بهتازگی بحثها دربارهٔ آنچه از آن با عناوین طب سنتی، طب اسلامی یا طب ایرانی یاد میشود، دوباره داغ شده است. کار بهجایی کشید که در ایام تبلیغات برای انتخابات، حتی برخی همایشهای انتخاباتی با این موضوع برگزار شد و افرادی با لقب «حکیم» در سخنرانیهای خود باز بر طبل تغییر ساختار نظام پزشکی و سلامت ایران و سوق دادن آن بهسوی شبهعلمی بالقوه خطرناک کوبیدند.
این نخستین بار نیست که مسئلهٔ طب سنتی و نفوذش به بدنهٔ نظام سلامت برجسته شده است. سابقهٔ این روند را میتوان در مواردی مانند قرارداد همکاری میان هیئت امنای امامزادهها با وزارت بهداشت، ادغام طب اسلامی درون ساختار نظام سلامت، دخالتهای پرخطر توأم با تبلیغات رسمی فعالان طب اسلامی در دوران همهگیری کووید، تبلیغ علیه واکسن و روشهای جایگزین برای درمان برخی بیماریهای خطرناک و از همه مهمتر زیر سؤال بردن دانش پزشکی مدرن و همتراز قراردادن آن با مجموعهای از باورهای قدیم مشاهده کرد.
پیشنهاد اضافهشدن خدماتی مانند زالودرمانی یا حجامت و امثال آن در ساختار بیمهٔ تکمیلی از تازهترین اقدامات در این زمینه است. البته این پیشنهاد هنوز عملی نشده، اما با توجه به نفوذ جریان سیاسی طب سنتی در ساختار قدرت در ایران دور از ذهن نیست که عملی بشود، حتی پیش از آنکه مواردی چون دندانپزشکی در شمول بیمهٔ تکمیلی قرار گیرد.
طب اسلامی/ایرانی/ سنتی چیست؟
واژههایی مانند طب سنتی، ایرانی، اسلامی، جایگزین و یا طب چینی واژههایی هستند که به دلیل نبودِ تعریف دقیق و درست گاهی موجب سردرگمی و حتی فریب مخاطب میشوند.
در نگاه تاریخ به تحول دانش و ازجمله تحول طب، گاهگداری مورخان علم طبقهبندیهایی را برای بررسی وضعیت یک رشته در یک مقطع یا جغرافیای خاص و یا در میان گروه خاصی از مردم ارائه میدهند. برای مثال، با فرض اینکه ما منظور مشخص و تعریفشدهای از حوزهٔ کشورهای اسلامی در سدهٔ چهارم هجری قمری داشته باشیم، وضعیت و شرایط درمان بیماریها، نظرات و رویکردها چگونه بوده است.
یا مثلاً در روشهای درمانی که براساس شناخت زمان مشخصی از بازهٔ تاریخی در جایی مثل یکی از استانهای چین صورت میگرفته، یا در روشهای برخی درمانگران طبیعی - که در زمانی به جادوگری متهم میشدند - برای مقابله با عفونتها انجام میدادند، از چه ابزارها یا داروهایی استفاده میشده است.
برخی از این روشها نتایج تجربی مثبتی داشتند. اگرچه ممکن بود بر مبنای توجیهاتی بنا شده باشند که امروزه میدانیم اشتباه است. برای مثال، نظریهٔ «طبایع چهارگانه بدن» امروزه هیچ جایگاه و پشتیبانی علمی ندارد و گفتن اینکه برای درمان سردی یا گرمی باید فلان غذا را خورد، از نظر علمی تقریباً معنای خاصی ندارد.
اما برخی از این روشها کارآمد بودهاند. زمانی که شخصی زیر آفتاب و گرمای زیاد قرار میگیرد، دچار افت شدید آب بدن و املاحی میشود که تعادل شیمیایی درون بدن را حفظ میکند. فارغ از اینکه شما اسم این موضوع را کمآبی یا گرمازدگی یا طغیان طبع گرما در بدن بنامید، دادن موادی پرآب که در عین حال دارای برخی ترکیبات نظیر پتاسیم، سدیم و کربوهیدرات باشد، قطعاً برای کمک به بازیابی وضعیت او مؤثر است.
حالا اگر میخواهید برای مثال خوراندن هندوانه یا آب هندوانه به او را بهعنوان اینکه هندوانه سرد است و با گرما مقابله میکند انجام دهید، کماکان این ترکیب کارایی خواهد داشت، ولی نه به دلیل سرد بودن طبعش که به دلیل موادی که درون خود دارد.
به همین دلیل هم بخشی از جامعهٔ پزشکی مدرن سعی میکند با مرور و مطالعهٔ تاریخ شفاهی، باورهای عامه و اسناد مربوط به روشهای درمانی قدیم به دنبال راهکارهایی بگردد که فارغ از استدلال و نظریهٔ علمی پشت آن بر مبنای شواهد کارآمد بوده است. سپس این موارد را با روشهای علمی جدید ازجمله کارآزماییهای بالینی میآزمایند و به این روش، درصورتیکه روش کارآمدی در درمان باشد، سعی میکنند با کم کردن اثرات جنبی آن روش، رویکرد آن را بهروز و وارد جریان اصلی علم کنند.
آیا این طب اسلامی و ایرانی است؟
اما آنچه امروز از آن در فضای سیاسی ایران ۱۴۰۲ به نام طب اسلامی، طب سنتی، طب ایرانی یا تعابیری از این دست خوانده میشود، به مسئلهٔ تاریخی علم ربطی ندارد و حتی ربط چندانی به اسلام یا ایران یا سنت هم ندارد.
بهطور مشخص، منظور کسانی که امروز با صدای بلند مروج نظریهٔ طب سنتی و در تلاش برای واردکردن آن به ساختار نظام درمان و سلامت و بیمهٔ درمانی هستند، موضوعی است که برای دقت بیشتر باید آن را «طب الحدیث» نامید؛ دیدگاه اقلیتی از محققان اسلامی که ادعا میکنند تنها با اتکا به احادیث و روایتهای نقلشده در تاریخ زندگی پیامبر اسلام و امامان شیعه میتوانند روشهای درمانی را به کار برند. بخشی از این موارد شامل دعا و وِرد و اعمال غیرپزشکی است و بخشی دیگر به توصیهٔ استفاده از ترکیبات دارویی یا کارهایی مانند حجامت در ساعت خاصی از یک روز خاص و امثال آن برمیگردد.
نکتهٔ جالب اینکه بهگفتهٔ برخی پژوهشگران دینی در منابع فقهی اسلامی، اتفاقاً استدلالهای زیادی در رد این دیدگاه وجود دارد. فارغ از بیاعتباری تاریخی بسیاری از احادیثی که مدعیان در این باره به آنها استناد میکنند، سنت پیامبر اسلام و امامان شیعه در مراجعه به طبیب زمان خود هنگام بیماری یکی دیگر از دلایلی است که منتقدان در رد این تفکر حاشیهای در حدیث اسلامی مطرح میکنند.
مگر چه اشکالی دارد؟
یکی از استدلالهایی که حامیان طیف گستردهای از روشهای درمانی مکمل از شرق دور گرفته تا آمریکای مرکزی بیان میکنند، تأکید بر این است که این روشها بر مبنای استفاده از گیاهان طبیعی و آن چیزی است که در طبیعت میروید و برخلاف داروهای تجاری که محصولات شیمیایی هستند، حتی اگر این گیاهها و معجونهای ساخته از آنها سودی نداشته باشند، چون طبیعی هستند خطری ندارند.
این استدلال بهگونهای مرگبار میتواند اشتباه باشد. آن چیزی که درون یک گیاه باعث اثربخشی آن میشود، ترکیبات شیمیایی آن است. اگر ترکیبی سمی درون یک قارچ وجود داشته باشد، این ترکیب فارغ از اینکه شما آن را با خوردن قارچ وارد بدن کنید یا با استخراج آن با سرنگ به کسی تزریق کنید، کشنده است. همینطور اثرات روانگردانی بسیاری از گیاهان قابل بازسازی است و در مواردی هم ما با دانستن اثر فلان ترکیب شیمایی بهجای آنکه آن را از گیاه استخراج کنیم، آن را در آزمایشگاه تولید و سنتز میکنیم.
نکتهٔ مهمتر اما دربارهٔ طب حدیث که این روزها بحثش در ایران دوباره داغ است، به جنبههای سیاسی و اقتصادی آن بازمیگردد.
بعید است کسی از جامعهٔ علمی مخالف بررسی ادعاها یا آزمودن روشهای درمانی قدیم یا دعا و نیایش بیمار و اطرافیانش باشد. مشکل جایی شروع میشود که افرادی پرنفوذ به مردمی که بهخاطر شرایط موجود سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور دسترسی محدودی به نظام سلامت دارند، میگویند که نیازی به این ساختار ندارید و مثلاً بهجای واکسیناسیون کودکان میتوانید با خواندن فلان دعا یا خوراندن فلان معجون گیاهی با بیماری مقابله کنید.
در دوران اوج همهگیری کرونا، بهگواهی گزارشهای بسیاری که منتشر شده، این گروه حتی سعی کرد منابع محدودی را که در اختیار نظام سلامت کشور بود، گروگان بگیرد و از این بودجهٔ محدود برای پیشبرد مقاصد و توسعهٔ خود استفاده کند.
همزمان حمایت سیاستزدهٔ مسئولان نظام بهداشتی از این روند پرخطر باعث ایجاد ابهام در ذهن مردم و سوق دادن گروهی از آسیبپذیرترین بخشهای جامعه بهسوی روندی میشود که از آن میتوان با تعبیر «شیادی مد روز» یاد کرد؛ رویکرد و روندی که جان و سلامت آنها را بر مبنای باورهای اعتقادی اغلب موهوم که بسیاری از آنها حتی ریشهٔ محکمی در متون معتبر دینی هم ندارد، به خطر میاندازد.
سال ۱۳۸۶ علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، گفته بود «این گیاهان دارویی و طب سنتی ازجمله کارهایی است که میتواند باب جدیدی در مسائل كلان مربوط به بهداشت و درمان بگشاید» و حالا نتیجهٔ این روند به جایی رسیده است که تابستان امسال وزارت بهداشت از فعالیت ۶۰ کلینیک «طب سنتی» خبر داد با این تأکید که تا پایان امسال باید طب سنتی در «۱۰۰ درصد» شبکهٔ بهداشت ادغام شود.
در این مراکز که با عنوان «سلامتکده طب سنتی ایرانی» شناخته میشوند، کارهایی مثل فصد، حجامت و موارد مشابه با هزینهٔ دولتی برای مراجعین انجام میشود.
این در حالی است که ساختار درمان در ایران در سالهای اخیر با انبوهی از مشکلات مواجه بوده است، ازجمله فرسوده بودن زیرساختها، فساد مالی و رانتخواری، فشار دوران همهگیری کرونا، مهاجرت گستردهٔ پزشکان متخصص و وضعیت پراسترس و پرفشار رزیدنتها (که منجر به موجی از افسردگی و حتی مواردی خودکشی شده است).
این نظام بهجای اینکه مورد حمایت کامل و سالم نهادهای دولتی قرار داشته باشد، حالا با تهدید تازهای روبهرو است و آن قدرت گرفتن مدعیان شبهعلم که در تلاشاند اندک توان مالی و اقتصادی و مدیریتی در اختیار این نظام نحیف را به سوی خود سوق دهند.
با این حال، مهمترین پیامد منفی این روند میتواند این باشد که اعتماد مردم به نظام سلامت، که مهمترین سرمایه در رابطهٔ میان پزشک و بیمار است، نابود شود.