در ادامه اعتراضات و تظاهرات درشهرهای مختلف ایران و فضای امنیتی، دومین کنفرانس امنیتی تهران با موضوع «امنیت منطقهای در غرب آسیا، چالشها و روندهای نوظهور» برگزار شد.
این کنفرانس یک روزه در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی در ولنجلک تهران برگزار گردید. برگزاری یک کنفرانس بین المللی در روز دوازدهم از ناآرامیهایی که به مرگ دستکم ۲۲ نفر و بازداشت صدها نفر انجامیده، میتواند نشانهای از «تحت کنترل بودن» اوضاع پایتخت باشد. لازم به یادآوری است که بلافاصله پس از آغاز اعتراضات در شهرهای ایران گفته شد مسافرت ژان ایو لودریان وزیر امور خارجه فرانسه به تهران ( به دلایل مشکلات برنامه ریزی سفر) از جانب ایران به تعویق افتاده است. قرار بود وزیر امور خارجه فرانسه در سفر خود مقدمات سفر امانوئل ماکرون رئیس جمهوری فرانسه را به تهران فراهم کند.
اما در کنفرانس امنیتی روز دو شنبه علاوه بر مقامات ایرانی، به گزارش خبرگزاری دانشجویی ایران «ایسنا» گروهی از شرکتکنندگان خارجی از جمله «یوسف بن علوی وزیر امور خارجه عمان، جک استراو وزیر امور خارجه پیشین بریتانیا، نخست وزیر پیشین ایتالیا، معاون وزیر خارجه تاجیکستان، مشاور رییسجمهور لبنان، و رییس مجلس اعلای اسلامی عراق» هم شرکت داشتند.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه، در سخنان مفصل خود بر چند محور تاکید کرد که هم از نظر سیاستگذاری و هم از نظر جهانبینی نظام جمهوری اسلامی و درک رهیافت عملی سیاستهای آتی آن اهمیت دارند.از متن یادداشت
میهمانان و سخنرانان داخلی از جمله « کمال خرازی، حسام الدین آشنا، علی لاریجانی، سرتیپ امیر حاتمی، وزیر دفاع، حسین دهقان وزیر سابق دفاع و عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه» بودند.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه، در سخنان مفصل خود بر چند محور تاکید کرد که هم از نظر سیاستگذاری و هم از نظر جهانبینی نظام جمهوری اسلامی و درک رهیافت عملی سیاستهای آتی آن اهمیت دارند. مقاله حاضر با نگاهی انتقادی به تحلیل محتوایی این سخنرانی پرداخته است. این تحلیل از جنبه دیگری نیز اهمیت دارد و آن به سبب زمزمههایی است که در پشت پرده از امکان ظهور ظریف به عنوان رئیس جمهور آتی ایران به گوش میرسد. آنچه که وی دراین کنفرانس به زبان آورد میتواند راهگشای درک و مشاهده پهنه وسیعتری از نگرشهای حاکم بر تفکر استراتژیک و امنیتی در سیاست خارجی ایران باشد. این بررسی میتواند به درک این قضیه که تا چه حد او، و از طریق او جمهوری اسلامی ایران، با مسایل و تهدیدات منطقه ای آگاه است و برای حل مسایل و معضلات به چه سمتوسویی گرایش خواهد داشت نیز کمک کند.
به وضوح میتوان مشاهده کرد که در سخنان ظریف نگرش جمهوری اسلامی ایران نسبت به تهدیدات امنیتی موجود عمدتاً متوجه تهدیدات پیرامونی است:
نگرانی از تروریسم در همسایگی
سازماندهی رو به گسترش گروه «خراسان بزرگ» که عمدتاً از وابستگان به دارو دسته خلافت اسلامی و داعشیان برگشتی به افغانستان و پاکستان تشکیل شده هم اکنون در این منطقه موجب نگرانی شده است. این گروه به بمب گذاریهایی در کابل مبادرت ورزیده و مدعی تهدیدات وسیعتری است. ایران که در طول چند سال اخیر در سوریه حضور داشته، و با دولت عراق در باز پس گیری سرزمینهای تحت اشغال داعش همکاری کرده، و یا خود در داخل مورد حمله گروههای مسلح واقع شده است، به خوبی نسبت به گسترش تروریسم در همسایگی و در خانه احساس نگرانی میکند. به زبان ظریف «سازمان ترور داعش و گروههای مشابه هنوز فعالاند» و بُرد تهدید آنان «منطقهای و جهانی» است.
ظریف در سخنان خود بر «حفظ انسجام ملی و تمامیت ارضی کشورهای منطقه» به عنوان امر ضروری و «تردید ناپذیر» تاکید میکند. وی به «گرایشهای جدایی طلبی» در «تحرکات قومی و طائفی» در دو کشور سوریه و عراق اشاره دارد و آنرا برای «منطقه و جهان» خطرناک توصیف میکند، اما به غیر از سرکوب و کابرد ابزار نظامی، راهکار برون رفت از این مشکل نه در گفتار ظریف و نه در عملکرد دولتهای منطقه موجود نیست.از متن یادداشت
ظریف راه علاج قاطعی ارائه نمی دهد اما به «سرکوب کامل خاستگاه فکری و قطع منابع مالی» این جریان تروریستی اشاره میکند بدون اینکه معلوم کند چنین کاری باید از چه کانالهایی صورت بگیرد و یا اینکه مشخص کند اصولاً سرکوب خاستگاه فکری در تروریسم بینالمللی چگونه میسر است؟ از طرف دیگر قاعدتاً با تهدیداتی مشابه این جریان رادیکال مذهبی که به تایید ظریف «منطقهای و جهانی هستند» باید در سطحی منطقهای و جهانی مقابله شود. در گفتار ظریف برای نقش جامعه جهانی جایگاه و تعریفی ارائه نشده است.
تجزیه و استقلال واحدهای جدید
نگرانی از تجزیه و ظهور واحدهای سیاسی جدید موضوع دیگری است که در سخنان محمد جواد ظریف به آن اشاره و یا از طریق «احترام به مرزهای ملی و نظام دولت-ملت» از آن یاد میشود. به عقیده وی مرزهای ملی و نظام دولت – ملت به خاطر ظهور «جریانهای تکفیری هدف تخریب قرار گرفته است». به باور وی، «ادامه وضعیت کنونی» در منطقه میتواند منجر به «گرایشهای گریز از مرکز در داخل واحدهای سیاسی» منتهی شود که حاصل آن «تنش و بیثباتی» خواهد بود.
واضح است که ظریف بدون اینکه به رفراندوم و اعلام استقلال کردستان اشاره کند، نگران تلاش برای ظهور واحدهای سیاسی جدید در منطقه است و به عقیده وی بی احترامی به مرزهای ملی موجود و امری «بی حاصل» است. با این همه معلوم نیست کشورهای منطقه چه برنامههایی برای تقویت همبستگی از طریق سرمایهگذاری در توسعه مناطق عقب مانده، ارتقای سطح رفاه مناطق محروم، و تضمین مشارکت سیاسی مردمان این مناطق را دارند که توان رویارویی در برابر تقاضا برای خود مختاری و استقلال را داشته باشد. ظریف در سخنان خود بر «حفظ انسجام ملی و تمامیت ارضی کشورهای منطقه» به عنوان امر ضروری و «تردید ناپذیر» تاکید میکند. وی به «گرایشهای جدایی طلبی» در «تحرکات قومی و طائفی» در دو کشور سوریه و عراق اشاره دارد و آنرا برای «منطقه و جهان» خطرناک توصیف میکند، اما به غیر از سرکوب و کابرد ابزار نظامی، راهکار برون رفت از این مشکل نه در گفتار ظریف و نه در عملکرد دولتهای منطقه موجود نیست.
آیا پایان جنگ به معنی پایان حضور ایران در منطقه است؟
ظریف در سخنان خود به بازسازی عراق و سوریه به عنوان عامل تاثیر گذار بر «ثبات سیاسی» منطقه اشاره کرده و نتیجه میگیرد که چنین کاری موجب «شکست کامل افراطیگری» خواهد شد. اما او در مورد نقش ایران در عملیات بازسازی این کشورها اشاره مستقیم ندارد و دست کم در چارچوب این کنفرانس آنرا در مسئولیت «جامعه جهانی» میداند که باید با «هدف کمک به مردم و تثبیت صلح» انجام شود و «نه برای پیشبرد اهداف گروهی و سیاسی».
اگر این اظهارات نسخهای باشد که ظریف واقعاً به آن اعتقاد دارد میتوان امیدوار بود بسیاری از نگرانیهای غرب در مورد اهداف دراز مدت ایران کاهش یابد. چرا که اکنون با خاتمه جنگ و آغاز مذاکرات برای رسیدن به نوعی ثبات سیاسی مثلاً در سوریه، برخی کشورهای منطقه و فراتر از منطقه نگران اهداف دراز مدت ایران در خاورمیانه هستند که از دید برخی کشورها موجب برهم خوردن موازنه قدرت ( مثلاً با عربستان سعودی) و از دید برخی دیگر (مانند اسرائیل) تهدیدی مستقیم به امنیت و موجودیت آنان تلقی میشود. برداشت هر دو کشور یادشده این است که ایران تصمیم دارد در دوران پس از جنگ سوریه از طریق برنامههای بازسازی نظامی و سیاسی سوریه ساختار منطقهای را به نفع خود تغییر و با ایجاد پایگاههای نظامی تهدیدات منطقهای خود را به مراحل بالاتری توسعه دهد. ظریف در مورد اهداف ایران به هیچ وجه روشنگری نمیکند.
از طرف دیگر وی نقش آمریکا را در منطقه به عنوان «یکی از اساسیترین چالشها» تلقی میکند؛ و معتقد است «ادامه حضور نظامی» آمریکا در سوریه «غیر مشروع» است. ظریف همچنین «ادامه اشغال فلسطین» را به عنوان «حادترین مسئله» منطقه و جهان و همه مشکلات منطقهای را برخاسته از آن میداند. این در شرایطی است که آمریکا خود را به عنوان نیروی اصلی ائتلاف نظامی ضد داعش برحق و ادامه حضور خود را تا رسیدن به راه حل سیاسی در سوریه مشروع میداند.
آینده یمن
نظر محمد جواد ظریف در مورد یمن تا حدودی مبهم است و باید با کمک سایربخشهای سخنان وی در مورد منطقه مورد موشکافی قرار گیرد. اما در همان اشاره مختصر نیز حملات ائتلاف عربستان را علیه یمن «جنایت جنگی گسترده علیه غیر نظامیان» و آنرا از «عوامل تنشزا» در منطقه میداند. وی معتقد است بحران یمن «راهحل نظامی ندارد» و «گفتوگو و اجماع ملی» تنها راه حل این بحران است.
پس از این مباحث، وزیر امور خارجه ایران دو مبحث تئوریک را تحت عنوان «منطقه قوی» و «امنیت شبکه ای» ارائه میکند. در مبحث اول وی از «اصل تامین منافع جمعی در منطقه خلیج فارس و تعمیم قاعده بُرد-بُرد» برای کشورهای منطقه دفاع میکند. واضح است این مبحث نظری با سیاستهای عملی ایران در منطقه مغایر است که با بسیاری از کشورهای خلیج فارس در اصطکاک و تعارض دایم است. البته وی منکر وجود رقابت نیست ولی آنرا به خاطر «دور باطلی» که ایجاد میکند مردود میشمرد. وی همچنین مسابقه تسلیحاتی را «نمونهای از رقابتهای مخرب» میداند و با ارجاع به رقم «۱۱۶ میلیار دلار» بودجه نظامی کشورهای خلیج فارس در سال گذشته معتقد است تخصیص این بودجهها به تشدید مشکلات مردم انجامیده و موجب «ضعف دولتها در پاسخگویی به مطالبات مردم» شده است.
ایران چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی در هیچ موردی از زبان تهدید فاصله نگرفته است. گرچه اغلب پژوهشگران علم سیاست معتقدند که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است، ولی اگر ما نخواهیم به این باور توجه کنیم، باز یک سوال بی جواب باقی میماند: ایران در قبال کدام یک از مناقشات منطقه خلیج فارس شاخه زیتون را بر شمشیر ترجیح داده و موفق بوده است؟از متن یادداشت
نکته مهمی که در این مقوله مطرح شده بیان این واقعیت است که «هیچ کشوری نمی تواند به قیمت نا امن کردن همسایگان برای خود تولید امنیت کند». گرچه به نظر میرسید ظریف به صورت تلویحی کشور خاصی را در همسایگی در مد نظر داشته است ولی باید توجه داشت که نگاهی از دیگر سو هم میتواند همین توصیف را در مورد ایران ارائه دهد.
امنیت شبکهای
وزیر امور خارجه ایران در بحث نظری خود در باره پیوستگی جهان چنین مطرح میکند که در چهار دهه اخیر «بلوکبندی و ائتلاف» ناکار آمد بوده و به «بحران و تجاوز» منتهی شده است. وی با اشاره به وجود تفاوتهای ناگزیر مؤلفههای قدرت، این قانون ابدی در کاربرد قدرت را نادیده گرفته که پیوسته افزایش قدرت یک طرف موجب بالا رفتن در تصور تهدید در جهت مخالف میشود و اقدام برای افزایش قدرت را دامن میزند. همین اصل صاحب یا صاحبان قدرت را به فکر تغییر معادلات موجود میاندازد این قانون، بهخصوص در شرایطی که روابط بینالمللی در حالت تصلبی خود قرار گرفته و چالش بر سر رهبری یک منطقه، یک قاره و یا تمامی دنیا ادامه دارد، امری اجتنابناپذیر و ابطال ناپذیر است. در چنین شرایطی فقط تدوین استراتژیهای خردگرا و منطقی میتواند موازنه را بر قرار کند و نه مبارزطلبی و تلاش برای برخورد تصاعدی و تحریک متقابل. اتفاقاً، ظریف به عنوان نماینده سیاستی که توانست به توافق اتمی بیانجامد این را بهتر از هر کسی متوجه میشود که تصاعد در رویارویی همیشه به نتیجه مطلوب نمیرسد چون قدرت بالاتر را به استفاده از زور برای حل و فصل مخاصمه تحریک و ترغیب میکند. پیشنهاد ظریف برای برقراری «امنیت شبکهای» فقط در صورتی میتواند اجرایی و موفق شود که بدون انتخاب راه «تصاعد» و بدون اینکه مجذوب سوءمحاسبه در مؤلفههای قدرت شود، به استفاده بهینه از راهکارهای موجود پرداخته و درمسیر تشنج زدایی و همگرایی با سایر اعضای جامعه بین المللی دراقدامات «مسالمت آمیز» تمایزی بین کشورها قایل نشود. در غیر اینصورت به سادگی میتوان در چنبره تئوری توطئه گیر کرد و تا ابد با «دشمن» فرضی جنگید.
نکته دیگری که در سخنرانی آقای ظریف جای بحث را باقی میگذارد اشاره وی به «اولین گام» در سمت و سوی خلق یک «پارادیم جدید امنیت شبکهای» است. امنیت شبکه ای فورمولی است که ایشان برای «منطقهای قوی و با ثبات» پیشنهاد میکنند. در پاسخ به این پیشنهاد باید پرسید چه تضمینی وجود دارد که این ساز و کار واقعاً به عنوان یک «الگوی بُرد-بُرد» تحقق پیدا کند و به تولید یک قدرت برتر در میان قدرتهای کوچکتر منجر نشود؟ نقش ایران در دو جنگ منطقه (عراق و سوریه بر علیه داعش) نقشی نظامی بوده است. آیا تضمینی وجود دارد که ائتلاف جدیدی در منطقه شکل بگیرد و در آن ایران فقط یکی از اعضای برابر باشد حتی برابر با کوچکترین عضو منطقه؟
برای «کاهش تشنج و تقویت صلح و ثبات در منطقه» که مورد نظر شخص ظریف است، ایران نیازمند نشان دادن تصویر بازیگری است که به غیر از اسلحه و ژنرال، نمادهای دیگری نیز خلق کرده باشد. ایران چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی در هیچ موردی از زبان تهدید فاصله نگرفته است. گرچه اغلب پژوهشگران علم سیاست معتقدند که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است، ولی اگر ما نخواهیم به این باور توجه کنیم، باز یک سوال بی جواب باقی میماند: ایران در قبال کدام یک از مناقشات منطقه خلیج فارس شاخه زیتون را بر شمشیر ترجیح داده و موفق بوده است؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشتها و گفتارها نظرات و آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند. آنها بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.