از نوزاد تا نوپا. با لباسهای سبز یا سفید. سربندهایی که رویشان عبارت یا علی اصغر نوشته شده. بعضی چفیه بر سر دارند، بعضی دشداشه بر تن؛ با اشیای تزئینی ویژه محرم. کودکانی که در آغوش مادرهایشان آرام خوابیدهاند، یا با شگفتی صورت گریان مادر را نگاه میکنند. بسیاری هم روی دستان مادرانشان بالا گرفته شدهاند و صحنه آب خوردنشان، صحنه مورد علاقه عکاسان است.
اینها کودکانیاند که در نخستین جمعه دهه محرم، اغلب توسط مادرانشان، به همایش شیرخوارگان حسینی میآیند. همایشی که قدمتش حتی به ۱۰ سال هم نمیرسد. از سال ۱۳۸۳ باب شد و از سال ۱۳۹۰ در ابعادی وسیع در شهرهای مختلف ایران برگزار میشود. آن چه روزی فعالیتی شخصی و محلی بود، حال بدل به جامعه دهها هزار نفره مادران و نوزادانِ مطلقا بیاختیار شده است.
امسال این همایش در شهرهای مختلف ایران برگزار شد. در تهران، ورزشگاه صدهزارنفری آزادی میزبان این هیئت مادران و نوزادان بود و صداوسیما هم پوششی زنده از این همایش میداد.
حسین قاضیان، جامعهشناس مقیم آمریکا معتقد است که خردهداستان علی اصغر در داستان عاشورا به جهت تاثیرگذاری عاطفیاش وجه پررنگی در جامعه ایران پیدا کرده است:
«میدانید داستان و ماجرای محرم و عاشورا یک داستان بزرگ با جنبههای مختلف است، پر از خردهداستانها که علیاصغر و ماجرایش بخشی از این خردهداستان است، و جا و وزن خودش را داشته، ممکن است در یک دورهای پررنگتر بشود. ولی این که بالقوه این امکان را دارد که پررنگتر بشود، بر میگردد به این که خود آن واقعه عاشورا به شکلی که شیعه روایت میکند، یک تراژدی است که با عناصری از حماسه مخلوط شده. در کانون این تراژدی و حماسه دو بُعد مهم وجود دارد، یکی مسئله ستم و ستمگری و یکی ناگزیری قهرمانان این داستان. این ستمگری که کانون داستان است و جنبه تراژیک داستان، هر دو در شخصیتی مثل علی اصغر به اوج خودش میرسد، چون کودکی است که بیپناه است، ستم بر او روا میشود، در وضعیتی ناگزیر و به اصطلاح تراژیک و چون کودک است و بیگناه و معصوم، بعد عاطفی بیشتری دارد؛ همذاتپنداری بیشتری ایجاد میکند، و بنابراین میتوانیم برانگیزانندگی بیشتری از آن انتظار داشته باشیم. این همان چیزی است که کسانی که میخواهند به مراسم عاشورا رنگوبو و جلای جدی بدهند، به دنبالش هستند.»
و همین وجه پررنگ مورد اشاره حسین قاضیان، همان چیزی است که جمهوری اسلامی را به شخصیت علی اصغر علاقهمند کرده است. شخصیتی که میتواند نشان دهنده توان تازه جامعه اسلامیباشد و جمهوری اسلامی علاقهمند به سرمایهگذاری برای آن. محمدجواد اکبرین، دینپژوه مقیم فرانسه معتقد است این همایش همچنین راهی مقابل جمهوری اسلامیایران باز کرده تا بر خانوادهها تأثیر بگذارد:
«اگر ما علیاکبر و علیاصغر را دو نماد از حادثه عاشورا در نظر بگیریم که خانوادهها در جامعه دینی نسبت به آنها تعلق مذهبی دارند، و حکومت هم بخواهد از این نمادها استفاده کند، میبینیم که یک روز در سال را به نام روز جوان نامگذاری کردهاند که روز تولد حضرت علیاکبر است، و دیگری آیینهای شیرخوارگان حسینی است که به یاد علیاصفر هرسال در دهه محرم برگزار میشود و گسترش هم پیدا میکند. اما در مورد اول، حکومت چندا کامروا نیست، چرا؟ چون جوانان، به ویژه در جامعه ما که دینگریزی در حال گسترش است و ارتباط مستقیمی با کارنامه حکومت دارد، چندان تحت تأثیر آموزشهای حکومت قرار نمیگیرند، برای همین به مراسم از نوع دومش بیشتر بها میدهند، چون آنجا جامعه مقصد، شیرخوارگان که نیستند، خانوادههایی هستند که تبرک معنوی را برای بچههایشان دنبال میکنند و آنها را به این مراسمها میآورند، و حکومت امیدوار است بتواند از این بستر برای تاثیرگذاری بر آن خانوادهها استفاده کند.»
از زنجیرزنی و سینهزنی و نوحهخوانی گرفته تا طبل و دهلزنی و آتش زدن خیمه و بلند کردن علم، عزاداریهای محرم گلچین گستردهای است از مناسک آیینی گوناگون که برای ۱۰ روز مذهب شیعه را به خیابانها آورده و شکل زندگی شهری را دگرگون میکند.
اما مراسم گهوارهگردانی و نوحهلالایی خوانی تا حد زیادی با باقی مناسک محرم تفاوت دارد، از این رو که سوژه آن، طفلی است که اختیاری از خود ندارد و حضورش تنها برای به رقت آوردن قلب است و تحت تأثیر قراردادن عزاداران؛ به ویژه والدین، که با کلیت واقعه علیاصغر همذاتپنداری میکنند. نوزادانی مطلقاً بیاختیار که ابزاری برای بروز عقاید مذهبی والدینشان شدهاند. برخی از این مادران در گفتگو با سیمای جمهوری اسلامیایران، اهداف حضور خودشان در این همایش را چنین توصیف میکنند:
«به نظر من، این پیمان بستن با سیدالشهداست که بچهمان را در راهشان فدا کنیم.»
«چه روزی از امروز بهتر، برای این که پسرم با علی اصغر و امام حسین بیعت کند؟»
«به نیت این که پسرم سرباز امام زمان باشد و شفای همه مریضها، مخصوصا مادر مریضم.»
«برای این که بگوییم فرزندمان فدا و قربانی راه امام حسین و نهضت شیرخوارگان حسینی هست.»
اما همین داستان نوزادان و شیرخوارگانی که برای ساعاتی طولانی به فضای پرهیاهو آورده میشوند و بی آن که خود علمیبر ماوقع داشته باشند، بر سر دست گرفته میشوند، میتواند از موارد روشن نقض حقوق کودکان باشد و خانوادههایی که با هدف تبرک معنوی وارد این فضاها میشوند، متوجه نیستند که این فضاها چه تاثیرات کوتاهمدت و بلندمدتی میتواند بر نوزادان و نوپاهایشان داشته باشد. رضا کاظمزاده، روانشناس، از تبعات کوتاهمدت حضور کودکان در این فضاها میگوید:
«ببینید، نکته خیلی مهم در رابطه با کودکان این است که تجربهای که در ارتباط با دنیای بیرون دارند، باید با شرایط سنی و میزان درکشان از دنیای بیرون هماهنگ باشد. اگر کودک در شرایطی قرار بگیرد که به خاطر تولید صداهای زیاد و به خاطر گریه کردن نزدیکانش، احساساتی در خود جذب بکند، بدون این که بتواند آن دنیای نمادینی را که او را دربرگرفته بفهمد، آن تجربه میتواند نوعی تجربه تروماتیک شود و به طور کوتاهمدت، نوعی احساس وحشت و احساس ترس از بعضی از صداها [را در او برانگیزد] که به نوعی در ذهنش آن خاطره را بیدار میکند. چون نمیتواند دقیقا متوجه بشود که اینها به خاطر یک سری شعائر مذهبی است. چون این تفاوتها را نمیتواند قائل شود، تولید دوباره آن صداها یا هر چیزی مشابه، میتواند نگرانی و حالت وحشت را در او زنده کند.»
کودکان تا شش یا هفت سالگی نمیتوانند میان امور واقعی، و نمادین و استعاری، تفاوت قائل شوند. برای آنها هرچه میبینند، حقیقت دارد و واقعی است. درک آن که مادرشان برای مفهومی انتزاعی ناراحت، گریان و مضطرب است، غیر ممکن است. تماشای عروسکی که تیر خورده و قرار است شخصیت علی اصغر را تداعی کند، برای آنها تنها حقیقت مسلم است و استعارهای بر هیچ چیز تلقی نمیشود.
اما کودکانی که بزرگ میشوند، روزی استعاره عاشورا و علیاصغر را درک خواهند کرد، این که عروسک کفن شده و خونآلود علیاصغر ششماهه در گهواره، تنها یک استعاره است. پس از آن فضای رعبآور و مضطرب فاصله خواهند گرفت. اما ماحصل آن چه که در کودکی بر آنها رفته چه خواهد بود؟ به عبارت دیگر، تأثیرات بلندمدت حضور در آن فضاها بر فرد چه خواهد بود؟ رضا کاظمزاده، روانشناس، معتقد است که یکی از مهمترین تبعات آن است که در بزرگسالی، افراد نمیتوانند در امور مذهبی قدرت تحلیل منطقی داشته باشند:
«این نوع تجربیات در نهایت یک سری شعائر مذهبی را درونی میکند. یعنی در درازمدت افراد نسبت به یک سری اعتقادات مذهبی نگاه منطقی نخواهند داشت. بلکه چون آن تجربه عاطفی در آنها دوباره زنده میشود، میشود گفت ارتباطشان، بیشتر از نوع بسیار عاطفی و ابتدایی است. از این بابت امکان آزاداندیشیدن در ارتباط با اعتقادات دینی را سلب میکند.»
صدا و سیما، حنجره جمهوری اسلامی، میگوید لالاییخوانیها برای علیاصغر تنها نوع لالایی است که به خواب نمیبَرد، بیدار میکند. به رغم همه انتقادات، این لالاییها را جمهوری اسلامی هر ساله بلندتر، با سرمایهگذاری بیشتر و با پوشش خبری وسیعتری به گوش بچهها میخواند.