لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ تهران ۱۹:۳۹

اصلاح‌طلبان در تقاطع تغییر؛ راهگشایی یا فروپاشی؟


مسعود پزشکیان، کاندیدای اصلاح‌طلبان ایران، در حاشیهٔ یک سخنرانی تبلیغاتی در تهران
مسعود پزشکیان، کاندیدای اصلاح‌طلبان ایران، در حاشیهٔ یک سخنرانی تبلیغاتی در تهران

«ما در کنار مردم قرار می‌گیریم. تا حالا گدایی و التماس می‌کردیم که سه کرسی به ما در مجلس بدهید و رفتارتان را کمی عوض کنید، دیدیم فایده‌ای ندارد.» این سخنان محمد خاتمی، رئیس‌جمهور سابق ایران، در فایل صوتی‌ای بود که ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ منتشر شد.

انتشار این فایل، همراه با رأی ندادن او و برخی از اعضای جبههٔ اصلاحات در انتخابات اسفند ۱۴۰۲ مجلس، این تصور را نزد بسیاری از منتقدان و معترضان به جمهوری اسلامی پدید آورد که جریان اصلاح‌طلبی در ایران سرانجام تغییر رویه داده است.

اما چند روز پس از انتشار حرف‌های خاتمی و با خالی شدن صندلی ریاست‌جمهوری پس از کشته شدن ابراهیم رئیسی، اکنون اعضای این جبهه سیاسی برای انتخابات ریاست‌جمهوری در تکاپو هستند. اصلاح‌طلبان در شرایطی وارد این انتخابات شده‌اند که دست‌کم بخشی از بدنهٔ آن‌ها از نحوهٔ این حضور ناراضی‌اند و معتقدند این آخرین انتخابات اصلاح‌طلبان خواهد بود.

جریان اصلاح‌طلبی، یا به تعبیر برخی از منتقدانش «اصلاح‌طلبی حکومتی»، مدتی است که مشروعیت نسبی قبلی خود در جامعهٔ ایران را از دست داده است.

در دی‌ماه سال ۹۶ و در اعتراض به گرانی‌ها، شعار «اصلاح‌طلب اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا» سر داده شد. اگرچه چهره‌هایی همچون معصومه ابتکار این شعار را نادقیق و غیرمنصفانه خواندند اما آن شعار صرفاً بخشی از نارضایتی عمومی بود.

این نارضایتی‌ در اعتراضات گستردهٔ آبان ۹۸ جلوه‌ای گسترده‌تر داشت و نهایتاً نتیجه‌اش در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ نمود یافت؛ زمانی که عبدالناصر همتی، کاندیدای مورد حمایت اصلاح‌طلبان، تنها نزدیک به دو و نیم میلیون رأی کسب کرد؛ یعنی حدود ۹ درصد آراء مأخوذه که برابر بود با حدود چهار درصد از کل جمعیت واجد شرایط رأی دادن.

هم رویکرد جمعی به اصلاح‌طلبی و هم فضای بستهٔ حاکمیت و به‌طور خاص سرکوب خونین اعتراضات «زن زندگی آزادی» باعث شد که آن‌ها در انتخابات ۱۴۰۲ مجلس مشارکت نکنند. اما اکنون چه چیزی تغییر کرده است که آن‌ها می‌خواهند در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کنند؟ آیا تغییری در رویه‌های آن‌ها به وجود آمده یا تفاوت در سازوکار سیاست است؟ نارضایتی‌های درون جبهه از کجا نشئت گرفته است؟

روزنه‌ای در برابر عدم مشارکت

در بهمن ۱۴۰۱، محمد خاتمی که به‌عنوان پدر معنوی جبههٔ اصلاحات شناخته می‌شود، پس از اعتراضات «زن زندگی آزادی» در بیانیه‌ای اعلام کرد که اصلاحات در ساختار سیاسی کشور «به شیوه و روال تجربه‌شده» در جمهوری اسلامی به «صخرهٔ ستبر بن‌بست» برخورد کرده است، و تأکید کرد که «نشانه‌ای از تمایل حاکمیت به اصلاح و پرهیز از اشتباهات گذشته و حال مشاهده نمی‌شود».

این تغییر رویکرد، همزمان با تغییر رئیس جبهه، این گمانه‌زنی را به وجود آورد که اصلاحات به دنبال تغییر مسیر و نزدیک‌تر شدن به مردم است. اما درست وقتی که این سخنان در فضای اجتماعی و سیاسی جایی برای خود باز کرده بود، پیش از انتخابات ۱۴۰۲ مجلس این جریان سیاسی دو پاره شد. جبههٔ اصلاحات تصمیم به عدم مشارکت در انتخابات گرفت، در حالی که گروهی دیگری از دل این جریان یا نزدیک به جریان، بیانیه‌ای منتشر کردند و از اصرار خود برای شرکت در انتخابات گفتند.

اقدام این گروه که به نام «روزنه‌گشایان» شناخته شدند، بار دیگر این بحث را زنده کرد که اصلاحات همچنان «سوپاپ اطمینان نظام» است.

در ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، جبههٔ اصلاحات ایران طی اعلامیه‌ای بیان کرد که نمی‌تواند در انتخاباتی «تهی از معنا، غیررقابتی، غیرمنصفانه و غیرمؤثر در ادارهٔ کشور» شرکت کند. ولی چند روز بعد، بیانیه‌ای با امضای ۱۱۰ نفر تحت عنوان «روزنه‌گشایی کنیم» منتشر شد.

این بیانیه، علی‌رغم تأکید بر عدم «آزادی انتخابات»، از گروه‌های مختلف و مردم خواست که در انتخابات شرکت کنند تا با «رأی اعتراضی»، مانع ورود نامزدهای افراطی و «ضد توسعه» به مجلس شوند تا به تأثیر مثبت مجلس بر زندگی مردم افزوده شود.

پس از انتشار این بیانیه، محسن آرمین، نایب‌رئیس جبهه اصلاحات، گفت: «جامعه به‌قدری معترض و خشمگین است که شرکت در انتخابات به هیچ نتیجه‌ای که متضمن خیر عمومی باشد، ختم نمی‌شود.»

در مقابل اما علی باقری، دبیر سابق جبهه که خود از امضاکنندگان بیانیهٔ «روزنه‌گشایی» بود، می‌گفت روزنه‌گشایان کنش سیاسی انجام نداده‌اند و حتی «لیستی به جامعه عرضه نکردند و کاندیدایی معرفی ننمودند». این استراتژی خود محل نقد کسان دیگری بود؛ منتقدانی که می‌گفتند روزنه‌گشایان مسئولیت سیاسی نمی‌پذیرند.

عباس عبدی و سعید حجاریان، از چهره‌های معروف دوم خردادی، نیز این بیانیه را نقد کردند. حجاریان در متنی منتقدانه نوشت که بیانیه در زمانی منتشر شده که جامعه در ضدیت تام‌وتمام با امر انتخابات و شاید امر سیاسی قرار داشته است. او انتقاد کرد که بیانیه‌نویسان شرایط سیاسی کشور را به‌درستی درک نکرده‌اند و به جای توجه به واقعیت‌های موجود، به تئوری‌پردازی‌های غیرواقع‌بینانه پرداخته‌اند.

اصلاحات یا راهگشایی؟

پس از کشته شدن ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور سابق، جبههٔ اصلاحات بار دیگر بر سر شرکت در انتخابات به تکاپو افتاد.

محمدجواد روح، سردبیر روزنامهٔ هم‌میهن، هشتم خردادماه دو رویکرد اصلاح‌طلبان را توضیح داد. رویکرد اول طرفدار معرفی یک تا سه نامزد اصلاح‌طلب بود و این‌که تنها در صورت تأیید صلاحیت آن‌ها باید وارد رقابت شد. رویکرد دوم پیشنهاد می‌داد که همه چهره‌های اصلاح‌طلب و میانه‌رو ثبت‌نام کنند تا پس از تأیید صلاحیت‌ها، از میان نامزدهای باقیمانده تصمیم‌گیری شود و در صورت لزوم، برخی به نفع نامزدهای با شانس بالاتر کنار روند، مشابه انتخابات ۱۳۹۲.

در ۱۰ خرداد، جبهه اصلاحات در بیانیه‌ای اعلام کرد که مشارکت آن‌ها منوط به تأیید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی آن‌ها است، این نامزدها با رأی دوسوم اعضای مجمع عمومی انتخاب می‌شوند و اسامی آن‌ها قبل از پایان بررسی صلاحیت‌ها اعلام خواهد شد، ضمن این‌که همهٔ اعضای جبهه ملزم به رعایت این تصمیم هستند.

مطهره شفیعی در یادداشتی در روزنامه آرمان ملی در ۱۶ خرداد نوشت: «تمام شد دورانی که جریان اصلاحات پس از رد صلاحیت کاندیدای خودش به فکر حمایت از کاندیدای جریان دیگر باشد و اکنون تنها تأکید بر حمایت از کاندیدای اصلاح‌طلب دارد.»

اما همزمان با این سخن‌ها، در ۱۶ خرداد بیانیهٔ جدیدی از افرادی که قبل‌تر «روزنه‌گشا» بودند، با افزایش میزان امضاها از ۱۱۰ به ۱۵۱ نفر منتشر شد. آن‌ها در این بیانیه افرادی مانند محمدجواد ظریف، ماشاءالله شمس‌الواعظین و محمدجواد آذری جهرمی را همراه کرده بودند و خود را «راهگشایان» نامیدند. شمس‌الواعظین در مصاحبه‌ای گفت این عمل به معنای پر کردن جایی است که یک جریان سیاسی خالی گذاشته یا ممکن است خالی بگذارد.

این بیانیه از «حاکمیت و جامعه» دعوت می‌کرد تا «به سمت نوعی توافق جدید که هم‌زمان به نفع هر دو باشد» پیش بروند. آن‌ها با جملاتی پیچیده و لغاتی دشوار از «شهروندان متکثر» - که بعداً مشخص شد منظورشان «افراد تحصیل‌کرده» بوده - خواستند تا از انتخابات «برای تقویتِ میانهٔ اصلاح‌گر و ممکن‌سازیِ توافق‌های مسئله‌محور و راهگشا بهره بگیرند».

این گروه که ظاهراً به «دلواپسان نظام» در دوره حسن روحانی شباهت دارند، دلواپس توسعه‌اند در عین حال که هیچ تعهدی به آن ندارند و یا نمی‌توانند داشته باشند. همچنین از خود هیچ رویکرد سیاسی خاصی نیز ندارند و حتی دغدغهٔ اصلاحات تدریجی هم برایشان فاقد موضوعیت است. استراتژی صرف آن‌ها رأی دادن و ایستادگی در مقابل چهره‌ای چون سعید جلیلی است که حتی برخی از جریان‌های اصولگرایی نیز منتقد او هستند.

با وجود این جنجال‌ها در ۱۸ خرداد، جبههٔ اصلاحات اعلام کرد که عباس آخوندی، مسعود پزشکیان و اسحاق جهانگیری را به‌عنوان نامزدهای اختصاصی جبهه برای انتخابات ریاست‌جمهوری تعیین کرد. پیش از آن، جبهه از کاندیداها خواسته بود میثاق‌نامه‌ای را امضا کنند که در بند چهارم آن به اجرای فصل سوم قانون اساسی و تأمین حقوق ملت ایران تأکید شده بود.

اما جالب این است که هیچ‌یک از این سه نفر عضو جبههٔ اصلاحات نیستند. به هر حال از میان این سه نفر، شورای نگهبان به مسعود پزشکیان، نماینده فعلی مجلس و وزیر اسبق بهداشت، را به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری مجوز ورود داد؛ اتفاقی که بسیاری را به تعجب واداشت.

برخی معتقدند که او با تأکیدش بر اصول‌گرا بودن، باز هم برای اصلاحات یک «رحم اجاره‌ای» است؛ مسئله‌ای که به‌ویژه پس از معلوم شدن افراد ستاد او پررنگ‌تر شد، چرا که او به اعضای کابینهٔ دولت روحانی نزدیک‌تر شد. البته آذر منصوری، رئیس این جبهه، در سخنرانی‌ای نیز گفت آن‌ها به دنبال یک کاندیدای اصلاح‌طلب «شش‌دانگ» نبودند.

صندوق رأی به‌مثابهٔ تنها استراتژی

بیانیهٔ «راهگشایان» و رویکرد شرکت در انتخابات اصلاح‌طلبان، بسیاری از منتقدان را به گفتن این‌که «اصلاحات چهرهٔ واقعی خود را نشان داد»، واداشت. آن‌ها می‌پرسند چه چیزی در این فضا تغییر کرده است به‌ویژه که حاکمیت بیش از همیشه همهٔ درها را برای تغییر بسته و اکثر نهادها اسیر یک «ذهنیت افراطی» شده‌اند.

این قبیل نقدها را حتی بخشی از اعضای جبهه نیز وارد می‌کنند با این‌که می‌گویند هم از سوی جبهه با تهدید «اخراج» مواجه هستند و هم از سوی نهادهای «بالادستی» تحت فشار قرار دارند.

با این حال، برخی از اعضای هستهٔ اصلاح‌طلبان معتقدند که این انتخابات و حضور پزشکیان بر صندلی ریاست‌جمهوری می‌تواند برای ایران «افق‌گشایی» کند، اما توضیح نمی‌دهند چگونه پزشکیان که مدام از منظری ایدئولوژیک سخن می‌گوید و بر انصاف، تقوا و عدالت تأکید دارد، می‌تواند چنین افقی را برای جامعه‌ای بگشاید که شعار «زن زندگی آزادی» سر داده است.

استراتژی صندوق اصلاح‌طلبان در این مدت کوتاه بر بنیان «افق‌گشایی» و «موج آفرینی» استوار بوده است. آن‌ها بر منش شخصی پزشکیان تأکید دارند، اخلاق او را می‌ستایند و بر تخصص او پافشاری می‌کنند. این در حالی است که بسیاری از جامعه او را مناسب چنین پستی نمی‌دانند، به‌ویژه که او گفته است به دنبال اجرای فرامین رهبری و برنامه‌های موجود است؛ برنامه‌هایی که نتیجهٔ آن وخامت بیشتر وضعیت اقتصادی بوده و فرامینی که موجب تعطیلی فصل سوم قانون اساسی (حقوق ملت) همین نظام سیاسی شده است.

جالب‌تر آن‌که اصلاح‌طلبان به دنبال چهره‌سازی از پزشکیان نیز هستند و از او به عنوان «طبیب ایران» یاد می‌کنند یا او را با امثال میرحسین موسوی، ستارخان و باقرخان هم‌تراز قلمداد می‌کنند. همزمان برخی اعضای جبهه مانند معصومه ابتکار می‌گویند پزشکیان و اصلاحات «برای ایران» به میدان آمده‌اند و به دنبال قدرت نیستند.

اما اگر دغدغهٔ قدرت وجود نداشته باشد، چه هدفی برای حزب باقی می‌ماند؟ احتمال بازگشت به قدرت و استفادهٔ مجدد از امکانات و نیز رانت‌هایی که قدرت در اختیارشان قرار می‌دهد، از اصلی‌ترین انگیزه‌های تلاش اصلاح‌طلبان برای «موج‌آفرینی» است؛ احتمالی که شاید دلیل اصلی تغییر رویکرد آن‌ها به انتخابات نیز باشد. با این صورت‌بندی، مصداق شعار «برای ایران» در ابتدا به حکومت جمهوری اسلامی و سپس به برخی از اعضای جبههٔ تقلیل می‌یابد.

سعید حجاریان در اردیبهشت ۱۴۰۳ نوشته بود اصلاح‌طلبان از فقدان خلاقیت حزبی، کاستی‌های تئوریک و عملی، و عدم حضور مؤثر در نظام اداری رنج می‌برند. او تبعات این وضعیت را کاهش پایگاه اجتماعی آن‌ها و تضعیف نقش‌شان به‌عنوان حائل میان جامعه و حکومت دانسته بود.

جلوه‌ای از این کاهش پایگاه اجتماعی را می‌توان در بیانیه دانشجویان دانشگاه شریف دید که در مقابل پزشکیان خوانده شد: «باور نداریم که رنگ‌وبوی این حضور جز فریبی برای کسب چند رأی بیشتر برای صندوق باشد. ما از این فریب رنگارنگ هرروزهٔ شما بیزاریم».

این انتقادِ بخشی از بدنهٔ این جبهه نیز هست. آن‌ها از وضعیت پیش روی اصلاحات - با توجه به این‌که سیاست‌های حاکمیتی در ایران تغییر نکرده است – به‌ویژه نگران خوابی هستند که حکومت برای آن‌ها دیده است. آن‌ها معتقدند اگر اصلاحات رأی بیاورد، خود را نابود می‌کند و اگر رأی نیاورد، میخ محکم‌تری بر تابوت این جریان در ساختار سیاسی کوبیده می‌شود.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG