آزار جنسی در محیط کار، در کوچه و خیابان، و حتی در امنیت و خفای خانه؛ در نهاد خانواده. اگر شما هم کسی هستید که در کودکی یا بزرگسالی مورد آزار جنسی قرار گرفتهاید چیزی را تجربه کردهاید که در جهان غرب به عنوان sexual harassment شناخته و به صورت قانونی مجازات میشود.
اگر شما هم سکوت کردهاید و سالها از سکوت خود رنج بردهاید، شما هم با تابوی سخن گفتن از آزار جنسی رو در رو هستید. بحث این هفته من تابو با آسیه امینی فعال حقوق زنان، و رضا کاظمزاده روانشناس، درباره همین موضوع است.
برنامه این هفته را با خانم امینی آغاز میکنم و با این پرسش که اساساً ما چه چیزها، چه طیفی از رفتارها را آزار جنسی میدانیم. چون از یک طرف بر اساس تعاریف استانداردی که در کشورهای پیشرفته میبینیم آزار جنسی طیف وسیعی از رفتارها را میتواند در بر بگیرد و از یک طرف در یک سری جوامع، حتی در ایران ممکن است گاه بشنویم که مثلاً به کمتر از تجاوز رضایت نمیدهند که بخواهیم بگویین رفتاری آزار جنسی بوده.
آسیه امینی: ببینید اساساً پیدا کردن یک تعریف مشترک برای یک مفهوم اجتماعی که وابستگی شدید به شرایط اجتماعی و فرهنگی جوامع دارد کار آسانی نیست و از نظر من شاید کار مفیدی هم نباشد. شما به یک استاندارد از تعریف اشاره کردید؛ این درست است به شرطی که ما هدف مشخصی از این تعریف داشته باشیم.
به نظر من مبنای تعریف ما از آزار جنسی میتواند رفتاری باشد که باعث ایجاد ناراحتی و خسران -حالا این خسران ممکن است جسمی، جنسی یا رفتاری باشد - در طرف مقابل میشود و بخشی از محتوای آن آزار و ناراحت شدن به مفاهیم جنسی و جنسیتی برمیگردد.
آقای کاظمزاده خانم امینی از رفتارهایی صحبت میکنند که باعث ایجاد ناراحتی یا خسران بشود. این یک طیف مبهمی از رفتارها را دربرمیگیرد. چهطور میشود این را برای اشخاص مشخص کرد؟
رضا کاظمزاده: ببینید من فکر میکنم مهمترین کار آموزش است. یعنی اینکه از همان ابتدا به کودکان ما آموخته شود که چه حرکاتی هستند که هم وقتی دیگری با آنهاانجام میدهد و هم وقتی خودشان در ارتباط با بدن دیگری میخواهند انجام بدهند [آزار جنسی است] تا بتوانند در حقیقت این را ارزیابی کنندو متوجه بشوند.
هر چند به لحاظ اجتماعی میشود تعاریف مختلفی داد ولی در جامعه این جور قضایا همان طور که خانم امینی گفت چون باعث خسران میشود، باید یک وجه حقوقی داشته باشد. وقتی وارد وجه حقوقی میشویم آن موقع این نسبیت باید از بین برود و یک تعریف روشن و واضح با یک سری استانداردها در قانون باید تعریف شود تا بشود از افرادی که مورد تعدی قرار میگیرند دفاع کرد.
ولی من قبل از اینکه به خانم امینی برگردم میخواهم از شما به عنوان کسی که کارتان روانشناسی است بپرسم تا برای شنوندگان ما مشخص شود که آزار جنسی چه کاری میتواند با کسانی که مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند بکند. آزار جنسی دقیقاً با کدام بخش از روان ما سر و کار دارد و آثارش در روان آدمی به چه شکلهایی میتواند باقی بماند؟
کاظمزاده: ببینید برای ارزیابی تأثیر آزار جنسی دو فاکتور را باید در نظر گرفت. یکی عملی که انجام میشود و شدت آن. به این معنی که فرض کنید آزار جنسی آیا در خیابان بوده یا مثلاً فرض کنید در وجه افراطیاش تجاوز به دیگری است. اما یک بخش دیگر بخش درونی و تجربه قربانی است و این به خیلی عوامل بستگی دارد. مثلاً به سن بستگی دارد. امکان دارد یک سری اعمال وقتی که در ارتباط با یک بالغ صورت میگیرد تأثیرات روانیاش در درازمدت خیلی کمتر باشد تا وقتی که بر روی یک بچه هفت یا هشت ساله انجام شود.
بسیاری از آزارهای جنسی این توانایی را دارند که به یک ترومای روانی - مخصوصاً اگر سن پایین باشد و شدت عمل و خشونت هم صورت گرفته باشد - تولید کند. اعتماد به نفس را در نهایت در درازمدت در این افراد بسیار کاهش میدهد.
حسی که در بسیاری از قربانیان به وجود میآید و باید با آن مقابله کرد این است که آن احساس عصبانیت و خشونت نسبت به آزاردهنده وقتی نمیتواند بیان شود به سمت خود فرد بازمیگردد و او خودش را متهم میکند به اینکه چرا خودش را در شرایطی قرار داده [که این اتفاق بیفتد] و چرا نتوانسته از خودش دفاع کند. مجموعه اینها میتوانند افسردگیهای خیلی شدید و حتی تمایل به خودکشی را در فرد ایجاد کنند.
خانم امینی با وجود همه این عوارض و این تروما یا ضربه روانی که آقای کاظمزاده هم توصیح دادند که اشخاص میبینند، چرا سخن گفتن از آزار جنسی هنوز یک مشکل است؟ جامعه چه مواجههای دارد با زنی که مثلاً میخواهد برود و بگوید کارفرمای من به من آزار جنسی داده؟
امینی: ببینید برای پاسخ گفتن به سؤال شما باید یک سلسله از مسائل اجتماعی را که زنجیروار چنین مسئلهای را به وجود میآورند پشت هم ردیف کرد. از جمله اینکه شما وقتی میتوانید در مورد مسئلهای که شما را آزار داده اعتراض کنید یا حتی بیانش کنید که فکر کنید در نتیجه این بیان کردن قرار است که شما شنیده شوید اما اگر یک سلسله موارد بازدارنده باعث شوند که شما از نتیجه چنین اعتراض کردنی به هراس بیفتید [این کار را نمیکنید].
از جمله وقتی که در جامعهای شرم جنسی ستوده میشود. یعنی اینکه شما هرگز در مورد مسائلی که در حوزه روابط جنسیتان - چه در حوزه خانوادگی، چه فرهنگی و شخصی - فقط در یک دایره بسته روابط شخصیتان میتوانید حرف بزنید و وقتی که جنبه عمومی پیدا میکند بهشدت نکوهش میشوید؛ شما تشویق نمیشوید که حتی وقتی قربانی یک رابطه هستید به آن اعتراض بکنید.
قانون در برابر این اعتراض و بیان کردن و آشکار کردن شما چه مواجهه ای میکند؟ قانونی که مسئله تمکین را مطرح میکند. یعنی زن باید خودش را در اختیار همسرش قرار بدهد. قانونی که پشتوانه فتاوی و تعالیم و آموزههای مذهبی را دارد که زنانی را ستایش میکند که بدون اعتراض خودشان را در هر شرایطی در اختیار همسرانشان میگذارند.
از پشتوانه فرهنگی مذهبی بخشی از جامعه حرف میزنیم که مثلاً در قرن پنجم هجری میرسد به امام محمد غزالی که زن را شکلی از برده میداند و ما میبینیم که این نوع تفکر یک تفکر منسوخ نیست بلکه همین امروز هم بسیاری از آموزههای مذهبی ما ریشه در این تفکر دارد. شما وقتی در برابر قانون امیدی برای حمایت ندارید [اعتراض نمیکنید]. در هیچ کجای قانون ما شما به طور قانونی به دلیل اینکه مورد ستم و آزار جنسی قرار گرفتهاید حمایت نمیشوید. چه در روابط محارمتان و حالا نامحرمها که تازه باید اثبات هم بکنید و آن یک بحث دیگر است.
خانم امینی به هر حال بله در ایران آزار جنسی یا تجاوز اساسا جرمانگاری نشده و مواردی که در بسیاری از کشورها جرم هستند در قوانین ایران نیامده، مثل آزار جنسی در محل کار یا تجاوز در زناشویی و نکاتی که شما به آن اشاره کردید. در این خلا قانونی شاید بشود درک کرد که زنان میبینند که چه سودی دارد که بخواهند حرف بزنند. ولی همزمان در خلا قانونی در موارد دیگر زنان اعتراض میکنند. آقای کاظمزاده شاید باید برگردیم به شما: چرا زنان در این مورد به خاطر خلأ قانونی که خانم امینی بهدرستی به آن اشاره کردند سکوت میکنند و حرف نمیزنند از رنجی که بردهاند؟
کاظمزاده: مسئله آزار جنسی و مسائل جنسی به مسائلهای فوقالعاده خصوصی برمیگردد. در جامعه ما کلاً امور خصوصی هیچ وقت نباید در فضای عمومی طرح شود یعنی میتواند موجب آبروریزی شود. مخصوصاً اگر آن اتفاقی که افتاده نه تنها فرد را تحقیر کند بلکه موجب تحقیر گروههای اجتماعیاش هم بشود.
آنچه که فرد قربانی را مثلاً فرض کنید در مرکز توجه در غرب قرار داد که خیلی طولانی هم نیست و مربوط به بعد از حنگ جهانی دوم است، به وجود آمدن مفهوم قربانی در فضای عمومی بود که از یک سو نتیجه تعریف قانونی این مسئله بود و از سوی دیگر وقتی که به فرد اهمیت داده شد به عوارضی که این موضوع میتواند برای فرد تولید کند داستان زندگی این فرد اهمیت پیدا کرد و کم کم باعث شد جامعه جایگاهی بشود برای تعریف کردن و صحبت کردن از مسائل خصوصی بدون اینکه فرد احساس شرم و سرشکستگی کند.
این به خودی خود یک امر طبیعی نیست یعنی باید برایش تلاش کرد و ساخت. مخصوصا در فرهنگ ما که بیشتر فرهنگ شرم است. فرهنگ شرم فرهنگی است که نگاه دیگری نقش بسیار تعیینکنندهای در مورد احساسی که من در درونم میکنم و مسائلی که میتوانم در جامعه مطرح کنم بازی میکند.
آیا نهادها و فضاهای مختلفی که این آزار جنسی در آن اتفاق میافتد هم میتواند که این سکوت را تشدید کند؟ مثلا آزار جنسی در نهاد خانواده و حرف زدن از آن جنبه تابویی بیشتری دارد. افرادی که در خانواده آزار جنسی میبینند اغلب با یک قانون نانوشتهای دعوت میشوند به سکوت. حتی آمارهایی وجود دارد که در خانواده این اتفاق کم نیست.
کاظمزاده: مسلماً. اساساً خانواده، مقام شامخ پدر و مادر در ارتباط با مسائلی مثل آزار کودکان و آزار جنسی و حتی پدیده محرمآمیزی یک تابوی بسیار بزرگ در جامعه ماست. در حالی که من میتوانم به شما بگویم که در آن حدی من تا کنون با مراجعهکنندگان ایرانیام کار کردهام، نسبت آزار جنسی در درون خانوادههای ایرانی نهتنها کمتر از جوامع اروپایی نیست بلکه حتی بیشتر است.
من با مراجعهکنندگان بسیاری طرف بودهام. ولی یک نوع سکوت جمعی وجود دارد. یعنی از اعضای درجه یک خانواده شروع کنیم. گاهی اوقات حتی از مادر که چشم میبندد بر قضیه. از اعضای فامیل و کسانی که در مدرسه با این کودک طرف هستند و پزشکی که به او مراجعه میشود؛ من دیدهام که حالا نه به شکل کاملاً خودآگاه، ولی من دیدهام که همه دست به دست هم میدهند برای اینکه یک سری معضلات و مشکلات در جامعه ما را نبینند. شما میدانید که آزار جنسی کودکان مشخصا بیش از هشتاد درصدش توسط بستگان نزدیک است، در همه کشورها.
از طرفی خانم امینی، نهادهای قدرتمند دیگر که ممکن است در جوامع مختلف میتوانند متفاوت باشند، مثلاً در آمریکا این اواخر رسوایی جنسی در هالیوود را داشتیم که خیلی بازتاب پیدا کرد و حتی منجر به کمپینهایی شد که زنان سکوت خود را بشکنند و در مورد آزارهای جنسی که دیدهاند صحبت کنند. در ایران هم نهادهای قدرتی هستند مثلاً مواردی بود مثل مورد معاون دانشجویی دانشگاه زنجان یا رئیس ستاد اقامه نماز تویسرکان، این نهادهای قدرت آیا میتوانند از قدرت خود استفاده کنند و آزار جنسی را بازتولید کنند؟
امینی: ما در عصری زندگی میکنیم که تحولات اجتماعی به سرعت در حال تغییر شکل دادن است، نه فقط در جامعه ایرانی حتی در جوامع غربی. در جوامع غربی هم تا سالهای دوری پیش نمیرود که ما قربانی رابطه جنسی نابرابر را در واقع یک بار دیگر به خاطر سکوتش قربانی میکنیم. یک بار او قربانی شرایط آزار میشود و یک بار قربانی بیرحمی جامعه میشود، چون جامعه قربانی را هم در اتفاقی که افتاده مقصر میداند.
من فکر میکنم اتفاقی که الان افتاده و خیلیها راجع به آن حرف میزنند و از اسراری پرده برمیدارند که گوشه ذهنشان پنهان کردهاند، بخشی از آن محصول این تحول و تغییر نگرش و ارزشهای اجتماعی است. یعنی اگر شما زمانی مورد خشم جامعه قرار میگرفتید در حالی که قربانی بودید، امروز مورد تقدیر قرار میگیرید به دلیل اینکه به دیده شجاعت به شما نگاه میکنند.
جنبه دیگری که به سؤال شما مربوط میشود و من فکر میکنم به طور مستقیم در رخ دادن این تغییر ارزشها نقش ایفا میکند، نهادهای آموزشی هستند. چقدر مدرسهها و نهادهای آموزشی و نهادهایی که کارشان تولید فرهنگ و در واقع ایجاد تحولات اجتماعی است، پیشرو هستند در آموزش از سنین پایین و در این مورد که هیچکس جز شما حق انتخاب و مالکیت بر بدن شما را ندارد؛ حتی نزدیکترین افراد خانواده شما.
شاید ده یا پانزده سال پیش در ایران اگر خاطرتان باشد، وبلاگهای زنان یک انقلاب ایجاد کردند در بیان مسائل و روابط و رفتارهایی که تا پیش از آن تابو بود. تکنولوژی، اینترنت، تحولات اجتماعی جهانی خیلی تأثیر دارند و امیدواریم که روزی نهادهای آموزشی ایران هم به این موضوع به طور جدی بپردازند.
آقای کاظمزاده، میخواهم در اینجا سؤالی بپرسم که به وجه دیگر این موضوع توجه میکند. به هر حال شخص آزاردهنده، گاهی ممکن است حتی نداند که آزار جنسی میدهد. این ناآگاهی فقط در مورد کسی است که آزار جنسی میبیند و به قول خانم امینی باید آموزش ببیند؟ آیا این ناآگاهی نمیتواند شامل کسی که آزاش جنسی میبیند هم باشد؟ گاهی یک آدم معمولی یا یک آدم خوب در این مورد ناآگاه است و ممکن است رفتارهایی بکند. برای این موضوع سهمی قائل هستید که ممکن است خود فرد هم نداند که دارد آزار میدهد یا اینکه خودش هم به نوعی قربانی باشد؟ میخواهم کمی در مورد آزاردهندگان جنسی صحبت کنید.
کاظمزاده: به نظر من نگاهی که فرد آزاردهنده دارد، مؤثر است و به همین دلیل مسئله آموزش و طرح این مسائل در رسانههای عمومی و باز کردن ابعادش بسیار مهم است. در مورد همان کودکآزاری که صحبت کردیم، به طور جدی در خود غرب از دهه ۸۰ است که حساسیت بسیار زیادی ایجاد شده. وقتی فروید برای اولین بار ابتدای قرن بیستم، هیستری را ربط داد به آزاری جنسی در کودکی، حتی جامعه علمی اتریش چنان برخوردی با فروید کرد که مجبور شد تئوری خود را در حقیقت پس بگیرد. پس کار فرهنگی، گفتوگو در مورد مسائل و تغییر دادن این مفاهیم در سطح کلی خیلی اهمیت دارد.
اما بخش دیگری از افراد هستند که مسئله آزار جنسی فقط مسئله آموزش نیست بلکه به سرگذشتشان و به گذشته آنها مربوط است. در خیلی از موارد چیزی که رایج است و زیاد هم حتماً شنیدهاید، این است که بخشی از این افراد کسانی هستند که این خشونت را به نوعی در کودکی تجربه کردهاند. اما به طور کلی تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که عامل تعیینکنندهتر از آزار جنسی، مسئله خشونت است. در چارچوب خانواده یا در دورهای که فرد هنوز جوان بوده و به دیگران وابسته بوده، خشونتهای خانوادگی، دست بلند کردن، حتی خشونت کلامی، پیش پا افتاده قلمداد شده و اینکه آدم میتواند برای رسیدن به یک سری از خواستههایش از خشونت به عنوان یک ابزار در رابطه با دیگری استفاده کند. چون گاهی اوقات، آزار جنسی نقش ابزار را دارد. یعنی گاهی میخواهید کسی را بترسانید، در محیط کار خیلی مواقع آزار جنسی به معنی لذت جنسی نیست بلکه نوعی تهدید به شما میآید.
اما در طبقات اجتماعی هم فکر میکنم میتوان به این قضیه به اشکال مختلف نگاه کرد. مثلاً در میان حاشیهنشینان یعنی کسانی که در فرآیند جامعهپذیری تربیت نشدهاند و حاشیهنشین بودهاند و از سویی از توانایی اجتماعی و مالی برای رابط سالم با زنان محروم بودهاند گاهی این رفتارها به مراتب شایعتر است. هر چقدر یک فرد به خاطر جایگاه اجتماعی و به خاطر فرهنگی که در درونش زندگی میکند، احساس مصونیت بیشتر در قبال یک سری از رفتارهایش داشته باشد، راه بیشتر باز میشود برای مرتکب شدن یک سری از جرایم.
شما اشاره کردید به مراجعان خودتان و اینکه خیلی از آنها که از ایران آمدهاند اتفاقاً در مورد آزار جنسی صحبت میکنند. فکر میکنید اینکه دیگر در ایران نیستند به آنها کمک کرده که بتوانند راجع به این موضوع صحبت کنند؟ آیا در بزرگسالی توانستهاند راجع به این موضوع صحبت کنند؟ چه شده که الان توانستهاند راجع به آزار جنسی که در خانواده تحمل کردهاند، حرف بزنند؟
کاظمزاده: به هر حال خروج از ایران، خروج از آن شرایط و روابط، و خروج از فرهنگی که مدام به شما احساس گناه میدهد و طرح این مسائل را به نوعی مایه شرمندگی گروههای اجتماعی شما تلقی میکند، و مخصوصاً اینکه هیچ چشماندازی از طرح مسئله ندارید و قرار نیست با طرح مسئله به نکته مثبتی برسید، باعث میشود که در ایران حتی تلاش هم نکنید. یعنی من مواردی داشتم که افرادی حتی به روانپزشک مراجعه کردهاند، مشکل اصلی آنها تجاوز جنسی در کودکی بوده، ولی تشخیص روانپزشک بیماری دوقطبی یا افسردگیهای شدید است.
یعنی حتی در زمینه روانشناسی و در رابطه با این مسائل، حتی این حساسیت را در میان کارشناسان هم باید ایجاد کرد. یعنی خود پزشکان، خود روانپزشکان، خود کارشناسان وقتی در قالب نظامها یا فرهنگهایی قرار دارند که به نوعی به روی این قضایا چشم میبندند، باید خیلی هوشیار باشند. من حتی مواردی از تجاوز جنسی در کودکی توسط بستگان درجه اولاً مشخصاً در موردی پدر، داشتهام که حتی خود فرزند پذیرفته بود که آنچه اتفاق افتاده یک سری توهمات بوده چون در سن بسیار پایین رخ داده، حتی برای خود او مانند اطرافیانش و مانند پزشکی که او را در ایران برای سالها معالجه میکرد. تا اینکه اینجا دوباره تحت درمان قرار گرفت و برای اولین بار اینجا بود که پزشکش به او گفت مشکل شما اتفاقات و خشونت جنسی بوده که در کودکی تجربه کردهای.
خانم امینی، در دقایق پایانی برنامه هستیم. چون شما تأکید داشتید روی قوانین بازدارنده یا حمایتی، میخواهم ببینم چه نقشی به فضای فرهنگی جامعه میدهید؛ مثلاً در جامعه آمریکا که قوانین سفت و سختی در رابطه با آزار جنسی وجود دارد، شاهد آزار جنسی هستیم. آیا فکر میکنید اینکه قوانین این موضوع را به رسمیت بشناسد، مسئله را حل میکند؟
امینی: قطعاً نه در غرب و نه در شرق و نه در هیچ جای کره زمین، قانون به تنهایی نمیتواند در جامعه انسانی معجزه ایجاد کند. ولی مشکل اینجاست که در جامعهای که قانون در برابر تغییر مقاومت میکند و بخش از منافع سیاسی قانونگذار در حفظ قانونهای عقبمانده و نابرابری است و برای منافع خود از خشونت استفاده میکند، چه باید کرد؟
اینجاست که فکر میکنم نقش نهادهای فرهنگی و اجتماعی نقش پررنگتری میتواند باشد، هر چند که جایگزین نیست. فکر میکنم در نبود یک نهاد قانونی و قدرتمند، قطعاً راهی نداریم جز دل بستن به همین امکانات موجود، یعنی اینکه یا به مبارزه برابریخواه در حوزههای اجتماعی دل ببندیم، یا به امکانات تکنولوژیکی که داریم، مثل رسانههای و شبکههای اجتماعی. همین رسانههای اجتماعی که خیلی از ما به آن انتقادات زیادی داریم، در همگرایی و ایجاد موجهای اجتماعی به سمت هدفهای خاص، موفق عمل کرده است.
آقای کاظمزاده، خانم امینی روی نقش شبکههای اجتماعی تأکید دارند. به عنوان پرسش پایانی از شما به عنوان روانشناس میپرسم که چه توصیهای میکنید به کسانی که آزار جنسی را در زندگی خود تحمل کردهاند، برای اینکه بتوانند از آسیبهای این آزار رها شوند و تا حدودی درمان شوند. آیا مثلاً نوشتن در شبکههای اجتماعی میتواند به آنها کمک کند؟ گامهای اول چیست؟ آیا باید با کسی صحبت کنند؟ فکر میکنید گامهای کوچک و اولیه که بتواند به آنها کمک کند چیست؟
کاظمزاده: فکر میکنم به هر حال خود ابراز قضیه و اینکه بتوانیم اتفاقی که افتاده را به نوعی بنویسیم… برای اینکه انسان با صحبت کردن پیرامون چیزهایی که پیش آمده هم خیلی آگاهتر میشود از اتفاقی که برایش افتاده و هم خیلی آگاهتر میشود به عواقب و مشکلاتی که این واقعه پس از آن او را با خود درگیر کرده است. تنها مسئله این است که چنین اتفاقی باید در یک فضای امن روی دهد. بخشی از این فضای امن را همین طور که خانم امینی گفتند، گمنامی میتواند ایجاد کند. یعنی وقتی در رسانهای چون وبلاگ با اسم مستعار مینویسید، ضمن اینکه بازخورد دیگران را میبینید، ولی آنها از هویت فردی شما مطلع نمیشوند.
تمامی مشکلاتی که به لحاظ روحی و روانی در رابطه ایجاد میشود، مثل وقتی که فرد قربانی تجاوز یا خشونت است، در نهایت هم در رابطه است که بهبود پیدا میکند. یعنی مراجعه به فردی که آگاهی دارد، نه هر روانشناس و مشاور و روانپزشکی، بلکه فردی که اولاً از بستگان درجه اول نباشد، فرد امینی که خارج از این محدوده است و برای اینکه بتواند این سخنان را بشنود تربیت شده است.
این بازخوردهای دیگری و بازخوردهای جامعه یا نهادهای اجتماعی است که این امکان را برای یک بازسازی کامل فراهم میکند.
بسیار سپاسگزارم، رضا کاظمزاده و آسیه امینی، مهمانهای این هفته تابو.