هفتهنامه «تایم» طبق سنت سالانه خود روز چهارشنبه ۱۶ آذر ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین، را به عنوان «شخصیت سال ۲۰۲۲» و زنان ایران را «قهرمانان سال ۲۰۲۲» معرفی کرد.
تایم در مقالهای به قلم آزاده معاونی با اشاره به جنبش ضد حجاب اجباری در ایران که با حرکت ویدا موحد در زمستان سال ۱۳۹۶ آغاز شد، به اعتراضات جاری در ایران پرداخته و رهبران جنبش فعلی را زنان تحصیلکرده، آزادیخواه و سکولار معرفی کرده که انتظارات را افزایش داده و از عادیسازی سرخورده شدهاند.
این مجله با انتشار تصاویری از اعتراض زنان ایرانی به «حجاب اجباری» میگوید دیماه ۹۶ زنی جوان به نام ویدا موحد در خیابان انقلاب تهران، یکی از شلوغترین مراکز تهران، روی سکوی برق رفت و بدون هیچ پوششی بر سر، روسری سفیدرنگی را بر سر چوب در دست گرفت.
این مقاله میافزاید: «اقدام این زن جوان به عنوان یک اقدام مخالف، به طرز شگفتانگیزی صلح آمیز بود و ظاهر یک پرچم سفید تسلیم را نشان میداد: با این حال، ویدا با برداشتن حجاب خود، قوانین پوشش نظام را به چالش میکشید. او یک ساعت در آنجا ماند تا اینکه به دلیل قانونشکنی دستگیر شد. تصاویری از اقدام بیصدا و شجاعانه او در اینستاگرام منتشر شد و یک ماه بعد یک دانشجوی کارشناسی ارشد به نام نرگس حسینی در همان خیابان همان اقدام سرکشانه را انجام داد و به زودی، زنان زیادی به این جنبش اعتراضی روی آوردند که به "زنان خیابان انقلاب" مشهور شدند».
خانم معاونی در ادامه مینویسد زمانی که در دهه بیستم زندگیاش در تهران در حال نوشتن مقالهای به نام «جهاد رژ لب» برای مجله تایم بود، با پوشیدن لباسهایی با رنگهای درخشان و مانتوهای تنگتر و کوتاهتر، قوانین را زیر پا میگذاشتیم: در تلاش برای کنار زدن سیاهی تیره و سرمهای حجاب رسمی بودیم و به این شیوه قوانین را زیرپا گذاشته و با امتناع از نمایش ظاهر یک شهروند نمونه اسلامی، در صدد نشان دادن شکست طرحهای جمهوری اسلامی و رد دیدگاه محافظهکارانه آن در مورد زنان به مثابه «همسران و مادران وظیفهشناس» بودیم.
به نوشته این مجله، این اعتراضات «زنان خیابان انقلاب» در سالهای گذشته بود که نشان داد نافرمانی مدنی با چه قدرتی میتواند نابرابری را به چالش بکشد.
تایم مینویسد اکنون زنان جوان در خیابان هستند و کسانی که جنبش را رهبری میکنند تحصیلکرده، لیبرال، سکولار، برخاسته از توقعات بالا و مستاصل از عادی بودن است: دانشگاه و سفرهای خارجی، شغل مناسب، حاکمیت قانون، دسترسی به فروشگاه اپل، داشتن نقش معنادار در سیاست، آزادی سخن و پوشش آنها کاملاً متفاوت از زنانی است که پیش از آنها آمده بودند و اکنون پایدارترین قیام در تاریخ ۴۳ ساله جمهوری اسلامی را به راه انداختند.
این مقاله میافزاید: میانگین سنی معترضان بازداشت شده بهطور قابل توجهی پایین و بنابر اظهارات مقامات ایرانی حدودا ۱۵ سال است: من فقط میتوانم نتیجه بگیرم که وقتی آرزوهای یک نسل برای آزادی بهطرز وسوسهانگیزی در دسترس به نظر میرسد، محدودیتهای باقی مانده بسیار حقیر جلوه میکند و مقاومت کمتر دلهرهآور میشود.
نویسنده مقاله در ادامه میافزاید طی چند سال گذشته عملا زنان ایرانی حجاب اجباری را کنار گذاشته بودند: «تابستان گذشته به خاطر برخی مسائل اداری وقتی به ادارات رفتم از آزادی پوشش زنان جوان شاغل شگفتزده شدم و با پوشش خود که شامل یک لباس سیاه گشاد مشکی و یک روسری سرمهای بود، احساس مسخرگی کردم؛ انگار توریستی هستم که تمام کتابهای راهنمای سفر را اشتباه خوانده است. وقتی یکی از اقوام به من گفت که برای رانندگی بدون روسری جریمههای زیادی دریافت کرده و نزدیک بود که گواهینامه رانندگیاش تعلیق شود، متاثر شدم. او موظف به شرکت در یک سخنرانی جمعی اخلاقی در حد مدرسه راهنمایی شد و پس از تعهد به رعایت قوانین حجاب، جریمههایش لغو شد».
خانم معاونی در ادامه مینویسد جمهوری اسلامی طی چند سال گذشته نسبت به پس زدن حجاب رسمی توسط زنان کشور آگاه و هراسناک شده بود؛ برای نمونه زمستان پارسال، بر فراز بزرگراه مدرس در تهران به جای بیلبوردهای دلهرهآور معمول یک زن مومن چادر مشکی با پیامی پرخاشگر درباره حیا و عفت، چشماندازی از زنی با حجابی مینیمالیستی در حال صعود به قله کوه با پیام «شما مسیر را ترسیم میکنید. خودت را پیدا کن»، نصب شده بود.
این گزارش سپس به کشته شدن صدها معترض خیابانی اشاره کرده و میگوید بهرغم قطع اینترنت و انتشار گزارشهایی از ادامه کشته شدن معترضان در بازداشتگاهها، اعتراضات ادامه دارد.
نویسنده مقاله در ادامه میافزاید مقابله با حجاب اجباری چنان روش ماهرانهای برای شکست کلیت نظام ایران است که اغلب تعجب میکنم چرا نسل من همان راه را در پیش نگرفت: ما در نبردهای محکوم به شکست، اغلب بر سر حقوق برابر ازدواج و ارث و سایر اشکال تبعیض قانونی گرفتار شدیم که ما را ملزم به فعالیت در فضاهای سیاسی رسمی و از طریق فرآیندهای رسمی میکرد. این خواستها نیز مسلماً چالشهای مهمتری بودند، اما دولت هیچ قصدی برای اجازه دادن به چنین اصلاحاتی نداشت و با گذشت زمان، فعالان به حدی در بنبست گرفتار ماندند که تسلیم شدند.
این گزارش میافزاید به سادگی فضا وجود نداشت، نه برای فمینیستها، نه بخش خصوصی در اقتصاد، نه فعالان کارگری؛ اما امروز، آرزوهای همه کسانی که بهدنبال تغییر بودهاند به نمایش گذاشته میشود و حول شعارهای «زن، زندگی، آزادی» میچرخد و طیفهای مختلف جامعه را به دنبال خود کشانده است.
نویسنده مقاله تایم مینویسد: حتی دختران دانش آموز نیز در این اعتراضات غرق شدهاند. دختر یکی از اقوام به من میگفت زمانی، هر روز در کلاس هشتم یک نفر شعاری را روی تخته سیاه مینوشت و یک دختر حتی جرات نداشت بپرسد دیکتاتور یعنی چه؟ اکنون همه آنها در شبکههای اجتماعی هستند و میتوانند به زندگی جوانان در سراسر جهان نگاه کنند و کاملاً آگاهند که آنها تنها کسانی هستند که باید لباس فرم مدرسه با روسری سر کنند؛ انگار «راهبههای بندیکتی» هستند.
این مقاله میافزاید یک دختر نوجوان ایرانی خود را فرزند نگونبختی میبیند که بهطور فزایندهای گرفتار در یک نظام منحوس و کشوری منزوی از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. و این همه برای چه؟ به نام چه کسی؟
تایم با طرح این پرسش که ایرانیان حاضر به تحمل چه رنجهایی خواهند شد تا خواستههایشان برای تغییرات اساسی تحقق یابد؟، میافزاید: این سوال توسط خود ایرانیان پاسخ داده خواهد شد، کسانی که در داخل کشور با نتیجه اقدامات خود زندگی خواهند کرد: اکنون در عراق و افغانستان، کشورهای همسایهای که خشونت علیه زنان رایج است، فعالان پوسترهای خواهران ایرانی خود را در دست گرفتهاند و فمینیستها در سرتاسر جهان، به ویژه در اروپا و آمریکای لاتین، نتیجه شکست احتمالی اعتراضات در ایران را به عنوان زنگ خطری برای مبارزات خود میبینند.