لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۲۱

چرا «نباید» سر پیری معرکه‌گیری کرد؟


اگر بخواهید وارد رابطه‌ای بشوید یا ازدواج کنید، اگر بخواهید از رابطه‌ یا ازدواجی خارج شوید و زندگی تازه‌ای را شروع کنید یا هر تغییر مهم و معنادار دیگری از این دست که بخواهید در زندگی خود بدهید، احتمالش زیاد است که اطرافیان به شما بگویند «سر پیری و معرکه‌گیری»! همه‌ اینها به خاطر اینکه شما در سنین سالمندی هستید. اما آیا سالمندی به معنای توقف زندگی و خواسته‌ها و نیازها و رویاهای افراد است؟ چرا تابویی نیرومند بخصوص اطراف ازدواج، طلاق و رابطه برقرار کردن و نیازهای جنسی و عاطفی سالمندان شکل گرفته است. این تابو‌ ریشه در چه دارد و چگونه می‌توان با آن روبه‌رو شد؟

این هفته فریبا داوودی مهاجر،فعال حقوق زنان و مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس، در تابو درباره همین موضوع بحث می‌کنند. تابوی این هفته را به همه‌ سالمندانی که شنونده این برنامه هستند، تقدیم می‌کنیم و البته به فرزندان و اطرافیان آنها.

چرا «نباید» سر پیری معرکه‌گیری کرد؟
please wait

No media source currently available

0:00 0:25:00 0:00
لینک مستقیم

برنامه‌ این هفته را با شما خانم داوودی مهاجر شروع می‌کنیم. اغلب، تقریبا از یک‌ سن مشخصی به بعد دیگر این‌طور فرض می‌شود که، البته در جامعه ایران دارم صحبت می‌کنم، انگار که زندگی افراد متوقف شده یا روند زندگی به کلی تغییر کرده است. مثلاً یک سری نیازها، نیاز جنسی یا عاطفی دیگر نیست. یا در فرد سالمند به حداقل می‌رسد. چرا یک چنین دیدگاهی وجود دارد و تا چه حد اصلاً این دیدگاه درست است؟

فریبا داوودی مهاجر: به خاطر اینکه ما در کشور خودمان، با تعاریف، نظریه‌ها و مفاهیم سالمندی خیلی روبه‌رو نیستیم با اینکه شورای ملی سالمندی هم داریم. ولی آنچه چیزی که مسلط است فرهنگ سالمندی در کشور ما است و حتی تلقین به یک فرد که تو سالمندی یا داری سالمند می‌شوی و باید تبعات آن را بپذیری و آن تبعات را هم به آن فرد تلقین می‌کنند که از جمله آن تلقین‌ها می‌تواند آن باشد که درباره تعاملات، روابط جنسی و نیازهای عاطفی آنها نظراتی بدهند که آنها مجبور به پذیرش‌ آن باشند. البته برادر، پدر، اعضای خانواده در این تلقین بسیار مؤثرند با مفاهیمی درست مشترک خیلی با کنترل‌های دیگر مثل آبرو، غیرت یا مسائلی از این دست و به عبارتی من حتی فکر می‌کنم برای کنترل تمایل جنسی سالمندان، بخصوص زنان یک‌چنین رفتارهایی را دارند.

من تعریفی را از سازمان بهداشت جهانی می‌بینم. تعریف بدی نیست حتی تعریف هم نیست. (این سازمان) یک رده‌بندی کرده است و می‌گوید معمولاً افراد بین ۶۰ تا ۷۴ سال سالمند جوانند. ۷۰ تا ۹۰ سال سالمند‌ند، و ۹۰ سال به بالا سالمند کهن‌سال و پیر هستند. درحالی‌که اگر شما در کشور خودمان برگردید می‌بینید نه تنها این سن سالمندی یا تعاریف سالمندی برخاسته می‌تواند شهر، آداب‌‌ و رسوم‌شان و منطقه‌ای که زندگی می‌کنند باشد بلکه می‌تواند برساخته اعضای خانواده هم باشد و یک فرد به محض آنکه همسرش، حالا زن یا مرد، و بخصوص زنان وقتی همسرش فوت می‌کند، دیگر بقیه اعضای خانواده ترجیح می‌دهند که مدل لباس‌پوشیدن و آرایش کردنش، سبک زندگی و مسافرت‌ها و همه چیز آن را کنترل بکنند.

به طور مثال من با خانواده‌هایی روبه‌رو شدم که حتی اگر زن در پنجاه و سه چهار سالگی هم- دیده‌ام که همسرش فوت کرده و مثلاً اگر خواسته ابروی خود را هم بردارد با مشکل روبه‌رو بوده است. حتی اگر خواسته شش ماه بعد از فوت همسرش مسافرت برود، خب همه خانواده یا اعضای خانواده می‌گویند «اوه، هنوز شوهرش نمرده بار سفر را بسته برود این طرف و آن طرف». می‌دانید اینها مثال‌ها و مسائل کوچک است که ما خیلی با آنها روبه‌روهستیم. ولی به نظر می‌رسد ما با مجبور کردن افراد به سالمند شدن به نوعی آنها را مورد آزار و حتی اختلالات روانی قرار می‌دهیم.

آقای درویش‌پور نکاتی که خانم داوودی مهاجر گفتند و این نکته قابل توجه که جامعه افراد را مجبور می‌کند که سالمند بشوند یا احساس سالمندی بکنند، اینها چقدر با عبارتی که در جهان غرب به کار برده می‌شود، یعنی تبعیض سنی ارتباط دارد؟ اساساً به چه مجموعه از رفتارها و پندارها گفته می‌شود؟ بد نیست این را در اینجا توضیح بدهیم.

مهرداد درویش‌پور: ببینید تبعیض سنی بخشی یا در واقع یکی از مکانیسم‌های تولید نابرابری اجتماعی است و البته بر مبنای سن. تبعیض سنی به عنوان یک‌ جلوه نابرابری اجتماعی، آسیب‌پذیری بیشتر گروه‌های اجتماعی را مبنای تبعیض قرار می‌دهد. به لحاظ جسمی می‌تواند هرچقدر فرد سالخورده‌تر بشود با کاستی‌ها، بیماری‌ها و دشواری‌های بیشتری روبه‌رو می‌شود. این موقعیت به‌طور نسبی آسیب‌پذیرتر سالخوردگان موضوع تبعیض قرار می‌گیرد.

اساساً موقعیت فرودست زنان می‌تواند موضوع سکسیسم یا جنسیت‌زدگی بشود، یا موقعیت فرودست اقلیت‌های قومی موضوع نژادپرستی است. تبعیض سنی یا ایجیسم هم به این نظر دارد که چگونه گروه‌هایی که از موقعیت مشارکت برابر در حوزه اشتغال، در حوزه‌های گوناگون برخوردار نیستند و با خطر به حاشیه راندن روبه‌رو هستند می‌توانند موضوع آنچه خانم داوودی مهاجر اشاره می‌کنند یعنی یک برچسب اجتماعی قرار بگیرند به نام «سالخورده‌ها» که واژه‌های تحقیر‌آمیزش مثل آنکه می‌گویند، «پیری» یعنی کاملاً یک واژه تحقیر‌آمیز برای اینکه بگویند فرد از حیطه حضور مؤثر اجتماعی در واقع خارج شده است.

داوری‌ها، قضاوت‌ها، برخوردها و حتی قوانین می‌تواند یقه این گروه اجتماعی را بگیرد. مثلاً اینکه اینها می‌توانند عاشق بشوند مردم می‌خندند. اگر طلاق بگیرند می‌خندند. اگر اینها بخواهند لذت جنسی داشته باشند می‌گویند، «سر پیری معرکه‌گیری» یا اگر درست گفته باشم «عشق پیری گر بجنبد/ سربه رسوایی زند» وقتی ما با یک چنین چیزهایی روبه‌رو هستیم یعنی اینها برخوردهای تحقیر‌آمیز است برای اینکه به سالمندان یاد‌آوری بکند که شما از استاندارهایی که هر فرد به اصطلاح سن متوسط یا جوان یا سالم برخوردار است برخوردار نیستید.

خانم داوودی مهاجر آقای درویش‌پور هم اشاره کردند، «سر پیری معرکه‌گیری» یا «عشق پیری گر بجنبد/ سر به رسوایی زند» یک‌چنین تعابیری تا چه حد مانع گروه‌هایی می‌شود که بنا به تعریف در دوره‌ی سنی سالمندی قرار گرفتند. اگر سالمندان بخواهند فعالیت جدیدی را شروع بکنند، چیز تازه‌ای یاد بگیرند، رابطه‌ای برقرار بکنند بخصوص در حوزه رابطه برقرار کردن و ازدواج سالمندان، به یک‌تابوی بزرگ برمی‌خورند. فکر می‌کنید این‌ چه اثری بر روان و سلامت و‌حتی جسم سالمندان می‌گذارد.

داوودی مهاجر: شما اتفاقاً در سؤال‌تان از عبارت خیلی خوبی استفاده کردید که روی من هم خیلی اثر داشت و آن متوقف کردن زندگی بود. بحران سالمندی با همین موضوع آغاز می‌شود. در زمانی که زن یا مرد را به سمت ناتوانی هل می‌دهند و ترجیح می‌دهند که حالا چه فرهنگ عمومی چه خانواده تلاش می‌کند که آنها را برای تغییر سبک زندگی‌شان یا انتخاب سبک‌زندگی‌شان مجبور بکند که یک‌ کارهایی را انجام ندهند یا انجام بدهند.

من چند روز پیش با مردی صحبت می‌کردم که کاملاً دچار طلاق عاطفی بود و وقتی که من از ایشان سؤال کردم که «خب چرا این را ادامه می‌‌دهی؟» گفت: «به‌خاطر اینکه اگر این کار را نکنم» ببخشید که من این تعبیر را به کار می‌برم « بچه‌هایم پدرم را درمی‌آورند».

البته من یک‌ نکته را هم بگویم که سالمندی و این اجبار تابع یک‌سری مسائل هم هست، جنسیت یکی از آنها است. ثروت که اگر یک سالمند دارای ثروت باشد یا موقعیت اجتماعی داشته باشد منزلت و روابط اجتماعی گسترده داشته باشد، سلامت روانی بهتری داشته باشد کمتر می‌توانند او را کنترل بکنند به همین دلیل است که باید خیلی زودتر روی جامعه روی افراد کار کرد که بتوانند برای این‌دوران خودشان به ابزارهایی دست پیدا بکنند که اجازه‌ی این کنترل را به آنها ندهند.

ولی به هر حال در جامعه ما، ایران، مسئله آبرو و غیرت و اینکه «حالا جلوی مردم بد است» اینکه «برو شناسنامه‌ات را نگاه بکن» خیلی رایج است. تحقیقات نشان داده است که رابطه جنسی در سالمندی هیچ تفاوتی نه تنها با دوران جوانی ندارد بلکه به خاطر تجربه بیشتری از رابطه جنسی به کیفیت و رضایتمندی بیشتری هم منتهی می‌شود.

آقای درویش‌پور بازمی‌گردم به شما که بپرسم اساساً این سالمندی که از آن صحبت می‌کنیم تا چه حد یک معنای مطلق است و تا چه حد می‌تواند نسبی باشد. من یادم است در یکی از آگهی‌های کیهان یا اطلاعات پیش از انقلاب داشتم می‌خواندم که نوشته بودند که «پیرمردی چهل ساله زیر پل کریمخان بدن بی‌جانش پیدا شده است.» یعنی چهل سالگی در آن دوره‌ زمانی پیری محسوب می‌شده است. می‌خواهم بدانم که ما الان از نظر اینکه بگوییم چه کسی سالمند است اصلاً، کجای این طیف قرار گرفته‌ایم؟

درویش‌پور: اولاً هر چه مدت زمان طول آدمی دارد طولانی‌تر می‌شود به خاطر بهداشت و رفاه بیشتر، تغذیه بهتر بنابراین خود مفهوم سالمندی تحت تأثیر حتی افزایش متوسط طول عمر آدمی تغییر کرده است. دقیقاً همان چیزی که شما گفتید. وانگهی خود مفهوم سالمندی از کشور به کشور می‌تواند معانی متفاوتی بگیرد. بنابراین یک‌عدد مطلق نیست. عددی است که اگر امروز ممکن است شما ۷۰ سالگی را آغاز سالمندی حتی بدانید ممکن است ۴۰ سال دیگر اصلاً این تلقی بی‌معنا باشد. و اصلاً همان‌طور که امروز مورد خشم‌مان قرار خواهد گرفت اگر کسی به ۵۰ یا ۶۰ ساله بگوید سالمند آن موقع ممکن است به آدمی که ۷۰ یا ۸۰ ساله باشد این تلقی گفته بشود.

برداشت‌های شخصی هم خیلی نقش دارد. یعنی به یک معنی، خود سالمندی یک مفهوم به شدت انتزاعی است. اینکه آدم‌ها بنا به شور زندگی‌ و میزان تحرک‌شان، میزان امیدواری و سلامتی‌ جسمی و د‌ِماغی‌شان چه موقعیتی دارند ممکن است بنابراین افرادی ۸۰ ساله باشند اما به شدت آدم‌های فعالی هستند. بنابراین این‌نکته خیلی مهم است که ما یک‌تلقی عمومی از سالمندی، میزان توانایی‌ها یا آسیب‌دیدگی‌شان ندهیم. هر فرد خودش باید تعریف بکند. فکر نکنید هم فقط مخصوص ایران‌ است. در خود سوئد اگر اشتباه نکنم ۸۴ ساله می‌خواست طلاق بگیرد. کلی سروصدا صورت گرفت که تو ۴۰، ۵۰، ۶۰ سال عمر فرصت داشتی جدا شوی جدا نشدی حالا که ۸۴ ساله شدی می‌خواهی طلاق بگیری ول کن دنبال طلاق نباش.

خانم داوودی مهاجر باز‌می‌گردم به شما. آقای درویش‌پور گفتند که یک‌ تلقی مشخص، رایج و ثابت ایجاد نکنیم از اینکه این سن یعنی سالمندی این شرایط، این مراحل یعنی سالمندی و در مورد زنان این هم بیشتر اتفاق می‌افتد شاید بد نباشد در اینجا اشاره کوتاهی به موضوع یائسگی بکنیم.

داوودی مهاجر: اصولاً یائسگی در بعضی افراد ممکن است در سی و هفت هشت سالگی هم اتفاق بیفتد و در بعضی افراد در پنجاه و هفت هشت سالگی هم اتفاق نیفتد. بنابراین یائسگی را ما نمی‌توانیم ربطی به سالمندی بدهیم ولی به این موضوع و باور عامه می‌توانیم ربطی بدهیم که زن وقتی یائسه می‌شود تمایلات جنسی خود را از دست می‌دهد یا دچار عوارضی مثل خشکی واژن می‌شود یا دردناک شدن در رابطه جنسی‌اش می‌شود و به همین دلیل سعی می‌کنند که در واقع یائسه بودن زن را با مشکلاتی در روابط جنسی‌اش یکی بکنند که این یک برخورد، به نظر من، کاملاً عوامانه‌ای است. به خاطر آنکه اولاً در عصری هستیم که برای زنان و مردان حتی اگر این اتفاق بیفتد درمان‌هایی وجود دارد که این مسائل را حل می‌کند.

آن هم بيشتر برای کنترل بیشتر و محدود کردن زن نه تنها در روابط جنسی و انتخابش برای اینکه اگر طلاق گرفت یا شوهرش را از دست داد ازدواج مجددی بکند بلکه به خاطر این است که می‌خواهند زن را ناتوان بکنند. یعنی به زن تلقین بکنند که تو دیگر ناتوانی. مثلا وقتی من از آنها می‌پرسم «الان چرا ازدواج نمی‌کنید که بیست سال است شوهرتان مرده است؟» می‌گویند: «دیگر از ما گذشته است.» ولی وقتی از آنان می‌پرسم که «این از ما گذشته یعنی نیاز دارید یا ندارید» می‌گویند: «مگر می‌شود آدم نیاز نداشته باشد.» من با خانمی باز هم‌ دقیقاً ۸۴ ساله صحبت می‌کردم که بعد از این صحبت من سه ماه بعد آن، این خانم فوت کرد. گفت: «آره، تا دو سال پیش من اینا احساس را کاملاً داشتم.» یعنی ببینید می‌زنی که در آن سن است دارد می‌گوید من این احساس را دارم. و بسیاری از زنان به‌خاطر شرم و خجالت در واقع بیان نمی‌کنند که این نیاز را دارند.

می‌خواهم خیلی کوتاه این را هم اینجا از شما بپرسم که خود زنان چه نقشی دارند؟ شما خیلی تأکید می‌کنیم که این مسئله زنان بیشتر و تشدید شده‌تر است. فکر می‌کنم که آمار هم حرف شما را تأیید می‌کند اما پرسش اینجاست که خود زنان در بسیاری از موارد پذیرفتن اینکه خوب دیگر از ما گذشته یا در همین پذیرفتن پروسه توقف زندگی و یادگیری چیز جدید و ایجاد هر گونه تغییری در زندگی چندان فعال حاضر نمی‌شوند.

داوودی مهاجر: شما ببینید زنان در این سن که مثلاً همسرشان فوت کرده یا جدا شده‌اند بچه دارند و این مادرها با قهر کردن حتی با قطع ارتباط مواجه می‌شوند. اینکه بچه‌ها مدام می‌گویند تو که عروس داری، داماد داری. یعنی ما جلوی زن‌ و شوهرمان چه بگوییم طوری رفتار می‌کنند که آن مادر یا آن زن مجبور می‌شود گاهی از دست ندادن فرزند خود و اینکه یک رابطه‌ای را ایجاد کند که به او آرامش می‌دهد به او توانایی و قدرت ادامه زندگی را می‌دهد به جای آن‌ آزار را تحمل بکند. یعنی یک زن حتی گاهی جرئت و جسارت نمی‌کند که این را بیان بکند در حالی که شما می‌دانید مرد سالمند تفاوت می‌کند.

خیلی وقت‌ها ممکن است در خفا اتفاق بیفتد یعنی بدون آنکه بچه بداند یا.. آن هم یک عواقب و تبعاتی دارد اینکه بخواهی یک زندگی مخفی داشته باشی با یک مردی یا یک زندگی علنی داشته باشی. اینکه مدام مواظب باشی که نکند بچه‌ات ببیند نکند به بچه‌ات خبر بدهند پسرت را در محله مسخره نکنند نمی‌دانم فامیل نگویند سر و گوش مادرش می‌جنبیدی. می‌دانید یعنی تمام اینها می تواند بر روی می‌زنی که مادر است برای اینکه ازدواج نکند یا شریک‌جنسی نداشته باشد و از تمام مواهب آن واقعاً بهره‌مند نشود تأثیر می‌گذارد.

آقای درویش‌پور درست است که خانم داوودی مهاجر هم تأکید دارند که این مسئله به هر حال در مورد زنان تشدید شده‌اند است اما این فشار در مورد مردان سالمند هم هست. از جمله اینکه جامعه به مردان یک نوع خاصی از برقراری جنسی و یک نوع خاصی از توانایی جنسی را تلقین می‌کند و گفته می‌شود که شما در سن سالمندی دیگر این‌ توانایی را ندارید. اما باید پرسید مگر رابطه جنسی و عاطفی با همراه خود تنها یک شکل مشخص دارد و افراد در سنی به بعد دیگر نمی‌توانند آن را برقرار بکنند در حالی که همچنان به آن نیاز دارند. من فکر می‌کنم این فشار به مردان هم می‌تواند به این شکل وجود داشته باشد.

دوریش‌پور: نکته‌ای که در صحبت شما هست آن هم گوشه‌ای از واقعیت است. بخشی از مفهوم تبعیض سنی اصلاً به عریان‌ترین شکل یک روابط کلاسیک جنسی گره خورده است که حتماً باید ‌دخول جنسی صورت گرفته باشد و گویا ارضای جنسی فقط از این طریق میسر است. یکی از این افسانه‌های قدیمی پدرسالار است که میل به تولید باروری زنان در تولید این افسانه نقش داشته است. در حالی که شما می‌دانید در جامعه مدرن حتی نه در جامعه مدرن، در گذشته هم طرق ارضای جنسی بسیاری ممکنی بوده از طریق تماس‌های لمس باشد از طریق بوسیدن باشد از طرق دیگری باشد که الزاماً با مفهوم ‌ دخول جنسی تداعی نشود.

این طرز تلقی خیلی مردانه از مفهوم روابط جنسی که رابطه جنسی را به دخول جنسی تقلیل می‌دهد و بنابراین مردانی که احیاناً توانایی یک چنین امری را ندارند یا زنانی که با خشکی واژن روبه‌رو باشند به خاطر سالمندی یا هر دلیل دیگری فکر می‌کند اینها فاقد کیفیت رابطه جنسی‌اند در‌حالی‌که هم تجربه بشری از گذشته تا امروز و هم دانش بشری و هم کیفیتی که در واقع در متحقق‌کردن خواست‌های جنسی امروز ایجاد شده است این مکان را فراهم کرده است که فرد در بالای هشتاد و‌ نود سالگی‌ هم بتواند غیر از حس عشق و عاطفه، تجربه جنسی هم داشته باشد بدون اینکه الزاماً تجربه جنسی یک فرد هشتاد نود ساله باید مثل یک فرد بیست ساله یا پانزده یا هجده ساله باشد.

خانم داوودی مهاجر می‌خواهم از شما بپرسم که، در این برنامه، شما خیلی راجع زنان صحبت کردید، زنانی که در دوره‌ی به اصطلاح سالمندی می‌توانند طبقه‌بندی بشوند در این برنامه، به این زنان چه خواهید گفت بخصوص اگر زنی باشد که به هر دلیل از شرایط حال حاضر زندگی خود چندان راضی نباشد به نظر می‌رسد تمام این تابویی که حول و حوش سالمندی بخصوص سالمندی زنان شکل گرفته به هرگونه ایجاد تغییری در وضعیت ثابت زندگی افراد سالمند مربوط است حالا چه بخواهند ازدواج بکنند چه بخواهند طلاق بگیرند چه بخواهند مهاجرت بکنند به این زنان چه خواهید گفت؟

داوودی مهاجر: اولاً می‌خواستم به یک‌ پژوهشی که در منطقه ۱۳ و ۱۷ تهران شورای عالی سالمندی انجام داده است اشاره بکنم که واقعاً خیلی جالب است که می‌گوید عمده‌ترین مانع ازدواج برای زنان سالمند و حتی زنان زیر سن سالمندی جبهه‌گیری فرزندان، خانواده و قضاوت اطرافیان آنان است. باید ما واقعاً هم از جوان‌ها شروع بکنیم به جوان‌ها پیام بدهیم. اتفاقاً سخنگوی همین شورای عالی سالمندی خانمی هستند می‌گفتند باید با بچه‌ها صحبت کرد باید با جوان‌ترهای این خانواده‌ها صحبت کرد که فکر می‌کنند که ناموس‌شان را از دست‌شان رفته است.

ولی من واقعاً بخواهم با زنان صحبت کنم فقط می‌توانم به آنان بگویم که اجازه ندهید هیچ‌چیزی در زندگی‌تان شما را کنترل کند. هیچ‌چیزی باعث نشود که قدرت تغییرتان را از شما بگیرد یا این قدرت را از دست بدهید و به شما اجازه ندهد که خودتان تحولات زندگی خودتان را مدیریت و سبک زندگی‌تان را خودتان انتخاب کنید. اگر دل‌‌تان می‌خواهد که در هفتاد سالی رنگ موی خودتان را انتخاب کنید به جای اینکه هر روز شما را به زیارت بفرستند به مسافرت کاملاً تفریحی بروید و مدل لباس پوشیدن و همه آن چیزها را این کار را بکنید به‌خاطر اینکه باز هم‌ تحقیقات نشان می‌دهد که هفت‌سال به عمر سالمندی اضافه می‌شود و به انگیزه‌ها و کاهش بیماری‌هایشان در صورتی‌که سالمندان آرامش روانی ناشی از ارتباطات جنسی یا ارتباط عاطفی با شریک جنسی خودشان داشته باشند.

چند روز پیش باز با یک خانمی گفت‌وگو می‌کردم با وجودی که زن بسیار شادی هم است سعی می‌کردند او را کنترل بکنند که از اینجا تا آنجا راه نرو می‌افتی می‌خوری زمین و یک جمله جالبی به من گفت، گفت: «ببین من ترجیح می‌دهم بخورم زمین و بمیرم ولی کسی نیاید کیفیت زندگی مرا کنترل بکند.»

آقای درویش‌پور در بازگشت به شما می‌خواهم از وجه جامعه‌شناسی شما استفاده بکنم و این سؤال را بپرسم که جامعه‌ای که سالمندان در آن سلامت‌تر هستند آزادتر هستند به تغییر زندگی خودشان قادرند چطور جامعه‌ای است بخصوص با توجه به اینکه جامعه‌ی ایران رو به سالمندی است این‌تابوهای اطراف سالمندی و توانایی سالمندان در تغییر زندگی خودشان ازدواج، طلاق رابطه و هر چه که هست اینها می‌تواند از جامعه در نهایت چه مجموعه‌ای بسازد؟

درویش‌پور: شالوده تئوری من و شاید بیشتر جامعه‌شناسان این است که موقعیت آسیب‌پذیر و حاشیه‌ای می‌تواند مبنای تبعیض باشد و مبنای گسترش نابرابری‌های بیشتر. بنابراین اگر ما می‌خواهیم با این تبعیض‌ها که در شکل طرز تلقی‌ها، تحقیرها، برچسب‌های اجتماعی، پیش‌داوری‌ها، کلیشه‌سازی‌ها و غیره مبارزه کنیم فقط با نصیحت نمی‌توانیم این‌کار را بکنیم و فقط هم‌ در یک تغییر رفتار فردی نیست. باید یک سری ساختارها را تغییر داد.

بنابراین فرض بکنید در جامعه ایران، اگر سالمندان جامعه ما از تضمین‌های کیفیت بهتر زندگی به لحاظ اقتصادی، به لحاظ روانی، به لحاظ اجتماعی و به لحاظ بهداشتی برخوردار بودند، این موضوع مشارکت و فعالیت اجتماعی این گروه را افزایش می‌داد و طبیعتاً اجازه نمی‌داد که آن پیش‌داوری‌ها، آن تفکر امل، عقب‌مانده و تبعیض‌آمیز باشد.

در واقع کسی که باید خودش را تطبیق بدهد آن فکر عقب‌مانده است که می‌خواد توقع سالمندان را پایین بیاورد بنابراین افزایش منابع قدرت سالمندان به گمان من یک‌کلید جدی است برای آنکه بتوان طرز تلقی جامعه را تغییر داد، تلاش‌هایی مثل همین برنامه‌ای که شما تهیه می‌کنید، برای تغییرهای اجتماعی هنجارهای تبعیض‌آمیز و اینکه مفهوم کلیشه‌ای، ثابت، کم توقع و به قول شما پایان زندگی برای سالمند را رقم نزدن، خودش بخشی از پیکار است برای اینکه این شرایط و‌ روابط را تغییر بدهیم.

بسیار سپاسگزارم مهرداد درویش‌پور و فریبا داوودی‌مهاجر مهمانان این هفته‌ی برنامه تابو.

تابو

تابو؛ مجموعه برنامه جدیدی است از رادیوفردا. در تابو هر هفته فهیمه خضر حیدری، با دو‌ مهمان برنامه درباره موضوعاتی که اغلب کمتر درباره‌شان بحث و گفت‌وگو کرده‌ایم، به مناظره می‌نشیند. موضوعاتی که گاه حتی ممکن است از طرح کردن‌شان هراس داشته باشیم.
تابو را هر هفته پنج‌شنبه‌ها ساعت هفت‌ونیم بعدازظهر به وقت ایران از رادیوفردا بشنوید.

XS
SM
MD
LG