بالاخره با گذشت چهار روز از جنبش اعتراضی سراسری در ایران حسن روحانی یعنی کسی که کمتر مورد خطاب و عتاب تظاهر کنندگان بود لب به سخن گشود.
این درحالی است که به گواهی شعارهای تظاهرکنندگان، مخاطب جنبش اعتراضی اخیر ایران اساسا رهبر حاکمیت- یعنی شخص علی خامنه ای- است و این رهبر ایران است که باید نسبت به موج سراسری تظاهرات واکنش نشان میداد و نه شخص دیگری.
یکی از دلایلی که تاثیر گذاری سخنان روحانی را زیر سوال میبرد نیز همین است. حسن روحانی٬ در جلسه هیئت دولت با اشاره به اینکه: «در روزهای اخیر شاهد اعتراضها در برخی نقاط کشور بودهایم»، گفت این نکته باید برای همه روشن باشد که ما «ملت آزادی» هستیم و «طبق قانون اساسی و حقوق شهروندی، مردم در بیان انتقادات و حتی اعتراضشان کاملاً آزاد هستند».
همزمان روحانی ایران اعتراضات را مشروط به این کرد که «اما در عین حال باید توجه کنیم که نحوه انتقاد و اعتراض باید به گونهای باشد که پایان آن منتهی به بهتر شدن شرایط کشور و زندگی مردم شود».
حسن روحانی به عنوان فردی که از دل نظام برخاسته منصب خود را مرهون این نظام میداند افزود« «حل برخی از این مسایل آسان نبوده و زمانبر است و دولت و ملت باید برای حل این مشکلات دست به دست بدهند».
حسن روحانی که در چهل سال اخیر غالبا در عرصههای امنیتی نظام فعال بوده است همچنین گفت:« ریشه برخی از مشکلات اقتصادی مردم به سالهای قبل برمیگردد و برخی دیگر هم به همین ایام مربوط می شود.....دولت و ملت باید دست هم را گرفته و یکدیگر را یاری کنند؛ اما نقد مردم فقط به اقتصاد نیست، مردم راجع به فساد و شفافیت حرف دارند و می گویند مسایل باید شفاف باشد». او ادعا کرد:« انتقاد در همه امور کشور حق مردم است و ما معتقدیم حکومت و کشور متعلق به مردم است و مردم باید آنچه میخواهند را بخوبی بیان کنند».
۱-سخنان روحانی همچون همیشه از کلی گویی فراتر نرفت و بطو ضمنی در عین پذیرش حق اعتراض با بکارگیری کلمه «اغتشاش» از تهدید هر چند ضمنی معترضان کوتاهی نکرد. آهنگ تهدید آمیز سخنان روحانی، خود کافی است که آنچه «پذیرش حق اعتراض» تظاهر کنندگان را به زیر سوال ببرد. بکارگیری کلمه «اغتشاش» یعنی کلمهای که معمولا به وسیله جناح اقتدارگرای حاکمیت و رسانه رسمی آن برای اشاره به معترضین حکومت به کار میرود، یکی دیگر از دلایلی است که سخنان روحانی را بیاثر می کند.
۲- او در سخنانش تلاش کرد، به آسانی از وضعیت ناهنجار معیشت اکثریت جامعه طفره رفته و به سراغ دولت قبل و یا فساد اقتصادی جناح مقابل رفت تا سنگینی فشار اعتراضها را به گردن جناح مخالف دولت بیاندازد. حال انکه روحانی باید دست کم درصدی از مسئولیت ناکارآمدی دولتش- که غالبا از افراد امنیتی تشکیل شده - را می پذیرفت.
۳-روحانی تلاش کرد با ابراز وعدههای اقتصادی برای بار دیگر جنبش اعتراضی را به آینده حواله دهد. به نظر نمی رسد که وعده بهبود اقتصادی در آینده، استدلال قانع کنندهای برای کسانی باشد که طی مدت طولانی بدتر شدن کیفیت زندگی و معاش و معیشت به شکل واقعی تجربه کرده اند.
۴-رئیس قوه مجریه نگفت اگر کشور متعلق به مردم است چه مکانیسم هایی برای اعمال حاکمیت مردم در کشور وجود دارد. و آیا با وجود قدرت مطلقه ولی فقیه و توسعه طلبی او در عرصههای گوناگون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، آیا دیگر مجالی برای اعمال حاکمیت ملی وجود دارد.
۴- روحانی برای اثبات اینکه «طبق قانون اساسی و حقوق شهروندی، مردم در بیان انتقادات و حتی اعتراضشان کاملاً آزاد هستند» به قانون اشاره می کند، اما کیست که نداند در حاکمیت جمهوری اسلامی واقعیت زندگی روزمره هیچ رابطهای با قانون مداری ندارد. در حاکمیت جمهوری اسلامی این قدرت باندها وابسته به حاکمیت هستند که زندگی واقعی روزمره را رقم می زنند و نه قوانین.
چرا سخنان چرا سخنان روحانی تاثیری بر جنبش اعتراضی ندارد
نخست آنکه فردی که مورد عتاب و خطاب تظاهر کنندگان است علی خامنهای رهبر حکومت و تمامیت جمهوری اسلامی است.
به همین دلیل است که بیشترین حجم شعارها متوجه اوست. بنابراین اگر قرار است، سخنان کسی بر تظاهرکنندگان موثر باشد، این شخص باید خود علی خامنهای باشد، که در عین ولایت مطلقه و کارشکنی در مقابل هر اقدام اصلاحی دولتها، در پس روسای جمهوری پنهان شده است، انحصار اختیارات در نزد اوست اما مسئولیتها را به دوش سایر مقامات می اندازد.
یکی از دلایل عدم شفافیت، فساد گسترده، تبعیض و نابرابری و بالاخره ناکارآمدی مدیریت کلان کشور که به فقر و فلاکت انجامیده همین پنهان کاری رهبر حکومت است.
دوم آنکه، تظاهرکنندگان بنا به تجربه دریافته اند که، کلیت حاکمیت و در اینجا بطور روحانی نتوانسته اند در طی قریب چهار دهه گذشته و در وضعیتی بهتر از شرایط کنونی به وعدههای خود جامه عمل بپوشانند، پس در شرایط فعلی یعنی دورهای که دوره حضیض حاکمیت و فرسودگی سران آن است چگونه میتوان امید داشت که این وعدهها اجرائی شوند. حاکمیت ایران که با نگاه فرقهای خود اولویتی برای وضعیت معیشت و معاش مردم قائل نیست. جناحهای دوگانه حاکمیت اعم از قشریون اقتدارگرا( که به اصطلاح اصول گرا خوانده میشوند) و اصلاح طلبان(یعنی دیوان سالاران و مدیران) امتحان خود را پس داده اند و هر دو به یک نسبت به فساد آلوده هستند. این ویژگی کسانی است که در چارچوب حاکمیت اقتدار گرای رانتی دارای منصب هستند و ربطی به گرایش سیاسی این و آن جناح ندارد. چهرهای هر دو جناح نشان داده اند از کفایت کافی مدیریتی هم برخوردار نیستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشتها و گفتارها نظرات و آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند. آنها بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.