرصتها؟
مقصد بسیاری از یهودیان ایرانی در سالهای پس از جنگ، آمریکا بود؛ با این حال کم نبودند افرادی که به اسرائیل میرفتند. مسافران اسرائیل وضعیت بهتری داشتند؛ چراکه توسط سخونت (بخش مهاجرت اسرائیل) از کراچی، عوله (تبعه اسرائیل) میشدند و مستقیم به تلآویو پرواز میکردند. در چنین شرایطی مساعدی حتی هزینه پرواز نیز از آنها گرفته نمیشد.
اما مسافران آمریکا هنوز راهی دراز در پیش داشتند چراکه باید به وین در اتریش میرفتند و از آنجا تقاضای ویزای آمریکا میکردند. هایاس و «راو طوو»، در امر صدور ویزا برای آنان به مقصد اتریش، و در ادامه کمک برای اخذ ویزای آمریکا، تسهیلاتی را در اختیار آنان می گذاشتند.
هر کدام از این دو، شرایط و قواعدی برای خود داشتند؛ هایاس، یک مؤسسه جهانیتر بود و اگرچه سنگبنای آن را یهودیان گذاشته بودند؛ اما باورمند بودن مهاجران به دین موروثیشان تأثیری بر روند کاری آنها نداشت. این در حالی بود که «راو طوو» بر رعایت شریعت یهود اهتمام ویژهای داشت.
به عنوان نمونه راوطوو برای دختران مجرد خوابگاه و محل زندگی رایگان تأمین میکرد. اما همین مؤسسه، در دورهای از پذیرش مسافرانی که با پرواز روز شنبه به وین میرسیدند، امتناع میکرد چرا که به باور آنان، مهاجرانی که در روز شبّات (شنبه) مسافرت میکنند، قداست این روز را نادیده گرفتهاند.
البته یهودیان ایران در این میان انتخابهای محدودی داشتند و از این حیث است که رفتار مؤسسه «راو طوو» اهمیت مییابد. از ایران به اتریش، تنها دو پرواز وجود داشت؛ یکی هواپیمای ملی ایران در روزهای شنبه، و دیگری هواپیمای اتریشی که چهارشنبهها پرواز میکرد.
در آن سالها قیمت بلیط پرواز ایرانی، نصف قیمت بلیط پروازهای خارجی بود؛ به این ترتیب بعضی از یهودیان، به ویژه خانوادهها (که تعداد بیشتری بودند) مجبور بودند از پرواز ایرانی استفاده کنند؛ در این شرایط بود که از حمایت راو طوو محروم میشدند.
خدمات این مؤسسات در اغلب موارد برای حمایت از افراد در جامعه وین، تسهیل اخذ ویزای آمریکا و گرفتن وقت سفارت، آموزش جهت گرفتن ویزا با بیان دلائل درخواست پناهندگی، کاریابی و ایجاد شغل موقت و حفظ روحیه یهودیت در افراد بود؛ مراسم شبات و اعیاد دینی به شکل گروهی و با کمک خود مهاجران در کنیسهها و مراکز اسکان موقت مدیریت و برگزار میشد، تا اندکی از اندوه غربت کاسته شود و تحمل فضای هجرت آسانتر شود.
برزخ محدودیت
اوایل دهه ۹۰ میلادی، «هایاس» و «راو طوو» در هم ادغام شدند و از سایر اقلیتها نیز پذیرش داشتند. به عبارت واضحتر چتر حمایتی خود را گستردهتر کردند.
این روند ادامه یافت تا اینکه با روی کار آمدن دولت ترامپ در سال ۲۰۱۷ میلادی و دستور عدم پذیرش ایرانیان مهاجر از هر دین و مسلکی، عملکرد هایاس در ایران نیز متوقف شد.
در مجموع میتوان گفت حمایت هایاس در طول تجربه زیستی یهودیان ایرانی برای برخورداری از حقوق انسانی خود، پررنگتر بوده؛ چرا که گذشته از حمایتهای بشر دوستانه این مؤسسه، پشتوانه بسیار مستحکم و گرمی برای دیگر اقلیتهای دینی و مذهبی بوده که چراغ آزادی و امید به زندگی بدون تبعیض را در دل آنها روشن نگاه میداشت.
چشمانداز آیندهای بهتر برای یهودیان ایران آنچنان در هالهای از ابهام است که نمیتوان به راحتی آن را پیشبینی کرد؛ با روی کار آمدن دولت بایدن به نظر میاید که مؤسسات بینالمللی نظیر هایاس کارایی بهتری داشته باشند، ممکن است شرایط سیاسی جهان نیز به گونهای پیش رود که یهودیان برای گرفتن اقامت در دیگر کشورها مشکلی نداشته باشند.
اما همه اینها عوامل دیگری هستند که بعد از نخستین چالش مطرح میشود؛ جمهوری اسلامی تا چه زمانی میخواهد به اسرائیلستیزی، و در نتیجه سوءظن به یهودیان این کشور ادامه دهد.
سال نو، این روزها در بسیاری از نقاط جهان برگزار میشود؛ این مراسم دینی اما برای یهودیان ایران معنای دیگری دارد؛ چه در داخل کشور باشند، چه رنج مهاجرت را به جان خریده باشند. شاید روزی نیل، در قلب تهران شکافته شد.