اگر تا چند سال پیش فقط سانسور حکومتی بود که اهل مطالعه در ایران را آزار میداد، اکنون تورم ناشی از نابسامانی اقتصاد کشور هم به آن افزوده شده و گرانی سرسامآور کتاب بیش از هر زمان دیگری کتابخوانها را در مضیقه گذاشته است.
کتابهای چاپ سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ پس از گذشت یک سال در اردیبهشت ۱۴۰۲ که نمایشگاه دولتی کتاب تهران برپا شد، قیمتهای بسیار گزافی داشتند که باعث شد خوانندههای صبوری هم که تمام سال را در انتظار اردیبهشت گذرانده بودند، اغلب دستخالی بمانند.
در بازار کتاب امسال میانگین شمارگان کتاب نه تنها افزایش نداشته که حتی برخی کتابها در دل نمایشگاه کاهش شمارگان داشتند و بقیه هم با قیمت بسیار بالاتری عرضه شدند.
اتفاقی که در این نمایشگاه بهعنوان یک بازار عمومی کتاب افتاد و کمتر سابقه داشت، بالا رفتن قیمت کتابها از ماه پیش از آن یعنی فروردین به اندازه ۳۵ درصد بود که باعث شد خریداران کتاب فهرست کتابهای دلخواهشان را لاغر و لاغرتر کنند و بعد از نمایشگاه هم همان روند کسادی فروش کتابفروشیها ادامه یافت.
اینکه کتابها در همین بازه زمانی از سال قبل دستکم ۸۴ درصد گرانتر شدهاند، نکتهای است که این بار با گرانی مجدد در اردیبهشت پیوند خورد و خریداران کتاب را درگیر و سرگردان کرد.
بهعبارت دیگر، میانگین قیمت کتاب براساس آمار رسمی اردیبهشت امسال به حدود ۱۱۵ هزار تومان رسید که در مقایسه با ماه پیش از آن ۳۵ درصد و در قیاس با دورۀ مشابه سال گذشته ۸۴ درصد گرانتر شد.
الان کتابی را میتوان در بازار دید که قیمت آن ۶۰۰ هزار تومان است، درحالیکه همین کتاب نه یک سال قبل که تنها چند ماه پیش ۲۵۰ هزار تومان بوده است. ماه گذشته گزارشی منتشر شد که برخی کتابفروشها گفتند اگر بهطور میانگین روزی ۲۰ مراجعهکننده داشتیم، دستکم ۱۰ نفر یعنی حدود ۵۰ درصد آنها کتاب میخریدند، اما اکنون این رقم به ۳۰ درصد رسیده است.
برخی کتابفروشها که با مصرفکنندگان این کالای فرهنگی ارتباط رودرو دارند، شرایط کنونی بازار کتاب را «وضعیت قرمز» توصیف میکنند و نگرانی و ناامیدی تنها جوابی است که در پرسش از چشمانداز این وضعیت ابراز میکنند.
بالا رفتن قیمت کتاب بیش از هر چیز به گرانی توقفناپذیر کاغذ مربوط میشود، اما بخشی از ماجرا هم به مواردی دیگر ارتباط دارد؛ از زنجیرههایی پنهانی دستبهدست کردن کاغذ گرفته تا شبکههای رانتی و تداخلات صنفی و مسائلی دیگر از این دست.
در هر حال، این بار وزن سنگین ضربه به قیمت و انتشار کتاب را «گرانی کاغذ» وارد کرده است. حالا در بازار کتاب کشور کتابهایی وجود دارد که قیمتهایشان در مدت زمانی کوتاه بیش از دو برابر شده و برچسبهای قیمتهای جدید لایهلایه روی یکدیگر بر پشت جلد کتاب میچسبند و قیمتهای بالاتر و دستنیافتنیتر را به رخ خوانندگان میکشند.
برخی کتابخوانهای حرفهای میگویند حالا که قیمتها ماه به ماه بالا میرود، دو حالت بیشتر ندارد یا از خرید کتاب دلخواه منصرف شویم و یا همان لحظه آن را به هر دردسری تهیه کنیم چون فردا برچسب تازهای جلوی روی ما خواهد بود.
در این بازار نابسامان، کتابهای کپی و دزدی و فایلهای اینترنتی آثار هم هستند که هرچند عمومیت ندارند اما بهسهم خود آسیب بزرگی به صنعت نشر وارد کردهاند و ازجمله بهطور غیرمستقیم بر افزایش قیمتها هم اثر گذاشتهاند.
کتابهای کپی و نسخههای افست با قیمتهای کمتر پرمشتری شدهاند و همین باعث شده نسخۀ اصل این آثار با شمارگان کمتر منتشر شود که طبعاً بر قیمت نهایی آن هم اثر میگذارد.
در بازار کتاب مثل پیادهروهای خیابان انقلاب تهران بازار این کتابها برای خودش شبکه یا شبکههایی گسترده و بهاصطلاح مافیایی پیدا کرده است. همهچور جنسی هم در آن پیدا میشود؛ از نسخههای سرقتی آثار مجاز پروفروش ناشران رسمی اما با قیمت کمتر گرفته تا آثاری که بهدلیل سانسور یا اجازۀ انتشار ندارند یا وزارت ارشاد جمهوری اسلامی آنها به ردیف آثار توقیفشده فرستاده است.
اینکه کتابخوانهای حرفهای، در کنار فشار سنگین معیشتی ناشی از تورم، با موضوع گرانی کتابها چه میکنند، موضوعی است که با شماری از آنها در میان گذاشتیم.
علیرضا که یک کتابخوان قدیمی و حرفهای است، میگوید امسال قیمت کتاب سرسامآور شده و خرید کتاب برای قشر متوسط بسیار سخت و نشدنی است چه برسد به نسل تازه و یا کمدرآمد ایرانی: «من فعلاً هیچ به سانسور کتاب فکر نمیکنم. فقط به خواندنش فکر میکنم که چهطوری ارزانتر بگیرم تا بتوانم بیشتر بخوانم.»
سارا که دانشجوی سال آخر روانکاوی است، میگوید که مطالعات تخصصی برایش بسیار مهم است اما گرانی کتاب آن هم با ترجمههای اغلب ضعیف به حدی است که آدم هم از نظر مالی ضرر میکند و احساس میکند زمانش را هم تلف کرده است: «من سعی میکنم برای مراحل روانکاوی بیشتر به پادکستهای مهم گوش بدهم و چون زبان انگلیسیام هم خیلی عالی نیست، از نمونههای موفق کتابهای خارجی و پادکستهای روانکاوی دور ماندهام.»
خرید کتابهای دستدوم، استفاده از پادکستهای کتابخوانی، کتابهای صوتی که قیمت پایینتری دارند و کتابخوانهای الکترونیک ازجمله راههای جایگزینی است که برای کتابخوانها به آنها رو آوردهاند. با این حال هنوز کتابخوانهایی حرفهای هم هستند که همچنان با هر قیمت کتاب میخرند و در مواردی به دوستان خود هم قرض میدهند. با این حال آنهایی که اصطلاحاً «خورۀ کتاب»اند، معمولاً اهل امانت دادن کتاب بهمثابۀ دارایی ارزشمندشان نیستند، بهخصوص حالا که برای خرید هر کتاب تازه باید بخش عمدهای از هزینۀ معاش خود را هم به آن اختصاص دهند.
شماری از کتابخوانهای حرفهای هم هستند که هرچند مجبور شدهاند روی مرام اخلاقی خود پا بگذارند و وبسایتها و شبکههای اجتماعی را بالا و پایین کنند برای پیدا کردن نسخههایی از کتابهایی که مجبور نباشند برای آنها پول بدهند.
در این میان وضعیت مادران و پدرانی تلختر است که با همۀ علاقهای که به تهیۀ کتاب برای فرزندانشان دارند، حتی پرسش از خواندن کتاب هم آزارشان میدهد و میگویند وقتی گوشت و مرغ بچهها را بهسختی تهیه میکنیم، اصلاً چطور میتوانیم به خرید کتاب تازه برایشان فکر کنیم.